جدید ترین

سازماندهی حزبی در جنبشهای اجتماعی (بخش اول و دوم )


مصاحبه کانال جدید با حمید تقوائی (بخش اول و دوم )

 

شهلا دانشفر: ما تا کنون در بحثهای مختلف بر فعالیت در جنبشهای اجتماعی تاکید کرده ایم. اولین سئوال اینست که سازمان حزبی در این جنبشها چگونه شکل میگیرد؟

حمید تقوائی: وقتی ما بر جنبشهای اجتماعی تاکید میکنیم طبعا اولین فرضمان اینست که چنین جنبشهائی در سطح گسترده ای وجود دارد. بخصوص وقتی تحولات چند سال اخیر را مد نظر قرار بدهید متوجه میشوید که جامعه ایران جامعه ای پر جنب و جوش است و در عرصه های مختلف مردم به بیحقوقی ها و تبعیضات اعتراض میکنند. بعنوان نمونه جنبش کارگری را در نظر بگیرید. به نظر من جنبش کارگری در چندسال اخیر باندازه چند دهه گذشته فعال بوده است. بر سر خواستها و مسائل مختلف: افزایش دستمزدها، حق تشکل، دفاع از کارگران زندانی، رفع اتهامات امنیتی از پرونده فعالین کارگری و فعالین جنبش معلمان، علیه قانون کار ارتجاعی جمهوری اسلامی، قراردادهای سفید امضا و غیره و غیره. در همه این سطوح ما شاهد تحرک و جنب و جوش بیسابقه ای در جنبش کارگری هستیم. در عرصه های دیگر هم اعتراضات مستمر و پیگیری در جریان است. یک مساله مهم تبعیض جنسیتی و آپارتاید جنسی است که به یک جنبش وسیع و ممتد برای رهائی زن در ایران شکل داده است. عرصه دیگر مبارزه جوانان برای برخورداری از یک زندگی شاد و مدرن برای خلاصی فرهنگی است و همچنین جنبشهای اجتماعی بر سر موضوعات مشخصی نظیر آزادی زندانیان سیاسی و دفاع از حقوق کودکان و علیه مجازات اعدام و علیه قوانین و اخلاقیات و تابوهای عقب مانده مذهبی و تبعیض نسبت به افراد منسوب به مذاهب و ملیتهای دیگر و غیره و غیره. جامعه مدام در حال جوش و خروش است و همیشه یک بخش جامعه در عرصه های مختلف مشغول اعتراض به وضع موجود و بچالش کشیدن جمهوری اسلامی است.

برای سازماندهی حزبی باید از این واقعیت شروع کرد. رکن و محور سیاست سازماندهی حزبی ما دخالتگری، فعالیت، و تاثیرگذاری بر این جنبشهای اجتماعی است. سازمان حزبی سازمانی است که در دل این تحرک و جنب و جوش شکل میگیرد. فعالین جنبشهای مختلف که خود را فعالین صنفی و یا مدنی و یا سیاسی مینامند در صف اول این تحرک اجتماعی قرار دارند. اینان بخش کوچکی از جامعه هستند ولی حلقه اصلی برای به حرکت در آوردن توده مردم همین پیشروان هستند. فردائی که انقلاب شکل بگیرد اینها نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به تحولات خواهند داشت. اینها در صف مقدم خواهند بود. در شرایط انقلابی این فعالین در شهر و در محیط زندگی و کار خودشان ارتباطات اجتماعی گسترده ای پیدا خواهند کرد و چون خواستها و حرف دل مردم را مطرح میکرده اند بسیاری از آنان به چهره های شناخته شده و محبوبی در نزد توده مردم تبدیل خواهند شد. چهره های قابل اعتمادی که در شرایط انقلابی میتوانند بخشهای وسیعی از مردم را به حرکت درآورند. به این اعتبار سازماندهی حزبی از طریق و در دل جنبشهای اجتماعی به معنی سازمان دادن یک تشکیلات فعال، پیشروی و در صف مقدم مبارزات امروز و انقلاب فردا در جامعه است. تنها چنین حزبی قادر خواهد بود در تحولات انقلاب نقش تعیین کننده ای ایفا کند. ازینرو باید تاکید کرد که هم از نقطه نظرمبارزات جاری و خواستها و مطالبات برحق امروز مردم و هم از نقطه نظر پیشروی و پیروزی انقلاب آتی، فعالیت و تاثیر گذاری و نقش مستقیم حزب در جنبشهای اجتماعی جاری و سازماندهی حزب بر این مبنا امری بسیار تعیین کننده و حیاتی است.

 

شهلا دانشفر: شکی نیست که عرصه های مبارزات اجتماعی عرصه های نبرد طبقاتی هستند علیه مصائب سرمایه داری در جامعه و باید در این مبارزات شرکت کرد. اما این سئول مطرح میشود که فعالین این جنبشها برای خواستهای معینی فعالیت میکنند. یکی در اعتراض علیه اعدام فعال میشود و به این دلیل به حزب نزدیک میشود و دیگری بخاطر دفاع از حقوق زنان و غیره. فعالین چنین اعتراضاتی عضو حزب میشوند ولی این حزب کمونیسم کارگری است و قرار است حزب فعالین کمونیست و سوسیالیست باشد. آیا این مساله مشکلی ایجاد نمیکند؟ چطور این مساله را توضیح میدهید؟

حمید تقوائی: به نظر من فعالیت در جنبشهای اجتماعی اولین گام و تنها راه سازماندهی کمونیستها در یک سطح گسترده اجتماعی است. این درست است که ممکنست کسانی که در این عرصه ها فعال هستند امرشان صرفا همان امر معین باشد ( مثلا مخالفت با اعدام و یا اعتراض به بی حقوقی زن و غیره) ولی هرکسی که برای یک خواست انسانی و ضد تبعیض و بر حق مبارزه میکند جایش در حزب ما است. برنامه حزب ما، برنامه یک دنیای بهتر، کیفرخواستی است علیه همه این مصائب و تبعیضات که مطالبات و اهداف روشن و رادیکالی را در هر زمینه مطرح میکند. بنابرین هر کس در هر یک از این عرصه ها فعال است میتواند به حزب بپیوندد. از نقطه نظر حزب این اولین قدم برای پیوستن افراد به نقد و اعتراض و مبارزه سوسیالیستی است.

