مصاحبه با اصغر کریمی رئیس هیئت اجرایی حزب کمونیست کارگری بمناسبت فرا رسیدن سالگرد تشکیل حزب
انترناسیونال: از تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران ۲۲ سال می گذرد. در طول این مدت حزب فراز و نشیب ها و دورانهای متفاوتی را از سر گذرانده است. شما از بدو تشکیل حزب تا کنون در رهبری حزب حضور داشته و نقش مهمی در پیشبرد سیاستهای آن داشته اید. امروز موقعیت حزب را در داخل و خارج از ایران چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا از این موقعیت احساس رضایت می کنید؟
اصغر کریمی: از اهداف و سیاست های حزب، فعالیت های حزب و تاثیراتی که در جامعه ایران ایجاد کرده ایم نه تنها احساس رضایت بلکه بعنوان یک عضو این حزب افتخار میکنم. فکر میکنم این احساس هر عضوی است که با حزبی کار میکند که با اهدافی عمیقا انسانی بیش از دو دهه در سنگرهای مختلف در دفاع از مردم علیه یک حکومت بتمام معنی مرتجع جنگیده و منشاء اثر زیادی بوده است. اما از میزان پیشروی و رشد حزب شخصا راضی نیستم، میتوانستیم و باید در موقعیت دیگری میبودیم. این ظرفیت را داشتیم و برای ما عملی بود. اجازه دهید این دو جنبه را بیشتر توضیح بدهم.
اهداف سیاسی و انسانی حزب در برنامه یک دنیای بهتر نسبتا به تفصیل بیان شده است و یک سند فوق العاده مهم برای حزب ما، جنبش ما و برای کل جامعه ایران است. برنامه حزب اینقدر غنی و همه جانبه است که برای هر فعال سیاسی، فعال هر جنبشی و هر انسان شریفی که در مبارزه ای شرکت میکند، مطالبات روشنی مقابل او میگذارد. حول هر بند این برنامه میتوان کمپین های بزرگ سازمان داد. این سندی است که جنبش ما را در مقایسه با جنبشهای دیگر چند سر و گردن بالا برده است. سیاست ها و همینطور کمپین های سیاسی ما نیز که در راستای همین برنامه ضربدر اوضاع متحول جامعه در این دو دهه بوده است، تماما قابل دفاع و یک نقطه قوت مهم دیگر ما است. ما حزبی متعلق به طبقه کارگر هستیم و در سوالات بعد توضیح میدهم که بطور مشخص در این زمینه چه کرده ایم و چه سیاست هائی را به پیش برده ایم. همینطور در سایر جنبش ها و اعتراضات اجتماعی.
در همه اعتراضات حق طلبانه ای که در جامعه نقش دارند تاثیر برنامه و سیاست های حزب را در مطالبات و قطعنامه های آنها بخوبی میتوان مشاهده کرد. در همه آنها خط رادیکال و سوسیالیستی در مقابل خط و خطوط دیگر از نظر داشتن مطالبات و پلاتفرم های روشن برتری آشکاری دارد و خط و خطوط دیگر همه جا خود را تحت فشار جنبش ما میبینند.
در خارج کشور به جرات میتوان گفت نسبت به هر حزب و جریان دیگری حضوری به مراتب فعال تر و دخالتگر داشته ایم و فضای سیاسی رادیکال و فعال علیه جمهوری اسلامی و جنایاتش را به سهم خود حفظ کرده ایم.
یک اهرم مهم تبلیغاتی و سیاسی ما تلویزیون کانال جدید است که بیش از نه سال است با توده وسیعی از مردم در تماس نزدیک و زنده است. کانالی که حرفهای متفاوتی را به درون جامعه برده است. حدود شصت هزار ساعت برنامه های کانال جدید با بیش از میلیون ها بیننده، بیش از ۲۵۰۰ ساعت برنامه پخش مستقیم که دهها هزار نفر از ایران با رهبران و مبلغان حزب در این برنامه ها حرف زده و اکثر آنها از اهداف و سیاست های ما در مقابل جمهوری اسلامی دفاع کرده اند. کانال جدید جای خود را در میان توده های وسیع مردم زحمتکش در سراسر کشور باز کرده و به یک کانال شناخته شده، جاافتاده و معتبر تبدیل شده است. گفتمان متفاوتی را در زمینه حقوق مردم، جا انداخته است، آژیتاتورهای زیادی ایجاد کرده و مردم را در صحنه مبارزه سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی و احزاب سیاسی مختلف نمایندگی کرده است. تاثیرات مبارزاتی آشکاری بویژه در عرصه جنبش کارگری و علیه اعدام و دفاع از زندانیان سیاسی و غیره داشته و ایده های کمونیستی را در مقیاسی توده ای شکل داده است. کانال جدید مدتها است به یک اهرم مهم کمونیسم و حزب در صحنه سیاست ایران تبدیل شده است. این مجموعه کمونیسم را به یک نیروی از نظر سیاسی بالفعل، مطرح و خوشنام در ایران تبدیل کرده است.
