بهروز مهرآبادی:
انقلاب ۵۷ را می توان از خلال رویداد ها و روزشمار روزهای پر التهاب آن دوره تعقیب کرد و دریافت که چه پدیده هایی موجب خیزش انقلاب شد، چگونه ادامه یافت و چه سرنوشتی پیدا کرد. از مبارزات ساکنین خارج از محدوده، از اعتصابات کارگری، از تظاهرات ها و اعتصابات دانشجویی آغاز کرد و به تظاهرات میلیونی، اعتصابات گسترده کارگران و در راس آنها کارگران شرکت نفت، اعتصاب روزنامه نگاران، اعتصاب معلمان و کارمندان و هزاران اعتصاب و تحصن در نقاط مختلف کشور رسید. می توان درباره کشتار میدان ژاله در ۱۷ شهریور تهران و حملات سبعانه به تظاهرات ها و تجمعهای مختلف مردم صحبت کرد و می توان اسناد و گزارشات کنفرانس گوادولوپ، پخش شایعه دیدن تصویر یک آخوند کپک زده در ماه توسط بی بی سی، حضور ژنرال هویزر برای ابلاغ سیاست دولت آمریکا به فرماندهان ارتش، وحشت خمینی از ادامه اعتصاب کارگران شرکت نفت و فرستادن بازرگان و رفسنجانی به منظور تلاش برای به پایان دادن اعتصاب را یادآوری کرد. و در کنار همه اینها تصاویر مربوط به روز فرار شاه و حضور شادمانه میلیونها نفر در خیابانها را می توان قرار داد و در روز های بعد از آن حضور مردم مسلح در خیابانها، شکستن حکومت نظامی و حمله به پادگانها و در روز ۲۲ بهمن گله آخوندهای و طلبه هایی که با ماشینهای خود در خیابانها می گشتند و نعره زنان از مردم می خواستند که به خانه های خود برگردند چرا که “امام خمینی فرمان جهاد نداده”.
ولی مردم به خواست خمینی به خیابانها نیامده بودند، که به حکم او به خانه برگردند. انقلاب عکس العمل بحق مردم در مقابل دهها سال سرکوب و اختناق و کشتار، فقر روز افزون و شکاف طبقاتی عظیم بود و سر ریز شدن صبر و تحمل مردم بود. تصرف پادگانها، زندانها، رادیو و تلویزیون و مراکز مهم دولتی پایان کار رژیم شاهنشاهی بود اما به منزله پایان نظام استثمار و بهره کشی، آزادی و برابری و یک زندگی انسانی برای مردم نبود. نظام سرمایه داری همچنان چنگالهای خود را زندگی مردم و شریانهای جامعه انداخته بود و به نمایندگان و محافظین جدید خود خوش آمد میگفت. رژیم شاه سرنگون شد ولی حکومتی خونریز سر کار آمد با این وظیفه که انقلاب را شکست دهد و جنایات و غارتگری را در مقیاسی بسیار بزرگتر سازمان دهد.
در حالی که احزاب سیاسی، تشکلهای کارگری و هر گونه انجمن و تشکلی توسط ساواک و نهادهای سرکوبگر شاهنشاهی سرکوب شده و از بین رفته بودند، شبکه گسترده ای ازمساجد و آخوندها بوجود آمده و بدنبال فرصتی بود که به ائتلاف کهنسال خود با سلطنت پایان داده و خود به تنهایی مدعی حکومت شوند و گله های حزب اله و کمیته چی و پاسدار را برای تثبیت پایه های قدرت خود، سازمان دهند. در پشت سر این حکومت نوپا ابزارهای قدرتمند تبلیغاتی نظیر بی بی سی ، تائید دولتهای غربی و به تبع آن حمایت ارتش و نیروهای مسلح قرار داشت و دیری نپائید که به مقابله با مردمی پرداخت که در مقابل یک رژیم سفاک به پیروزی رسیده و بسرعت تشکل هایش را میساخت و به سازمانهای سیاسی یورش برد که بعد از یک دوره طولانی سرکوب، در حال رشد و تکامل بودند.
گاهشمارهای رسمی و رایج انقلاب ۵۷ و اسناد و گزارش ها بیشتر به نقش شخصیت ها و احزاب و گروههای سیاسی و یا رویدادهای بسیار شاخص می پردازد و عوامل بسیار تاثیرگذار و حتی اصلی در شکل گرفتن، ادامه و نتایج این انقلاب ساکت است و در رسانه های رسمی و یا “موافق جریان”، کمتر به آن پرداخته میشود.
