کاظم نیکخواه:
ژورنالیستها معمولا در میان مردم آدمهایی روشنفکر ارزیابی میشوند. اما در سیاست و در تحلیل، عبارت “برخورد ژورنالیستی” به معنای برخورد سطحی بکار برده میشود. دلیلش هرچه باشد این ارزیابی تا حد زیادی درست است. کسی که تحلیل و آینده نگریش را از ژورنالیستها بگیرد، مطمئن باشید که به سطحی گری و کوته نظری و اشتباه می افتد. بگذارید این را هم روشن کنم که بحث من بر سر ژورنالیسم رسمی و بستر اصلی است. یعنی ژورنالیسمی که خودرا “بیطرف” قلمداد میکند اما آشکارا نماینده سیستم و دولتها و سیاستهای حاکم است.
در مورد کشاکش اتمی جمهوری اسلامی با غرب این روزها عینا همین را شاهدیم. موجی راه افتاده است که به دلیل روی کار آمدن آخوندی بنام حسن روحانی تمام کشاکش غرب و جمهوری اسلامی دارد تمام میشود. گویی ٣٠ سال کشاکش و تهدید و تحریم و غیره به دلیل این بوده است که آخوندی مثل روحانی رئیس جمهور نبوده است. ظاهر قضایا هم این را تائید میکند. نمایندگان دوطرف در ژنو روبروی هم نشستند و به هم دست دادند و شوخی کردند و به شیوه “ظریفی” مقابل هم غش و ریسه رفتند و بعد هم یک توافق پر سر و صدا را امضا کردند و قرار است باز هم مذاکرات ادامه پیدا کند و همه چیز روبراه شود. این ها خبر و فاکت یکی دو هفته پیش است.
اما خبرهای این هفته چیست؟ دیروز نمایندگان دوطرف برای آماده کردن مقدمات دیدار بعدی در تهران با هم ملاقات کردند اما در همان قدم اول از مذاکرات پس کشیدند و راهشان را کشیده و رفتند. بی بی سی تیترش امروز اینست که “گفتگوهای کارشناسی ایران و ١+٥ متوقف شد”. وزیر امور خارجه آمریکا هم سه روز قبل اعلام کرد که اگر ایران توافقات را نقض کند پاسخ نظامی جلو کشیده میشود. و دو روز قبل هم گفت که اگر جمهوری اسلامی از حکومت اسد و گروه حزب الله حمایتش را ادامه دهد، تحریمها نه فقط کم نخواهد شد بلکه تشدید خواهد شد. و یک روز قبل هم به شرکتهای نفتی اخطار داد که هیچ چیز تغییر نکرده است و اگر با ایران وارد معامله و مذاکره تجاری شوند مورد مجازات اقتصادی آمریکا قرار میگیرند. سنای امریکا هم دارد طرح تشدید تحریمها را آماده میکند. در ایران هم نمایندگان مجلس اسلامی خواهان استعفای محمد جواد ظریف از پست وزارت امور خارجه شدند. زیرا معتقدند او در نخ دادن به دولتهای غربی و آمریکا زیاده روی کرده است و نمونه های بسیار بیشتری از این دست در هردوطرف وجود دارد.
اما با وجود این هنوز وقتی شما به اخبار بی بی سی و صدای آمریکا و امثال اینها رجوع کنید، مفسرین کذایی شان چنان تصویر میدهند و تحلیل میکنند که گویا دوره صلح و صفای غرب و جمهوری اسلامی شروع شده است. بخشی از اپوزیسیون هم به دنبال این موج روان گشته اند و از یک حکومت اسلامی “متعارف” و یک فضای صلح و دوستی میان غرب و جمهوری اسلامی و سرمایه گذاریهای گسترده و امثال اینها سخن میگویند.
این را هم باید تاکید کرد که اگر واقعا خطر جنگ و کشاکش نظامی که سالهاست بالای سر مردم ایران قرار داشته، کنار رود باید نفس راحتی کشید. اگر تحریمهای اقتصادی از گرده مردم کنار زده شود قاعدتا به نفع مردم محروم است. اگر جمهوری جنایتکار اسلامی از دستیابی به سلاح اتمی بازداشته شود بسیار مثبت است. اما کوته نگری است که کسی فکر کند یا باور کند که کشاکش و بحران مناسبات جمهوری اسلامی و غرب به دلیل کم عقلی طرفین بوده است و در دوره کنونی بدون هیچ دلیل روشنی عقل و درایت بر این مناسبات حاکم شده است! این آن چیزی است که ژورنالیسم رسمی سعی میکند به خورد مردم بدهد.
ما از ابتدای راه افتادن موج روحانی گرایی تلاشمان این بوده است که این فریبکاری را افشا کنیم. تلاشمان این بوده است که نشان دهیم که این تلاشی است برای اینکه برای حکومتی که به بحران و بن بست رسیده است یک بار دیگر عمر بخرند. و تلاشمان این بوده است که نشان دهیم که بحران جمهوری اسلامی و غرب به دلیل معضلات جدی ای است که دوطرف با آن درگیرند و این معضلات همچنان بر جای خود باقی است. بویژه جمهوری اسلامی به دلیل اینکه فرجه ای برای مانور و عقب نشینی ندارد، با معضلات بسیار جدی ای در زمینه سازش با غرب مواجه است. در نتیجه جنجالی که بر سر حل معضلات جمهوری اسلامی با دولتهای غربی به راه افتاده یک فریبکاری بیش نیست. آیا نشانه های به بن بست رسیدن مذاکرات و توافقات از هم اکنون قابل مشاهده نیست؟ آیا همین نمونه هایی که در بالا اشاره شد نشان نمیدهد که جشن صلح و صفا میان غرب و جمهوری اسلامی بی موقع راه افتاده است؟
ما گفته ایم و اینجا هم خلاصه وار تاکید میکنم که سران جمهوری اسلامی با رسیدن به ورشکستگی کامل اقتصادی و فضای نارضایتی گسترده عمومی، بسیار مایلند که در برابر آمریکا و غرب به عقب نشینی های جدی دست بزنند. و غرب نیز مایل است که حکومت اسلامی را با همین هیبت جنایتکارانه و متحجر و اسلامی اش در آغوش بگیرد. اما مشکل اصلی هیچگاه تمایل طرفین نبوده است. بلکه موانع و مشکلات جدی ای بر سر راهشان است که باید آنها را دید و ارزیابی کرد.
سلاح اتمی مساله اصلی نیست
در اجرای همه جانبه تحریمهای اقتصادی اخیر دولت آمریکا نقش اساسی و کلیدی را ایفا کرده است. و در نتیجه این دولت در این مذاکرات و کشاکش معین در این دوره حرف اول را میزند. در این هیچ تردیدی نیست. و برای آمریکا بهیچ وجه مساله اتمی جمهوری اسلامی مساله اصلی نیست. بلکه دست کشیدن جمهوری اسلامی از سیاست ضد آمریکائی گری مساله اصلی است. به احتمال زیاد دولتهای فرانسه و آلمان و بدرجه ای انگلستان با عقب نشینی جمهوری اسلامی بر سر مساله اتمی و ایجاد فضای غرب دوستی، مشکلشان حل میشود. چون آنها فی الحال و قبل از این تحریمها در ایران حداقل از نظر اقتصادی و بازرگانی جای پای نسبتا محکمی داشته اند. روسیه و چین هم مشکلی با مساله اتمی جمهوری اسلامی ندارند. اما همانگونه که این را بارها تاکید کرده ایم دولت آمریکا صرفا “زحمت” نکشیده است که پروژه اتمی جمهوری اسلامی تعطیل شود و اوضاع برای بازگشت دولتهای اروپایی و روسیه و چین به بازار ایران آماده تر از قبل شود. بلکه در پی آنست که سرمایه آمریکائی و دیپلماسی آمریکائی را وارد ایران کند. این کلید حل بحران از نظر طبقه حاکمه آمریکاست. وقتی کری میگوید جمهوری اسلامی باید دست از حمایت از اسد و حزب الله بردارد، دارد همین حقیقت را که ما گفته ایم تائید میکند. این یعنی جمهوری اسلامی باید اساسا سیاستهای تروریستی اش را در سوریه و لبنان و عراق و افغانستان و غیره کنار بگذارد. فضای ضد آمریکائی گری در ایران را پایان دهد. و تضمین کند که با ساز آمریکا در منطقه خواهد رقصید. اما این برای جمهوری اسلامی به معنای خودکشی است. با اولین قدمی که این حکومت در این راه بردارد صفوفش به شدت از هم می پاشد و مردم نیز علیه آن قطعا شورش خواهند کرد. به همین دلیل در برابر فشار دولت آمریکا مقاومت خواهد کرد. و در نتیجه بحران ادامه خواهد یافت. روشن است که افت و خیزها و کشاکشها و توافقات و جنجالهای بسیاری را در این مسیر شاهد خواهیم بود. اما این ساده ترین بیان اوضاع پیچیده کنونی است. عده ای بنفع شان است که این حقایق را لاپوشانی کنند و آینده روشنی برای حکومت اسلامی شان ترسیم کنند. عده ای هم بازی در سطح و شنا در جهت موجی که ژورنالیسم نان به نرخ روز خور براه انداخته را بی خطر و امن تر از دیدن فاکتورهای عمقی تر می پندارند. اما به گمان ما هرکس که به هر دلیلی نمیخواهد این حقایق را ببیند باید صبر کند تا روشن تر و واضح تر رویدادهای واقعی جلوی چشمش به رقص در آیند و غافلگیرش کنند.*