اما فعالیت های وسیع ما در طول سالیان دراز هرچند به وضوح در مقایسه با سایر احزاب پیشروی بیشتری را نشان میدهد، اما از بسیاری ضعف ها رنج میبرد. ما باید سازمان حزبی بسیار بزرگتری در ایران و خارج میداشتیم، شبکه های ما باید بسیار گسترده تر و وسیعتر از این میبود، ارتباط بیشتری با بخش پیشرو جنبش های مختلف باید میداشتیم، باید شبکه های خبری و پخش ادبیات حزب بیشتری میداشتیم، کمپین ها و چهره های شناخته شده بیشتری شکل میدادیم، باید احزاب و جنبش های دیگر از ملی اسلامی تا راست ناسیونالیست و جریانات حقوق بشری و غیره را خیلی بیشتر از اینها تحت فشار میگذاشتیم، عضوگیری بسیار بیشتر و ستون کادری بزرگتری میداشتیم، تا بتوانیم دامنه عمل بزرگتر و موثرتری داشته باشیم. موقعیت ما در داخل کشور و حضور ما در بسیاری از کانون های مبارزه بطور محسوسی حتی در مقایسه با سه چهار سال قبل خیلی بهتر است اما نه تنها در مقایسه با آنچه نیاز داریم بلکه در مقایسه با میزان فعالیت و حقانیت سیاست هایمان هنوز آن چیزی نیست که انتظار داریم. این مساله دلایل متفاوتی دارد. قطعا یک دلیل مهم آن فشارهای پلیسی و سرکوب و یک دلیل مهم دیگر موقعیت کمونیسم در سطح جهان است. بعلاوه عامل فقر و ترس از دست دادن شغل یک تاثیر مستقیم بر روی خود فعالین کارگری و فعالین حزب و سایر فعالین سیاسی گذاشته است که توان فعالیت وسیع را از آنها گرفته است. ولی اینها شرایط داده جامعه است، ما باید بتوانیم بر این مشکلات غلبه کنیم و طیف وسیعتری را به فعال حزبی تبدیل کنیم. صرف جا افتادن شعارها و مطالبات حزب و یا نفوذ سیاسی و معنوی حزب هرچند یک فاکتور مهم به حساب میاید اما مطلقا کافی نیست. فکر میکنم اکنون ما راه حل را بدرجات زیادی میدانیم و به همین درجه در عمل پیشرفت های بیشتری را شاهد هستیم. در سالهای گذشته ما تاکید زیادی بر سازماندهی پراتیک اجتماعی داشته ایم و این دریچه های تازه ای بروی ما باز کرده است.
