اخیرا مصطفی هجری دبیر اول حزب دمکرات کردستان ایران در مصاحبه ای گفته است: ” جمهوری اسلامی مبالغ زیادی علیه اسرائیل هزینه می کند و من معتقدم که تلاویو باید برای تضعیف ایران به گروه های مخالف جمهوری اسلامی کمک کند”.
منظور مصطفی هجری از گروهای مخالف جمهوری اسلامی، حزب متبوع ایشان و دیگر احزاب همسو با حزب دمکرات کردستان ایران میباشد. در رابطه با کرنش مصطفی هجری در مقابل اسرائیل و دیگر دولتها آنچه که قابل ذکر است این است که احزاب قومی کرد امروز دیگر بیش از هر زمانی بی ربطی خود به مبارزات مردم کردستان را آشکار ساخته اند.
سربرآوردن مجدد فعالیت نظامی این حزب در سال ۲۰۱۵ و بعد از بیست سال انفعال و اردوگاه نشینی، شاخ بشاخ شدن با پ ک ک در نوار مرزی و با حمایت بارزانی، ادعای شروع دور دیگری از مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی و بالاخره تقاضای امروز این حزب از اسرائیل برای کمک مالی، هیچگونه سنخیتی با مبارزات مردم و حتی با فعالیتهای سنتی و تاریخی این حزب در کردستان ایران هم ندارد.
مردم شهرهای کردستان اکنون دیگر بعد از گذشت بیش از سه دهه از حاکمیت ننگین اسلامی بخوبی دریافته اند که مبارزات اجتماعی آنان و اعتراضات گسترده خیابانی و اعتصابات قدرتمند آنان علیه رژیم است که میتواند ورق را برگرداند نه حضور نظامی احزاب اپوزیسیون در اردوگاهها و نوار مرزی که نقش شان خاصیت ابزاری برای کسب موقعیت خود در شکافها و رقابتهای دولتهای منطقه است.
اما کدام جنگ مسلحانه؟
برای مردم در بزنگاه انقلاب دست بردن به اسلحه و تصرف مراکز نظامی در جهت پایان دادن به دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی و به پیروزی رسانیدن انقلاب با آنچه که امروز حدکا و دیگر جریانات مسلح در سر می پرورانند معنای کاملا متفاوتی دارد.
تلاشهای یکسال اخیر حزب دمکرات کردستان ایران در چهارچوب تحولات در صف بندیها، رقابتهای عربستان و جمهوری اسلامی و قرار گرفتن این جریانات بر بستر اوضاع بهم ریخته دولتها در رقابتهای منطقه ای قابل توضیح است.
با حاد شدن تقابل بین عربستان و جمهوری اسلامی، احزاب و جریانات قومی کرد در چهار بخش کردستان نیز هر یک بنا به فراخور حال و روز خود در دو سوی این جبهه ها جای گرفته اند. از آنجا که احزاب تشکیل دهنده حکومت اقلیم کردستان در سایه هر یک از این دولتها خود را باز تعریف کرده اند، حدکا نیز در بازی بالایی ها در کنار بارزانی، آل سعود، اوردوغان و اخیرا نیز اسرائیل جای خود را پیدا کرده است تا بلکه از این طریق به آرزوهای چندین دهه قبل خود جامه عمل بپوشاند.
در دنیای امروز تقلاهای حدکا و دیگر احزاب قومی کرد در منطقه، بدون قرار گرفتن در رقابت بین دولتهای منطقه، موضوعیت دیگری ندارند. حتی اگر روند تحولات بصورت کنونی هم نبود افق این احزاب تمکین و کرنش در مقابل دولتهای به اصطلاح خودی بود.
حزب دمکرات کردستان ایران در این زمینه پیشنیه روشنی دارد. از لبیک گفتن به خمینی در مقطع انقلاب ۵۷ گرفته تا به قربانگاه بردن تنی چند از رهبرانش برای تحقق فرمانروایی بر مردم کردستان همگی گویای افق و اهداف این حزب برای کسب جایگاهی ولو ناچیز و تحقیر آمیز، کارنامه و عملکرد این حزب بوده است. شاخه جدا شده از آن بنام حزب دمکرات کردستان به رهبری خالد عزیزی بعنوان بقایای همین رویکرد حاضر است در مصالحه به هر آنچه که جمهوری اسلامی تعین کند تن دهد.
اما آنچه که درتحولات سیاسی و اجتماعی در کردستان و در داخل ایران میتواند حرف اول را بزند و کل بساط جهنمی بیش از سه دهه جمهوری اسلامی و ظرفیت مخرب که هر یک از احزاب قومی، سلفی و یا مجاهدینی را کنار بزند، حضور قدرتمند جنبشهای اجتماعی، رادیکال و در راس آنها جنبش کارگری است. این جبشها در حال حاضر با طرح خواستها و مطالبات هر روزه خود فضای پرشور و امید بخشی را به مردم نوید میدهند. تقویت و گسترش این جبشها نه تنها رویارویی سیاسی و اجتماعی مردم در مقابل جمهوری اسلامی بلکه پاسخ کوبنده ای به احزاب و نیروهای قومی نیز هست که کوچکترین تعلقی به آرمانها و آرزوهای انسانی مردم ندارند.
۹ اوت ۲۰۱۶