میزگرد ایسکرا با کاظم نیکخواه، محمد آسنگران و حسن صالحی
پیرامون بیانیه دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری
ایسکرا: از کاظم نیکخواه شروع میکنم. دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری بتاریخ ۷ اکتبر بیانیه ای تحت عنوان “بیانیه دفتر سیاسی پیرامون مسئله ملی در کردستان و تحرکات ناسیونالیستی” منتشر کرد.
چه شد که دفترسیاسی حزب تصمیم گرفت چنین بیانیه ایی را صادر کند؟
کاظم نیکخواه: اول خوب است اشاره کنم که ایده اولیه این بیانیه از حسن صالحی بود که پیش نویس آنرا ارائه داد. بهر حال تاکید اساسی این بیانیه نشان دادن راه حل رفع ستم ملی و اعمال تبعیض و ستمگری توسط دولتهای حاکم بر مردم در کردستان است. این یک پایه همیشگی سیاست ماست و ما همیشه برای آن تلاش و مبارزه کرده ایم. در عین حال دلیل اینکه الان این بیانیه را تصویب کرده ایم اساسا اینست که مقابل تحرکات تازه جریانات ناسیونالیستی کرد که بنظر ما از ستم ملی یک دکان سیاسی برای خود باز کرده اند بایستیم و پرچمی به دست مردم بدهیم که حقوق خودرا بشناسند و برای خواستهای مشخص و روشنی دفاع کنند که واقعا آنها را از ستم و محرومیت و تبعیض خلاص میکند. ما جریانات ناسیونالیست کرد را مستقل از طول و عرضشان نماینده مردم کردستان در هیچ کدام از کشورهای سوریه و ایران و عراق و ترکیه نمیدانیم. چرا که خواستهای اساسی این مردم را مطلقا نمایندگی نمیکنند. ستم ملی توسط دولتهای بورژوایی یک واقعیت آشکار و عیان در این کشورها است. مردم کردستان محروم ترین بخشهای مردم را تشکیل میدهند که زیر سرکوب سیاسی و اختناق و محرومیت اقتصادی جدی ای قرار دارند. اما ناسیونالیستها امرشان خلاص کردن مردم از محرومیت و تبعیض و ستم نیست. برای نمونه آیا تاکنون شنیده اید که هیچکدام از جریانات ناسیوالیست که این همه سنگ “کرد و کردستان” را به سینه میزنند یک کلمه بطور مشخص بگویند مردم کردستان حق دارند خودشان آزادانه و جمعی در مورد سرنوشتشان تصمیم بگیرند؟ یا همه آحاد مردم حق دارند از رفاه و مسکن و تحصیل رایگان برخوردار شوند؟ یا مردم کردستان حق دارند از آزادی بی قید و شرط بیان و اعتصاب و تجمع و تشکل برخوردار شوند؟ جواب به این سوالات کاملا منفی است. تمام تبلیغات اینها اینست که اگر آنها یعنی همین جریانات ناسیونالیست به قدرت برسند و “دولت کردی” تشکیل دهند، مشقات مردم تمام میشود. که این یک دروغ است. یک نمونه اش همین تلاشی است که تحت نام “کنگره ملی کرد” به ابتکار بارزانی و احزاب کرد عراقی به جریان افتاده است. این کنگره یک کلمه بطور مشخص امر رفع ستم و محرومیت بر مردم را در دستور نگذاشته اما آشکارا از آشتی با دولتها سخن میگویند و میخواهند دولتهایی مثل جمهوری اسلامی و دولت ترکیه و عراق و سوریه را دوست مردم جا بزنند و با نمایندگان آنان در این کنگره کذایی عکس بگیرند و در واقع مردم را با دولتها آشتی دهند. این بیانیه حرکتی در مقابل این نوع تقلاهاست. این را هم همینقدر اشاره کنم که بنظر من به دلیل خودآگاهی وسیع در بخشهای مختلف کردستان نسبت به سیاستهای ارتجاعی این دولتها علیرغم سرمایه گذاری جدی ای که نیروهای ناسیونالیست برای این کنگره کرده اند، این “کنگره” به جایی نخواهد رسید و شکست خواهد خورد و نهایتش اینست که به یک نهاد و تجمع فرمال تبدیل خواهد شد
ایسکرا:سیکل مذاکره-جنگ- مذاکره همواره جزء لایتجزای جنبش ناسیونالیستی در کردستان بوده است. چه چیز تلاشهای جنبش ناسیونالیستی در دوره حاضر را با دوره های قبل متمایز می کند؟
محمد آسنگران: محمد آسنگران: تحولات منطقه و تغيير اوضاع جهاني جابجايي نيروها و اتحادها و افتراقهاي امروز بين دولتهاي منطقه و نيروهاي سياسي همگي با گذشته فرق کرده است و مذاکره و جنگ احزاب ناسيوناليست کرد هم معاني متفاوتي پيدا کرده است. اما موضوع اصلي در ميان ناسيوناليستهاي کرد امروز چراغ سبز نشان دادن به دولتهاي مربوطه است که مورد توافق همه آنها است. اين تغيير رويکرد احزاب اين جنبش است که امروز تحت عنوان ارسال “پيام صلح به دولتها و ملتها” فرمول بندي شده است. در يک دوره تلاش همه آنها اين بود که توجه آمريکا را به خود جلب کنند و به کمک آمريکا بتوانند سهمي از قدرت را در کشورهاي مربوطه٬ عايد خود نمايند. امروز با توجه به افول نقش آمريکا در منطقه و شکست سياستهايش در عراق و سوريه و افغانستان جريانات ناسيوناليست کرد مثل قبل نميخواهند همه تخم مرغهايشان را در سبد آمريکا قرار دهند. آنها راه سر راست و “واقعبيانه” براي سهيم شدنشان در قدرت را نزديکي و مصالحه با دولتهاي مربوطه ميدانند. به همين دليل پيام صلح و آشتي کنگره ملي کرد قرار است به اين استراتژي کمک کند که راه مذاکره و سازش و معامله با دولتهاي مربوطه را پيدا کنند. اين جريانات اگر تا ديروز و در يک دوره چند ساله رو به قبله آمالشان (آمريکا) نماز ميخواندند امروز قبله هاي متفاوتي دارند. حکومتها در پايتخت کشورهاي مربوطه قبله تازه آنها شده اند.