سئوال اصلی اینجاست که حزب باید چه نقشی ایفا نماید و چطور فعالیت کند که چنین اکتیویستهائی به مبارزین امر سوسیالیسم تبدیل بشوند. جواب به این سئوال با توجه به شرایط عینی اجتماعی و همچنین سیاستهائی که حزب آگاهانه دنبال میکند روشن است. همانطور که شما هم اشاره کردید ریشه و اساس همه این مصائب اجتماعی نظام سرمایه داری است. بطور عینی و واقعی امروز در جامعه ایران و در هر کشور دیگری این نظام سرمایه داری است که عامل بیحقوقی زن و تعیض جنسی است، عامل بیحقوقی کارگر است، عامل فقر و بی تامین اقتصادی است و عامل انواع مصائب و تبعیضاتی است که به بخشهای مختلف مردم تحمیل شده است. علت اینکه در ایران یک حکومت مذهبی فوق ارتجاعی حاکم است پاسداری از منافع طبقه سرمایه دار است و همه شاهدیم که چطور آیت الله های میلیاردر و اعوان و انصارشان و اطرافیان و ابستگانشان بر منابع ثروت جامعه دست انداخته اند، سودهای نجومی به جیب میزنند و اکثریت عظیم جامعه را به زیر خط فقر و بیحقوقی مفرط رانده اند. اگر زندان و اعدام و سرکوب و تحمیل انواع بیحقوقیها بر جامعه حاکم است به این دلیل است که مناقع اقلیت مفتخور سرمایه دار حفظ بشود. این در مورد همه جوامع امروز صادق است ولی این قطبندی میان صف سرمایه و کار در ایران بسیار شدید و بارز و برجسته است. در یکسو یک حکومت اسلامی قرار دارد که قوانین و شرایط قرون وسطائی را بر جامعه حاکم کرده است و در سوی دیگر جامعه معترضی است که به این شرایط تن نمیدهد و آنرا نمی پذیرد و مدام در حال مبارزه و اعتراض علیه این وضعیت است. فعالین عرصه های مختلف ممکن است بر این رابطه واقعی بین سلطه سرمایه و مسائلی که علیه اش مبارزه میکنند آگاه نباشند و اکثرشان هم این آگاهی را ندارند. کسی که به امر معینی مثلا اعدام اعتراض دارد و میخواهد مجازات اعدام لغو بشود، و یا کسی که علیه آپارتاید جنسی و مثلا برای شرکت زنان در عرصه های ورزشی و فعالیتهای اجتماعی مبارزه میکند، ممکن است نقد و اعتراضش از همان عرصه معین فراتر نرود. ولی وقتی حزب با نقد ریشه ای مسائل جامعه و یک تبیین و توضیح عمیق و رادیکال از وضعیت و علت و اساس مصائب و تبعیضات مختلف به سراغ فعالین برود آنان دید عمیق تر و همه جانبه تری پیدا خواهند کرد و به ریشه مساله معینی که با آن درگیر هستند پی خواهند برد و راه حل واقعی و انسانی آنرا در خواهند یافت. در خواهند یافت که بمنظور اینکه واقعا زن آزاد بشود، و مجازات اعدام ملغی بشود، برای انکه سیستم قضائی وحشیانه جمهوری اسلامی جای خودش را به یک سیستم قضائی عادلانه بدهد، برای آنکه نه تنها دستمزدها زیر خط فقر و بیکاری و گرانی و بی تامینی اقتصادی بر بیافتد بلکه استثمار و بردگی مزدی ملغی بشود، به همه این دلایل باید دست به ریشه برد و سرمایه داری را برانداخت. اشاعه اجتماعی این نقد سوسیالیستی امری آکادمیک و تئوریک نیست بلکه امری سیاسی- مبارزاتی است. بر متن و در روند جنبشهای اعتراضی جاری است که فعالین آنها به نقد سوسیالیستی وضع موجود پی میبرند و به آگاهی سوسیالیستی دست می یابند.

از نظر سازماندهی این روند به این معنی است که حزب از جذب افرادی که هر یک بخاطر امر معین خودشان مشغول مبارزه هستند شروع میکند ولی اینجا متوقف نمیشود. دخالتگری حزب در مبارزات یک دخالتگری پاسیو و فقط حمایت از این جنبشها نیست بلکه نقش و هدف ما تاثیرگذاری و رادیکالیزه کردن و تعمیق این مبارزات است. در این پروسه فعال رهائی زن و یا علیه اعدام و بخصوص در جنبش کارگری فعال مبارزه برای افزایش دستمزد یا امر اعتراض به قانون کار اسلامی، تبدیل میشود به مبارز ضد سرمایه و فعال امر سوسیالیسم. این روندی است که در دل مبارزه و در دل جامعه شکل میگیرد. در یک مقیاس کلان اجتماعی کمونیست و سوسیالیست شدن افراد امری نیست که در کتابخانه ها و از طریق ترویج نظری مارکسیسم رخ بدهد. کمونیست و سوسیالیست شدن و علیه سرمایه داری مبارزه کردن و با آرمان سوسیالیسم خود را تداعی کردن و برای این آرمان جنگیدن در دل مبارزه صورت میگیرد. ممکن است یک فعال جنبش علیه اعدام تنها درهمین عرصه فعال باشد ولی وقتی به حزب پیوست و در کوران مبارزه حزبی به نقد سوسیالیستی وضع موجود رسید آنوقت اکتیویست رادیکال تر و همه جانبه تر و پیشروتر و موفق تر و محبوب تری در همان عرصه، در امر مبارزه علیه اعدام، خواهد بود. امروز خیلی ها علیه اعدام اعتراض میکنند ولی شعار اعدام قتل عمد دولتی است، تبیین و توضیح ضرورت اعدام در رابطه با حفظ منافع یک درصدی های حاکم و اینکه چطور یک اقلیت مفتخور سرمایه دار به اعدام نیاز دارد تا قدرت و بساط چپاول خودش را حفظ کند، این فقط تببین و نقد کمونیستها است و فعال جنبش علیه اعدام که به این نقد و تبیین مجهز شده است یک مبارز پیشرو و پیگیر و موثرتری در مبارزه علیه اعدام خواهد بود. این مکانیسم واقعی است که حزب بعنوان یک حزب کمونیست و با آرمان سوسیالیسم در جنبشهای اجتماعی مختلف مطرح و محبوب میشود و عضوگیری میکند و گسترش پیدا میکند و به سازمان خودش شکل میدهد.

