گفتگو با نسرین رمضانعلی: در باره طرح جمع آوری کودکان کار

nasrin ramezanali

انترناسیونال: از ماه گذشته طرح جمع آوری کودکان خیابانی شروع شد. اخباری دال بر مفقود شدن سه تن از کودکان افغان نیز منتشر شده است. گفته می شود بخش اعظم این کودکان والدین غیر ایرانی دارند. احمد خاکی معاون امور اجتماعی بهزیستی استان تهران گفته است که این طرح از ۱۳ شهریورماه در تهران آغاز شده، ۲۵۵ کودک به مراکز سازمان بهزیستی فرستاده شده‌اند که ۱۷۸ نفر آنان غیرایرانی هستند. در ایران از چه زمانی پدیده کودکان خیابانی وجود داشته است و از کی مورد توجه قرار گرفته است؟ طرح جمع آوری کودکان خیابانی از چه زمانی شروع شد؟

 

نسرین رمضانعلی: ابعاد آن  در دوره های مختلف متفاوت بوده است. در جمهوری اسلامی، این پدیده در طول بیش از سه دهه گذشته ابعاد میلیونی به خود گرفته است. سیاستهای ضد کارگری حکومت در تحمیل فقر  به فرزندان کارگران و مردم دلیل رشد و گسترش آن  بوده است.

 

کار کودکان با آغاز جنگ ایران و عراق ابعاد بزرگتری به خود گرفت. اولین بار رشد جمعیت کودکان کار را در مقطع جنگ ایران و عراق شاهد بودیم. بخشی از این کودکان بدلیل جنگ آواره شده و برای تامین حداقلهای زندگی و کمک به خانواده هایشان مجبور به کار میشوند. اما با گذر زمان و وضعیت اسفبار اقتصادی و سیاسی در ایران، گسترده تر شد. بعلاوه، در این آمارها کودکانی که در طی تعطیلات مدرسه، همراه خانواده در کوره پزخانه ها، کارگاهها و مغازه ها در کنار خانواده و اقوام مشغول بکار می شوند بندرت شامل آمار کودکان کار بوده اند.

 

همانطور که اشاره کردم  در نتیجه سیاستهای ضد کارگری و ضد مردمی جمهوری اسلامی، این آمار ابعاد وحشتناکتری به خود گرفته است. تقریبا از ١٥ سال پیش و به یمن فعالیت تشکل ها و مدافعین حقوق کودک،  به وضعیت کودکان کار چهره داده شده است. قبلا خیلی کلی در مورد وضعیت این کودکان صحبت میشد. اما فعالین حقوق کودک با ایجاد تشکلهای مدافع حقوق کودک، نه تنها به کودکان کار چهره دادند، بلکه متوجه معضلات دیگری نیز در رابطه با کودکان شدند. کودکان خیابان خواب، کودکان کارتون خواب، کودکانی که کار میکنند و مکانی برای زیست مناسب ندارند. در این رابطه کمیته های مردمی زیادی در شهرهای مختلف ایجاد و کمپین های مختلفی شکل گرفته است. ابعاد و گسترده گی این تشکلها و نهادها را بیشتر در آستانه روز جهانی کودک، می توان مشاهده کرد. امروز دهها تشکل در عرصه کودکان کار و خیابان مشغول فعالیت هستند. یک بار وقتی که با یکی از فعالین حقوق کودک مشغول گفتگو بودم، میگفت کودکان در سرزمین من حتی مکانی برای زیستن ندارند و این کودکان سقف روی سرشان آسمان است و تشکشان زمین. بعد مدتی مکث کرد و دیگر نتوانست ادامه دهد. بنابرین اخبار ساماندهی کودکان و یا جمع آوری کودکان کار که در روز ١٣ مهر اتفاق افتاد و اشاره به آمار تعداد کودکان دستگیر شده، و اعلام اینکه تعداد ١٧٨ کودک “غیر ایرانی” هستند، از زاویای مختلف قابل بررسی است.

