انترناسیونال 837
گفتگو با کاظم نیکخواه
شهلا خباز زاده: به نظر شما دلائل سیاسی اجتماعی کشتارهای تابستان 67 ، در این ابعاد هزاران نفره چه بود؟
کاظم نیکخواه: کشتار 67 به مفهوم دقیق کلمه یک جنایت علیه بشریت بود. این یکی از جنایات گسترده و عظیم جمهوری اسلامی برای عقب راندن آزادیخواهی و حق طلبی و نفس اعتراض در جامعه بود. دار و دسته خمینی که بعدا به عنوان حکومت اسلامی سر کار کشیده شد، از یک مشت عناصر بی نهایت مرتجع، ضد بشری، بیرحم و جنایتکار تشکیل میشد. این باند عقب مانده و خون آشام را قدرتهای جهانی سرمایه داری سر کار کشیدند تا انقلاب مردم را خفه کنند و مانع این شوند که فضای جامعه انسانی شود و مردم به اهداف آزادیخواهانه شان برسند. دلیل اصلی این کشتار از همین ماهیت و ماموریت کثیف این جماعت ناشی میشد. کشتار 67 اولین کشتار و جنایت گسترده این حکومت نبود. قبل از آن در سال شصت دستگیری و کشتار وسیعی را به جریان انداختند و بسیاری از عزیزان مردم را با بیرحمی تمام اعدام و کشتار کردند. اما کشتار 67 از نظر ابعاد گسترده آن و بیرحمی جنایتکاران حاکم در زندانها و سرعت این کشتارها واقعا بی سابقه بود. یک مشت آدمکش بیرحم را به جان زندانیان بی دفاع که در خیابانها شکار شده بودند انداختند و موج آدمکشی باور نکردنی ای را در پشت دیوارهای زندانهای متعدد در تهران و شهرهای دیگر براه انداختند و هزاران و دهها هزار نفر از جوانان و مردم را در عرض دو سه ماه تابستان 67 به دستور خمینی به قتلگاه فرستادند.
دلیل این کشتار جدا از ماهیت جکومت، شکست جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق و پایان جنگ بود که یک فضای اعتراضی را ایجاد کرده بود. اقتصاد فلج و بحران زده بود. مردم بعد از هشت سال جنگ ویرانگر و ویرانیها و کشتارهای این جنگ، خسته و عصبانی بودند. اعتراضاتی در شهرها و مناطق مختلف به جریان افتاده بود. زمزمه گسترش اعتراض بالا بود. مردم از اینهمه کشتار و ویرانی خشمگین بودند. خواستهای مشخص و روشنی داشتند که با پایان جنگ و تضعیف حکومت به اشکال مختلف در سطح جامعه شروع به بیرون زدن کرده بود. جمهوری اسلامی کل موجودیت خود را در خطر میدید. در داخل زندانها نیز زندانیان دست به اعتراضات زیادی میزدند و خواستهایشان را مطرح میکردند. دست اندرکاران و مقامات حکومت بشدت خودرا زیر فشار می دیدند و روحیه خود را باخته بودند. در این شرایط بود که خمینی با هدف اینکه کلا پدیده ای بنام زندانی سیاسی را از بین ببرد دستور کشتار زندانیان سیاسی را داد. میخواستند بقول خودشان سر موضعی ها را اعدام کنند و باقی ماندگان را آزاد کنند. از افراد منتسب به مجاهدین شروع کردند و در عرض یکی دو ماه اکثریت آنها را کشتار کردند. بعد سراغ کمونیستها و دیگر جریانات رفتند و با خونسردی و بیرحمی دست به یک نسل کشی زدند که در تاریخ بشری کم سابقه است.