 

شهلا دانشفر: معمولا این تصور وجود دارد که سازماندهی حزبی سازماندهی در محیط کار و زیست است و جذب افرد به حزب هم از طریق تبلیغ و ترویج و سازماندهی صورت میگیرد. توضیحاتی که شما دادید تصویر دیگر از سازماندهی حزبی بدست میدهد. در این مورد چه نظری دارید؟

 

حمید تقوائی: امروز محل کار و زیست معنای بسیار وسیعتری از گذشته پیدا کرده است. بعنوان نمونه اگر جنبش کارگری را در نظر بگیرید می بینید یک شبکه سراسری از فعالین در جنبش کارگری شکل گرفته است. در مبارزات جاری معلمان نیز این امر صادق است. محیط کار و زیست تبدیل شده است به آن عرصه مبارزاتی و امر معین در کل جامعه. مثلا مبارزه برای افزایش دستمزد و طومار چهل هزار امضا که به همت اتحادیه آزاد شکل گرفت بهیچوجه به یک کارخانه و یا محله و حتی یک شهر محدود نبود. امری سراسری بود. مبارزه جاری معلمان هم سراسری است و حتی کانون صنفی معلمان خصلتی سراسری دارد.امکانات فنی امروز مثل مدیای اجتماعی و کانالهای تلویزیونی 24 ساعته که نیروهای اپوزیسیون مثل حزب ما از آن برخوردارند و غیره اجازه داده است که فعالین در یک سطح گسترده اجتماعی با یکدیگر و با جامعه ارتباط برقرار کنند. و این باعث میشود ابعاد فعالیت مبارزاتی و اجتماعی دیگر در چارچوب محیط زیست و محیط کار به معنی محدود کلمه باقی نماند و سراسری بشود. حتی در خارج کشور تاثیر این امر را مشاهده میکنید. فعالین ایرانی و غیر ایرانی در خارج کشور در ارتباط با فعالین در داخل قرار میگیرند و مبارزات آنان را منعکس میکنند و اعلام حمایت میکنند و به این ترتیب جنبشهای اعتراضی در داخل ایران حتی انعکاس و ابعادی فراکشوری پیدا میکند. در چنین شرایطی اگر کسی بخواهد محل کار و زیست را به معنی محدود محله یا کارخانه معین تعریف کند از واقعیت جا مانده است. این امر به این معنی نیست که فعالیت در محیط کار و زیست بی اهمیت است. حتما کارگر فعالی که در یک کارخانه و واحد تولیدی کار میکند و یا دانشجوئی که در یک دانشگاه و یا محیط تحصیلی فعال است و یا زن خانه داری که علیه تبعیض جنسیتی فعالیت میکند اینها همه با افراد پیرامونی خود مستقیما ارتباط دارند و لذا هر مبارزه معینی دارای بعدی جغرافیائی در چارچوب محل کار و زیست هم هست ولی اساس و محور کار این نیست بلکه از این چهارچوب بسیار فراتر میرود. بخصوص مدیای اجتماعی کمک میکند که همفکران و معترضین و همرزمان و کسانی که برای امر واحد و مشترکی مبارزه میکنند مستقل از اینکه کجای ایران و یا حتی جهان باشند بتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و اعتراض و مبارزه هماهنگ و سازمانیافته ای را در یک مقیاس گسترده اجتماعی به پیش ببرند.

نکته بعدی که به آن اشاره کردید یعنی فرمول تبلیغ ترویج و سازماندهی و اینکه گویا برای سازماندهی کمونیستی ابتدا باید تهییج و آگاهگری کرد و افراد را به حرکت در آورد و بعد سازمان داد این هم دیگر با واقعیات امروز خوانائی ندارد. به نظر من در هیچ دوره ای این فرمول به معنی مکانیکی و قدم بقدم اول تهییج، بعد ترویج، بعد سازماندهی مطرح نبوده است. همیشه در هر جامعه ای در عرصه های مختلف، بویژه در جنبش کارگری، فعالینی وجود دارند که مشغول مبارزه و اعتراض هستند. حتی در دوره اختناق آریامهری محافل کارگری و آژیتاتورها و رهبران عملی کارگری فعال بودند چه برسد به امروز که جنبش کارگری یکی از فعالترین و پر تحرک ترین دوران خود را میگذراند. این در مورد جنبشهای اعتراضی دیگر نیز صادق است. بنابرین هیچوقت و بویژه در شریط امروز ایران موضوع سازماندهی ما نمیتوانند کسانی باشند که لازم باشد شما اول آنها را آژیته کنید و آگاه کنید و به مبارزه بکشانید و بعد سازمانشان بدهید! بطور واقعی در نود و نه درصد موارد این اتفاق نمی افتد. موضوع کار شما اساسا کسانی هستند که فی الحال ناراضی و معترض هستند، به وضع موجود تن نمیدهند و برای تغییر آن دست بکار شده اند و مشغول فعالیتی هستند. یک سازمانده کمونیست با اکتیویستها روبروست و اساس و محور کار او سازماندهی در دل حرکتهای اعتراضی جاری است. باید از سازماندهی حرکت شروع کرد و همانطور که توضیح دادم درک و نظر و نقد فعالین را دل و بر متن مبارزه تعمیق کرد و ارتقا داد. آگاهگری سوسیالیستی خود جزئی از تعمیق مبارزه فعالینی است که هر یک به جنبه ای از بیحقوقیها و مصائب و تبعیضات جامعه سرمایه داری معترض هستند. این اساس سازماندهی کمونیستی هم در جنبش کارگری و هم سایر جنبشهای اجتماعی است. طبعا وجود یک گرایش قوی کمونیستی و نقد و اعتراض سوسیالیستی در جنبش کارگری را باید فرض گرفت. بخش اعظم فعالین جنبش کارگری یا فی الحال تبیین و درک و نقد سوسیالیستی به وضعیت موجود دارند و یا اگر چنین نباشد بخاطر رودرروئی مستقیمشان با کارفرما و صاحبان سرمایه از بخشهای دیگر جامعه برای پذیرش سوسیالیسم بسیار آماده تر هستند. ولی آرمان و افق سوسیالیسم تنها به جنبش کارگری محدود نیست. در جنبشهای دیگر اجتماعی هم نقد سوسیالیستی وآرمان سوسیالیسم موضوعیت و مطلوبیت دارد چون بویژه در شرایط امروز نود و نه درصد جامعه بطور عینی از سلطه یک درصدیهای سرمایه دار در رنج است و بالقوه میتواند در کنار طبقه کارگر قرار بگیرد و در آرمان و افق سوسیالیسم رهائی و آزادی خود را باز بشناسد و دست به ریشه ببرد.