 

اولا، به آمارهای رژیم نمی توان اعتماد کرد. در تازه ترین آماری که همین هفته توسط یکی از نمایندگان در مجلس ارائه شد، اعلام شد که طرح های جمع آوری کودکان کار شکست خورده است و در ایران، امروز ٧ میلیون کودک کار وجود دارد.  دوما، حکومت تلاش می کند اذهان عمومی متوجه وضعیت واقعی کودکان کار و خیابان نشود و به این خاطر این موضوع را جنایی کرده و با عنوان “آسیب های اجتماعی” از آن نام می برد. سوما، با آغاز جنگ در افغانستان، جمعیت وسیعی به ایران مهاجرت کرده اند. صدها هزار کودک کار خانواده های مهاجر، برای کمک به هزینه های زندگی خانواده هایشان، مجبور به کار های شاق و سخت شد ه اند. و بدین ترتیب پدیده “کودکان کار غیر ایرانی” هم شکل گرفت. بنابراین، تعداد زیادی از این کودکان مهاجر  هستند. سیاست نژاد پرستانه حکومت در کنار تصویب و به اجرا گذاشتن سیاستهای محدود کننده کار، صدها هزار کودک را وارد بازار کار با بدترین و ضد انسانی ترین شرایط سرکوب و استثمار کرده است.

 

انترناسیونال: آمار دقیقی از تعداد کودکان «خیابانی» و کودکان کار در ایران منتشر نشده است.  خبرگزاری ایسنا در تاریخ ۲۲ خرداد به نقل از سه تن از فعالان حقوق کودکان در ایران و بر اساس آمار‌های غیررسمی به رقم هفت میلیون کودک کار اشاره کرده اند. شما هم در صحبت های خود اشاره کردید که یک نماینده مجلس هم به رقم هفت میلیون کودک کار اشاره کرده است. روشن است که وجود حتی یک کودک کار هم، قابل قبول نیست. اما این آمار تکان دهنده است. یک فاجعه بزرگ انسانی و اجتماعی است. این جمعیت بزرگی است. با احتساب خانواده های این کودکان می توان به رقم ده ها میلیون نفر رسید که در فقر مطلق بسر می برند. ابعاد واقعی این فاجعه را چگونه می توان توضیح داد و چرا سازمان های مسئول، آماری در این خصوص منتشر نکرده اند؟

 

نسرین رمضانعلی: رژیم در مقابل جامعه مسئولیتی قبول نمیکند. مجلس طی ٣٥ سال گذشته ٣٠ بار طرح سازماندهی و جمع آوری کودکان کار را در دستور گذاشته است. تازه ترین مورد اجرای این طرح در تهران دو هفته پیش بود که طی آن بیش از ٤٠٠ کودک دستگیر به بازداشتگاهها منتقل شدند. حکومت مسئولیتی در برابر این کودکان ندارد. اداره بهزیستی و شهرداری که ظاهرا قرار بود در همکاری با وزارت کار این معضل را حل کنند، با یورش به کودکان کار و دستگیری و زندان سراغ این کودکان میروند. از نظر حکومت، این کودکان مجرمند و جای مجرم هم که در زندان ها و اردوگاههای اجباری اقامتی می باشد. حکومت خود تولید کننده و عامل و بانی معضل  کودک کار است. در کنار این سیاستهای وحشیانه، باندها و دار و دسته های حکومتی، خود نیز این کودکان را به کار می گیرند. در بیشتر مزارع و شرکتهای کشت و صنعت، در مناطق دور افتاده هزاران کودک را به کار گرفته اند. به کارگیری کودکان در قوانین حکومت ممنوع نیست. خودشان در استثمار و سرکوب این جمعیت نقش مسقیم دارند. در مورد طرح  باید بگویم که  این طرحها نه تنها موفق نبوده است، بلکه شکست خورده است. یک دلیل اصلی شکست این طرح ها، عدم اختصاص بودجه برای “سامان دهی کودکان” است. مشت نمونه خراور؛ امسال که این طرح به اجرا در آمد و دولت تلاش کرد کودکان را از خیابانها جمع کند، بشیوه ای خشن – که در این حکومت نهادینه شده است- و بسان برخورد به مجرمین- با این کودکان رفتار شد  و مورد ضرب و شتم نیروهای انتظامی قرار گرفتند. و بعد کودکان را مجبور کردند با پوششی ویژه که از طرف بهزیستی تهیه شده است، تردد داشته باشند. در جلو و پشت پیراهن نوشته شده است “کودک کار تحت پوشش ساماندهی”. این یعنی فاشیسم. دولت نه تنها به کودکان کار کمکی نمیکند که مکانی آرام، همراه با بهداشت و رفاه و تحصیل داشته باشند، بلکه اکنون همین کودکان کار باید کارت یا اجازه کار از شهرداری بگیرند و برای دریافت این کارتها به نسبت شهر و محلی که کودکان کار میکنند، بطور متوسط ٢٠٠ هزار تا ٤٠٠ هزار تومان باید پرداخت بکنند. این هم تعهد یک سیستم و یک دولت چپاولگر، برای رسیدگی به این معضل است.