شهلا خباز زاده: به نظر شما رژیم جمهوری اسلامی تا چه حدی توانست با این کشتار زندانیان تاثیری بر پیشروی احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و کمونیست بگذارد و مانع ایجاد کند؟
کاظم نیکخواه: ابعاد این کشتار بهت آور بود. باور کردنی نیست که در عرض دو سه ماه ده ها هزار نفر سر به نیست شوند. نه فقط سازمانهای سیاسی بلکه کل جامعه با اینکه از این جنایات دقیقا خبر نداشت بهت زده شد. حالت درنده خویی و گستاخانه ای که حکومت علیه هرگونه اعتراض و مبارزه مردم به خود گرفت، جامعه را به نحو باور نکردنی ای در شوک فرو برد. این جنایت یک عقبگرد جدی به کل جامعه تحمیل کرد. اعتراضات را عقب راند. سازمانهای سیاسی را دچار تشتت و در هم ریختگی کرد. حکومت اسلامی توانست هر صدای اعتراضی را خفه کند. نه فقط در داخل زندانها کشتار کردند، بلکه فضای سرکوب و خفقان را در کل جامعه تشدید کردند. روشن است که این کشتار نه فقط بر تحرک و فعالیت سازمانهای سیاسی تاثیر جدی ای گذاشت، بلکه نفس موجودیت آنها را زیر سوال برد. بسیاری از سران جریانات سیاسی دستگیر و اعدام شدند. این کشتارها یک فضای سنگین سکوت و سکون را بر جامعه حاکم کرد. جمهوری اسلامی موفق شد با این کشتار خود را از نابودی نجات دهد. چند سال طول کشید تا اینکه کم کم اعتراضات کارگران و معلمان و بخشهای دیگر مردم مجددا شروع شد. سازمانهای سیاسی کلا از جامعه جارو شدند و باقیمانده رهبران آنها ناچار شدند به خارج از مرزها کوچ کنند. کردستان تنها سنگری بود که تا سالها بعد فضا ی انقلاب و آزادیخواهی در آن حراست شد و با تعرضات حکومت مقابله گردید. بهرحال تاثیر این کشتار بسیار از حیطه فعالیت سازمانهای سیاسی فراتر میرفت. نفس اعتراض، نفس حق طلبی، نفس انسانگرایی و رادیکالیسم مورد تهدید جدی قرار گرفت. جامعه آمادگی مقابله با چنین تعرض خونینی را آنهم درست بعد از یک انقلاب آزادیخواهانه نداشت.
شهلا خباز زاده: امروز در سطح بین المللی جامعه جهانی و بشر متمدن با این اتفاق بغایت دردناک تاریخ ایران، تا چه حدی آشنایی دارد ؟ و چگونه برخورد میکند؟
کاظم نیکخواه: متاسفانه دنیا هنوز چندان با این جنایت آشنا نیست. آن زمان مثل امروز اینترنت و مدیای اجتماعی وجود نداشت. تکنولوژی ارتباطاتی مثل امروز پیشرفته نبود. بحرانهای بلوک شرق شروع شده بود و تبلیغات و توجه ها بیشتر به آن سمت بود. رسانه ها علاقه ای به اینکه به سمت ایران توجه جدی بکنند نداشتند. کلا کشتار 67 در سطح دنیا فکر میکنم هنوز که هنوز است چندان شناخته شده نیست. ابعاد آن برای خود مردم ایران هم چندان روشن نیست. شاید با سرنگونی جمهوری اسلامی و گشوده شدن اسناد جنایات جمهوری اسلامی بشریت بفهمد چه جنایت وحشتناکی در آن سال و کلا آن دهه صورت گرفت. جمهوری اسلامی از ابتدای روی کار آمدنش علیه مردم دست به جنایت زد اما کشتار 67 ابعادی باور نکردنی داشت و جوانان بسیاری را نابود کرد. حقیقت اینست که یک مقداری فضای بین المللی هم بر اینکه این جنایت و دیگر جنایات جمهوری اسلامی بازتاب گسترده در سطح جهان پیدا نکند تاثیر دارند. رسانه ها و جریانات راست مصلحت گرایانه با جمهوری اسلامی برخورد میکنند و بسته به مصلحت جنبه هایی را برجسته میکنند و جنبه هایی را نادیده میگیرند. رسانه های به اصطلاح چپ هم این جنایات را چندان بازتاب نداده اند.