در هر حال اساس بحث اینست که در مقابله با همه مصائب جامعه سرمایه داری موضوع کار ما سازماندهی افرادی نیست که ساکن و راکد نشسته اند و ناظر اوضاع هستند و فقط میتوانند با تهییج و آگاهگری به حرکت در بیایند. این تصور و تلقی غلطی از سازماندهی کمونیستی است. بخصوص در شرایط سیاسی و اجتماعی امروز ایران که با یک جامعه معترض و متحرک روبرو هستیم سازماندهی کمونیستی یعنی سازماندهی این حرکت. یعنی تعمیق این حرکت، یعنی بردن سیاستهای کمونیستی و افق سوسیالیسم در این حرکت.

بنابرین اگر بخواهیم همان اصطلاحات قدیمی را بکار ببریم بجای تبلیغ ترویج سازماندهی بهترست بگوئیم سازماندهی، تبلیغ ترویج. و سازماندهی در محیط کار و زیست هم بهترست بگوئیم سازماندهی در محیط اعتراض و سازماندهی شبکه های اعتراضی که معمولا از محدوده جغرافیائی فراتر میروند و بعد سراسری پیدا میکنند.

 

شهلا دانشفر: یک تصویر و تلقی ای وجود دارد مبنی بر اینکه در جنبشهای اجتماعی فعالیت میکنیم و سیاستهایمان را میبریم و در عین حال همفکران خودمان را جمع میکنیم و به سازمان حزب شکل میدهیم. شما با این تصویر چقدر موافقید؟

حمید تقوائی: این در کل تبیین درستی است اما این نکته که همفکران خودمان را پیدا میکنیم دقیق نیست. باید گفت همرزمان خودمان را پیدا میکنیم وآنها را به همفکران تبدیل میکنیم. این تصور درست و واقعی تری است.

همانطور که توضیح دادم ما از سر مبارزه و حرکت و عمل شروع میکنیم و فرض ما اینست که این فعالیت و مبارزه همواره در جامعه جریان دارد. بخصوص این مشاهده هر کسی هست که با شرایط امروز ایران اندک آشنائی ای داشته باشد. ما از فعالین و اکتیویستها در عرصه های مختلف شروع میکنیم. اینها همرزمان ما هستند. هر کس به هر گوشه ای از مصائب جامعه سرمایه داری اعتراض داشته باشد همرزم ما است. کسی که برای رهائی زن و مثلا علیه حجاب و یا برای حضور زنان در عرصه های ورزشی مبارزه میکند، کسی که علیه اعدام فعال است و یا به سلطه مذهب بر دولت و جامعه اعتراض دارد، همرزم ما است. امر او امر ما هم هست. بطرق اولی در جنبش کارگری هم کسی که برای افزایش دستمزدها و یا حق تشکل و یا آزادی کارگران زندانی و یا علیه قانون کار جمهوری اسلامی مبارزه میکند هم رزم و هم امر ما است. ما با جمع وسیعی از همرزمان مواجه هستیم. این همرزمان باید به همفکران تبدیل بشوند. منطور از همفکران این نیست که از لحاظ ایدئولوژیک و فلسفی و نظری با شما همعقیده بشوند. این نتیجه و حاصل نهائی و جانبی فعالیت ما است. هدف ما قبل از هرچیز اینست که فعالین در آن عرصه و نبرد معینی که مشغول مبارزه هستند با ما هم نظر بشوند یعنی با یک دید و نقد کمونیستی آن امر معین را ببینند و به آن برخورد کنند و ریشه های مساله را بشناسند و برای ریشه کن کردن آن بجنگند. چه مساله دستمزد و تشکل کارگری باشد و چه مذهب زدائی و یا رهائی زنان و غیره و غیره. واقعیت اینست که ریشه همه مسائل زمان ما سطه سرمایه داری است. آن حقیقت را باید بمیان فعالین برد و به آنها نشان داد و چشمشان را باز کرد و افق مبارزاتیشان را گسترش داد و به این معنی آنها را با کمونیستها همعقیده و همفکر کرد.

بنابرین بحث بر سر سازماندهی همفکران نیست بلکه بر سر همفکر کردن همرزمان است. این همرزمان وجود دارند، تعدادشان بسیار بیشتر از تعداد اعضای حزب ما و یا هر حزب و سازمان دیگری هست. و این محیط مناسبی هست برای اینکه ما نشان بدهیم که در هر نبرد معین ما کمونیستها نقد رادیکال و انسانی و عمیق تر و ریشه ای تر و کارساز تر و موثر تری را نمایندگی میکنیم. نقد کمونیستی نقد حقیقی و واقعی همه مصائب و مسائل گریبانگیر جامعه است و همه اکتیویستها این قابلیت را دارند که به حقانیت ما پی ببرند و به نقد سوسیالیستی وضع موجود برسند.