انقلاب ۵۷ سیاست و مردم را به خیابانها آورد. در دوره چندین ساله اختناق آریامهری، بجز سیاستی که از طرف سازمان اطلاعات و امنیت به رسانه ها دیکته میشد، سیاست دیگری مطرح نبود. مردم حتی در چهار دیواری خانه ها و حریم های خصوصی خود جرئت ابراز نظرات خود را نداشتند. بحث های خیابانی و تجمع ها در تهران و بدنبال آن در سایر شهرها از اواخر پائیز سال ۵۶ آغاز شد. در دانشگاهها، در مقابل کتابفروشی ها، در درون و بیرون کارخانه ها، در پارکها و میادین مردم جمع میشدند و درباره مسائل مختلف کرده و نارضایتی و خشم خود را از شرایط موجود بیان می کردند. انقلاب نیروی متحد مردم را نشان داد. تجمعات و تظاهرات های منفرد و پراکنده خیلی زود به هم پیوست و تبدیل به تظاهرات عظیم میلیونی شد. قدرت سانسور در هم شکسته شد. در حالی که یک سال قبل از آن پیدا شدن یک صفحه اعلامیه دست نویس، در هر محل حضور گسترده ماموران ساواک و دستگیری و شکنجه نویسنده اعلامیه را به دنبال داشت، در گوشه و کنار دانشگاهها، کارخانه ها و گوشه و کنار شهر پر بود از اعلامیه های ضد حکومتی که تقریبا همگی از طرف سازمانها و گروههای چپ منتشر شده بود. کتابهای ممنوعه که بنام “جلد سفید” شناخته میشدند، در تیراژهای بزرگ تجدید چاپ شده و در خیابانها در سطح وسیع به فروش میرسیدند. شدت و گسترش این موج به حدی بود که ساواک و شهربانی قدرت مقابله را از دست داده بودند و خیلی زود این کتابها روی پیشخوان کتابفروشی ها و پشت ویترین ها قرار گرفتند. قدرت مردم بساط سانسور را برچیده بود.
اعتصابات کارگری در شهرهای مختلف بالا گرفت. برقراری حکومت نظامی در شهریور 57 را کارگران با اعتصابات گسترده خود پاسخ دادند. کارگران در مراکز صنعتی مهمی چون پالایشگاه آبادان، سیمان تهران، دخانیات، مس کرمان، مجتمع پتروشیمی، راه آهن و ده ها کارخانه دیگر دست به اعتصاب زدند. فضای چپ بر این اعتصاب ها حاکم بود و کارگران خواسته های رادیکالی همچون آزادی زندانیان سیاسی و سرنگونی شاه را مطرح می کردند. رژیم وادار به عقب نشینی شد. زندانیان سیاسی آزاد شدند و مردم با دسته های گل در مقابل زندانها جمع شده و آنها را روی شانه های خود از زندانها بیرون آوردند. مراسم باشکوه استقبال از زندانیان سیاسی در دانشگاه تهران برگزار شد و صدها هزار نفر در آن شرکت کردند. سازماندهان این گردهمایی عظیم و بسیاری از مراسم ها و همچنین اکثریت زندانیان سیاسی را نیروهای چپ و کمونیست تشکیل می دادند. در شهرستانها مردم با زدن طاق نصرت و گل و شیرینی و رقص و پایکوبی به پیشواز زندانیان سیاسی رفتند.
مردم اداره امور بسیاری از محلات را بدست خود گرفتند و نیروهای سرکوبگر رژیم را بیرون راندند، در کارخانه ها، دانشگاهها، بیمارستانها، و سایر اماکن کاری شوراها و ارگانهای تصمیم گیری و اعمال قدرت مردمی بوجود آمد و کنترل بسیاری از اماکن عملا از دست رژیم شاه خارج بود و عملا در حال کنار گذاشته شدن بود.