نمونه هایی مثل تریبونال بین المللی علیه جمهوری اسلامی به افشای این جنایت بسیار کمک کرده اند. اما هنوز کافی نیست. من فکر میکنم با انقلاب علیه جمهوری اسلامی است که دنیا با شنیدن ابعاد جنایات حکومت اسلامی شوکه خواهد شد.
نکته مهم اینست که امروز جمهوری اسلامی در سطح جهان به عنوان ستون ارتجاع و عقب ماندگی شناخته میشود و مورد نفرت اکثریت مردم جهان است. برای نمونه خیزش 88 و خیزش دی ماه سال 96 بسیار مورد توجه مردم دنیا قرار گرفت و مردم تازه متوجه شدند که این حکومت تا چه حد در داخل ایران مورد نفرت و خشم اکثریت مردم است. این خیزش ها به درجه زیادی چشم ها را باز کرد و مردم دنیا را متوجه جنایات حکومت اسلامی نیز نمود. اما هنوز دنیا نمیداند که جمهوری اسلامی از نظر ابعاد جنایاتش با حکومت پینوشه و سورهارتو و هیتلر قابل مقایسه است. اما فکر میکنم چندان از این فاصله نداریم.
شهلا خباز زاده: با توجه به گذشت سه دهه از این واقعه وظیفه ما کمونیستها در برخورد با این فاجعه چیست ؟
کاظم نیکخواه: اوضاع امروز جامعه نسبت به دوره تاریکی که در آن جنایت 67 صورت گرفت خیلی متفاوت است. مردم بسیار جلو آمده اند و توازن قوا به زیان حکومت و به نفع مردم بطور جدی عوض شده است. جامعه دارد از مبارزه و اعتصاب و اعتراضات میجوشد. این اوضاع بسیار امید بخش و شورانگیز است. سرنگونی جمهوری اسلامی در چشم انداز اوضاع سیاسی جامعه قرار گرفته است. در جهت تقویت این اوضاع باید تلاش کنیم. اساس کار ما باید این باشد که جامعه از شر حکومت اسلامی سرمایه داران خلاص شود. در مورد این جنایت عظیم و باور نکردنی و کل جنایات حکومت بنظرم باید ظرافتهایی را متوجه بود. باید کاری کنیم که مردم مرعوب نشوند. اتحادشان تقویت شود. خشم و نفرتشان به سمت یک جدال و مبارزه حساب شده هدایت شود. جامعه الان در حال مبارزه ای هر روزه علیه حکومت و کل سرمایه داران و مفتخوران حاکم است. این فضا را باید تقویت کنیم و در سایه آن و بر متن پیشروی این مبارزه به کشتار 67 نیز در جای خودش بپردازیم. صدها هزار خانواده داغدار هستند. هزاران نفر عزیزان و دوستان و همکلاسی ها و رهبران و معلمان و همسایگان خود را در این جنایت از دست داده اند. این جمعیت عظیم را باید دریافت. باید با آنها همدردی کرد. میتوانیم آنها را برای تقویت جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی بسیج کنیم. انرژی آنها باید به این سمت کانالیزه شود. خشم آنها در این راه به هم بپیوندد. من اطمینان دارم که روزی که از شر حکومت اسلامی سرمایه داران خلاص شویم چندان دور نیست و در آن روزهای آزادی، یاد همه عزیزانمان را در کل جامعه گرامی خواهیم داشت. و جامعه ای آزاد و مرفه شاد بر ویرانه این حکومت برپا خواهیم کرد. جامعه ای که رسیدن به آن بدون تردید هدف و آرزوی همه جوانان و مردان و زنانی بوده است که بر زندگی شان بدست حکومت خونخوار اسلامی نقطه پایان گذاشته شد. خود را در کنار خانواده های جانباختگان بدانیم، با آنها ابراز همبستگی کنیم، با آنها باشیم و خشم آنها را در جهت تقویت جنبش سرنگونی کانالیزه کنیم. این بهترین گرامی داشت یاد جانباختگان است.*
این مطلب قبلا در نشریه سهند شماره 20 درج شده است.