با اين سياست ميخواهند با دولتهاي سرکوبگر مردم کردستان وارد مذاکره و معامله بشوند. بارزاني و اوجلان و طالباني به شدت طرفدار مذاکره و مصالحه با دولتهاي سرکوبگرمرکزي هستند. بارزاني و طالباني چون در کردستان عراق به مدينه فاضله خود رسيده و سهمي از قدرت را عايد خود کرده اند٬ بنابراين امروز در موقعيت ديگري درمورد اين مسائل اظهار نظر ميکنند وميخواهند با دولتهاي همسايه دوست باشند و منافع مشترکي با آنها دارند و دنبال همين منافع هستند. اوجلان و پ.ک.ک هم نا اميد از پيروزي در جنگ مسلحانه تلاش ميکنند هر امتيازي که ميتوانند بدهند٬ به شرطي که اوجلان از زندان بيرون بيايد و گوشه اي از قدرت در ترکيه عايد پ.ک.ک بشود. آنها مثل گذشته نه از استقلال کردستان و نه حتي از خودمختاري و فدراليسم و … هم حرفي به ميان نميآورند. پ.ک.ک همين سياست را در مورد ايران هم ميخواهد پيش ببرد. دستور اوجلان به پژاک که در آخرين ديدار خود با نمايندگان حزب ب.د.پ ابلاغ کرد اين بود که “پژاک بايد برود با جمهوري اسلامی وارد مذاکره بشود”! پ.ی. د حزب متحد پ.ک.ک در کردستان سوریه هم مدتها است که در جبهه بشار اسد و جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
اما اجرای این سیاست اوجلان در ایران فقط یک بلوف سیاسی میتواند باشد. زیرا پژاک به عنوان شاخه ایرانی پ.ک.ک در کردستان ایران نیروی ریشه داری نیست و هیچ تحول سیاسی معینی هم با ابتکار آنها ممکن نیست. تبلیغ و تشویق پژاک از جانب اوجلان که برود با جمهوری اسلامی وارد مذاکره بشود!؟ فقط در یک صورت میتواند جنبه عملی به خود بگیرد آنهم تبدیل شدن پژاک یا همان بخش ایرانی پ.ک.ک به بخشی از سپاه پاسداران در کردستان ایران است. اگر پژاک بخواهد از جانب جمهوری اسلامی جدی گرفته شود این تنها راه عملی و ممکنی است که با لباس کردی به بخشی از سپاه تبدیل بشوند و در معیت آنها علیه مردم کردستان بجنگند. در غیر اینصورت پژاک در کردستان ایران نه از جانب مردم و نه از جانب جریانات سیاسی و طبعا نه از جانب جمهوری اسلامی هم جدی گرفته نمیشود و منشا اثری نخواهد بود. پژاک به اندازه همان عبدل رحمان حاج احمدی رهبر دکور مانندش جدی و با نفوذ است. پژاک و حاج احمدی به عنوان رهبر آن٬ بیش از حد کارتونی و نقش کاریکاتور پ.ک.ک را بازی میکنند. حزب برادرشان در کردستان عراق در جریان انتخابات اخیرهم همین کاریکاتور بودنش را بخوبی نشان داد و احتیاجی به استدلال نیست.
بنابرتوضیحات فوق سه جریان اصلی و با نفوذ در جنبش ناسیونالیستی کرد٬ یعنی بارزانی٬ اوجلان و طالبانی میخواهند همه جریانات جنبش قومی ناسیونالیستی کرد را حول مذاکره و سازش با دولتهای مربوطه شان متحد و منسجم کنند. کنگره ملی کرد قرار است برگزار شود که این سیاست را دنبال کند. این جهت گیری در قدم اول کمک میکند که این سه جریان خواست و سیاست خود را به همه احزاب این جنبش بقبولانند و در قدم بعدی زمینه دوستی و هماهنگی آنها با دولتهای منطقه را فراهم کنند. معنی این سیاست در کردستان عراق و ترکیه و سوریه مشخص است. اینکه این سیاست در کردستان ایران چه معنی مشخصی به خود میگیرد به نقش احزاب سیاسی این جنبش در کردستان ایران مربوط میشود. من فکر میکنم با توجه به فضای عمومی اپوزیسیون ایران علیه جمهوری اسلامی احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران نمیتوانند و زمینه اینرا ندارند که این سیاست را پیگیری کنند.
ایسکرا: در بیانیه آمده است که جریانات بورژوا ناسیونالیستی در کردستان نمی توانند جوابگوی مسئله کرد باشند؟ چرا؟
حسن صالحی: البته در بیانیه گفته نشده است که جریانات بورژوا ناسیونالیستی نمی توانند جوابی برای مسئله کرد داشته باشند. پاسخ ناسیونالیسم کرد یک پاسخ بورژوا مابانه و ناظر بر منافع این طبقه است. این پاسخ فدرالیسم است. اینکه فدرالیسم چقدر می تواند پاسخ واقعی به مسئله کرد باشد موضوعی است که امیدوارم دوستان دیگر به آن مفصلا بپردازند. آنچه که در بیانیه بدان اشاره شده است این است که از تحرکات ناسیونالیستی حتی در مبارزه برای رفع ستم ملی آبی برای مردم گرم نمی شود و راه حلهای آنها بجای اینکه زخمی را التیام دهد آن را عمیق تر می کند.