 

شهلا دانشفر: در جزوه چگونه با حزب کمونیست کارگری فعالیت کنید ما همین موضوع را تحت عنوان ایجاد شبکه های حزبی در درون جنبشهای اعتراضی توضیح داده ایم که شما اینجا مساله را باز کردید. نکات متعددی باقیمانده از جمله مساله وجود گرایشات مختلف در جنبشهای اعتراضی و نحوه برخورد ما با این گرایشات که امیدوارم در برنامه آتی در این مورد صحبت کنیم. در وقت محدودی که باقیمانده اگر تاکید ویژه ای دارید و یا بعنوان جمعبندی میخواهید توضیحاتی بدهید لطفا مطرح کنید.

حمید تقوائی: بطور خلاصه تاکید ما اینست که سازمان حزبی در دل جنبشهای اعتراضی و حق طلبانه و ضد تبعیض شکل میگیرد. به این معنی که ما در این مبارزات شرکت میکنیم، با فعالین این مبارزات ارتباط برقرار میکنیم، و حقانیت نقد کمونیستی و مطلوبیت سوسیالیسم را به آنان نشان میدهیم. در هر نبرد معین و در عمل نشان میدهیم که کمونیستها مبارزین پیگیر در هر عرصه مبارزه هستند و میتوانند رهبر بحق و شایسته مبارزه برای آن امر معین باشند و میتوانند آنرا به پیروزی برسانند. در این روند و در این پروسه هست که حزب شکل میگیرد. در این روند است که یک حزب کمونیستی فعال و دخالتگر و موثر و سیاسی و مربوط به جامعه و مربوط به اعتراضات و مربوط تحولات سیاسی شکل میگیرد و نفوذ اجتماعی کسب میکند. بطور خیلی خلاصه و فشرده منظور ما از سازماندهی حزبی در دل جنبشهای اجتماعی و اعتراضی تاکید براین تبیین و سیاست مشخص در امر سازماندهی است.

سازماندهی حزبی در جنبشهای اجتماعی

مصاحبه کانال جدید با حمید تقوائی

 

 بخش دوم

 

شهلا دانشفر: در جنبشهای اجتماعی گرایشات مختلفی وجود دارد. اینها در واقع جنبشهائی رنگین کمانی هستند. از ملی اسلامی ها تا سلطنت طلبها تا ناسیونالیستها و انواع گرایشات دیگر در این جنبشها فعال هستند و به بعضی از وجوه وضع موجود اعتراض دارند. برخورد ما با این گرایشات چیست؟ آیا با آنها اتحاد عمل میکنیم؟ اینها اساسا مانع پیشروی مبارزات هستند. در این مورد چه باید کرد؟ 

حمید تقوائی: دراین تردیدی نیست که گرایشات مختلفی در جامعه هستند و در جنبشهای اعتراضی فعالیت میکنند. اساس و مبنای کار ما در برخورد به این گرایشات همانست که در بخش اول این مصاحبه توضیح دادم. ما در جنبشهای اجتماعی شرکت میکنیم بخاطر اینکه خواستهای ضد تبعیض و انسانی و بر حقی را مطرح میکنند و هدف ما تقویت و تعمیق نقد و اعتراض این جنبشها و تعین بخشیدن و شفاف تر کردن خواست آنها و متحد و سازماندادن آنهاست. گرایشات دیگر هم سیاست خودشان و خط و اهداف و مواضع خودشان را  دنبال میکنند. وظیفه ما اینست که آنجا که در هر جنبش معین این اهداف و سیاستهای گرایشات دیگر تبدیل به مانع یا ترمز و یک نیروئی میشود که آن جنبشها را به عقب میکشد و یا منحرف میکند و به بیراهه میبرد، در برابر آنها بایستیم. این یک رکن مهم رادیکالیزه کردن و تقویت این جنبشهاست. اساسا ضرورت شرکت و فعالیت ما در اعتراضات اجتماعی از اینجا ناشی میشود که در جامعه طبقات دیگر و گرایشات و جنبشهای طبقاتی دیگر مثل جنبش ناسیونالیستی  و جنبش ملی اسلامی و در جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی نیز گرایشاتی نظیر رفرمیسم و قانونگرائی و سازش با رژیم و غیره وجود دارد. یک رکن مهم فعالیت ما در جنبشهای اجتماعی اینست که این ها را نقد کنیم و کنار بزنیم و اجازه ندهیم نقش منفی و بازدارنده و منحرف کننده ای ایفا کنند.

در یک سطح اجتماعی رابطه ما با جنبشهای طبقاتی دیگر روشن است. در یک سطح کلان استراتژیک و سیاسی وظیفه همیشگی ما نقد این جنبشها و سیاستها و اهداف انهاست. مثلا نقد خط استحاله و یا رژیم چنج و تغییر و تحولاتی که توده مردم در آن جائی ندارند و یا خطی که به نحوی میخواهد جناحهائی از حکومت را به مردم بفروشد و غیره. در یک سطح کلان سیاسی  ما هروزه درگیر این نبرد هستیم. در جنبشهای معین هم هرگاه این گرایشات بخواهند خودی نشان بدهند و سیاستها و اهداف سازشکارانه و ارتجاعی و عقب مانده ای را دنبال کنند و به پیش ببرند طبعا ما آنها را نقد و افشا خواهیم کرد.

این نکته را بخصوص باید توجه داشت  که در پراتیک سیاسی حزب در جنبشهای اجتماعی ما باید در عمل و در دل همان جنبش و در رابطه با اهداف و خواستهای آن جنبش نشان بدهیم که چطور احزاب و نیروها و گرایشات راست عملاعلیه خواستها و اهداف مردم عمل میکنند و اجازه نمیدهند خواستهای برحق مردم در نهایت متحقق بشود. مثلا اگر در جنبش کارگری یک خط رفرمیستی به بهانه مقابله با اصلاحیه قانون کار کارگران را به نحوی به دفاع از کل قانون کار اسلامی میکشاند و یا اعتراضش در این سطح است که چرا قانون کار تمام و کمال اجرا نمیشود وظیفه ما اینست که با تمام قدرت در برابر این گرایش بایستیم.  چشم کارگران را باز کنیم و به آنان نشان بدهیم که بحث صرفا بر سر این بند یا آن بند قانون کار نیست بلکه کل قانون کار اسلامی ضد کارگری و ضد انسانی است. اگر واقعیت و حقیقت اینست که قانون کار جمهوری اسلامی ضد کارگر و عقب مانده و ارتجاعی است وظیفه ما اینست که این حقیقت را در برای چشم کارگران قرار بدهیم. در جنبشهای دیگر نیز گرایشات راست و عقب مانده وجود دارند. مثلا در جنبش آزادی زن گرایشات ناسیونالیستی تلاش میکنند “ایراندخت” و “حجب و حیای زن ایرانی” و یا روز کشف حجاب رضاخانی را مطرح و برجسته کنند و از سوی دیگر ملی اسلامی ها طرفدار الگو و روز فاطمه زهرا هستند. در نقد این گرایشات باید روز هشت مارس روز جهانی زن را قرار داد و نشان داد چرا گرایشات راست ناسیونالیستی و ملی اسلامی در واقع علیه آزادی و برابری زن عمل میکنند.

