مبارزه همیشه وجود دارد. مبارزه بخشی جداییناپذیر از زندگی روزانه مردم برای بقا و برای دستیافتن به زندگی بهتر و تأمین رفاهیات بیشتر است. این مبارزۀ دائمی موتور تاریخ است و درست همچون مکانیسم بدنِ موجودات زنده بیوقفه در کار است تا زندگی ادامه یابد.
در شرایط حساس و تعیینکننده فعلی که جمهوری اسلامی بهخاطر بسیاری از شکستهای داخلی، منطقهای و بینالمللیاش در شکنندهترین وضع قرار دارد و جنبشهای اعتراضی، معیشتی و رفاهی هر روز توفندهتر میشود و در مبارزات گسترده و متنوع اجتماعی؛ مبارزه با ارتجاع فرهنگی و آپارتاید جنسیتی، جمهوری اسلامی را در منگنه هر چه بیشتر قرار داده است؛ درست در این نقطهای که بحرانی سخت بخشهای مختلف حاکمیت را به جان هم انداخته و خامنهای بیش از هر زمان دیگری منزوی شده است، جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی باید بتواند با رفع همه موانع دست به تعرض سازمانیافتهای بزند. باید موانع سر راه انقلاب و جنبش سرنگونی را شناخت و برای رفع آن به طور همهجانبه اقدام کرد.
زندگی و مبارزه طبقاتی، جنگی واقعی بین آنها که قدرت را در دست دارند و برای حفظ آن مناسبات و منافع طبقاتی از هیچ جنایت و حقکشی دریغ نمیکنند و تودههای وسیع مردم که نمیتوانند نیازمندیهای زندگی خود را به زبان خوش به دست بیاورند در جریان است. آنها که از کار و زحمت و تلاش بیوقفه و تعطیلناپذیر مردم سود میبرند، اهرمهای گوناگونی برای در انقیاد داشتن مردم در اختیار دارند. نیروی سرکوبگر، رسانههایی که خرافه پخش میکنند و ایجاد تفرقه نمونههایی از این ابزارها است. آنها بهعنوان یک طبقه دولت را سازمان میدهند و این دولت قوانینی را اجرا میکند که منافع آن طبقه در قدرت را تأمین و تضمین کند.
همین دولت به نمایندگی از طبقه حاکم دست به تعرض به معیشت (سفره) مردم میزند؛ از رفاهیات میکاهد؛ قیمتها را افزایش میدهد؛ دستمزدهای زیر خطفقر را به اکثریت حقوقبگیران تحمیل میکند؛ بیمههای درمانی و بهداشتی را ناکارآمدتر میکند؛ بازنشستگان را در فقر بیشتر فرومیبرد؛ تبعیض جنسیتی برقرار میکند و از کودکان، کار میکشد و مدارس را پولی میکند و باعث میشود میلیونها کودک از تحصیل محروم شوند. این طبقه حاکم، فقر و فلاکت را عمومی و سود سرشار را برای یک اقلیت کوچک تأمین میکند. تحمیل این زندگی به مردم فقط از راه موعظه و مذهب و ایجاد تفرقه ناسیونالیستی و قومی و مذهبی و تقسیم انسانها به “بیگانه و خودی” و دشمنتراشی بین آنها صورت نمیگیرد. همه اینها با یک نیروی سرکوبگر و زندان و اعدام پاسداری میشوند.
برای ایجاد تغییر بنیادی در این زندگی، طبقات، مستقیم و بیواسطه وارد جنگ نمیشوند. هر بار هم که مردم بیبرنامه و بیهدف و بدون هدایت یک حزب پیشتاز و انقلابی وارد خیابان شوند تا خشم و انزجار خود را علیه وضع موجود بیان کنند، این عصیان یا سرکوب میشود یا حتی در صورت سرنگونشدن دولت حاکم بخش دیگری از همان طبقه استثمارگر به قدرت بر میگردد و با آرامشدن تپش اعتراضات، اوضاع با کمترین تغییرات در زندگی مردم به حالت سابق بر میگردد یا اصلاً تغییری صورت نمیگیرد.
سرمایهداران بنا به موقعیت خود از دولت و قوانین و مکانیسمهای متنوع کنترل مردم برخوردار هستند. هر بخش از همین طبقه برای رسیدن به اهداف خود میتواند احزاب مختص به خود را داشته باشد. در نظامی همچون جمهوری اسلامی یا حکومت سلطنتی سابق در ایران حتی اجازه تشکیل احزاب هم داده نمیشود. یک شاه یا “فقیه” در رأس قدرت قرار میگیرد و نیروی سرکوب با حلقه کوچکی از فرمانبرداران دیکتاتور سازمان مییابد. تحت این سیستم، پارلمان و رئیسجمهور و قوه قضائیه ابزارهای دست همان دیکتاتور است. البته وقتی همین حاکمین نمیتوانند از پسِ مردم بر بیایند اجزای مختلف همین بالاییها به جان هم میافتند. این اتفاق عمیقاً در صفوف حکومت در جریان است. در این موقعیت بحرانی در صفوف حکومت، باید شدیدترین و فوریترین ضربات را به کل نظام وارد آورد. نباید فرصت را از دست داد.