ببینید آش ناسیونالیسیم کرد آنقدر شور است که حتی احزاب و سازمانهای متعدد متعلق به خود این جنبش مرتبا همدیگر را به “خیانت به منافع ملی کرد” متهم می کنند. وقتی سرگذشت این جنبش را مرور می کنید می بینید که مثلا احزاب اصلی و مهم این جنبش چگونه با همدستی دولتهای سرکوبگری نظیر ایران و عراق علیه مردم کردستان عمل کرده اند. همین آقای بارزانی که شوگردان کنگره ملی کردستان شده است کسی بود که با همدستی چمران جلاد “قیاده موقت” را علیه جنبش انقلابی مردم کردستان ایران سازمان داد و چه جنایات وحشتناکی که اینها علیه مردم بپاخاسته کردستان مرتکب نشدند! و یا مگر همینها نبودند که در سال ۱۹۹۶ به یاری ارتش بعث، و نیروهای تحت فرمان “حسن علی مجید” (یعنی همان علی شیمیائی معروف) شهرهای اربیل و سلیمانیه را به خون کشیدند. و یا از آنطرف مگر این جماعت طالبانی و اتحادیه مهینی نبود که در مقابل بارزانی ها از سپاه پاسداران برای دفاع از سلیمانیه کمک گرفت و افراد وابسته به پارتی و بارزانی را اعدام خیابانی کردند؟ جنایات حزب دمکرات کردستان علیه آزادیخواهان و کمونیستها را مگر کسی فراموش کرده است؟ همین امروز “حکومت اقلیم کردستان” حاضر نیست محاصره اقتصادی کردستان سوریه را ملغی کند تا حداقل اجناس مورد نیاز مردم به این مناطق برسد چرا که نمی خواهد موقعیت حکومت خود را به خطر بیاندازد! فاکت و نمونه زیاد است. نکته اینجاست که وجود ستم ملی ناسیونالیسم و مبارزه ناسیونالیستى را بوجود میاورد و طبعا زنده نگه میدارد ولی ناسیونالیسم نسخه رفع ستم ملی نیست. این ناسیونالیسم به لحاظ سیاسی نماینده طبقه سرمایه دار کردستان در قرن بیست یکم و نه در دوره های نهصت های ملی در بدو رشد و تکامل سرمایه داریست که ذره ای ترقی خواهی و حرکتی به جلو داشته باشد. مبارزه ناسیونالیسم کرد از این نظر هیچ ربطی به رفع آلام و دردهای مردم کردستان ندارد. صحبت بر سر سهم خواهی بورژوازی کردستان در قدرت دولتی است. بورژوازى کرد فقط در پی امکانى است براى ادامه چک و چانه زدن و امتیاز گرفتن از دولت مرکزى و نه چیز دیگر. طرف اگر دستش به جایی وصل شود به آرزوهایش رسیده است و به درد و رنج مردم کردستان هم اعتنایی ندارد. این در عین حال بورژوایی است که همه عناصر ارتجاعی و خرافی و گندیده سرمایه داری معاصر را در خود دارد. ضد آزادی است. ضد زن است. ضد کارگر است. ضد مدرنیسم است. دستش در دست مذهب و خرافه است. هر جا به قدرت رسیده در زیر سایه اش اسلامی ها را رشد داده و به جان مردم کردستان انداخته است و …
جریانات ناسیونالیستی کرد بیشتر به گذشته جامعه کردستان تعلق دارند، نه قادر به درک مسائل نو جنبش و جامعه هستند و نه یاراى ارائه پاسخ و راه حلى در قبال این مسائل دارند. اینها هر وقت که می خواهند خود را به واقعیات دنیای امروز وقف دهند هر چه بیشترخود را در کنار ارتجاع بورژوازی جهانی قرارداده اند تا در پس شلیک موشک های کروز و به قیمت انهدام و زیر و رو کردن کل شیرازه مدنی و ساختار اقتصادی بخش های عمدتا “غیر کردنشین” به نان و نوایی برسند و سپس علیه همان مردم کرد زبان عمل کنند. شرم آور است ولی حقیقت دارد.
ایسکرا: فکر می کنید سرنوشت کنگره ملی کرد که در این قطعنامه نیز بدان اشاره شده است به کجا می انجامد؟
محمد آسنگران: محمد آسنگران: کنگره ملی کرد قبل از تولد شکست خورده است. شکست خورده است زیرا پیام اصلی کنگره مذاکره با دولتها و “پیام آشتی به دولتها و ملتها” تعریف شده بود. با به بن بست رسیدن روند سازش پ.ک.ک و دولت ترکیه امیدی برای این سیاست نمانده است. قرار بود کنگره ملی کرد مهر تاییدی بر سیاست مذاکره پ.ک.ک و دولت ترکیه بزند که بارزانی و طالبانی هم برای این سناریو تاریخا فعالیت زیادی کرده بودند. بویژه بارزانی مشوق دو طرف ترکیه و پ.ک.ک بود که با هم مذاکره کنند و مصالحه نمایند. بن بست مذاکره پ.ک.ک و دولت ترکیه دلیل اصلی شکست این تجمع است. رقابتها و منافع متفاوت همین جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان را هم باید به این فاکتور اضافه کرد. نا امیدی ناسیونالیستها از نتایج مذاکره پ.ک.ک و دولت ترکیه عملا زیر پای امید به کنگره ملی کرد را هم سست کرده و امید چندانی به آن نمانده است. تشویق و ترغیب پژاک از جانب اوجلان که گفته پژاک برود با جمهوری اسلامی وارد مذاکره بشود بیش از اینکه امیدی به نتایج آن داشته باشد٬ تبلیغاتی است که غیر مستقیم به ترکیه میگوید اگر با پ.ک.ک سازش نکنید پ.ک.ک ناچار است به دامن جمهوری اسلامی پناه ببرد. اخیرا یکی از مقامات دولت ترکیه گفته بود جمهوری اسلامی در مسیر مذاکره پ.ک.ک و دولت ترکیه دخالت مخرب میکند٬ منظورش همین بود که اوجلان اخیرا به آن اشاره کرده است و پژاک را تشویق به مذاکره با جمهوری اسلامی نموده است. اینجا پژاک اسم رمز پ.ک.ک است که میخواهد به جمهوری اسلامی نزدیک بشود. بن بست مذاکره اوجلان و دولت ترکیه و نا امیدی به نتایج کنگره ملی کرد مستقیما در عین حال به سرنوشت سوریه و نقش و سیاست دولت ترکیه بستگی دارد. بنابر این میتوان گفت که کلید شکست یا پیروزی کنگره ملی کرد نه در دست جریانات ناسیونالیست کرد و سیاست آنها٬ بلکه در دست دولت ترکیه و تحولاتی است که این دولت در سوریه دنبال میکند. پیام و فراخوان اوجلان برای تشکیل “کنگره اسلامی دمکراتیک” یکی از نتایج شکست و نا امیدی به کنگره ملی کرد است. زیرا اوجلان با این رویکرد میخواهد دو نشان را بزند. او هم به دولت ترکیه دارد نشان میدهد که اگر راه سازش با پ.ک.ک را ببندد آنها آپشن دیگری هم پیشرو دارند و آن پیوستن به جریانات اسلامی “دمکراتیک” است. از نظر اوجلان ظاهرا جمهوری اسلامی یکی از آن جریانات اسلامی دمکراتیک است. و هم به بارزانی میگوید در کنگره ملی کرد جای بیشتری به پ.ک. بدهد اگر نه آنها به جریانات اسلامی خواهند پیوست.
ایسکرا: در بیانیه به شرایط ویژه کردستان ایران و حضور یک جنبش سوسیالیستی و انقلابی در مقابل جنبش ناسیونالیستی اشاره شده است. کلا این مسئله در استراتژی حزب کمونیست کارگری برای رفع ستم ملی چه جایگاهی دارد؟
کاظم نیکخواه: بله این موضوع مهمی است. اگر کسی رویدادها و مبارزات مردم کردستان ایران را در همین ده پانزده سال گذشته تا کنون مرور کند متوجه خواهد شد که اولا کارگران نقش بسیار پیشرو و فعالی در این مبارزات دارند. کارگران در کردستان ایران همدوش با سایر کارگران در دیگر مناطق، هرسال مراسم ها و تجمعات اول مه را علیرغم سرکوبگری حکومت در اشکال مختلف برگزار میکنند و خواستهای رادیکال و ضد سرمایه داری و ضد حکومتی مشخصی را مطرح میکنند. متیوان گفت که اول ماه مه در سنندج و سقز و برخی شهرهای دیگر به یک سنت شناخته شده و پرطرفدار تبدیل شده است و جمهوری اسلامی با بگیر و ببند و زندانی کردن رهبران کارگری سعی میکند جلوی آنرا بگیرد. ثانیا فعالیتهای بسیار پیشرو و مدرنی که در دفاع از حقوق کودکان صورت میگیرد بسیار شاخص و برجسته است که همین یکی دو هفته اخیر هم دو مراسم مهم را در سنندج در دفاع از حقوق کودکان و اعتراض به قانون ضد انسانی “ازدواج با فرزند خوانده” شاهد بودیم. بعلاوه نقش زنان و هشت مارس و حرکتهایی مشابه این در کردستان به وضوح قابل مشاهده است. اینها و بسیاری نمونه های دیگر نشانه هایی از وجود یک جنبش اجتماعی است که آشکارا کارگری و چپ و سوسیالیستی است . این نوع مبارزات و حرکتها در تمام ده پانزده سال اخیر جنبه شاخص مبارزه و حرکت کارگران و مردم در کردستان ایران را تشکیل میداده است. تحرکات ناسیونالیستی اصلا به پای این نوع فعالیتها نمیرسد. میتوان به محبوبیت اجتماعی نیروهای کمونیست و چپ نیز بطور مشخص اشاره کرد. که در کردستان ایران بسیار بارز و قابل مشاهده است. و این روندی روبه گسترش است.
این موقعیت سیاسی و اجتماعی در کردستان ایران در عین حال نشانگر یک واقعیت بسیار مهم دیگر است. و آن اینکه ناسیونالیسم در صحنه سیاسی کردستان ایران دست بالا را ندارد و در نتیجه تفرقه و اختلافات قومی و ملی دررابطه میان مردم کردستان و مردم سایر بخشهای ایران حاکم نیست و اصلا جنبه غالب ندارد. یک روند رو به رشد همبستگی و اتحاد و نزدیکی میان کارگران و مردم کردستان با سایر بخشهای کارگران و مردم ایران رشد کرده و جلو آمده است. و این بسیار امید بخش است.
می پرسید تاثیر این بر استراتژی حزب ما چیست. پاسخ اینست که این خودش یک پایه اساسی استراتژی حزب ما است. یعنی ما در تقابل با جریانات ناسیونالیست کرد و فارس، میخواهیم و تلاش میکنیم که کارگران و مردم را علیه حکومت اسلامی و طبقه سرمایه دار متحد کنیم. تبلیغات تفرقه افکنانه و شکاف ایجاد کردن بر پایه تفاوتهای ملی و زبانی و قومی را کنار بزنیم و آن فضای همبستگی میان مردم که اشاره کردم در کردستان ایران شاهد هستیم بدرجه زیادی پیشروی همین استراتژی و جهت گیری کمونیستها را نشان میدهد. و این صد و هشتاد درجه با آمال و آرزوهای ارتجاعی ناسیونالیستهای کرد که رویایشان جدا کردن مردم کردستان از سایر بخشهای مردم است فاصله دارد.
در عین حال این خود یک نمونه است که نشان میدهد که شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم کردستان در چهار کشور ایران و عراق و ترکیه و سوریه بسیار متفاوت است و قلم گرفتن این تفاوتها تنها میتواند به ارتجاع و تفرقه و فاجعه کمک کند.
ایسکرا: در این بیانیه گفته شده است که “عامل مستقیم تبعیض و ستم بر مردم کردستان دولتهایی هستند که با تکیه بر ناسیونالیسم عربی و یا ارتجاع اسلامی و یا پان ترکیسم و یا ناسیونالیسم عظمت طلبانه ایرانی” حقوق پایه ایی مردم کردستان را به انحا مختلف نقض کرده اند. در این مورد بیشتر توضیح دهید.
حسن صالحی: دامنه و ابعاد اعمال ستم ملی بر مردم کردستان بسته به نوع دولتهای مرکزی در هر کشور متفاوت بوده است. در ایران ناسیونالیسم عظمت طلبانه ایرانی تحت عنوان دفاع از تمامیت ارضی همواره حق انتخاب آزادانه مردم کزدستان در بودن بعنوان بخشی از ایران و یا جدایی از آن را انکار کرده است و با زور و قلدری و نظامی گری در مقابل مردم کردستان ایستاده است. قبل از جمهوری اسلامی حکومت شاه ستم و نابرابری بر مردم کردستان را به اشکال مختلف اعمال میکرد. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ابعاد جنایات و وحشیگیری علیه مردم کردستان که حالا بعد از انقلاب ۵۷ به عنوان سنگر آزادگان شناخته می شد وسعت بیشتری گرفت و رژیم تازه به قدرت رسیده سرکوب مردم کردستان را به ابزاری برای انتقام از انقلاب مردم ایران تبدیل کرد. در کردستان ایران مردم نمی توانند به زبان مادری خود درس بخوانند و به تحصیل بپردازند. در عراق و تحت حاکمیت صدام حسین عملا به عنوان شهروندان درجه دو محسوب می شدند. “کرد” بودن به این معنا بود که شما فرودست هستید. در سوریه کردها از محرومین ترین بخش های جامعه بوده اند. بسیاری از جمعیت بزرگ کردستان سوریه بعنوان غریبه ثبت می شدند، حتی شناسنامه نداشتند و از حق شهروندی محروم بودند و به همین دلیل برای آنها دشوار بود که کار پیدا کنند یا در نظام آموزشی دولتی بتوانند ثبت نام کنند. همین آخریها بود که رژیم بشار اسد بخاطر اینکه کردها را در مبارزه علیه رژیم خود خنثی نگه دارد به حدود ۲۰۰ هزار کرد که قبلا به عنوان غریبه ثبت شده بودند حق شهروندی اعطا کرد. در ترکیه کردها همیشه مجبور بوده اند “ترک” باشند. یعنی اینکه موجودیت کردی آنها آشکارا انکار میشود و حتی آنها را “ترک های کوهی” می خوانند. بنابراین می بینید که ستم ملى شکلى از ستم است که هنوز بر بخشهاى وسیعى از مردم جهان و در اینجا مردم کردستان اعمال میشود. با اینکه ستم ملی از نظر من پایه واقعی اقتصادی ندارد ولی یک واقعیت زشت و کریه جامعه امروز است و باید جواب بگیرد. تبعیض و نابرابری میان انسانها در هر شکل آن قابل پذیرفتن نیست و باید تماما از میان برداشته شود. وجود چنین ستم و تبعیضی فقط می تواند ابزاری باشد که طبقات دارا برای ایجاد نفاق و دو دستی در میان کارگران و مردم زحمتکش و ابقای حاکمیت خود از آن استفاده کنند.