تجربیات با ارزش انقلاب ۵۷ فراموش نشده و سنگ بنای آن هنوز باقی است. بعد از ۳۵ سال سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی، جای واقعی سیاست در خیابانها است و مردم با کوچکترین فرصتی که پیدا می کنند، به خیابانها می ریزند تا خواستهای خود و انزجار خود از حکومت سرمایه و اختناق را نشان دهند. و هنوز بعد از ۳۵ سال زندان و شکنجه و کشتار، رژیم اسلامی از قدرت مردم متحد در وحشت است و برای مقابله با هر تشکل مستقل و هر حزب مخالف و یا حتی تجمع چند نفره مردم در خیابان اوباش تا دندان مسلح خود، را بسیج می کند. اهمیت و نقش شوراها، مجامع عمومی کارخانه ها و ارگانهای اعمال حاکمیت مستقیم مردم برای گذشتن از سد جمهوری اسلامی، از درس ها و تجربیات گرانبها و فراموش نشدنی انقلاب ۵۷ است.
کسانی که روزهای انقلاب ۵۷ را از نزدیک تجربه کرده اند، نمی توانند فضای شاد و پر امید آن دوران را فراموش کنند. انقلاب امید به یک تغییر بنیادی در امور جامعه، امید آزادی و امید برابری را با خود به همراه داشت. با وجود حضور گسترده نیروهای سرکوبگر در گوشه و کنار شهرها، این را می شد در همبستگی مردم، در فضای تعاون و همکاری آنها بوضوح دید. بر اساس آمار رسمی ناهنجاری های اجتماعی نظیر سرقت و قتل در این دوران بشدت کاهش یافت. از میزان اعتیاد کاسته شد و حتی آمار طلاق و اختلافات خانوادگی، کاهش چشمگیر پیدا کرد. با وجود کمبود مواد سوختی و غذایی و صف های طولانی مردم برای تامین مایحتاج عمومی، بندرت درگیری و یا اختلافی پیش می آمد. مردم تمام امکانات خود را در اختیار آسیب دیدگان درگیری ها می گذاشتند و صف های طولانی اهدای خون و دادن کمک در مقابل بیمارستان ها و مراکز امداد رسانی وجود داشت.
انقلاب ۵۷ چهره ای زیبا، انسانی، شاد و امیدوار داشت. اما به میدان آمدن نیروهای اسلامی صحنه های زشت و فجیعی نظیر آتش سوزی سینما رکس آبادان، حمله به مشروب فروشی ها، حمله به زنان تن فروش و حمله به سینماها و غیره بوجود آورد. این حملات با قدرت گیری اسلام سیاسی ادامه پیدا کرد و از فردای سرنگونی حکومت شاه، گروههای لمپن اسلامی با حمایت مستقیم حکومت جدید حملات خود را به زنان، به احزاب و سازمانهای سیاسی، به تشکلهای کارگری، به شوراها، به دانشگاهها، به روزنامه ها و کتابفروشی ها و به مراکز فرهنگی و هنری آغاز کردند.
قدرت گیری ارتجاع اسلامی نتیجه فقدان رهبری چپ و رادیکال در انقلاب ۵۷ بود. خصلت چپ، کارگری و رادیکال انقلاب در پائین و در میان توده مردم توسط یک حزب سیاسی بانفوذ و قدرتمند نمایندگی نشد. خواستهای بنیادی چون برابری کامل زن و مرد، جدایی مذهب از دولت و جنبه های مختلف زندگی اجتماعی، آزادی احزاب و تشکل های سیاسی و آزادی بدون قید و شرط بیان و حق برخورداری همه مردم از یک زندگی مدرن و منزلت و معیشت انسانی، در میان جار و جنجال های پوچ و بی معنی ضد آمریکائی و ضد غربی و شعارهای عقب مانده اسلامی، گم شد. فقدان حزبی که خواستهای رادیکال و مترقی مردم را نمایندگی و آنها را رهبری کند، موجب عقب نشینی مردم و خالی کردن سنگرهایی کرد که در جریان انقلاب تصرف کرده بوند. یک حکومت وحشی و خونریز عصر حجری توانست پایه های خود را تثبیت کند و بساط چپاول و غارت خود را پهن کند.
انقلاب ۵۷ به شکست کشیده شد. اما تجربیات و درسهای گرانبهای آن باقی است و چشم انداز انقلاب آینده ایران را ترسیم می کند و نشان می دهد که پیروزی آن در گرو رهبری حزبی است که خواستهای واقعی مردم را بیان کند و برای تحقق آن برنامه عمل داشته باشد. یک تفاوت مهم شرایط امروز با سال ۵۷، وجود این حزب است. حزب کمونیست کارگری! تقویت این حزب و گسترش نفوذ و قدرت آن و نقش آن در رهبری انقلاب آینده ایران، می تواند تضمین کننده پیروزی این انقلاب باشد.