این نمونه ها را ازینرو مطرح میکنم که نشان بدهم چگونه گرایشات راست بطورمشخص علیه اهداف و خواستهای برحق مردم در هر جنبش معین عمل میکنند و اساس کار ما باید افشا و نشان دادن این واقعیت به توده مردم باشد. این مبنای برخورد ما به نیروها و گرایشات راست در اعتراضات اجتماعی است.

نکته آخر اینکه تاکید ما بر نقد مشخص عملکرد نیروها و گرایشات راست به معنی اجتناب از برخورد ایدئولوژیک و فرقه ای به اکیتویستهای جنبشهای اعتراضی است. همانطور که بالاتر اشاره کردم مقابله ما با احزاب و نیروها و جنبشهای طبقاتی دیگر در یک سطح سیاسی کلان و استراتژیک، جزئی از فعالیت همیشگی حزب ما است. این امر زمینه اجتماعی کار ما برای نقد عملی آنها در دل جنبشهای اعتراضی را نیز فراهم میکند ولی در پراتیک مبارزاتی باید عملکرد مشخص نیروهای راست را نقد کرد. تا آنجا که در هرجنبشی هر فعال با هر گرایش و یا وابستگی حزبی به امر آن جنبش معین خدمت میکند و عملا در جهت خط و سیاست ما حرکت میکند آنگاه ما هم طبعا نقد و برخورد و اصطکاکی به او نخواهیم داشت. راست و سازشکارانه بودن فعالیت اکتیویستها را باید در پراتیک آنها نشان داد. برخورد ایدئولوژیک  تنها میتواند به انزوای ما در جنبشهای اعتراضی منجر بشود.

 

شهلا دانشفر: وقتی از جنبشهای اجتماعی صحبت میکنیم طبعا منظورمان جنبش کارگری، جنبش دفاع از حقوق زن، جنبش سکولاریستی و سایر جنبشهائی است که در عرصه ها و از زوایای مختلف سیستم موجود را به چالش میکشند. سئوال من اینست که برای ما بعنوان حزب کمونیست کارگری جنبش کارگری چه جایگاهی دارد؟ و کلا با چه معیارهائی ما اولویت خودمان را برای فعالیت در جنبشهای اجتماعی   تعیین میکنیم؟  

حمید تقوائی: از نقطه نظر حزب بین جنبش کارگری و جنبشهای دیگر تفاوت اساسی وجود دارد. حزب ما حزب طبقه کارگر است. به این معنی که برنامه و سیاستها و اهدافش افق و خواستها و آینده ای که طبقه کارگر خواستار آنست را نمایندگی میکند. حزب کمونیست کارگری حزب طبقه کارگر در عرصه سیاست و در مبارزه برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از طبقه سرمایه دار است و به این اعتبار حزب و نیروئی است برای رهائی کل جامعه از سلطه و انقیاد سرمایه. بنابرین رابطه حزب با جنبش کارگری و جنبشهای دیگر مثل جنبش رهائی زن و جنبش خلاصی فرهنگی جوانان و غیره هم ارز و هم سطح نیست.

بطور عینی و واقعی هم نقش جنبش کارگری کاملا از جنبشهای دیگر متفاوت است. جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش سکولاریستی، جنبش رهائی زن، جنبش علیه اعدام جنبش برای آزادی زندانیان سیاسی و غیره، اینها همه جنبشها جاری اعتراضی در ایران هستند ولی بطور عینی و واقعی  نقشی که جنبش کارگری ایفا میکند و تاثیری که برفضای اعتراضی در کل جامعه و بر سایر جنبشها دارد، نقشی که چهره ها و نهادهای جنبش کارگری در رابطه با مثلا آزادی زندانیان سیاسی و یا در رابطه با حقوق کودک ایفا میکنند و یا نقشی که برای ارتقا دستمزدها و حقوقها (در اتحاد با جنبش معلمان) و ارتقای سطح معیشت کل  جامعه و مردم محروم و زحمتکش دارند، نقشی  پیشرو و تعیین کننده و متفاوت از سایر جنبشها است. بنابرین هم از نقطه نظر سیاسی- طبقاتی و هم از نظر اعتراضات و مبارزات جاری،  جایگاه اجتماعی طبقه کارگر و جنبش کارگری جایگاه ویژه و کاملا متفاوتی از طبقات و جنبشهای اجتماعی دیگر است.