.
ایسکرا: حزب کمونیست کارگری ایران همواره و از جمله در این بیانیه گفته است که فدرالیسم مبتنی بر قومیت راه حل مسئله کرد نیست. اصولا چند نوع فدرالیسم داریم و چرا فدرالیسم نمی تواند جوابگو باشد؟ عده ای مثلا نمونه عراق را مثال می آوردند و مطرح می کنند که فدرالیسم در این رابطه پاسخگو بوده است. نظر شما چیست؟
کاظم نیکخواه: ما کلا فدرالیسم و تلاش برای فدرالیستی کردن هر بخشی از ایران و در هر شکل آنرا یک تلاش ارتجاعی و ضد مردمی میدانیم که اگر جلویش گرفته نشود و خنثی نشود میتواند به نزاعهای جدی میان مردم و فجایع و جنگها دامن بزند. در عین حال ارزیابی خوش بینانه من اینست که این گرایش فی الحال تا حد زیادی حاشیه ای و محدود به سطح سازمانها و احزاب ناسیونالیستی است اما نباید آنرا دست کم گرفت و باید فشار را روی آنها نگه داشت. اینها برای مطبوع جلوه دادن آشی که برای مردم پخته اند به سیستمهای فدرالی در برخی کشورهای اروپایی و آمریکا اشاره میکنند که بعضا به شیوه فدرالیستی بر اساس ملیت و یا استانی و جغرافیایی و یا ملی اداره میشود. و میگویند اینها انواع فدرالیسم است و گویا فدرالیسم در تقابل با تمرکز قدرت در دست یک حکومت واحد است. و اگر قدرت را میان حکومتهای متعدد فدرال تقسیم کنیم مساله دیکتاتوری و تمرکز قدرت حل میشود. این بحث جالبی است. اولا این جماعت شیادانه طوری وانمود میکنند که گویا مردم یک کشوری مثل آلمان یا آمریکا نشسته اند و تصمیم گرفته اند که فدرالی کشور را اداره کنند و بعد آن کشور معین خط کشی شده و میان حکومتهای فدرال تقسیم شده است. به همین سادگی! داستان درست برعکس است. این ایالات فدرالی مثلا در آلمان قبلا تکه تکه بوده اند و تحت قلمرو اربابان و خانها و حاکمین متعدد بوده اند، مرزها و گمرکات و ارتش و پلیس و معیارها و واحدهای سنجش مختلف و متفاوت داشته اند. و بعد طی جنگها و کشاکشها و سازشهایی که طی قرن نوزده دهها سال طول کشیده، نهایتا با زور به هم متصل شده اند و هر کدام از قلمروهای سابقا مستقل به یک ایالت فدرالی تبدیل شده اند. این در واقع بخشی از روند تکوین و شکل گیری سرمایه داری و تشکیل دولت – ملتهاست. یعنی با سیستم فدرالی این قلمروهای کوچک و بزرگ را که قبلا جدا جدا بوده اند به هم وصل کرده اند و یک کشور واحد با سیستم و زبان و معیارهای واحد بنام آلمان و غیره درست کرده اند و بر اساس وزن هرکدام از ایالات به آنها درجه ای خودمختاری داده اند. نه اینکه برعکس یک کشور واحد را تکه تکه کنند و به هرکدام یک استقلال نسبی بدهند. یک کشور دهها میلیونی یک صفحه کاغذ نیست که روی آن خط کشی کنید و اسامی متعددی را بنام دولتهای فدرال مختلف درون هر مربع و مستطیلی بنویسید. این کار لازمه اش سالها جنگ و کشاکش و کشت و کشتار است. معنیش به قهقرا بردن یک کشور و نابود کردن زندگیهای بسیار است. این خزعبلات است که گویا از این طریق قدرت غیر متمرکز میشود. اگر میخواهید قدرت متمرکز نباشد باید آنطور که ما میگوییم همه مردم را در دولت و قدرت سهیم کنید نه اینکه به جای یک دولت که در دست یک اقلیت است ده تا دولت به دست ده تا باند بورژوا- ناسیونالیست بدهید تا مردم را در خطه خودشان سرکوب و استثمار کنند. نمونه عراق هم اتفاقا همین واقعیت را نشان میدهد که نه قدرت غیر متمرکز شده است و نه مردم کردستان از سرکوب خلاص شده اند و نه این روند به سادگی و بدون جنگ و خونریزی پیش رفته است. تازه نمیدانم تا چه حد میتوان عراق کنونی را یک دولت فدرالی نامید. اینجا هنوز جنگ است و هنوز سرنوشت قدرت سیاسی قطعی نیست. هنوز اوضاع بی ثبات است و دولت مرکزی قوام نگرفته است و سایه جنگ میان دولت مرکزی و به اصطلاح “دولت اقلیم کردستان” همین الان روی سر مردم قرار دارد. آینده عراق و کردستان عراق بستگی به حل این مسائل دارد.
این را هم اینجا فقط اشاره کنم که به دلیل اوضاع سیاسی و تاریخی مشخصی که در عراق و در کردستان عراق طی سالها حاکم بوده و فجایعی که صورت گرفته و شکافهایی که میان مردم ایجاد شده، ما از سالها پیش تا کنون و تازمانی که این فضا وجود دارد، از استقلال کردستان عراق دفاع میکنیم که طبعا با رای مردم در یک رفراندوم عمومی و آزاد باید عملی شود.
ایسکرا: دربیانیه دفتر سیاسی یکرشته مطالبات در زمینه رفع ستم ملی بیان شده است که در این قسمت به آنها می پردازیم. اولین سئوال این است که چرا مبارزه برای رفع ستم ملی برای کمونیستها مهم است؟
محمد آسنگران: ستم ملی مانند هر ستم دیگری علیه خواست و اراده مردم است و آزادیها و حقوق مردم را محدود و دولتهای سرکوبگر مردم را سرکوب میکنند. بنابراین یک امر بدیهی است که کمونیستها علیه آن باشند. تا جایی که به ستم ملی مربوط است وجود این ستم تنها محدود به اعمال بیحقوقی علیه مردم نیست٬ بلکه باعث تفرقه قومی هم میشود و عملا فضایی را ایجاد میکند که همزیستی مسالمت آمیز مردم منتسب به ملیتهای مختلف را دچار مشکل و معضل میکند. ما در کردستان و هر جای دیگر که ستم ملی اعمال شود باید در مقابل آن بایستیم. زیرا هم مخالف هر نوع ستمگری هستیم و هم برای ایجاد وحدت بین بخشهای مختلف مردم باید زمینه این وحدت را فراهم کنیم. ستمگری ملی عملا احساس ملی و ناسیونالیستی در مقابل خود شکل میدهد. وجود جنبش ناسیونالیستی در کردستان با اعمال ستمگری ملی از جانب دولت مرکزی توجیه میشود. بنابراین وجود ستم ملی هم به دلیل ناحق بودنش و ستمگری دولت و هم به دلیل ایجاد تفرقه و هم به دلیل ایجاد احساس قومی و ملی در میان بخشهای معینی از جامعه باید برچیده شود. کمونیستها موظف هستند با تلاش و مبارزه خود برای رفع ستم ملی احساس انسانی و همزیستی مسالمت آمیز را به جای احساس قومی و تفرقه ملی تقویت کنند. جریاناتی که خود را چپ و کمونیست میدانند و مرتب احساسات ملی و قومی مردم را باد میزنند عملا در مقابل تعلق انسانی و فردی مردم به عنوان یک موجود انسانی و اجتماعی قرار گرفته و در کمپ ناسیونالیستها و قومگرایان قرار میگیرند
ایسکرا: یک نکته محوری در این بیانیه این است که هر نوع توافق از بالا میان دول ارتجاعی و احزاب ملی- عشیرتی کرد برای تعیین تکلیف سیاسی و حقوقی کردستان را مردود می دانیم و خواهان مراجعه به آراء آزاد و مستقیم خود مردم در مورد آینده سیاسی کردستان هستیم. در اینجا چند مسئله مطرح است. مراجعه به آرا مردم در یک جامعه باز و آزاد قابل فهم است ولی در شرایط کنونی این چگونه امکانپذیر است؟ همین الان جریانات ناسیونالیستی می خواهند از بالای سر مردم ببرند و بدوزند. مردم چطور می توانند دخالت کنند؟
حسن صالحی: به نظر من مردم کردستان باید از هر فرصتی استفاده کنند تا نظر و رای خود را ابراز دارند و سعی کنند آنرا به کرسی بنشانند. در همین بیانیه نیز ما جایی اشاره کرده ایم و از همه مردم دعوت کرده ایم که در گردهمایی ها و مجامع عمومی خود با صدور قطعنامه و بیانیه خواستها و مطالبات مندرج در این بیانیه را مورد تاکید قرار دهند. حتی بحث کردن در محافل حول چنین مسائلی به رشد و بیداری و همچنین گسترش میزان دخالتگری مردم کمک می کند. به نظرم دوره هدایت مبارزه علیه ستم ملی توسط بورژوا ها و بطریق اولی رؤساى عشایر به سر آمده است. اینها نباید و مجاز نیستند که اسم مردم کردستان را به نرده بان ترقی خود تبدیل کنند. کارگران و مردم زحمتکش قیم نمی خواهند. آقا بالاسر سر نمی خواهند. مردم می خواهند که خود مستقیما در سرنوشت خود تقش ایفا کنند. این مستلزم سازمانیابی و تشکل است. این مستلزم این است که از هر تریبونی که می یابیم و با استفاده از مدیای اجتماعی که اکنون در دسترس همگان قرار دارد حرفمان را بزنیم و آنرا با صدای بلند اعلام داریم.
ایسکرا: حزب کمونیست کارگری ایران مسئله برگزاری رفراندم در باره مسئله کرد را مطرح می کند. این رفرندام قرار است تحت چه شرایطی صورت گیرد؟
محمد آسنگران: محمد آسنگران: ببینید هر جا که وجود ستم ملی به معضلی تبدیل بشود و زندگی مسالمت آمیز مردم منتسب به ملیتهای مختف با همدیگر را دچار مشکل کند٬ راه حل آن مراجعه به آرا عمومی و یا همان رفراندوم است. شرایط برگزاری رفراندم هم طبیعی است که باید طوری باشد که مردم منتسب به ملیتی که مورد ستم قرار گرفته است٬ بتوانند آزادانه رای بدهند که میخواهند با حقوق مساوی در کنار بقیه مردم در یک کشور واحد زندگی کنند و یا میخواهند حکومت مستقلی داشته باشند. مانند آنچیزی که در کبک کانادا اتفاق افتاد. این نوع رفراندم کمک میکند که مردم کردستان ایران این احساس را پیدا کنند که خودشان تصمیم میگیرند چگونه آینده سیاسی و زندگی اجتماعی خود را شکل بدهند. طبیعی است که ما با توجه به فاکتورهای آن دوره معین توصیه خودمان را مطرح میکنیم. اما کلا کمونیستها خواهان مرزکشی قومی و ملی و مذهبی بین مردم نیستند. در عین حال لازم به تاکید است که امروز در همه بخشهای کردستان عملا اعمال ستمگری ملی باعث بوجود آمدن مسئله ای به اسم مسئله ملی و یا مسئله کرد شده است و حل مسئله کرد هم فقط با رجوع به آرا آنها ممکن است. همینجا لازم است تاکید کنم که راه حل مسئله کرد و راه حل رفع ستم ملی بر مردم کردستان یکی نیست. برای رفع ستم ملی کافی است که حقوق شهروندی مساوی اعمال بشود و همه شهروندان در مقابل قانون متساوی الحقوق باشند. اما برای حل مسئله کرد با وجود قوانین مساوی شهروندی برای همه٬ باز هم ناچارا باید به آرا مردم مراجعه بکنید و طی یک رفراندوم از مردم سوال کنید آیا میخواهند به عنوان شهروندان متساوی الحقوق با بقیه مردم در زیر یک سقف و در یک چهار چوب کشوری واحد زندگی کنند و یا میخواهند کشور مستقل خود را داشته باشند. این دومی مهم است زیرا ممکن است قوانین شهروندی مساوی هم در کشوری اعمال بشود و ستم ملی هم رفع شده باشد٬ ولی آن مردم به دلیل ستمهای تاریخی و خونریزیها و لشکر کشیهایی که تاریخا زخمهای عمیقی بر پیکر آن جامعه ایجاد کرده است هنوز احساس امنیت نکنند. کردستان عراق نمونه این حالت است. اکنون بیش از دو دهه است که ستمگری ملی در کردستان عراق غیر ممکن شده است. اما مسئله کرد یا مسئله ملی در کردستان عراق همچنان حل نشده باقی مانده است. همچنانکه بالاتر گفتم تنها راه حل متمدنانه مسئله کرد و یا مسئله ملی در کردستان رجوع به آرا مردم ساکن کردستان است. که بتوانند به این دو سوال پاسخ بدهند. ۱- آیا میخواهند به عنوان شهروندان متساوی الحقوق در کنار بقیه مردم عراق در کشور عراق زندگی کنند و یا ۲- میخواهند کشور مستقل خود را داشته باشند. نتیجه آرا و رفراندوم هر چه باشد ما آنرا به رسمیت میشناسیم و تلاش میکنیم همه طرفهای درگیر هم آنرا برسمیت بشناسند. این تنها راه متمدنانه و کم ضرر حل مسئله کرد است.
ایسکرا: اگر مردم کردستان در این رفرندام رای به جدایی بدهند آیا شما آن را می پذیرید؟ آیا حالتی هست که شما نیز به مردم توصیه کنید که رای به جدایی بدهند؟ در صورت جدایی شما چه نظامی را برای جامعه کردستان پیشنهاد می کنید؟ در این نظام مردم چه نقشی خواهند داشت؟
کاظم نیکخواه: بله مسلما. ما کلا در تلاش متحد کردن بخشهای مختلف مردم هستیم و همانطور که در همین بیانیه دفتر سیاسی هم تاکید شده ترجیحمان اینست که مردم در چارچوبه های کشوری بزرگتر بطور آزادانه و داوطلبانه زندگی کنند، اما هرجا و در هرموردی که مردم احیانا رای به جدایی بدهند ما آنرا نه فقط می پذیریم بلکه مقابل تمام تلاشهایی که میخواهد مردم را به زور در چارچوبه های کشوری معینی محبوس کنند می ایستیم. مردم باید حق داشته باشند خودشان تصمیم بگیرند که چگونه و در کدام چارچوب میخواهند زندگی کنند. از نظر ما آزادانه ترین سیستم اداره یک کشور که دخالت مردم در تعیین سرنوشتشان را تضمین میکند سیستم شورایی است و در کردستان هم ما همین سیستم را برای اداره امور جامعه توسط مردم توصیه و تبلیغ میکنیم. در این نظام مردم خود صاحب اختیار جامعه اند و از طریق شوراهایشان در سیاستها و جهت گیریها و قوانین جامعه تصمیم گیری میکنند و تمام ارگانها قانون گزاری و اجرایی را تعیین میکنند و هر وقت بخواهند میتوانند تصیماتشان را علمی کنند و یا نمایندگانشان را تغییر دهند. این معنای دیگرش دموکراسی مستقیم است که تفاوت جدی ای با دموکراسی های موجود دارد که یک پارلمان و یک دولت به مدت معمولا ٤ سال یا بیشتر ظاهرا به نمایندگی از مردم هر کار دلش خواست میکند و مردم جز یک بار رای دادن کار دیگری نمیتوانند بکنند. تجربه نشان داده است که قدرت در این دموکراسی های بورژوایی میان یکی دو دوسته از بزرگترین سرمایه داران و احزابشان دست به دست میشود. دموکراسی شورایی یا دموکراسی مستقیم یک ریشه قدیمی تاریخی دارد و امروز با پیشرفت تکنیتک ارتباطاتی از همیشه عملی تر و امکان پذیر تر است. ما میخواهیم که یک بار برای همیشه به حاکمیت یک اقلیت بر اکثریت مردم پایان داده شود.
ایسکرا: یک کردستان مستقل مثلا در کشوری مثل ایران و یا عراق چقدر به لحاظ عینی عملی است؟ چقدر امکان دارد که در اینصورت نیازهای مختلف جامعه در حوزه های مختلف بویژه اقتصادی برآورده شود؟ در یک کردستان مستقل در ایران چقدر امکان دارد از پس تهدیدات دولتهای همجوار برآید؟
حسن صالحی: به نظر من عملی است ولی حفظ آن دقیقا به دلیل همان مخاطراتی که شما بدان اشاره کرده اید شاید امر ساده ایی نباشد. بخشا از همین نظر است که ما طرفدار زندگی همه آحاد مردم بعنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق در چهارچوبهای کشوری بزرگتر هستیم. چهارچوب های بزرگ کشوری ماتریال انسانی و امکانات مادی و طبیعی بسیار بیشتری برای شکوفایی جامعه و همچنین مهار توطئه های دشمنان مردم بدست می دهد. در هر صورت در یک حالت فرضی که شما بدان اشاره می کنید تنها راه حفظ و بقا جامعه مستقل کردستان اتکا به مردم و همبستگی جهانی با آن است. مسئله مهم این است که یک جامعه مستقل کردستانی بر اساس چه ارزشهایی استوار است. جامعه ایی که در آن آزادی واقعی وجود دارد، ستم کشی علیه زنان وجود ندار،از فساد و ارتشاء و دزدی مقامات حکومتی خبری نیست، مردم در آن تصمیم گیرندگان واقعی و مجری آن هستند و شهروندان از زندگی خوبی برخوردار هستند، پتانسیل بسیار خوبی برای ادامه حیات دارد. چرا که مردم با چنگ و دندان از چنین جامعه و مناسباتی حفاظت می کنند و بعلاوه اینکه چنین جامعه ای مثبتی به همین راحتی نمی تواند در انظار افکار عمومی جهان مورد تهاجم قرار گیرد چرا که در اینصورت سیلی ار همبستگی جهانی از آن حمایت خواهد کرد.
