طرح جایگزینکردن یک ارز واحد میان کشورهای عضو “بریکس” شامل برزیل، روسیه، چین، هند و آفریقای جنوبی و ایران و تعدادی دیگر از کشورهای بهاصطلاح متخاصم با آمریکا، با تهدید ترامپ به اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی صدور کالای این کشورها به آمریکا شکست خورد و کنار گذاشته شد.
رؤیاپردازیهای حول این طرح که پس از اعمال تحریمهای غرب علیه روسیه به دلیل حمله به اوکراین مطرح شده بود، با اولین تهدید ترامپ یکباره به یأس و سرخوردگی اعضاء آن تبدیل شد.
دلیل شکست این رؤیای تعبیر نشده برای اعضاء “بریکس” روشن است. توان اقتصادی برای چنین اقدامی در مجموع اعضاء آن وجود ندارد. بر اساس برخی آمارها، کشورهای عضو “بریکس” در مجموع یکپنجم کل حجم تجارت جهانی را در اختیار دارند و بیشتر حجم این میزان از تجارت هم با دلار آمریکا انجام میگیرد. طبق آمار اداره کل گمرک چین، در سال ۲۰۲۴ ارزش تجارت بین چین و روسیه که با دلار صورتگرفته، رکورد زده و به ۲۳۷ میلیارد دلار رسیده است درحالیکه میزان تجارت بین این دو کشور که با “یوان” (پول چین) محاسبه میشود نسبت به سال ۲۰۲۳ کاهشی چشمگیر داشته و این بهخاطر تحریمهای مضاعفی بوده که آمریکا علیه بانکهایی که با روسیه تجارت میکنند، اعمال کرده است.
بنابراین، طرح جایگزینی ارز واحد در میان کشورهای عضو “بریکس” بهجای دلار آمریکا توهمی بیش نبود. حتی در صورت عملیشدنش برای خود اعضاء “بریکس” هم چندان کارآمد و راهگشای مشکلات تجاری آنها نبود. این کشورها شرایط اقتصادی و سیاسی لازم برای پشتوانه ایجاد یک ارز جهانی را ندارند. عمدهترین شرایط اقتصادی لازم برای ایجاد یک ارز جهانی، قدرت و ثبات اقتصادی، رشد تولید ناخالص، داشتن دسترسی به اقتصاد کشورهای مهم اقتصادی و داشتن ذخیرهای بزرگ از طلا است که بتواند ارز موردنظر را پشتیبانی کند و از نظر سیاسی و بینالمللی نیز دارابودن یک بلوک قدرتمند ضروری است.
آمریکا که صاحب قدرتمندترین ارز جهانی موجود است، بعد از جنگ جهانی دوم تا حالا از موقعیتهای ذکر شده برخوردار بوده و علاوه بر اینکه در حال حاضر بیش از ۱/۳ تولید ناخالص داخلی کشورهای جهان با دلار مبادله میشود و ۷۵ درصد از مقدار ۶۵ درصدی از کل دلاری که در خارج از آمریکا استفاده میشود بهصورت اسکناس عمدتاً در کشورهای شوروی سابق و آمریکای لاتین است، امروز ۶۴ درصد از بانکهای مرکزی جهان از دلار بهعنوان ارز ذخیرهای استفاده میکنند.
در برابر این موقعیت دلار و آمریکا بهعنوان توزیعکننده آن، از کشورهایی که عضو “بریکس” هستند و قصد ایجاد ارز واحد جایگزین دلار را دارند، یکی روسیه و از اصلیترین کشورهای “بریکس” است که زیر تحریم و درگیر در جنگ است. ایران دیگر عضو “بریکس” (هرچند اعضاء بریکس آن را بهخاطر نپیوستنش به FATF به عضویت در طرح ارز واحد موردنظر خود نپذیرفتند) اقتصادش شدیداً بحرانی و به بنبست رسیده و متلاشی است.
بااینحال و در این گیرودار، جمهوری اسلامی بود که شدت توهمات و خیالبافیهایش بالا گرفته بود و قند در دل سرانش آب میشد. ابتدا خامنهای از دولت پزشکیان خواست تا در “بریکس” مشارکت حداکثری کند که به باور او سامانه مالی “بریکس” و تبادلات مالی با ارزهای کشورهای عضو کمک بزرگی به حل مشکل وابستگی به دلار میکرد؛ پزشکیان شتابان به “کازان” سفر کرد و در سخنرانیاش از ضرورت ایجاد سازوکارهای مالی برای کاستن از قدرت دلار و دورزدن تحریمهای اقتصادی حرف زد و بهطورکلی هلهله در میان همه سران رژیم برپا شد که به یکباره اعضاء “بریکس” جمهوری اسلامی را از مشارکت در ارز واحد بهخاطر تحریمهای بانکی و مبادلات مالی ناشی از FATF کنار گذاشتند.
بهاینترتیب جمهوری اسلامی توسط نزدیکان منطقهای و بینالمللی خودش هم در طرح ارز واحد، قبل از آنکه با تهدید ترامپ بهکلی کنار گذاشته شود، تحریم شده بود. رژیم حتی در صورت عملیشدن طرح ارز واحد “بریکس” هم شانسی برای مشارکت و به قول سرانش استفاده از آن برای دورزدن تحریمهای آمریکا نداشت و همه ذوقزدگیها و بالا و پائین پریدنهای سرانش بیهوده بود.
حالا چارهای برای سران حکومت جز بیشتر گردن کج کردن در برابر آمریکا باقی نمانده است. از طرفی ماندهاند که چطور این درماندگی و استیصال را در انظار عمومی توجیه کنند. حرفهای ضدونقیض میزنند، تهدید و تشویق و هر بازی عوامفریبانهای میکنند تا شاید در باور و افکار عمومی القا کنند که همچنان اقتدار (ادعایی که همواره پوچ بوده است) دارند و تندادنشان به خواستهای ترامپ را به قیمت یک مذاکره حداقل “برد، برد” نشان دهند.
“دستبهدست” کردنها و شل کن سفتکنهای مقامات حکومتی برای توافق با ترامپ ناشی از وحشت از عواقبی است که بعدازاین توافق احتمالی گریبانشان را خواهد گرفت. آمریکا به کمتر از کنارگذاشتن کلی غنیسازی هستهای، فعالیت ساخت موشک، دستکشیدن کامل از ماجراجویی و جنگافروزی منطقهای و حمایت از گروههای تروریستی اسلامی رضایت نمیدهد و در صورت حصول چنین توافقی، جمهوری اسلامی سیاستها و ابزارهای تاکنونی حفظ و بقای خود را از دست خواهد داد.
در نتیجه توافق با ترامپ برایشان راهگشا و حلال مشکلاتشان نخواهد بود. خامنهای همین جمعه ۱۹ بهمن در یک سخنرانی در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش این “واقعیت” را بیان کرد که مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی از جمله مشکلات اقتصادی و معیشتی را حل نمیکند!
دلیل این میزان از وحشت در میان سران حکومت این است که مشکلات و مخمصههای رژیم خارج از قاعدههایی هستند که حتی با پذیرفتن همه خواستهای تحقیرکننده ترامپ، بهفوریت حل شوند و از میزان فشارها بکاهند. بحران اصلی جمهوری اسلامی عدم مشروعیتش در داخل است که با هیچ توافق و بند و بستی با دولتهای خارجی قابلحل نیست و هر عقبنشینی و شکستی در جنگها، نزاعها و مذاکرات منطقهای و بینالمللی فقط به تقویت اعتراضات در داخل منجر خواهد شد و ازاینرو است که سران حکومت در حال بسیج و سازماندهی نیروهایشان برای مقابله با خیزشهای اجتماعی و عمومی قریبالوقوع هستند.
جلسه فوقالعاده سران سه قوه جمهوری اسلامی با حضور بیش از ۶۰ مقام ارشد حکومتی یکی از مهمترین نشستهای امنیتی اخیر است که طی آن محسنی اژهای در مورد تبدیلشدن مشکلات اقتصادی به بحران و ازدسترفتن حکومت در صورت ادامه مشکلات و عدم هماهنگی میان مقامات حکومتی هشدار داد.
جمهوری اسلامی در چنین شرایط بحرانی و رو به سرنگونی قرار گرفته است که نه تندادن به خواستهای ترامپ و نه هیچ درجه از عقبنشینی و پذیرش شکستهای منطقهای و بینالمللی مانع از سقوطش نخواهد شد و به همین دلیل ناامیدانه به آخرین ابزار یعنی تجهیز و آمادهسازی ماشین کشتار و سرکوب متوسل میشود. تلاشی که بدون شک مانند تقلاهای پیشین راه نجاتی در آن نخواهد یافت.