صدیق کمانگر در سال ۱۳۵۰ در رشته حقوق و علوم سیاسی با درجه کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و به عنوان وکیل دادگستری در سنندج مشغول به کار شد.
در سالهای دهه ۵۰ خورشیدی، هنگامیکه اختلاف میان دهقانان روستای دارسیران در مریوان، با مالکان و فئودالهای منطقه به شکل مبارزه تودهای میان دهقانان درآمده بود. صدیق کمانگر به عنوان یک وکیل به دفاع از حقوق دهقانان میپرداخت.
اولین بار با صدیق کمانگر در جریان یک تظاهرات خیابانی علیه حکومت سلطنت پهلوی در سال ۵۶ آشنا شدم. بعدها نیز در جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب، در شوراهای محلات شهر سنندج و در بسیاری از مناسبتهای پرشور آن ایام در یک صف قرار داشتیم. او در اغلب تظاهرات های قبل از قیام نقش سازمانده حرکتها را بر عهده داشت و پیشاپیش صف تظاهرات حرکت میکرد.
در همان ایام که هنوز حکومت پهلوی سرنگون نشده بود و روزهای پایانی را سپری میکرد، وکالت برخی از زندانیان سیاسی را به عهده گرفت. او در تیرماه سال ۱۳۵۷ در پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان شهر سنندج، نخستین تحصن در ساختمان دادگستری این شهر را سازمان داد. در یکی از جلسات دادگاهی شدن یکی از زندانیان که در دادگستری سنندج صورت گرفت شرکت داشتم. دفاعیات صدیق کمانگر از او منجر به تبرئه و آزادی آن شخص شد که شور وشوق زیادی در میان مردم ایجاد کرد.
این واقعه در شرایطی اتفاق افتاد که هنوز دستگاهای مخوف ساواک و پلیس شاه در موقعیتی متزلزل دو فاکتو در قدرت بودند. این دست از وقایع و بسیاری فعالیتهای دیگر او بعنوان یک شخصیت مدافع حقوق انسانی و بعنوان یک فعال سیاسی و بعدها در جایگاه رهبر توده ای مردم و سخنگوی شورای انقلاب در سنندج بتدریج بر اتوریته صدیق کمانگر در افکار عمومی می افزود.
از روند تظاهراتهای خیابانی و هر روزه جوانان و مردم که صدیق کمانگر یکی از سازمانده گان و پای ثابت در آنها بود که بگذریم میتوان به سخنرانیهای پر شور، خواندن بیانیه و فراخوانهای او در رادیو تلویزیون سنندج که به کنترل جوانان و نیروهای چپ وانقلابی در آمده بود، در مقابل نیروهای سرکوب مستقر در پادگان سنندج در بهمن ماه سال ۵۷ اشاره کرد.
از هدایت و رهبری تحصن مردم در مسجد جامع برای آزادی تعدادی از فعالین سیاسی که در پادگان سنندج اسیر بودند و بعدها منجر به آزادی آنان شد و از تاسیس جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در شهر سنندج، نماینده و سخنگوی شورای انقلاب در سنندج، نوروز خونین سنندج، سازماندهی راهپیمایی تاریخی مردم سنندج بطرف مریوان در حمایت از مردم کوچ کرده مریوان، تا حضور ابتکاری در جمعی که بعدها به “هیئت نمایندگی خلق کرد” معروف شد، و از فرماندهی و هدایت واحدهای نیروی مسلح بعد از جنگ ۲۴ روزه سنندج در منطقه کامیاران و بسیاری تلاشها و فعالیتهای مختلف و متنوع دیگر، تنها گوشه کوچکی از ایفای نقش این شخصیت کمونیست، مبارز و انقلابی بود.
بعدها مدیریت او در رادیو صدای انقلاب مملو از تلاش و فعالیت بی نظیر و شبانروزی این شخصیت محبوب مردم بود. زندگی نامه عزیز جانباخته صدیق کمانگر، از دوران جوانی تا مقطع پایان تحصیلات در رشته حقوق و علوم سیاسی، تا دوران انقلاب و بعدها قرار گرفتن در رهبری یک سازمان و حزب کمونیستی در کردستان و ایران و بالاخره آخرین سخنرانی زیبای او دو روز قبل از ترور شدنش بمناسبت سالگرد تاسیس حزب کمونیست ایران، از عهده این سطور خارج است.
به همین مناسبت علاقمندم خاطره ای از او را که بارها برای دوستانم بازگو کرده ام اشاره کنم.
سال ۱۳۶۵ از یک ماموریت طولانی شش ماهه همراه با تنی چند از همرزمان در سنندج و اطراف سنندج به اردوگاه برگشتم. ارگانهای مختلف مستقر در اردوگاه هر کدام بطور جداگانه از من دعوت میکردند که در جلساتی چگونگی اتفاقات آن مدت و نقش و جایگاه مردم در مبارزه علیه حکومت اسلامی، نحوه فعالیت خودمان و تجارب بدست آمده را برایشان بازگو کنم. من در این جلسات شرکت میکردم و اوضاع سیاسی منطقه و فعالیت های این واحد را برایشان بازگو میکردم.
صدیق کمانگر که در اردوگاه دیگری کار هدایت و پیشبرد برنامه های رادیو صدای انقلاب را بر عهده داشت از این موضوع مطلع شد و طی پیامی از من دعوت کرد که در یک مصاحبه و برنامه رادیویی در مقر رادیو شرکت کنم. من نیز عازم آن اردوگاه شدم. هنگام پیاده شدن از مینی بوس بسیاری از رفقا را دیدم که برای صرف ناهار عازم ناهار خوری بودند. زنده یاد صدیق کمانگر هم در میان آنها بود. رفقا گرم و صمیمانه ضمن احوالپرسی و روبوسی با من، همگی بطرف مقر برای صرف ناهار وارد محل شدیم.
صدیق کمانگر بعد از صحبتهای خودمانی هنگام ناهار یک صفحه کاغد نوشته شده را بدست من داد و گفت بعد از خوردن ناهار این را بخوان و دوست دارم در مورد مضمون آن نظرت را بدانم. ابتدا پرسیدم در مورد مصاحبه رادیویی است؟ گفت نه ، این گفتار رادیویی است که تهیه کرده ام قرار است بعنوان گفتار رادیویی و بعد از ضبط و پخش مصاحبه تو از رادیو خوانده شود.
بعد از گپی در حین صرف ناهار در گوشه ای به خواندن گفتار رادیویی که صدیق نوشته بود مشغول شدم.
متن گفتار رادیویی در رابطه با مسئله “توابین” بود که آنروزها همچنان بحث بر سر آن در جمع ها داغ بود. اهمیت این موضوع در این بود که بعضا در میان رفقا و حتی بعضا رهبری آندوره کومه له نگرش متفاوتی وجود داشت مبنی بر اینکه افراد دستگیر شده پیشمرگ که در جریان عملیات اسیر میشدند و تحت فشار، شکنجه و اذیت و آزار توسط نیروهای اطلاعات حکومت ناچار شان میکردند از عملکرد خود اظهار پشیمانی کنند “تواب” خطاب قرار میدادند و نه تنها این بلکه آنان را با نثار کلماتی از قبیل، “خائن”، “ترسو”، “خود فروش”، “از اول هیچی نبود” و غیره مورد سرزنش قرار میدادند.
متن گفتار رادیویی صدیق کمانگر در نقد این درک و دیدگاه بود. گفتار رادیویی در نوشته او، تمام حمله اش را متوجه توحش حکومت اسلامی و دستگاه سرکوب او میکرد که شریف ترین انسانهای مبارز را وادار به اظهار پشیمانی از عملکرد خود می نمود تا از این طریق افکار عمومی مردم نسبت به انقلابیون را بدبین سازد.
بعد از اینکه متن گفتار رادیویی را خواندم از من پرسید نظرت چیست؟ در پاسخ گفتم صدیق جان گفتار بسیار خوبی نوشته ای من خودم را با این جهت گیری کاملا همسو میدانم. به او گفتم من بتازگی از منطقه بازگشته ام مطممئن باش بسیاری از مردم نیز حتی با درک عامیانه خودشان هم اینگونه به مسئله نگاه میکنند که تو تیز و سیاسی بیان کرده ای. در ادامه به او گفتم، تاکنون نقدی اینگونه و با این نگاه در درون صفوف خودمان را نشنیده ام و بر این باورم که تصویر درست و واقعی را نه تنها در میان مردم بلکه در صفوف خود ما نیز برجای خواهد گذاشت.
با لبخند شیرینی که همیشه در صورتش نمایان بود گفت: پس تردیدی ندارم که باید بعد از مصاحبه تو پخش شود. بعد از مصاحبه رادیو با من، گفتار رادیویی که اشاره کردم از رادیو خوانده شد. بعدها تاثیر بسیار مثبت و عمیقی در میان صفوف نیروهای خودمان و مردمی که هنوز ممکن بود بگونه ای دیگر به این موضوع فکر کنند از خود برجای گذاشت.
قصد از بازگو کردن این خاطره صرفا برای گفتن این خاطره نبود بلکه عمق خط و نگرشی بود که صدیق کمانگر آنرا نمایندگی میکرد. او قبل از انقلاب ۵۷ و در دوران وکالت نه تنها دفاع از زندانیان سیاسی بلکه وکالت تعدادی از زندانیان عادی را که در زندان بسر میبردند بعهده گرفت.
گفتار رادیویی تهیه شده توسط او حول سوژه “توابین” که او آنرا به تعرضی علیه جنایتکاران حکومت اسلامی تبدیل کرده بود ریشه در انگیزه هایی داشت که خود او در دوران جوانی آنرا بعنوان رشته تحصیلی اش و در دفاع از انسان و انسانیت انتخاب کرده بود. بعد از تبادل نظر و صحبتهای همسو با هم بر سر این موضوع، اعتماد بنفس قاطع بر پخش آن گفتار رادیویی بوضوح در او خودنمایی میکرد.
از صدیق کمانگر عزیزکوهی از خاطرات شیرین و تلاش او برای تحقق جامعه ای آزاد، برابر و سوسیالیستی را میتوان بیان کرد و نوشت که در مجال این یادواره کوتاه نیست.
صدیق کمانگر ساعت ۲ بامداد روز ۱۳ شهریور ۱۳۶۸، در اردوگاه کومه له، واقع در درهای به نام بردانگاه در اطراف شهر رانیه در کردستان عراق و دو روز پس از سخنرانی پرشورش در سالگرد تاسیس حزب کمونیست ایران (۱۱ شهریور ۱۳۶۸)، در حالی که مشغول تهیهٔ مطلب برای رادیو صدای انقلاب ایران بود، توسط یک عنصر نفوذی حکومت اسلامی ترور و پس از یک ساعت در بیمارستان کومه له درگذشت.
در سالگرد جانباختن صدیق کمانگر یاد عزیزش همیشه عزیز و گرامی خواهد ماند.
۱۳ اردیبهشت ۹۷
۴سپتامبر ۲۰۱۸