ایسکرا: در بیانیه به این اشاره شده است که حزب کمونیست کارگری بعنوان یک اصل عمومی خواهان زندگی همه آحاد مردم بعنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق در چهارچوب های کشوری بزرگتر هستیم. بعضی ها تاکید شما بر زندگی کردن در چهارچوب های کشور بزرگتر را با تاکید ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی بر ” تمامیت ارضی” یکی می دانند. چه تفاوتهایی در این مورد وجود دارد؟
کاظم نیکخواه: روشن است که ما طرفدار تکه تکه کردن مردم در سرزمینهای کوچک و یا جدا کردن مردم تحت عنوان هویتهای قومی و ملی و نژادی و مذهبی نیستیم. دلایل و عوامل عینی بسیار قدرتمندی مردم را به هم پیوند میدهد و متحد میکند که پیوندهای موهوم قومی و مذهبی و امثال اینها در برابر آنها هیچ حساب میشود. مردم قبل از اینکه کرد و ترک و فارس و مسلمان و بی خدا و امثال اینها حساب شوند، انسانند، حس انسانی دارند. اکثر مردم همبستگی های اجتماعی و طبقاتی و کارگری دارند و این همبستگی ها بسیار عینی و مادی و ملموس است. این ناسیونالیسم و مذهب است که مدام سعی میکند اعتقادات و وابستگی های سرزمینی و زمینه های قومی و نژادی مردم را برجسته کند و روی پیوندهای اساسی و عینی آنها خاک بپاشد. اگر شما حس ناسیونالیستی و مذهبی را از مردم بگیرید هیچوقت یک کارگر کردستانی دست در دست یک سرمایه دار مفتخور کرد علیه کارگر و پرستار و مردم فارس زبان و ترک زبان و غیره متحد نمیشود. کلا بدون دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی و مذهبی و نژادی و ایجاد تفرقه در میان کارگران و مردم، حاکمیت اقلیت سرمایه دار در هیچ کجا عملی نخواهد بود. فکر میکنم اینها را به سادگی میتوان نشان داد.
اما تمامیت ارضی به چه معناست؟ کسانی که سنگ تمامیت ارضی و امثال اینها را به سینه میزنند حرفشان این نیست که مردم را قانع کنند که در یک سرزمین بزرگتر با هم متحد شوند. بلکه از تقدس “سرزمین” و “خاک” دفاع میکنند و هرگونه سخن از اینکه مردم خودشان باید تصمیم بگیرند را با مارک “تجزیه طلبی” محکوم میکنند و مورد حمله قرار میدهند. و تجربیات تاریخی نشان داده است که پرچم تمامیت ارضی پرچم لشکرکشی ها و سرکوبهای خونینی علیه مردم منتسب به اقلیتهای ملی بوده است. سیستم ایدآل اینها همان نظام نوع آریامهری است که یک پایه اش بر ستم ملی و تبعیض و سرکوب خشن بخشهای مختلف مردم به دلیل زبان و فرهنگ و انتساب به هویتهای ملی و قومی قرار داشت. اگر شما از اتحاد داوطلبانه و هرچه وسیع تر مردم دفاع کنید دارید هم از برابری حقوقی همه مردم دفاع میکنید و هم از حق جدایی هر بخش از مردم که اراده کنند نیز دفاع میکنید و این درست نقطه مقابل خط و سیاست اساسی ناسیونالیستها و شوینیستهاست. امیدوارم این توضیح مختصر مساله را روشن کرده باشد.
ایسکرا: نظر شما در باره تشکیل کردستان بزرگ متشکل از بخشهای مختلف کردستان ایران، ترکیه، سوریه و عراق چیست. آیا اصولا چنین چیزی عملی است؟
محمد آسنگران: محمد آسنگران: هنگامیکه رعایت و به رسمیت شناسی حقوق انسانی مردم مطرح میشود٬ هیچ مرزی برای من مقدس نیست. همچنانکه قدیم این مرزها نبودند و اکنون به دلایلی تاریخی مرزها به شکل امروزین هستند. یک دوره ای تعدادی آدم به دلیل منافع و قدرت و نفوذ دولتها و طبقات دارا خط کشی مرزها را دستکاری کرده و اینطرف و آنطرف کرده اند٬ امروز هم اگر منافع طبقات پایین جامعه اقتضا کند باید آن منافع را در نظر گرفت و مرز و خاک و آب و درخت تعیین نمیکند که منفعت مردم چگونه و تا کجا باشد. اصل و منشا برای ما نه خاک و آب و مرز بلکه انسان و حقوق انسانی است. اگر جایی قرار است بین انسان و خاک و یا بین حقوق انسانی و تعیین مرز دو یا چند کشور٬ یکی قربانی بشود آن یکی نباید انسان و حقوقش باشد. هر انسان یک بار شانس زندگی کردن دارد و فعلا دانش بشر این است که این زندگی بر کره زمین ممکن شده است. پس مرز برای زندگی بشر فعلا کره زمین با کرات دیگراست نه خط کشیهایی که بر این کره ایجاد کرده اند و اسم آنها را کشورهای معینی گذاشته اند. اما اینکه کردستان بزرگ شامل هر چهار بخش کردستان عملی یا غیر عملی است به نظر من چندان عملی به نظر نمیرسد.
زیرا از جانب مردم و طبقات پایین جامعه کششی برای ایجاد چنین دولتی وجود ندارد و منافعی در آن نمیبینند که تلاش کنند آنرا ایجاد نمایند. طقبات دارا و دولتها هم طرفدار چنین اقدامی نیستند بنابر این فعلا من زمینه ای برای ایجاد چنین دولتی نمیبینم و ضرورتی هم برای آن نمیتوانم متصور بشوم. اما اگر روزی این ضرورت خود را طرح کرد٬ در آن روز و در آن دوران نیز بر اساس اصل حقوق انسان و نه تقدس خاک و مرز در آن مورد اظهار نظر و تصمیم خواهم گرفت.
ایسکرا: در قطعنامه به مسئله زبان اشاره شده است و اینکه ساکنین کرد نشین کشور باید حق داشته باشند به زبان مادری خود تحصیل کنند و امور خود را به پیش برند. آیا حزب کمونیست کاگری حاضر است که زبان کردی را با توجه به تعداد جمعیت کرد زبان بعنوان یکی از زبانهای رایج کشور معمول کند؟
حسن صالحی: ما در برنامه خود گفته ایم که هرگونه زبان رسمی اجباری باید ممنوع باشد. چرا که تحت این عنوان بخش قابل توجهی از شهروندان از حق تحصیل به زبان مادری خود محروم شده اند. بعلاوه تاکید کرده ایم زبان های رایج کشورهرچه باشد جامعه باید امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها، در زمینه های زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی را تامین کند و حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادری خویش در کلیه فعالیت های اجتماعی شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعی مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ نگه دارد. این موضوعی است که در این بیانیه نیز بر آن تاکید داشته ایم. به نظر من این کاملا قابل تصور است که در ایران ما چند زبان به عنوان زبان رایج اداری و آموزشی داشته باشیم. همانطور که مثلا امروز در سوئس چهار زبان رایج وجود دارد. این نهایتا به رای و نظر مردم و نمایندگان منتخب آنها مربوط است.
ایسکرا: با تشکر از شما، کاظم نیکخواه، محمد آسنگران و حسن صالحی برای شرکت در این میزگرد.