انترناسیونال: نقش و تاثیر حزب در جنبش های مختلف اجتماعی را چگونه می بینید؟
اصغر کریمی: اینجا باید روی نقاط قوت مهم و متعددی انگشت بگذارم. نگرش ما نسبت به جنبش ها و اعتراضات حق طلبانه از جنبش آزادی زن تا جنبش ضد مذهبی و خلاصی فرهنگی، از جنبش علیه اعدام و آزادی زندانیان سیاسی تا دفاع از حقوق کودک و دفاع از حقوق پناهنده و غیره، یک برخورد منحصر بفرد و عمیقا طبقاتی و سوسیالیستی است. نه فکر میکنیم غلظت این فعالیت ها نباید زیاد باشد چون عیار کارگری و کمونیستی مان پائین میاید! نه فکر میکنیم اینها “دمکراتیک” هستند و نهایتا بورژوائی! اینها مستقیما به کارگر مربوطند. ما به کارگر مانند کارفرما بعنوان نیروی کاری که فقط به مسائل صنفی خود معطوف است نگاه نمیکنیم. ما یک سکت ایدئولوژیک نیستیم. یک حزب دخالتگر سیاسی هستیم. جایگاه مبارزه برای رفرم برای ما جزو اصول مبارزاتی ما است، راستش بدون این نگرش یک حزب کمونیستی معنی و موضوعیت ندارد. این یعنی دخالت روزمره در جامعه را به احزاب دیگر سپردن و به تماشای حوادث و یا به انتظار روز موعود نشستن. مارکسیسم و کمونیسم را نمیتوان با ترویج توده ای کرد. باید در هر اعتراض حق طلبانه ای شرکت کنی و یا خودت پرچم اعتراض را بلند کنی تا مردم ببینند و به بقیه حرفهایت هم گوش بدهند. این متد ما است که تا همینجا حقانیتش را عمیقا نشان داده است. به همین خاطر با تمام قوا و بسته به اینکه در هر مقطع چه مساله ای مبرمیت بیشتری پیدا میکند وارد آن شده ایم، نهادهائی حول آنها شکل داده ایم، حرف میزنیم، آژیتاسیون میکنیم، انرژی صرف آن میکنیم، به موضوع کار و پرسوناژهای مربوط به هر عرصه ای نزدیک میشویم نه اینکه گاهی اعلام موضعی بکنیم و خیال خودمان را راحت کنیم، آنها را در اعتراض دخیل میکنیم، به آنها شخصیت میدهیم، دردشان را بیان میکنیم، دلایل طبقاتی آنرا توضیح میدهیم و بعنوان امری برای سوسیالیسم و طبقه کارگر و بشریت، بعنوان یک نبرد طبقاتی و کمونیستی شروع به تقویت یا شکل دادن آن میکنیم. یک حزب کمونیستی نمیتواند در حالیکه دولت سرمایه داران اعدام میکند تا جامعه و در راس آنها کارگران را مرعوب کند بگوید اعدام بخشی از مبارزه سوسیالیستی نیست! یا دفاع از کودکانی که هفت میلیونشان بخاطر فقر، از تحصیل محروم شده اند، صدها هزار نفرشان در بدترین شرایط به کار کشیده میشوند و استثمار میشوند و مورد انواع سوء استفاده و بی حرمتی قرار میگیرند از نظر ما عین سوسیالیسم است. همین روش را در زمینه اعتیاد و تن فروشی و زندانیان سیاسی داریم. همین روش را علیه مذهب و دولت مذهبی داریم. اینها عرصه های سیاسی مهمی در شرایط کنونی ایران است. در این زمینه باید به بحث های حزب و جامعه و تعین بخشی اشاره کرد که منشاء اثر زیادی در فعالیت ما بوده است. شما فقط به عرصه مبارزه علیه اعدام نگاه کنید تا بسیاری حقایق را درمورد نوع کمونیسم ما ببینید. کبرا رحمانپور و دلارا دارابی و سکینه آشتیانی و نازنین فاتحی و دهها مورد دیگر انسانهای گمنامی در دست دژخیمان حکومت اسلامی بودند. نه کسی صدایشان را میشنید و نه خود امیدی داشتند که حزبی، سازمانی پرچم دفاع از آنها را بلند کند، از آنها و نه صرفا آزادی شان، بلکه از خود آنها هم بعنوان قربانیانی که بعضا پرونده قتلی هم دارند، دفاع کند، آنها را با اسم و رسم و عکس شان به آدم های سرشناسی در مقیاس بین المللی تبدیل کند و از این دریچه نوری بتاباند بر اعماق جامعه که واقعا چه میگذرد و سرمایه داری و حکومت اسلامی اش چه به سر مردم میاورد. چرا اینهمه انسان زحمتکش به زندان می افتند، دلایل طبقاتی، سیاسی و فرهنگی آن چیست.
این متد را قبل تر درمورد رهبران کارگری انجام داده بودیم و البته مورد انتقاد جریانات چپ قرار گرفتیم اما کارمان را کردیم و امروز خوشبختانه سیر واقعیات بقیه را هم متقاعد کرد که کار ما بسیار تیزبینانه و حیاتی بوده است. به یمن این نگرش و تلاش مستمر ما امروز خوشبختانه دهها نفر از رهبران و فعالین کارگری در مقیاس جامعه به چهره های شناخته شده ای تبدیل شده اند. اگر از من بپرسید که پیشروی های جنبش کارگری در ده سال اخیر چه بوده است قبل از هرچیز بر همین فاکتور انگشت میگذارم. بنظر من این مساله مقدم بر هر اتفاق مهمی در یک جنبش است. جنبشی که رهبران شناخته شده در سطح جامعه داشته باشد، مسائل مربوط به آن جنبش در رسانه ها منعکس شود و از سطح کارخانه فراتر رفته و به این معنی اجتماعی شده باشد، بنظر من قدم تعیین کننده ای به جلو برداشته است. میزان پیشروی در امر سازمانیابی، بلند کردن پرچم مطالبات، ایفای نقش در سطح جامعه و هرپیشروی دیگر اساسا به این مساله گره خورده است.این یک گام حیاتی برای حضور طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه است. این درمورد همه جنبش های سیاسی و اجتماعی کم و بیش صادق است. دو جنبش سیاسی دیگر در جامعه یا ملی اسلامی و ناسیونالیسم محافظه کار پروغربی، بدلیل موقعیت ویژه اقتصادی و یا شریک بودن در قدرت در دوره شاه یا جمهوری اسلامی، از این نظر مشکلی ندارند اما طبقه کارگر که در هر دو نظام مورد خشن ترین سرکوبهای سیستماتیک بوده است هیچگاه این امکان را نیافته و این سنت را از خود نشان نداده بود. حزب کمونیست کارگری این سنت را شکل داد و خوشبختانه امروز به سنت نسبتا تثبیت شده ای تبدیل شده است و این راه را برای بسیاری پیشروی های دیگر باز کرده است.
درمورد رهبران و فعالین حزب هم از بدو فعالیت همین رویکرد را داشته ایم. کمونیسم بدون چهره به جائی نمیرسد. کمونیسم بدهکار که سرش را بلند نمیکند، به خودش بعنوان نیروئی که باید قدرت را بگیرد حقانیت نمیدهد و خود را بدهکار جنبش های دیگر میداند، بدرد جامعه نمیخورد یعنی کار مهمی برای جامعه نه امروز و نه فردا نمیتواند انجام بدهد. مبارزه سیاسی یعنی جذب نیرو و توده ها را به حرکت درآوردن و این بدون اهرم انسان های شناخته شده عملی نیست همینطور که یک مبارزه جدی و پیگیر در هیچ دانشگاه و کارخانه ای بدون رهبران شناخته شده عملی نیست.
اینها سنگرهائی است که مردم در مقابل حکومت ایجاد کرده اند و هر درجه موفقیت در این سنگرها، هم توازن بهتری را برای مبارزه مردم ایجاد میکند و هم مبارزه جوئی در سایر عرصه ها را تشدید میکند. بعلاوه سپردن این عرصه ها به جریانات بورژوائی باعث میشود که اولا این سنگرها به موفقیتی نرسند و ثانیا، هژمونی جریانات بورژوا در جامعه تقویت شود. برعکس ما با دیدگاه طبقاتی خاصی در این جبهه ها وارد میشویم و ضمن تقویت این جبهه ها، دیدگاه های عقب مانده و غیر انسانی،سازشکارانه و تفرقه افکنانه جریانات بورژوائی را تضعیف و نگرش کمونیستی را تقویت میکنیم. برای ما فرعی و اصلی کردن این سنگرها موضوعیتی ندارد. به کمونیسم اجتماعی ربطی ندارد. نمیتوان دلبخواهی زندگی واقعی و سنگرهای مبارزه مردم را نادیده گرفت و برای مردم ورد مارکسیستی خواند. نگاه درست به مساله حزب کمونیست کارگری را در موقعیت متفاوتی قرار داده است، تصویری زمینی و صمیمی از ما به جامعه داده است و موقعیت ما را در جنبش های آزادیخواهانه و در میان فعالین این جنبش ها تقویت کرده است. قطعا موقعیت و تحرک جنبش های مختلف در جامعه یک دست نیست و ما نیز در همه عرصه ها یکدست برخورد نمیکنیم و تجارب مثبت کار در هر عرصه را باید در عرصه های دیگر نیز عملی کنیم.
انترناسیونال: به نظر شما حزب در چه زمینه هائی موفق و یا ناموفق بوده است؟ فکر میکنید حزب چه ضعف هائی دارد که باید بر آنها غلبه کند؟
اصغر کریمی: راجع به موفقیت ها مقداری صحبت کردم. پس اجازه بدهید در این سوال به ناموفقیت ها یا به ضعف ها بپردازم. یکی از ضعف های حزب رابطه ضعیف با نسل جوان یا در واقع با اکتیویست های نسل جوان است. آنهم در شرایطی که نسل جوان یک نیروی محرک مبارزه و انقلاب است، این ضعف نگران کننده است. دانشگاه ها فی المثل یک عرصه مهم مبارزه و یکی از کانون های چپ و کمونیسم و آزادیخواهی است اما ما حضور ملموسی در مراکز اصلی دانشگاهی نداریم. اخیرا و در پرتو بحث های مربوط به اصالت پراتیک و سازماندهی اجتماعی اکتیویست هایمان کارهای جالب و موثری شروع کرده اند و به یک نقطه اتکا تبدیل شده اند، اما این فقط یک شروع است. نسل جوان همانطور که در سال ۸۸ و در سایر کشورهای منطقه و همینطور در اعتراضات جهانی میبینیم در خط مقدم مبارزات است و بنابراین یک پیوند عمیق و وسیع با پیشروان این نسل یک شرط مهم موفقیت سیاسی ما است. علاوه بر این به شخصیت های شناخته شده خیلی بیشتری نه تنها در عرصه های کمپینی بلکه شخصیت های شناخته شده حزبی بعنوان رهبران سیاسی جامعه نیاز داریم،.پروژه های تازه سیاسی خیلی بیشتری میخواهیم، ایمیج سازی از حزب باید در دستور آگاهانه حزب قرار گیرد، کادرپروری بیشتری باید بکنیم و … به ضعف های دیگری هم میتوان اشاره کرد. همه این ضعف ها بنظر من ریشه در یک چیز دارد.
ما فوکوس لازم را روی خود حزب برای تبدیل شدن به حزبی برای کسب قدرت سیاسی نداریم. دو بحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی که منصور حکمت قبل از درگذشتش مطرح کرد برای سرنوشت کمونیسم کارگری و حزب دو بحث حیاتی بودند. اجازه بدهید روی این نکته بیشتر مکث کنم.
از نظر ما حزب باید اینقدر قوی شود، اینقدر در جامعه نفوذ پیدا کند، اینقدر رهبران کارگری و سایر جنبش های حق طلبانه حزب را مال خود بدانند و اینقدر حزب در صحنه سیاست ایران حضور فعال داشته باشد که مردم این حزب را انتخاب کنند، که حزب بتواند با حفظ رادیکالیسمش نهایتا قدرت سیاسی را بگیرد. این اساس هدف ما در کل فعالیت های سیاسی است. حتی یک روز و یک لحظه نباید در فعالیت ما این جهت کمرنگ شود و یا تحت الشعاع هیچ مساله دیگری قرار گیرد. اجازه بدهید با چند مثال منظور را بیشتر روشن کنم. تلاش برای دسترسی به مردم مثل رادیو طول موج کوتاه و بعدا تلویزیون کانال جدید، حضور نیروی مسلح حزب در شهرهای کردستان، کنگره های علنی، فعالیت سیاسی با اسم و تصویر که برای نیروهای چپ بویژه یک تابو بود، بحث عضویت کارگری و فراخوان به کارگران که حزب را تسخیر کنید، بعدا ساده کردن عضویت در حزب، رهبری حزب را با سخنرانی و برنامه های تلویزیونی و غیره در دسترس مردم قرار دادن، کادرهای با نفوذ حزب را تشویق به فراخوان دادن به مردم حیطه نفوذشان و از این طریق تحکیم و گسترش رابطه آنها با مردم، عوض کردن تصویر از موقعیت کمونیسم در جامعه و تبیین جنبش کمونیسم کارگری که بسیار فراتر از حزب است، بحث های جالب حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی، بحث آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است و بحث سه جنبش، بحث “زیر حجاب اختناق” تا “مردم ما را انتخاب میکنند”، مقابله هرروزه با دو خردادیها و ملی اسلامی ها و هایلایت کردن خطر جریانات قومپرست و سناریوی سیاسی و برنداشتن فشار سیاسی روی آنها، مقابله با روشنفکران و ادبا و شعرای مذهب زده و عقب مانده و مقابله هرروزه با مذهب و قوانین و مقدسات مذهبی، برجسته کردن زنانه بودن و ضد مذهبی بودن انقلاب و حفظ چهره زنانه و ضدمذهبی حزب، نجات محکومین به اعدام و لغو عملی سنگسار و به مصاف طلبیدن جمهوری اسلامی در این عرصه مهم و کار لابی ایستی برای تقویت این مبارزه، بحث حزب و جامعه در ایران و تعین بخشی به رهبران و چهره های کارگری که همانطور که اشاره کردم به پیشروی بزرگی برای طبقه کارگر تبدیل شده است، دخالتگری ما در سالهای اخیر در اعتراضات کارگری و کمک به شکل گیری جنبش نوین کارگری، بلند کردن پرچم مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و … همه اینها بطور سیستماتیک و مستقیما در جهت به جلو صحنه آمدن طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه از یکطرف و از طرف دیگر بسط نفوذ حزب و تبدیل حزب به ابزاری برای کسب قدرت بوده است.
در این مثالها علاوه بر برخی پروژه ها و اقدامات عملی معین، به چند بحث سیاسی اشاره کردم که منظورم صرفا جنبه تحلیلی این بحثها نبود، که بسیار مهم است، زاویه دیگری و یک چیز متفاوت دیگری در این بحث ها است که آنها را صرفا از یک بحث صرفا تئوریک و تحلیلی خارج میکند. و آن ایمیج ساختن از حزب در جامعه، جایگاه حزب را به مردم نشان دادن، توقع ایجاد کردن نسبت به حزب، حزب را در بعدی ماکرو و قالب بزرگ به جامعه معرفی کردن، اینها جنس دیگری به بحث ها میدهد. فی المثل در بحث سه جنبش، کمونیسم کارگری در اشل دو جنبش اصلی دیگر در جامعه یعنی جنبش ملی اسلامی و ناسیونالیسم پروغرب مورد بررسی قرار میگیرد و نقاط ضعف و قدرت هرکدام از جنبش های اصلی سیاسی در ایران بررسی میشود تا جنبش ما متوجه موقعیت خود و در عین حال ضعف های اصلی خوب بشود. در ” زیر حجاب اختناق” به نیروها و ژورنالیسمی حمله میشود که سعی میکنند تصویر دروغینی که اختناق ایجاد میکند و مانع دیدن حقایق دیگر جامعه میشود را به خورد جامعه بدهند. در بحث “مردم ما را انتخاب میکنند” نیز همین حقیقت به جامعه توضیح داده میشود تا مردم مرعوب این تبلیغات نشوند و نیروی واقعی رادیکالیسم و کمونیسم و حزب را در شرایطی که مردم آزادی انتخاب دارند، ببینند. در بحث آیا کمونیسم پیروز میشود نیز همین جهتگیری با قدرت بیشتری تبیین میشود. این مباحث صرفا مباحثی تحلیلی و یا تئوریک نیستند بلکه در عین حال هرکدام دریچه ای است برای نشان دادن قدرت حزب، ایمیج دادن از حزب و مهمتر شکل دادن به تلاش برای قدرتمند کردن حزب. این نگرش به صفوف حزب نیرو میدهد، جایگاه حزب را نشان میدهد و در عین حال افق روشنی به صفوف حزب و جنبش ما میدهد، برای مبارزه در این جهت نیرو و انرژی ایجاد میکند و در عین حال نگرش متفاوتی را مقابل جونیوریسم حزب میگذارد و کل حزب را به جلو هل میدهد. این بحث ها از زاویه نگرشی است که کسب قدرت سیاسی را عمیقا مد نظر قرار داده است. مجموعه این پروژه ها و این بحثها تلاشی بوده برای بزرگ شدن، قدرت گرفتن، شناخته شدن، از احزاب و نیروهای بورژوائی جلو زدن، تبدیل شدن به دشمن اصلی جمهوری اسلامی و به این معنی تبدیل شدن به نماینده مردم برای سرنگونی و انقلاب.
