dastmozd 259 x 178

تعیین حداقل دستمزد حق مسلم کارگران

dastmozd 259 x 178
یاشار سهندی
این دیگر گفتن ندارد که “مسئله دستمزد” یکی از عرصه های مهم و حیاتی مبارزات کارگران است. این عرصه ای است که مبارزه طبقاتی را در جامعه معاصر خصلت نما میکند و به این مبارزه خصلت عینی میبخشد. در یک سو این مبارزه طبقاتی، طبقه ای قرار دارد که از مال دنیا یک کالای بسیار مهم دارد که ثروت برای کل جامعه می آفریند اما برای خودش جز تباهی ثمر دیگری ندارد و برای اینکه خود را از شر این تباهی نجات دهد در هر دقیقه در پی آن است که این کالا را مفت از کف ندهد. از همان لحظه ای که فرد به عنوان کارگر به خدمت گرفته میشود، مبارزه بر سر دستمزد ( قیمت نیروی کار) شروع میشود. این طبقه به یمن اکثریت بودنش، به یمن اینکه چرخ جامعه به همت کار او میچرخد تا آنجا که در توان دارد با اتکا به همین پشتوانه تلاش میکند که این کالا را مفت از چنگش نربایند. در سوی دیگر مبارزه طبقاتی، طبقه ای قرار دارد که به عنوان حاکم بر جامعه همه دم و دستگاههای دولتی مشخصا تشکیلات نظامی و انتظامی و امنیتی خود را آماده میسازد تا هر صدایی را سرکوب کند تا این کالا را ارزان به خدمت گیرد و کار را تا به آنجا پیش میبرد که بر خلاف رویه جاری نظام سرمایه داری که صاحب کالا حق دارد با حساب سود و زیانش قیمت کالای خودش را تعیین کند، در این مورد خاص، برای این کالای خاص، برای صاحب این کالا هیچ حقی قائل نمی شود بلکه “تصمیم سازان” این نظام در مورد چند وچون قیمت آن تصمیم میگیرند.
درست تر این است که گفته شود که یک بخش مهم از دستگاه سرکوب و نیروهای امنیتی، “دانش آموختگان اقتصادی” بورژوازی هستند که با “مهندسی افکار” تلاش بسیار دارند که کارگران را مجاب کنند که باید کالای خود را ارزان بفروشند و در مورد تعیین قیمت نیروی کارشان حرفی نزنند چرا که به ضرر خودشان است! باید همانگونه که پروین محمدی فعال کارگری سرشناس، ایشان را دعوت به مناظره میکند، نظرات این افراد را به چالش کشید و نشان داد که هیچ خیرخواهی برای ما کارگران در ایده های ایشان وجود ندارد بلکه دقیقا در خدمت سرمایه داران و تضمین سود بیشتر سرمایه هستند که این به قیمت تباهی روزافزون اکثریت ٩٩ درصدی جامعه منجر میشود.
من در یادداشتهای اخیرم به نظرات یکی از این “اساتید محترم” (فریدون خاوند) پرداختم. البته هیچ پدرکشتگی در میان نیست، چون نظرات ایشان مشخصا در خدمت نظام ستمگرسرمایه داری است به آن پرداخته ام. ایشان مثلا در مورد مسئله دستمزد هر دو طرف را صاحب حق میداند “چون هر دو گرفتار آفت مخوفی هستند به نام تورم(!)” فریدون خاوند کارشناس رسمی رادیو فردا در هفته گذشته به مسئله دستمزدها پرداخته و تاکید کرده افزایش دستمزدها جز تدوام “دایره شر” افزایش تورم سودی دیگر ندارد. به گفته ایشان اگر دستمزدها اضافه شود کارفرما برای جبران، قیمت کالاهایش را بالا میبرد. اما قضیه همان نقل مشهور است که ” شما (کارگر) درست میگوید ولی حق با ایشان (کارفرما) است!” ایشان از قول کارفرمایان تاکید میکند :” تاوان ندانم کاری های دولت(احمدی نژاد) را (نباید کارفرمایان) بدهند” ایشان ظاهرا مانند یک داور بیطرف هر دو طرف را محق میداند اما افزایش دستمزدها را موجب تورم میداند ونهایتا کارگران را تهدید میکند که هر گونه پافشاری برای افزایش دستمزدها عواقبی خواهد داشت و دود افزایش دستمزدها به چشم خود کارگران خواهد رفت: “در واقع باید بر این نکته بسیار مهم انگشت گذاشت که با وجود سه و نیم تا چهار و نیم میلیون نفر بیکار، کم نیستند کارگرانی که حاضر خواهند بود، در بخش زیر زمینی اقتصاد، بدون هیچگونه پوشش اجتماعی، با کم تر از نصف حداقل دستمزد رسمی کار کنند.” دانش آموختگان اقتصاد” هر چه را یاد نگرفته باشند رندی را خوب فرا گرفتند!
فقط تجربه سه سال اخیر به خوبی گویا است که افزایش تورم در صورت افزایش دستمزدها، دروغ شرم آوری بیش نیست. از این گذشته نزدیک به ده سال دستمزد کارگران ثابت ماند اما کالاها مرتبا گران میشد، بعد که بر اثر پافشاری کارگران مجبور شدند در قانون کار قید کنند که دستمزد پایان هر سال بر اساس تورم و یک خانواده چهار نفره تعیین میشود، از همان زمان تبلیغات ایشان شروع شد” ملاحظه میکنید دستمزدها بالا رفت و قیمت دیگر کالا ها هم بالا رفت!” در کنار این تبلیغات یورش وسیعی را به سطح معیشت کارگران با بازخرید کارگران قدیمی، از بین بردن استخدام رسمی، ایجاد شرکتهای پیمانکاری، قراردادهای سفید امضا، حذف کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار، و….نهایتا با حذف یارانه ها یک شبه همه کالاها قیمت شان چندین برابر شد و این روند گرانی ادامه داشت و در ادامه با پیش آمدن تحریمه،ا این روند شتاب بیشتری گرفت و اکنون هم که تحریمها در یک حدی متوقف شده است و صحبت از لغو آن است، نه تنها روند گرانی متوقف نشده بلکه به روند صعودی خود ادامه میدهد. آنچه هم که تورم ٤٠ درصدی گفته میشود بازی با آمار از سوی حکومت است. در واقع با این افزایش های سه سال گذشته قیمتها، و سقوط ارزش ریال در مقابل دلار، دستمزد کارگران یکباره سه برابر کاهش یافت و در عین حال کالاها به صورت معکوس گران تر شد که میشود گفت عملا شش برابر حقوق کارگران کاهش یافته است. در این مدت در بهترین حالت، دستمزد کارگران ٢٥ درصد بیشتر شد. سرمایه داران از این وضعیت بسیار نفع بردند. خود همین “اندیشه های برجسته اقتصادی” از سقوط ریال و افزایش دلار استقبال میکردند و میکنند چون این را به نفع صادرات میدانند! چرا که اکنون دلار وارد شده در قبال کالای صادر شده سه برابر بیشتر به سرمایه داران سود میرساند و همگی این اقتصاددانان معتقد بودند و هستند که مردم باید تحمل کنند تا صنعت ایران شکوفا گردد!
به گفته ” اندیشه های برجسته اقتصادی” عامل اصلی تورم نه افزایش دستمزدها، بلکه کسری بودجه دولت است. “از نظر من و بسیاری از اقتصاددانان ایران، کسری بودجه‌ای که در کشور داریم یکی از عوامل مهم در ایجاد تورم است” ( “پویا جبل عاملی دانش آموخته دکترای اقتصاد از دانشگاه لستر بریتانیا” درگفتگو با روزنامه شرق)، به گفته این دکتر محترم اقتصاد بودجه سال ٩٣ با وجود آنکه انقباضی است اما کسری بودجه آن قابل پیش بینی است و این خود تورم را دامن خواهد زد. اما راه حل ایشان همانند همه دیگر اساتید، حمله به سطح معیشت کارگران از طریق گران کردن حاملهای انرژی و بستن بودجه بر اساس دلار بالای سه هزار تومان است که این افزایش قیمت دلار و گران کردن کالایی مانند بنزین، بشدت بر گرانی دامن خواهد زد و این یعنی باز هم سقوط بیشتر دستمزد کارگران.. ایشان به عنوان یک دکترای اقتصاد معتقد است هر چه بیشتر نرخ ارز را در بودجه کمتر در نظر بگیرید تورم بیشتر خواهد شد پس بهتر است ارز گرانتر شود تا تورم کاهش یابد! “بهترین راه درآمد ریالی برای دولت این است که ارز را بالاتر بفروشد. توصیه‌ای که برای کشورهایی که نیاز به درآمد دارند این است که، منابع ارزی را با قیمت بالاتری بفروشد که گفتم، همان پولی که در بازار است به دست دولت می‌رسد و نقدینگی ایجاد نمی‌کند” (همان گفتگو) و ایشان ضمن ستایش دولت احمدی نژاد که حذف یارانه ها را استارت زد، به مانند بسیاری دیگر از هم مسلکانش معتقد است مرحله دوم این طرح باید اجرا شود تا یک چیزی از آن دربیاید!!!
نهایت این طرح، تثبیت نیروی کار بسیار ارزان برای سرمایه است و این جز با حمله به سطح معیشت کارگران امکان پذیر نیست. و این ممکن نیست جز اینکه به قول ایشان قیمت “کالاها واقعی” گردد. اگر در مورد همه کالاها با بالا رفتن قیمت آن به زعم ایشان واقعی میشود، اما در مورد دستمزد کارگران به شدت معتقدند که باید منجمد شود تا واقعی شود. آنچه هم که در واقعیت اتفاق افتاده و رویه روتین نظام سرمایه داری بوده این است که از یک سو با تعیین کمترین درصد افزایش دستمزد و از سوی دیگر با افزایش قیمت کالاهای دیگر ( همه کالاهای که نیاز اساسی زندگی امروز است) عملا سطح دستمزد کارگران را بسیار بیشتر از درصدی که اضافه کردند، پایین می آورند. این روند مانند تعیین پایه دستمزد نیست که یکبار در طول سال صورت میپذیرد بلکه، در تمام سال روند صعود قیمتها کالاهای دیگر ادامه دارد، و گاه یک شبه چندین برابر روز قبل میشود مانند آنچه در دو سال گذشته مرتبا تکرار شده است. اگر دایره شری هم وجود داشته باشد این است که با یک افزایش بیست درصدی بر اساس دستمزد پایه کنونی، عملا کارگران از دایره سیه روزی که سرمایه برایش تدارک دیده خلاصی پیدا نخواهد کرد و این دایره هر روز گسترده و گسترده تر میشود چون اساسا سرمایه به کارگر به چشم انسان نگاه نمی کند.
از نظر دانش آموخته گان معتبرترین دانشگاههای دنیا، طرح افزایش دستمزدها سم است چون سود سرمایه افت پیدا میکند. برای همین به هر تشبثی متوسل میشوند که جلو آنرا بگیرند. اما نهایتا اگر ایشان موفق نشوند، نوبت “نیروهای عملیاتی” است که وارد میدان شوند. و ما شاهد هستیم که مطرح کردن سطح دستمزدها بر پایه دو میلیون از سوی کارگران پتروشیمی از سوی بسیاری از فعالین کارگری مورد حمایت قرار گرفته است و در برنامه ها کانال جدید، برنامه های زنده تحت همین عنوان بسیار مورد استقبال توده کارگران قرار گرفت. رژیم برای ایجاد هراس، یورشی دیگری را به فعالین کارگری سرشناس آغاز نموده است ( به بیانیه جمعی از کارگران سنندج مراجعه کنید) اینها همه اما از ترسی فراگیر و فزاینده ناشی میشود که سه دهه است رژیم از آن همیشه وحشت داشته و آن “طغیان لشکر فقرا” است. بعد از رو شدن غارتهای گسترده باندهای حکومتی که دیگر اختلاس سه هزار میلیاردی که در تاریخ این کشور بی سابقه قلمداد میشد، مبلغ ناچیزی در مقابل غارتگریهای اخیر که رو شده به نظر می آید، روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله ٧ دی ماه خود چنین مینویسد:”… چه كسی می‌تواند این واقعیت را انكار كند كه در كنار افرادی همچون شهرام جزایری و بابك زنجانی و هزاران كارتن خواب و میلیون‌ها خانواده زیر خط فقر در كشور وجود دارند و كسانی هم هستند كه زمستان را در خانه‌های سرد به پایان می‌برند و علاوه بر سرما با گرسنگی نیز دست و پنجه نرم می‌كنند؟ شرمساری پدران خانواده‌های فقیر …را نمی‌توان با شعارهای بی‌پشتوانه پاسخ داد. … مسئولان این نظام باید درصورت كوتاهی از انجام این وظیفه ( به گفته این روزنامه کوتاهی مسئولان در جوابگوی به مردم!) از طغیان غیرقابل پیش‌بینی لشكر فقر بترسند.”
تمام مسئله همین جاست.” طغیان لشکر فقرا” قابل پیش بینی است و پیش بینی هم کرده اند که دارند به همدیگر هشدار میدهند. نمود این طغیان را میتوان در خواسته مشخص کارگران مشاهده کرد که به عنوان صاحب کالای پر بهای خود نمی خواهند آنرا مفت بفروشند بلکه در قبال ثروت آفرینی شان خواستار یک زندگی انسانی هستند. ما مردم شاهد هستیم که وسیع ترین غارت و چپاول در جریان است اما این اندیشنمندان اقتصادی هیچگاه اشاره نمی کنند که تمام مصیبت از همین جا ناشی میشود اما تا صحبت از از یک مقدار افزایش دستمزد میشود یکباره معلوم میشود که تولید در خطر می افتد، اجناس گران میشود و خود کارگران به “بخش زیر زمینی اقتصاد” هجوم میبرند یا “واحد های تولیدی” تعطیل میشوند! اینها همه تبلیغات گمراه کننده است که خوشبختانه دیگر اثر ندارد. جنبش کارگری با فعالین کارگری آگاهش با پافشاری بر خواسته مشخص دو میلیون تومان پایه دستمزد، حق خود را از زندگی میخواهند. تعیین حداقل دستمزد حق مسلم کارگران است اگر بورژوازی نمیتواند بپردازد میتواند برود کنار تا خود کارگران امر توزیع ثروت جامعه را به عهده بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *