با سقوط حکومت بشار اسد آخرین ستون “محور مقاومت” جمهوری اسلامی در منطقه فروریخت و رژیم خامنه ای ته مانده نفوذ و اعتبارش در منطقه و حتی در میان نیروهای متحدش را از دست داد.
این تحول در شکل دادن به آینده مردم سوریه، ایران و کل خاورمیانه نقش تعیین کننده ای دارد.
موقعیت جمهوری اسلامی: مردم سوریه از شر حکومتی خلاص شده اند که به کمک جمهوری اسلامی و روسیه خیزش آنان در متن انقلابات بهار عرب را وحشیانه در هم کوبید. جمهوری اسلامی با صرف بیش از ٣٠ میلیارد دلار از جیب مردم ایران، با اعزام نیروهای سپاه قدس و حزب الله و سرکوب و کشتار مستقیم نزدیک به نیم میلیون نفر و آواره کردن قریب به ١٠ میلیون نفر از مردم سوریه که علیه حکومت اسد بمیان آمده بودند، حکومت اسد را سرپا نگاهداشت. به این معنا سرنگونی دولت اسد سرنگونی جمهوری اسلامی در سوریه نیز هست. حمله مردم به سفارت جمهوری اسلامی و پاره کردن بیلبوردهای سلیمانی و حسن نصرالله و خامنه ای، در کنار به پائین کشیدن مجسمه های حافظ اسد، که خامنه ای او و پسرش را “قهرمان مقاومت” در برابر شیطان بزرگ و عمق استراتژیک حکومتش در منطقه میدانست، سرنگونی جمهوری اسلامی در خود ایران را نیز در برابر چشم همگان قرار میدهد.
از سوی دیگر یک نتیجه مهم سقوط اسد بالا گرفتن بیسابقه اختلافات و کشمکشها در میان دارو دسته های حکومت جمهوری اسلامی است. این بار نفس سیاستهای غرب ستیزانه ای که خامنه ای مدافع و نماینده پیگیر آن بود از سوی حتی اصولگرایان تماما بزیر سئوال میرود و خامنه ای بدنبال رسوائی و بی اعتباری منطقه ای سیاستها و اهدافش، موقعیت و اعتبار خود در میان باندهای حکومتی در خود ایران را نیز تماما از دست میدهد.
همه این فاکتورها حاکی از آنست که با سقوط اسد، انقلاب زن زندگی آزادی در ایران شتاب میگیرد و روند سرنگونی رژیم شیب تندتری می یابد.
وضعیت خاورمیانه: شکست کامل سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی و تضعیف و خنثی شدن نیروهای پیش برنده این سیاست ها شرایط خاورمیانه را نیز به نفع مردم منطقه کاملا متحول میکند. بعد از سوریه نوبت عراق و یمن و پایان نفوذ جمهوری اسلامی در این کشورها است. در یک چشم انداز عمومی تر با بی اعتباری و انزوای منطقه ای جمهوری اسلامی دوره تقابل نیروهای اسلامی و راست افراطی اسرائیل، که یکی با بیرق غرب ستیزی و انهدام اسرائیل و دیگری با ادعای مقابله با تروریسم و دفاع از دموکراسی، مساله برحق مردم آواره فلسطین را هایجک کرده و اهداف ارتجاعی خود را به پیش میبردند، نیز به سر میرسد. اکنون نیروهای چپ، مترقی و سکولار در منطقه فرصت می یابند تا دوباره طرح دو دولت و راه حل انسانی مساله فلسطین را در مرکز توجه جهانیان قرار بدهند و برای همیشه سایه سیاه جنگ صلیبی بین اسلامیسم و یهودیت را از سر منطقه کم کنند.
آینده سوریه: حضور فعال نیروی ارتجاعی هیئت تحریر شام در میان نیروهای مسلح برانداز رژیم اسد و حمایت صریح دولت ترکیه از این نیرو آینده سوریه را در هاله ای از ابهام و نگرانی فرو میبرد. هیئت تحریر شام مدعی است که خواهان حکومتی متشکل از همه نیروهای شورشی و پیروی از رای مردم سوریه است و برخلاف جمهوری اسلامی، و یا داعش و القاعده که نسبش به آنها میرسد، ادعاهای منطقه ای و فرا سوریه ای ندارد. اما اینکه تحریر شام در آینده و بعنوان یک نیروی حکومتی چه خواهد کرد را نمیتوان بر اساس این ادعاها پیش بینی کرد. سیاست خارجی نیروهای اسلامی مثل تحریر شام هرچه باشد، پیاده کردن قوانین فوق ارتجاعی اسلامی علیه مردمی که ادعای نمایندگی آنان را دارند جزئی از کارنامه همه آنان است. از این نقطه نظر طالبان و داعش و القاعده و جمهوری اسلامی و حماس و حزب الله و تحریر شام فرق چندانی با یکدیگر ندارند.
از سوی دیگر حضور “نیروهای دموکراتیک سوریه” ( قسد) که ی پ گ، نیروی مسلح کرد که در مبارزه با داعش نقش پررنگی داشت، رهبری آن را در دست دارد و خصومت استراتژیک دولت ترکیه با نیروهای کرد سوریه میتواند زمینه کشمکش و تنش و جنگ داخلی بین نیروهائی باشد که هر یک خواهان سهمی در دولت آتی سوریه هستند. دولت ترکیه نیز از این جهت نقش مخربی خواهد داشت.
اما آینده سوریه هر چه باشد نفس قطع حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در تحولات این کشور یک گام مهم به پیش در جهت تقویت نیروهای انقلابی و چپ و سکولار در آن کشور و بمیدان آمدن مجدد توده مردم برای در دست گرفتن سرنوشت سیاسی خود است. باید امیدوار بود و تلاش کرد که سقوط اسد شرایط مساعدی برای ایفای نقش مردم سوریه فراهم آورد.
از این نقطه نظر نیز تضعیف هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در ایران و پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی تاثیر تعیین کننده ای در تقویت صف مردم علیه هر نوع دولت اسلامی و اتنیکی در سوریه و در کل منطقه خواهد داشت. نقطه عطف بعدی تحولات خاورمیانه سقوط جمهوری اسلامی در خود ایران خواهد بود.
١٨ آذر ١٣٠٤، ٨ دسامبر ٢٠٢٤