برای اینکه این دور تسلسل پایان یابد مردم نیز باید از ستاد رهبری خود، حزب خود و انواع تشکلهای مبارزاتی خود بهرهمند شوند. چنین حزبی وجود دارد. حزب کمونیست کارگری آن حزبی است که میتواند این اتحاد و پیوند مبارزاتی فراگیر را بین همه جنبشهای مبارزاتی و اعتراضی به وجود بیاورد و مبارزات گسترده مردم را برای آزادشدن از انواع تبعیضات و نابرابریها سازمانیافتهتر و متحدتر کند. حزب کمونیست کارگری این قدرت و درایت سیاسی و توان تشکیلاتی را دارد تا انواع مبارزات فیالحال موجود را که در یک رابطه و پیوند ارگانیک با هم قرار ندارند و هر بخش جامعه را که بهصورت جداگانه برای حقوق خود مبارزه میکند به هم نزدیک و در هم بیامیزد تا پیروزی با رنج و مشقت کمتری به دست آید.
در جامعه اما فقط احزاب رودرروی حکومت قرار نمیگیرند. جنبشهای مبارزاتی، فعالین و رهبران مبارزات میدانی و تشکلها و محافل مبارزاتی گوناگونی در جامعه شکل میگیرند تا برای آنچه که از آنها سلب شده است مبارزه کنند. همین امروز در دل حاکمیت جمهوری اسلامی ما با انواع این محافل و تشکلها و نهادهای مبارزاتی روبرو هستیم و تعداد قابلتوجهی از شخصیتهای مبارز و رهبران اعتراضات را میشناسیم. حزبی موفق است که بتواند اعتماد این مبارزین را کسب کند و دست همه این بخشهای مختلف مبارزه مردم برای زندگی بهتر را در دست هم بگذارد.
انحصار مبارزه برای شکست جمهوری اسلامی و برقرارکردن یکدنیای بهتر در ایران در انحصار یک حزب نیست. بخش اعظم جامعه بیوقفه برای زندگی انسانی در تلاش است. زنان در ایران به دلیل وجود یک حکومت مذهبی در رأس مبارزه قرار دارند. وجود فقر و فلاکت اقتصادی و سرکوب سیاسی و اعمال شدیدترین و عقبماندهترین قوانین اسلامی و مذهبی فقط زندگی یک بخش از مردم را به جهنم تبدیل نمیکند، زندگی همه مردم را به فنا میکشاند. در این سیستم یک دین رسمی و حکومتی وجود دارد و انسانها در قالب دین رسمی و خلق انواع “اقلیتهای مذهبی” یا مرتدین و کفار و… دستهبندی میشوند. یک حزب انقلابی و انساندوست که برای زندگی بهتر همه انسانها مبارزه میکند باید ظرف مبارزه همه این اقشار و بخشهای مختلف این جامعه تحت ستم باشد.
اگر این حزب توسط مردم انتخاب شود، اگر نهادها و تشکلها و شخصیتهای هر چه بیشتری که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی به سر میبرند برای همان مبارزهای که علیه دشمن مشترک سازمان دادهاند همسو و همجهت با چنین حزبی باشند که همه عمر سیاسیاش معطوف به سازماندادن و مبارزهکردن علیه جمهوری اسلامی بوده است، آنگاه شکست جمهوری اسلامی سهلتر و نزدیکتر میشود. در این صورت پیروزی بر جمهوری اسلامی تازه شروع دور جدیدتری در مبارزه برای تأمین آزادیها و رفاهیات و برقراری برابری و آزادی میشود و جامعه با دخالت مستقیم خود در امر تصمیمگیری و اجرای تصمیمات در یک سیستم شوراییِ متشکل از همه شهروندان بیوقفه بهسوی برقراری یک نظام آزاد و برابر، یک جامعه بدون تبعیض و ستم طبقاتی بهپیش میرود. برای رسیدن به چنین جامعهای اول باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. برای سرنگونی باید دست در دست هم داد و برای اینکه نتوانند دستهای مردم را از هم جدا کنند باید یک ستاد مبارزاتی انقلابی، پیشرو، انسانگرا و مردمی داشت. حزب کمونیست کارگری ایران همانطور که مکرراً تأکید شده است میتواند بخش مهمی از این ستاد مبارزاتی و مردمی باشد. سابقه دهها سال مبارزه برای یکدنیای بهتر و تلاش بیوقفه برای سرنگونی جمهوری اسلامی در کارنامه این حزب موجود است.