همانطور که گفتم حزب ما حزب طبقه کارگر است، یک حزب سوسیالیستی است که طبقه کارگر را در عرصه سیاست نمایندگی میکند. اگر همین نکته نمایندگی کردن سیاسی طبقه کارگر را کمی بیشتر باز کنیم     مبنا و جوهر رابطه حزب با جنبش کارگری و با سایر جنبشها روشن خواهد شد. نمایندگی کردن طبقه کارگر در صحنه سیاست یعنی طرح و اشاعه سیاستها و اهداف طبقاتی طبقه کارگر در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی مربوط به کل جامعه. یعنی تبیین و نقد همه بی حقوقیها و تبعیضات و مصائب اجتماعی از دید طبقه کارگر و نقد سوسیالیستی سرمایه داری. نمایندگی طبقه کارگر در سیاست به این معنی است که طبقه کارگر باید تبدیل بشود به رهبر، سخنگو، پیشرو و پرچمدار نود و نه درصدیهای جامعه علیه یک درصدیهای حاکم. این امری عینی و واقعی و کاملا امکانپذیر است. بخش عظیم مردم نه تنها هیچ منفعتی در استثمار سرمایه داری و در نظام کارمزدی و سلطه یک مشت مفتخور بر سرنوشت جامعه و مقدرات جامعه ندارند بلکه ریشه همه مسائل و محرومیتهائی که به آنان اعمال میشود سلطه سرمایه است. این حقیقت دوران ما است. در ایران و در همه جای دنیا. مشخصا در ایران یک حکومت مذهبی فوق ارتجاعی حاکم است که انواع بیحقوقیها  و محرومیتها را به اکثریت قریب به اتفاق مردم تحمیل کرده است. این حقیقت مبنای رابطه طبقه کارگر و حزب او با جامعه و با جنبشهای اعتراضی جاری است. حزب طبقه کارگر وظیفه دارد که توده مردم را متوجه برنامه و سیاستها و اهداف و راه حلهائی بکند که کل جامعه را میتواند رها کند. یعنی برنامه و سیاستهائی که میتواند به برپائی یک جامعه سوسیالیستی منجر بشود. یعنی نقد و نفی کار مزدی و سلطه سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه دار. این اساس و جوهر سیاست و استراتژی سیاسی کارگری است. حزب کمونیست کارگری حزبی است که آینده را از دید طبقه کارگر می بیند و مطرح میکند و مطلوبیت و ضرورتش را بجامعه نشان میدهد. سیاسی شدن این حرکت به این معنی است که بخش هر چه بیشتری از جامعه متوجه حقانیت و مطلوبیت نقد کارگری به وضعیت موجود و اهداف و سیاستهای طبقاتی کارگران بشود و به جنبش کارگری علیه سرمایه بپیوندد.

اگر از یک منظر عمومی تر و پایه ای تر نگاه کنیم معنی و جوهر طبقاتی تمام بحث ما  در مورد ضرورت شرکت حزب در جنبشهای اجتماعی اینست: ضرورت بلند کردن پرچم طبقه کارگر در پیشاپیش صفوف نود و نه درصد مردم جامعه که میخواهند از این شرایط خلاص بشوند. که میخواهند رها بشوند. ما وظیفه داریم با شرکت فعال در این جنبشها سیاست طبقاتی کارگران را بدرون آنها ببریم.

خلاصه و جوهر بحث من اینست: رابطه حزب با جنبش کارگری رابطه حزب هست با طبقه ای که نمایندگی میکند. رابطه حزب با جنبشهای دیگر رابطه ای هست که میخواهد سیاست کارگری، افق کارگری، و آینده ای که طبقه کارگر نوید میدهد را به میان جنبشهای اعتراضی ببرد و به این ترتیب کل جامعه را بسیج کند در خدمت یک انقلاب سوسیالیستی علیه کل سلطه سرمایه داری.

 

شهلا دانشفر: سئوال دیگری که در مقابل ما قرار دارد در مورد نقش سازمان حزبی در جنبش سرنگونی است. سازماندهی حزبی در جنبشهای اجتماعی تا چه  حد میتواند جوابگوی امر سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب اجتماعی باشد؟ 

حمید تقوائی: جنبش سرنگونی که در نهایت باید به یک انقلاب اجتماعی علیه جمهوری اسلامی و سلطه سرمایه داری منجر بشود ادامه خطی و مکانیکی جنبشهای اعتراضی جاری نیست. انقلاب و یا جنبش سرنگونی جنبشی است بر سر قدرت سیاسی و نه این یا آن خواست بخشهای مختلف جامعه. انقلاب وقتی شکل میگیرد که مردم برای بزیر کشیدن حکومت بلند میشوند. مساله اساسی انقلاب و به این اعتبار جنبش سرنگونی قدرت سیاسی است. جنبشهای دیگر خواستهای دیگری را مطرح میکنند ولی از نظر عینی و واقعی جنبشهای اعتراضی و مبارزه برای سرنگونی بیکدیگر مربوط و متصل اند. گرچه انقلاب ادامه خطی اعتراضات نیست ولی در یک سطح اجتماعی اینها به هم مربوط میشوند. به نظر من هر چه در جامعه جنبشهای اعتراضی و اجتماعی وسیعتری شکل گرفته باشد و رادیکالیسم و نقد ریشه ای وضعیت موجود در این جنبشها نفوذ بیشتری داشته باشد و هر چه جنبشهای اجتماعی تعین بیشتری پیدا کنند به همان نسبت انقلابی که فردا شکل خواهد گرفت ریشه ای تر وقوی تر و متعین تر و سازش ناپذیرتر خواهد بود. روشن است که در یک جامعه اختناقزده نظیر گورستان آریامهری در زمان شاه و یا مصر در دوران حسنی مبارک انقلاب به شکل یک انفجار اجتماعی بدنبال یک سکون و سکوت در جامعه رخ میدهد و بهمین دلیل ضعیف است و چهره و نماینده سیاسی ندارد، تحزب پیدا نکرده است، اهداف و شعارها و خواستهای روشن و صریحی ندارد و لذا راحت تر میتواند به انحراف و شکست کشیده بشود. انقلاب 57 دقیقا به همین دلایل به شکست کشیده شد. ولی در جامعه ای که فرض کنید مبارزه برای حقوق پایه ای کارگران وسیع است، و جنبش کارگری دارای  نهادها و چهره های فعال و شناخته شده ای است و خواستهای مشخص و رادیکالی را مطرح کرده است و همینطور بخشهای مختلف جامعه، زنان و جوانان و خانواده های زندانیان سیاسی و غیره به جنبشهای اعتراضی در عرصه های مختلف شکل داده اند، در چنین جامعه ای در شرایط انقلابی توده مردم از  اهرمها و امکانات بیشتر و مساعدتری برای بزیر کشیدن حکومت برخوردار هستند، خواستها و اهداف روشن تر و مشخص تری دارند و با اولین طلیعه های انقلاب چهره ها و نهادهای شکل گرفته در دل جنبشهای اعتراضی قدم بجلو خواهند گذاشت و به این اعتبار انقلاب قوی تر و متعین تر و اجتماعی تر خواهد بود.