 

انترناسیونال: مسئولین مملکتی می گویند که حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد این کودکان «غیرایرانی» هستند. انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی، پنجم شهریور اعلام کرده بود که «۶۰ درصد» کودکان کار در ایران تبعه ایران نیستند. حقوق کودک را با هیچ  اما و اگر و بهانه ای نمی توان و نباید منکر شد. اما این رقم خیلی بزرگی است. با توجه به آمار هفت میلیون کودک خیابانی چطور ممکن است که ۶۰ تا ۷۰ آنها از والدین غیر ایرانی باشند؟ هدف از طرح این آمار چیست؟

 

نسرین رمضانعلی: این گزارش باید با اعتراض میلیونی مردم روبرو شود. برای یک لحظه تصور کنیم که در آلمان یا سوئد یکی از مسئولین دولتی بیاید و چنین آماری بدهد. قطعا مردم این کشورها بیشتر از حتی شهروندان خارجی علیه این دولت و این مسئول اعتراض خواهند کرد و مجبور به استعفایش میکنند. این برخورد مسئولین جمهوری اسلامی مصداق راسیسم و نژاد پرستی و فراتر از آن فاشیستی است. اینها مشکلات و بحران اقتصادی شان را متوجه غیر ایرانی ها و بدتر از آن متوجه کودکان می کنند. بخشی از این کودکان حاصل ازدواج زنان ایرانی با مهاجرین می باشند. صدها هزار کودک حاصل این ازدواج ها هیچ حق و حقوقی ندارند. مدام تحت شدیدترین سرکوب ها و محدودیت ها می باشند. شناسنامه ندارند. مدرسه نمی توانند بروند. اقامتشان موقتی است. امنیت وآرامش ندارند. سیاست ضد انسانی حکومت، دستگیری و اعمال فشار بر خانواده های این کودکان است و نهایتا اخراج  می باشد. هدف حکومت از اعلام این آمارها، تاکید بر ادامه سیاست کثیف فاشیستی است و برای به اجرا گذاشتن سیاستهای ضد مهاجر و ضد کودک و زمینه چینی برای اخراج صدها هزار کودک کار مهاجر می باشد. حکومت با دستگیری این کودکان، به خانواده های شان فشار وارد میاورد تا آنها را دستگیر کرده و به افغانستان دیپورت کند. این آشکارا یک سیاست راسیتی و نژادپرستانه است و بدرست  بخش هایی از مدافعان حقوق کودک به همراه خانواده های این کودکان، دست به اعتراض زده اند.

 

انترناسیونال: این اقدام اعتراضاتی را موجب گردید. حتی برخی از نمایندگان مجلس به این طرح اعتراض داشتند. حتی در شورای شهر تهران صداهای انتقادی نسبت به این طرح و رفتاری که با این کودکان شده است، شنیده شد. بیش از ۳۰۰ تن از وکلا، استادان دانشگاه، مددکاران اجتماعی و فعالان حقوق کودک طی نامه که روز شنبه اول مهر، در خبرگزاری‌های ایران  منتشر شد، خواستار پایان دادن به طرح «جمع‌آوری کودکان کار و خیابان» شدند. دامنه این اعتراضات چه میزان است؟ آیا این اعتراضات منجر به تغییری در روند کار و یا توقف این طرح می شود؟

 