با ذکر این مثالها خواستم رگه ای مهم در فعالیت حزب را از میان خرواری فعالیت بیرون بکشم و تاکید کنم که علیرغم اینکه در سالهای گذشته کارهای بزرگی در این راستا انجام داده ایم، اما تمرکز و کار سیستماتیک و هرروزه روی این مساله نداریم و این لطمات جبران ناپذیری به ما میزند. گاها بجای ایده ها و پروژه ها و تاکیداتی که رابطه حزب را با جامعه تحکیم میکند و حزب را به جلو هل میدهد ما تاکید و جهت و تمرکزمان را روی هل دادن مبارزه مردم میگذاریم. این کار ما نباید باشد. مبارزه راه خود را به جلو باز میکند و انقلاب را لازم نیست ما هل بدهیم و نمیتوانیم هم هل بدهیم. کاری که ما باید بکنیم این است که حزب را چنان قدرتمند کنیم که در دل مبارزه و انقلاب نقش خود را ایفا کند، رابطه اش را با مردم تحکیم کند و این در عین حال بهترین ضامن پیشروی همه جانبه جنبش مردم هم میشود. ما گاهی جای این دو را عوض میکنیم. و یا گاهی توجهمان بیش از حد معطوف دنیا میشود و سرنوشت قدرت سیاسی در ایران حاشیه ای میشود. یک کمبود دیگر ما در این زمینه این است که گاهی مشغول محکم کردن تحلیل های دوره ای هستیم و گاهی مشغول کمپین کردن، انگار این وسط چیزی لازم نیست. در حالیکه هر تحلیل و جهتگیری در حزب باید به دهها پروژه و تصمیم کنکرت تبدیل شود. پروژه ها و ایده ها و ابتکارات جدید باید جای بسیار پررنگ تری در رهبری حزب پیدا کنند. نیروی اینکار را کم نداریم اما برای دخیل شدن این نیرو و نیروی تازه گرفتن لازم است فکوس ها و ایده ها و این نگرش را تقویت کنیم.
انترناسیونال: در حاضر حاضر حزب بر چه سیاستهایی تاکید می کند و چه برنامه هایی در دست اجرا دارد؟
اصغر کریمی: در پاسخ به سوال شما میخواهم بر سه نکته تاکید کنم:
اولین نکته این است که روی خود حزب فکوس کنیم یعنی نکته ای که در سوال قبلی توضیح دادم. دادن ایمیج واقعی از حزب به جامعه و برای این طرح و نقشه داشتن، اینرا به پروژه های مختلف ترجمه کردن، تلاش آگاهانه برای معرفی طیفی از رهبران حزب به جامعه که این نیز نیاز به نقشه و طرح و پروژه دارد، گسترش دسترسی به مردم، تمرکز روی ارگانها و نهادهای مختلف حزب و ارتقاء موقعیت سیاسی و سازمانی آنها، پرداختن به مسائلی که مستقیما روی موقعیت حزب در جامعه تاثیر دارد، نیرو گرفتن برای حزب و دخیل کردن نیروی موجود حزب در پروژه ها و فعالیت های حزب، بزرگ کردن حزب و … در یک کلام حزب را در مرکز توجه خود قرار دهیم.
نکته دوم، مربوط به یک بحث و جهت گیری مهم است که در سالهای اخیر مطرح شده است یعنی بحث اصالت پراتیک و سازماندهی پراتیک اجتماعی توسط حمید تقوائی که باید برای عملی کردن آن بطور همه جانبه برنامه ریزی کنیم. اینها بحث های مهمی در جهت سازماندهی اجتماعی هستند که از هر نظر حیاتی اند. اگر نکته اول مربوط به خود حزب است این یکی مربوط به سازماندهی در مقیاسی اجتماعی است که مکمل نکته اول است. ما این بحث مهم را به پروژه های مختلف ترجمه نکرده ایم. البته نفس خود این جهتگیری موجب تغییرات مثبتی در فعالیت در داخل کشور شده است و کارهای بسیرا ارزشمندی در پرتو این بحث انجام شده است اما این بحث باید در کل حزب در سطوح مختلف و در کل جنبش ما جا بیتفد و روی جوانب عملی آن کار بیشتری صورت گیرد تا دهها استنتاج عملی از آن بشود. باز کردن جنبه های عملی این بحث در عین حال به جا افتادن این نگرش در جنبش ما کمک زیادی میکند.
و نکته سوم، درمورد کمونیسم امروز است. کمونیسم امروز نمیتواند همان مختصات اوایل قرن و حتی ده سال قبل را داشته باشد. اتفاقات سیاسی و تکنولوژیک زیادی در دنیا در همین دهه صورت گرفته است. فی المثل انحصار رسانه ای شکسته شده و امروز مدیای اجتماعی نقش مهمی در سیاست بازی میکند. انقلابات مهمی در شمال آفریقا روی داده است. نسل جوان و مدیای اجتماعی نقش خارق العاده ای در این تحولات و از جمله در ایران بازی کرده است. این فاکتورها نمیتواند تاثیرات عمیقی بر احزاب دخیل در جوامع امروز از جمله حزب کمونیست کارگری باقی نگذارد. در این زمینه کار زیادی باید در حزب صورت گیرد تا حزب به تجسم سیاسی و عملی کمونیسم امروز تبدیل شود. این مساله برای سرنوشت کمونیسم و حزب حیاتی است و بسیار هم عاجل است.
انترناسیونال: آیا فکر می کنید که حزب بتواند به هدف نهایی خود یعنی بدست گرفتن قدرت سیاسی و برقراری سوسیالیسم در ایران برسد؟
اصغر کریمی: بحران جمهوری اسلامی ادامه دارد و مساله قدرت سیاسی همچنان مساله بازی است. جامعه نیز باید بین چپ و راست انتخاب کند. هیچ بخشی از بورژوازی امروز هیچ خواستی از مردم را نمایندگی نمیکند و یک نقطه ضعف مهم کمپ راست این است که هیچ حزب منسجم خوشنام و موثری در صحنه سیاست ایران ندارد. در نقطه مقابل، کمونیسم یک نیروی سیاسی قوی در جامعه است. حزب کمونیست کارگری سکولاریست ترین و ضد دین ترین حزب سیاسی ایران است. در مقایسه با هر حزبی نفوذ بسیار بیشتری در جنبش کارگری دارد و اساسا یک حزب کارگری است. بیش از هر حزبی در جنبش های اعتراضی حق طلبانه حضور دارد. بعنوان حزبی سرنگونی طلب و سازش ناپذیر در جامعه شناخته شده است و در یک پروسه انقلابی بسرعت میتواند رشد کند. اینها فاکتورهائی است که بالقوه این امکان را میدهد که کمونیسم انتخاب بعدی مردم باشد. اما همه اینها در گرو فعالیت خود حزب است. از جمله به عملی کردن نکاتی که در سوال قبل توضیح داده شد. در این مورد علاقمندان را به بحث آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است که منصور حکمت در سال ۲۰۰۱ ارائه داد مراجعه میدهم.
انترناسیونال: سالگرد حزب نزدیک است. چه فراخوانی به مردم یا بطور مشخص به کمونیست ها دارید؟
اصغر کریمی: به کمونیست هائی که احساس نزدیکی میکنند فراخوانم این است که به حزب بپیوندند و فعالانه و با تمام قوا برای تقویت حزب و گسترش فعالیت های حزب تلاش کنند. جمهوری اسلامی از بحران عمیق همه جانبه ای که دارد سر بلند نمیکند. باید قدرت را گرفت و اوضاع را بطور ریشه ای زیر و رو کرد. اختلاف و ابهام و کمبودها همیشه هست اما نمیتوان سالهای طولانی بخاطر اختلاف با فلان سیاست حزب یا فلان کمبودهای حزب همینطور بیرون حزب ماند و انرژی و توانائی های بسیار ارزشمند و زیادی که بیرون حزب هست را راکد گذاشت. یک تحول بزرگ در ایران نیاز به حزبی بزرگ دارد. یا باید رفت حزب بهتر و موثرتری ساخت و یا علیرغم اختلافاتی که هر رفیقی با این سیاست و آن سیاست حزب احساس میکند با تمام وجود به این حزب پیوست. کارهای پراکنده و در جمع های پراکنده مفید است اما حتی اگر ابعادش صدبرابر شود به کسب قدرت و به تحول بزرگ منجر نمیشود. در بهترین حالت در حد یک گروه فشار موثر خواهد بود نه بیشتر. و اینجا روی صحبت من با هزاران نفر از کمونیست های قدیمی و مجرب و یا جوان و تازه نفس است که جای آنها در این حزب بسیار خالی است. روی صحبت من همینطور با فعالین رادیکال جنبش های مختلف اعتراضی در ایران است. این حزب همه آنها است. بین چپ و راست یکی را باید انتخاب کنند. راست چیزی برای هیچ آرمان مترقی، هیچ خواست عادلانه ای و هیچ انسان کارگر و زحمتکشی ندارد. باید چپ را و حزب کمونیست کارگری را انتخاب کنند.