این را هم بگویم که در شرایط مشخص ایران بسیاری از فعالین سرنگونی طلب هستند. کسی که مثلا امروز برای شرکت زن در عرصه ها ورزشی و اجتماعی مبارزه میکند و یا خواهان رفع تبعیض و آپارتاید جنسی است کل رژیم جمهوری اسلامی را قبول ندارد و عملا کل نظام حاکم را بچالش میکشد.

توده مردم رابطه نبردی که مشغول آن هستند با جنگ نهائی را می بینند و این بخصوص در مورد اکتیویستها و پیشروان این جنبشها صادق است. به این معنی جنبشهای جاری با جنبش سرنگونی همجهت و همجنسند. حزب میتواند با شرکت فعال در این جنبشها آمادگی بیشتری کسب کند برای دخالتگری و تاثیر گذاری در یک مقیاس وسیع اجتماعی بر تحولات انقلابی اتی در جامعه. میتوان گفت تقویت و پیشبرد این جنبشها و اشاعه نقد و سیاستهای سوسیالیستی در آنها نوعی تدارک اجتماعی انقلاب سوسیالیستی است.

 

شهلا دانشفر: سازماندهی حزبی در جنبشهای اجتماعی تا چه حد جوابگوی آن نقشی هست که ما بعنوان حزب باید داشته باشیم؟ آیا فعالیت در جنبشهای اجتماعی  تمام پاسخ ما به امر سرنگونی است؟

حمید تقوائی: فعالیت حزب در جنبشهای اجتماعی بستر و زمینه و محور کار ما هست ولی تمام کار نیست. ما باید در عرصه های مختلف مبارزه طبقاتی فعال باشیم. حزب باید بتواند در جامعه نه تنها  علیه جمهوری اسلامی مقابله و مبارزه کند بلکه در برابر جنبشهای راستی که در جامعه و در اپوزیسیون هستند و یا مثل ملی اسلامی ها یک پایشان در حکومت و یک پایشان در اپوزیسیون است بایستد و آنها را نقد و افشا کند. حزب باید افق و سیاست طبقه کارگر برای کل جامعه یعنی سوسیالیسم را نمایندگی کند و این مستلزم مبارزه نظری و تئوریک، برخورد فعال به تحولات سیاسی در ایران و در منطقه و در جهان، تبیین موقعیت طبقه بورژوازی در ایران و در جهان، مقابله با سازشکاریهای نیروهای راست با جمهوری اسلامی و یا جناحهائی از حکومت، روشنگری و تبلیغات وسیع در نقد ریشه ای وضعیت موجود و مقابله با سیاستها و ایدئولوژیهای ارتجاعی و عقب مانده ای نظیر ناسیونالیسم و مذهب و نژادپرستی و قومی گرائی است که جنبشهای راست نمایندگی میکنند. در همه این عرصه ها حزب باید بایستد و سیاستهای سوسیالیستی را نمایندگی کند و در واقع سخنگوی طبقه کارگر و نود و نه درصدیها و نماینده گرایش رادیکال ضد کاپیتالیستی در جامعه باشد.

 

یک عرصه مهم کار ما تا آنجا که به امر سرنگونی مربوط میشود نقد و افشای خط استحاله و استراتژی رژیم چنج و کلا گرایشی است که میخواهد از طریق بند و بست از بالا بخیال خودش تحولی در جامعه ایجاد کند. ناسیونالیستها، ملی- مذهبی ها و انواع گرایشات رفرمیستی و سازشکار سعی میکنند خط و سیاست و آلترناتیو خود را در جامعه اشاعه بدهند. ما باید در برابر اینها بایستیم و یک بستر مهم و اجتماعی این مبارزه جنبشهای اجتماعی است. به نظر من چپ اجتماعی و مبارزه برای خواستهای برحق انسانی در جامعه ایران خیلی قوی است و حزب وظیفه دارد که بر این بستر اجتماعی آلترناتیو حکومتی و آینده ای که میتواند متضمن آزادی و برابری و رفاه برای توده مردم باشد را مطرح و نمایندگی کند.

یک نتیجه مهم این فعالیتهای همه جانبه معرفی و مطرح شدن حزب در سطح جامعه بعنوان بدیل قدرت سیاسی و نیروئی است که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند همه خواستها و آمال برحق و انسانی که امروز در جنبشهای اعتراضی مطرح میشود را متحقق کند. حزب و سازمان قوی و قدرتمند و پرنفوذ حزبی ثمره و حاصل فعالیت پیگیر ما در تمامی این عرصه ها است.

 

شهلا دانشفر: بعنوان آخرین سئوال جمعبندی شما از این بحث بطور فشرده و خلاصه چیست؟

 

حمید تقوائی: بعنوان جمعبندی میتوانم بگویم که کمونیسم یک جنبش پراتیکی سیاسی و اجتماعی هست که در دل فعالیتهای مبارزاتی میتواند خودش را مطرح کند، نیرو جمع کند و جامعه را به سوی سوسیالیسم رهنمون بشود. سازمان حزب سازمان این حرکت است. سازمانی که این استراتژی را دنبال میکند و میتواند تا پیروزی نهائی آنرا به پیش ببرد حزب هست. بنابراین بحث شرکت در مبارزات اجتماعی و سازماندهی حزبی در دل این مبارزات یک بحث تاکتیکی نیست بلکه از این واقعیت پایه ای نشات میگیرد که کمونیسم یک جنبش اجتماعی و یک اعتراض و نقد اجتماعی- عملی است که در دل جامعه جاری است. وظیفه ما اینست که این گرایش را تقویت کنیم و پر نفوذ تر کنیم و به شکل حزب سیاسی متشکل اش کنیم برای آنکه بتواند در نبرد نهائی جمهوری اسلامی و کل حکومت سرمایه داری را بزیر بکشد و سوسیالیسم و آزادی و برابری و رفاه را در ایران برقرار کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *