حمید تقوایی:
انقلاب ۵۷ چگونه پیروز میشود!
انقلابی که با قیام بهمن ۵۷ رژیم سطنتی را سرنگون کرد چه بود و چرا به شکست انجامید؟ این انقلاب نه آنطور که جمهوری اسلامی ادعا میکند اسلامی بود و نه برخلاف نظر سلطنت طلبان “توطئه اجانب برای براندازی شاه”. انقلاب بهمن انقلاب کارگران خارج محدوده نشین، تشکیل شوراها در کارخانه ها و دانشگاهها و ادارات، اعتصاب با شکوه کارگران صنعت نفت، قیام بهمن، و تظاهرات عظیم زنان علیه حجاب در اولین هشت مارس بعد از قیام بود. در برابر این سیر واقعی انقلاب، خمینی و ارتحال و کنفرانس گوادلوپ و دهه فجر و تسخیر سفارت و یورش به دانشگاهها و کردستان قرار میگیرد. این تاریخ ضد انقلاب است. هم جمهوری اسلامی، و هم سلطنت طلبان، هر سال در سالروز قیام بهمن تلاش میکنند تا این تاریخ را برجسته کنند و بپای انقلاب بنویسند. یکی از این تحریف اسلامیت انقلاب را نتیجه میگیرد و دیگری بیهودگی و نامطلوب بودن انقلاب را. اما انقلاب بهمن در امید و آرمان و آرزوی توده های زن و جوان و کارگری که بخش اعظمشان در سال ۵۷ هنوز زاده نشده بودند، زنده است. نسلی که میباید با انقلابی عظیمتر و عمیق تر از ۵۷ جمهوری اسلامی را بزیر بکشد و وظیفه ناتمام انقلاب بهمن را به فرجام برساند.
انقلاب بهمن به شکست کشیده شد به این دلیل که خیابان، تظاهراتهای توده ای، اعتصاب نفتگران، شوراها، و قیام بهمن در عرصه مبارزه برای قدرت سیاسی نمایندگی نشد. حزب و نیروی سیاسی ای که انقلاب را نمایندگی کند در صحنه نبود. آیا امروز چنین نیروئی هست؟ آری، هست. به حزب کمونیست کارگری بپیوندید!
دستان خون آلود و مواضع ظریف!
” سوریه به مکانی برای رشد و تقویت افراط گرایی و خشونت تبدیل شده است و همه باید مبارزه با این پدیده شوم را در دستور کار خود قرار دهیم چرا که این موضوع به نفع همه خواهد بود.”
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی
این سخنان جناب ظریف علیه “افراط گرائی و خشونت” همان اندازه میتواند اعتبار داشته باشد که اظهار نظر گوبلز علیه نژاد پرستی! حکومتی که کشتار تابستان ۶۷ و قتلهای زنجیره ای دوره خاتمی را در کارنامه اش دارد، و تنها در همین دوره رئیس جمهور “تدبیر و اعتدال” بطور متوسط روزی چهار نفر را اعدام کرده است، خود شوم ترین پدیده است. در مبارزه علیه این پدیده شوم، آقای ظریف بهمراه رهبر و رئیس جمهور و همه همپالکیهایش در صف مقابل مردم قرار دارند و باید برای جنایاتشان علیه بشریت به مردم ایران و جهان حساب پس بدهند.
روزی که پرونده جنایات جمهوری اسلامی در دادگاههای مردم گشوده شود، یک فصل قطور آن به کشتار مردم سوریه اختصاص خواهد داشت. کیست که نداند دولت بشار اسد با کمکهای بیدریغ و همه جانبه مالی و سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی قادر شد مردم بپاخاسته سوریه را از زمین و هوا، با تک تیراندازها و هلیکوپترهای مسلسل دار و توپ و تانک و بمبهای شیمیائی و بشکه ای، درهم بکوبد و نهایتا شرایطی فراهم کند که نیروهای جنایتکار اسلامی وابسته به عراق و ترکیه و القاعده نیز بجان مردم بیفتند و فاجعه ای بیافرینند که امروز شاهد آن هستیم. در حمام خونی که در سوریه براه افتاده است همه نیروها و دولتهای ارتجاعی منطقه دخیل اند اما دولت اسد، حکومت جمهوری اسلامی، و دولت روسیه متهمین درجه اول هستند!
جنایات این دولتهای ارتجاعی با موضعگیریهای لفظی علیه خشونت و افراط گرائی و غیره پاک شدنی نیست. این روزها مقامات دولت “چهار اعدام در روز” خیلی تلاش میکنند که گذشته خونبارشان را زیر فرش کنند و سلیم النفس و مبادی آداب به نظر برسند، اما کمی دیر شده است! دستان خون آلودشان جائی برای موضعگیریهای های ظریف باقی نمیگذارد!
“همه با هم برابرند” … با یک تبصره کوچک!
“همه با هم برابرند” این جمله را در اعلامیه حقوق بشر و قانون اساسی خیلی از کشورها میتوانید پیدا کنید. اما زندگی واقعی یک “تبصره کوچک” به این برابری اضافه کرده است: همه با هم برابرند … مگر ملیت، مذهب، نژاد، جنسیت و ثروت متفاوتی داشته باشند!
نمونه فاحش این تبصره جمهوری اسلامی است که در آن رسما و قانونا زن با مرد، مسلمان با غیر مسلمان، و شیعه با سنی و بهائی برابر نیست، بی خدا کافر و مرتد و خونش حلال است و مهاجر افغانی هم اصلا آدم حساب نمیشود!
ممکن است بگوئید جمهوری اسلامی استثنا است. ممکن است بگوئید در “ممالک متمدنه”، در منشور حقوق (بیل آو رایتز) ایالات متحده آمریکا و یا قانون اساسی فرانسه صریحا برابری همه شهروندان “صرف نظر از مذهب و نژاد و جنسیت” برسمیت شناخته شده است. ممکن است بگوئید اگر در این کشورها عملا سیاهپوست با سفید پوست برابر نیست، زنان حقوق کمتری از مردان دارند و “خارجیها” و “مهاجرین” شهروندان درجه دوم محسوب میشوند اینها همه غیرقانونی است و اشکال در عملکرد دولتها است و نه از قوانین!
اما ردپای این تفاوت بین حقوق کاغذی و واقعیت را در همین قوانین میتوان یافت: نابرابری فاحش میان ثروت یک درصدیها و فقر نود ونه درصدیها، و استثمار و بهره کشی ای که موجد این نابرابری است، هیچ جا و در هیچ قانون و بیانیه و سند رسمی دولتی و بین المللی منع نشده است. بردگی ممنوع اعلام میشود اما شکل امروزی بردگی یعنی نظام بردگی مزدی برسمیت شناخته میشود.
بر روی کاغذ اعلام میکنند انسانها برابر بدنیا می آیند. این یک دروغ بزرگ است. در جامعه سرمایه داری انسانها برابر متولد نمیشوند. فرزند بیل گیتز سرمایه دار مالتی میلیاردر آمریکائی و فرزند محمد بوعزیزی، کارگر دستفروش تونسی که با خودسوزش اش مشعل انقلابات منطقه را روشن کرد، برابر بدنیا نمی آیند. نظام سرمایه داری از همان روز تولد مهر تبعیض و نابرابری فاحش و عمیقی را بر پیشانی آنها کوبیده است. و اساس مساله و ریشه همه نابرابریها همین است.
اخیرا اعلام شده است که ثروت ۸٥ نفر از سرمایه داران دنیا برابر است با دارائی نیمی از مردم جهان. تبعیض مذهبی و ملی و قومی و نژادی و جنسیتی را لازم دارند تا ثبات و امنیت امثال آن ۸٥ نفر را حفظ کنند، تا آن سه و نیم میلیارد نفر را به تمکین و تسلیم به این نابرابری مدهش وادار کنند. بردگی مزدی و “مالکیت مقدس” سرمایه داری را کنار بگذارید جائی برای جنسیت و نژاد و ملیت و مذهب مقدس نیز باقی نخواهد ماند! نه در زندگی واقعی و نه بر روی کاغذ!