نسرین رمضانعلی: اگر در مجلس در این مورد صحبت شده، یا در شورای شهر تهران یا در گوشه ای دیگر مسئولی حرفی زده است، برای این است که میخواهند برای نظام و حکومت آبرو بخرند. اینها همانهایی هستنند که دهها قانون و مصوبه بر علیه همین جمعیت تصویب و به اجرا گذاشته اند. اعتراض  این طیف، بخاطر فشار و اعتراض خانواده های کودکان کار و فعالین مدافع حقوق کودک می باشد. باید به واقعیتهای دیگری هم اشاره کنم. اگر امروز حرف از موقعیت بشدت شکننده کودکان میشود، اگر امروز صدها فیلم و هزاران عکس از کودکان کار و خیابان تهیه و به یمن مدیای اجتماعی پخش میشود و حساسیت جامعه و مردم را نسبت به وضعیت بحرانی کودکان برانگیخته است، نه بخاطر این افاضات مسئولین، بلکه بخاطر تلاش های زیاد نهادها و تشکلهای مستقل مدافع حقوق کودک است. این اعتراضات موضوع کودکان کار را به وسط جامعه کشانده است. این وضعیت بدنبال جنبش اعتراضی که علیه فقر و بیکاری در جریان است، بوجود آمده است. این موقعیت، مدیون اعتراضات سراسری معلمان است که طی چهار سال گذشته، مدام از وضعیت مدارس گفته اند. از ضرورت و نیاز به امکانات رفاهی برای کودکان گفته اند. برای نمونه به فاجعه ای که برای کودکان شین آباد بیش از ٥ سال قبل، بدلیل ناامنی مدرسه اتفاق افتاد، لازم است اشاره کنم. هنوز پس  از ٥ سال، دولت در مقابل زندگی ١٣ دختر همچنان ساکت بوده  و حتی مداوا و معالجات این کودکان را بعهده نگرفته است. باید پرسید چند درصد از کودکانی که در مزارع، مراکز و شهرکهای صنعتی و کوره های آجر پزی کار میکنند- و کسی آمارشان را ندارد- دچار حادثه میشوند؟  در مقابل این وضعیت جامعه حساس شده و صدای کودکان کار رساتر شده است.

 

 

انترناسیونال: در نامه سیصد نفر، تأکید شده بود که که حل مشکل کودکان خیابانی نیازمند شرایطی از جمله بهبود وضعیت اقتصادی خانواده‌های «آسیب‌پذیر» و برخورداری کودکان آنها از آموزش است. آیا در جامعه ایران و با توجه به بی توجهی نظام سیاسی ایران به وضعیت کودکان، امکان حل این مشکل و یا لااقل بهبود وضعیت کودکان خیابانی ممکن هست؟ راه حل ریشه ای حل این معضل چیست؟

 

 نسرین رمضانعلی: شما تصویر این روزهای جامعه ایران را نگاه کنید. کارگران بخاطر حقوقهای معوقه به خیابان آمده اند، چند هزار نیروی سرکوبگر را به خیابان ریخته اند و کارگران را باتوم کاری کردند. نگاه کنید وقتی کارگر هپکو و آذرآب میگوید، فرزند همکارم به پدرش گفته ” لباس نمیخواهم فقط تو خونین و مالین دیگه نیا خونه”، وقتی پدر پیری گریه میکند و میگوید “میدانم فرزندم تن فروشی میکند، ولی وقتی ندارم جوابگوی نیازهایش باشم مجبورم سکوت کنم”، وقتی مادری که برای نجات جان کودکش کلیه اش را میفروشد، اصلا در جامعه ای که مردم آزادانه اعضای بدنشان را میفروشند برای نان شب، باید از این حکومت چه انتظاری داشت.

اجازه بدهید به چند نکته اشاره بکنم. بنظرم من باید مردم و فعالین این عرصه به فعالیت شان ابعادی وسیعتری بدهند. همزمان با کمکها و یاریهایی که به کودکان سازمان میدهند، بنظرم باید تلاش بکنند هر چه بیشتر جنبش دفاع از حقوق کودک را تقویت بکنند و بیش از پیش چهرهای جنبش دفاع از حقوق کودکان را به جامعه معرفی کنند. همه ظرفیت ها و امکانات مدیایی را برای فشار بیشتر بر مسئولین و دولت سازمان بدهند و به بهترین شکل از مدیای اجتماعی برای بازتاب وضعیت کودکان استفاده کنند. و نه فقط این بلکه، از همین مدیای اجتماعی باید برای سازماندهی این جنبش نیز به بهترین شکل استفاده کرد. تا زمانی که این حکومت در قدرت است این معضل حل نخواهد شد. خود این حکومت عامل و بانی چنین شرایطی است که بر میلیونها کودک تحمیل شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *