تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید
حسن صالحی: ربط آرمان آزادیبخش مردم فلسطین با حماس و اسلام سیاسی چیست؟ اسلام سیاسی چگونه شکل گرفت و چه رابطهای با مسئله فلسطین دارد؟ سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تضعیف اسلام سیاسی چقدر به حل مسئله فلسطین کمک خواهد کرد؟ اینها موضوعاتی هستند که در برنامه این هفته پاسخ به آنها خواهیم پرداخت.
حمید تقوایی جنگ و کشتار در غزه همچنان ادامه دارد و دنیا خواهان آتشبس در این جنگ است.قبل از هر چیزمیخواستم از شما بپرسم که آیا حماس قبل از آن حمله وحشیانه به مردم غیرنظامی در جنوب اسرائیل در اوایل اکتبر، انتظار چنین حملات ویرانگری را از دولت نتانیاهو نداشت؟ چرا دست به چنینحملهای زد؟
حمید تقوائی: روشن است که این کاملاًقابلپیشبینی بود و حماس بهتر از هر کس دیگری متوجه بود که حمله وحشیانهاش با پاسخ نظامی، با بمباران و لشکرکشی و تهاجم از طرف دولت اسرائیل پاسخ میگیرد. این پیشبینیبه اطلاعات و یا درایت سیاسی چندانی نیاز نداشت.واضح است که وقتی نیروییدست به چنین عملیاتی علیه شهروندان اسرائیلی میزند دولت اسرائیل نظارهگرنخواهد بود؛ بلکه به حمله متقابل دست میزند و کشتارو جنایتی مرتکب میشود که امروز داریم میبینیم.
به نظر من حماس نهتنها این را میدانست؛ بلکه اینرا میخواست.هدفش این بود.سیاست حماس این است که جنگ و تخاصم بین اسرائیل و مردم فلسطین،یا بهتر است بگوییم جنگ میان دولت اسرائیل و نیروهایی که خودشان را نماینده مردم فلسطین میدانند، ادامه پیدا کند.بهخاطر اینکه به این شیوه قدرت خودش را حفظ میکند، از این راه ارتزاق میکندوبه خودش توجیه سیاسی میدهد. حماس نیرویی است کهمیدانیدطرح دو دولت را نپذیرفته و دولت اسرائیل را کلاًبه رسمیت نمیشناسد. میگوید باید اسرائیل نابود شود. جمهوری اسلامی هم همین را میگوید. حزبالله هم همین را میگوید. این موضع طبعاً خواهان گسترش جنگ و درگیری نظامی است. جنگ جاری به نظر من هم خواست نتانیاهو بود و هم خواست حماس. اینها از جنگ تغذیه میکنند. از خون مردم برای خودشان سرمایه سیاسی میسازند.قربانیان این جنگ مردم فلسطین ومردم اسرائیل هستند. نیروهایی که تلاش میکنند دراین جنگ موقعیت خودشان را تثبیت و تقویت کنند از یکسو حزب لیکود و راست افراطی اسرائیل است که هدفش این است کل فلسطینیانرا از مناطق اشغالی بعد از جنگ ششروزه، یعنی نوار غزه و کرانه باختری،تماماً اخراج کند، و از سوی دیگر حماس ونیروهای اسلامی که از مظلومیت مردم فلسطین برای خودشان یک دکان سیاسی باز کردهاند.
از این نقطهنظراین جنگ در چارچوب سیاستهای هر دوکاملاًمطلوبیت دارد، و میخواستند این اتفاق بیفتد. تا جایی که به حماس مربوط میشودکاملاًمیدانسته دولت اسرائیل با چنین کشتار و جنایتی پاسخ خواهد داد و همین را میخواسته تا به قیمت خون مردم فلسطین، مظلومنمایی کند و خود را محق جلوه بدهد. این یک شیوه شناخته شده نیروهای اسلامی است.
حسن صالحی: چطور شد که حماس شکل گرفت و به نیروی عمدهای در میان فلسطینیان با داعیه دفاع از مردم فلسطین تبدیل شد؟ نقش جمهوری اسلامی دراینرابطه چه بود؟
حمید تقوایی: در یک سطح پایهایمسئلهاین است که گفتمان و فضا و جو سیاسی خاورمیانه بعد از روی کار آمدن خمینی در ایران و طالبان در افغانستان، و بعدبه دنبالفروپاشی شوروی کاملاً تغییر کرد.در اثر این تحولات نیروهای اسلامیکه از طرف آمریکا و کمپغرببه جلو کشیده شدند در خاورمیانه دست بالا پیدا کردند. امروز حتی اسناد این معماری نیروهای اسلامی هم منتشر شده که مشخصاً نشان میدهدچطور دولت آمریکا و پنتاگون در ایجاد سازمان مجاهدین افغانستان مستقیماً نقش داشتهاند. در مورد ایران هم همه داستانش را میدانیم که نیروهای غربی چطور در کنفرانس گوادلوپ تصمیم به تقویت اپوزیسیون مذهبی رژیم شاه گرفتند وخمینی را بزرگ کردند.
بعد از فروپاشی شوروی میشود گفت بهاصطلاح یکفضای باز سیاسی در خاورمیانه به وجود آمد که باتوجهبهحمایت کمپ غرب از نیروهای اسلامی این خلأ را نیروهای اسلامی پر کردند. حتی در جمهوریهای سابق شوروی هم اسلامیون قدرت گرفتند، در شمال آفریقا نفوذ پیدا کردند، در یوگسلاوی هم نیروهای مذهبی از جمله اسلامیون به جلو رانده شدند و کلاً در فرهنگ سیاسی کمپ غرب و در استراتژی غرب مذهب جای ویژهای پیدا کرد. در تحلیل نهایی سربرآوردن نهتنها حماس بلکه داعش، حوثیها، طالبان،جمهوری اسلامی،حزباللهو غیره و غیره ناشی از این شرایطی است که بعد ازسیاستهای آمریکا و متحدینش در بزرگ کردن نیروهای اسلامی بهعنوان کمربند سبز بهدور شورویآن زمانبه وجود آمد و بعد هم فروپاشی شوروی این جریان را تشدید کرد و موجب شد که خود این جریانات در برابر آمریکا و کمپ غرب قرار بگیرند. نقشی که امروز حماس و جمهوری اسلامی ایفا میکنند در این متن قابلتوضیح است و زمینههایش را اینشرایط ایجاد کرده است.
حسن صالحی: الان خیلیها از حماس بهعنوان یک نیروی تروریستی اسلامی یاد میکنند و البته از جانب خیلی از دولتهای غربی هم به همین عنوان محکوم و طرد شده. آیا منظور از جنبش و نیروهای اسلام سیاسی که در ادبیات حزب بکار میرود همین تروریسم اسلامی موردنظردولتها و رسانههای غربی است؟
حمید تقوایی: تروریسمی که دولتهای غربی مطرح میکننداساساًفعالیتهای تروریستی خارج از مرزهاینیروهای اسلامیرا مدنظر دارد.فعالیتهایی از قبیل عملیات تروریستی در کشورهای اروپائی، در خاورمیانه، دخالتگریهای جمهوری اسلامی در یمن و در عراق و سوریه و در خود نوار غزه و عملیات تروریستی در سطح جهانکه ۱۱ سپتامبر نقطه اوج آن بود.این بُعدفعالیتهای نیروهای اسلامیمورد تأکیددولتهای غربی است؛ ولی اینکافی نیست و حق مطلب را ادا نمیکند. اینجا فقط از زاویه سیاست خارجی آن هم در چارچوب سیاستهای دول غربی مسئله بررسی میشود. درحالیکه داستان اساساً این است که اینهانیروهایی تروریستی هستند علیه مردم در خود کشورهای اسلامزده. مثلاًدر مورد جمهوری اسلامی اینکه در خاورمیانه به چه جنایتهاییدستزده و تا چهحد حامی نیروهای اسلامی مثل حماس و غیره است یک جزء مسئلهاست؛ ولی از دید مردم ایران و کلاً مردم آزادیخواه دنیا اساس تروریسم نیروهای اسلامی،همینجنایتهای جمهوری اسلامی علیه خود مردم ایران است. طالبان در افغانستان نمونه گویای دیگریاز تروریسم داخلی نیروهای اسلامی استو یا داعش که اگر جاییدستش به قدرت میرسیدجهنمی را برپا میکرد.
به این معنا ما در یکسطح وسیعتروپایهایتری از تروریسم نام میبریم. اسلام سیاسی یک جنبش جنایتکار و ضدانسانی است که قبل از هر چیز از خود مردم کشورهای اسلام زده قربانی میگیردو سر پنجههایخونینشکه به اروپا و آمریکا هم رسیده است تنها یک جزء مسئله است.
الان انقلابی که در ایران جریان دارد و کلاً مبارزاتی کهدر این چند ساله مردم ایران داشتهاند علیه این نوع تروریسم جمهوری اسلامی است، تروریسم اسلامی که بر قدرت نشسته و قوانین اسلامی را پیاده میکند، زندگی را بر زنانجهنم کرده، فقر را گسترش داده، بی حقوقی را گسترش داده، قوانین ارتجاعی ١٤٠٠ سال قبل را میخواهدبر جامعه تحمیل کند و غیره.
در فلسطین هم تا آنجا که حماس بهعنوان یک دولت ظاهر شده همین نوع اقدامات ضدانسانی را انجام داده. من قبلاًهم گفتهامکه موقعیت مردم و بخصوص زنان فلسطینی مقیم اسرائیل خیلی بهتر است از موقعیت مردم و بهویژه زنان در نوار غزه و در کشورهاییمثل عربستان سعودی و ایران. میخواهم بگویم حماس زندگی را بر مردم در همان منطقه که قدرتی به هم زده جهنم کرده و ما نقداساسیمانبر نیروهای اسلام سیاسی از این زاویه است. تروریسمبهعنوانیک نیروی ناقض تمام آزادیها، برابریها، رفاه و زندگی انسانی مردم هر جا این نیروها قدرت و نفوذی دارند. اساساً از این زاویه است که مردم ایران و مردم جهان باید علیه تروریسم اسلامی باشند.یک بخش مسئله هم عملیات تروریستی ای نیروهاست که خارج از مرزها انجام میدهندو مجموعه این دو را باید در نظر گرفت. منظور ما از جنبش اسلام سیاسی کل این پدیده استو نه فقط اقدامات تروریستی امثال القاعده و داعش و غیره.
حسن صالحی: جایگاه مسئله فلسطین در شکلگیری و نفوذ جنبش اسلام سیاسی در منطقه چیست؟
حمید تقوایی: همانطور که توضیح دادم جنبش اسلام سیاسی حول مسئله فلسطین ایجاد نشد.اگر بخواهیم تقویمی نگاه کنیم پیشینه این امر بر میگردد به همان سیاست ایجاد کمربند سبز بهدور شوروی آن زمان. دو شاخه اصلی جنبش اسلام سیاسی، یعنی شاخه سنی و شاخه شیعهاش، یکی در ایران شکل گرفت ودیگری در افغانستان و در هر دو دولت آمریکا مستقیماًنقشتعیینکنندهای داشت. مجاهدین افغانستان که اصلاً پروژه پنتاگون بود.امروز اسنادی مثل کتاب “انتخابهای سخت” خانمهیلاری کلینتون صریحاً توضیح میدهد کهچطور دولت آمریکا مجاهدین افغانستان را برای اینکه شوروی را از افغانستان بیرون کند تشکیل داد و میگوید موفق بودیم. یعنی بهعنوان یک سیاست مثبت از این پروژه تروریسم پروری یاد میکند و میگوید این نیروها متأسفانهبعداً برای سیاست خارجی آمریکا مسئله شدند. یعنی آن خاری که امروزدر چشم آمریکا و غرب است را خود اینهاپروراندهاند.
این نحوه ایجاد شاخه افغانستان نیروهای اسلامی است. در ایران هممن و شما و همه مردم ایران میدانیم که چگونه آمریکا و دولتهای غربی که نگران سوق یافتن ایران بعد از سقوط شاه به دامن شوروی بودند رفتند پشت سرخمینی واسلام نوع خمینی را به قدرت راندند. تشخیص دادند که اگر اسلامیون را روی کار بیاورند همه نیروهای چپ و آزادیخواه را از دم تیغ میگذرانند که دقیقاً همین اتفاق هم افتاد. منتهی قدرت چپ چنان بود که خمینی مجبور شداین کار را با پرچممرگ بر آمریکا و تسخیر سفارت آمریکا انجام دهد. من قبلاً هم گفتهام که خمینی با مرگ بر شاه سوار انقلاب شد و با شعار مرگ بر آمریکا آن را کوبید. در ادامه شعار مرگ بر اسرائیل هم به تبلیغات جمهوری اسلامی اضافه شد.به این معنی مسئله فلسطین و اسرائیل از اینجا وارد تبلیغات و ادعاهای نیروهای اسلامی شد. درحالیکه ایجاد و شکلگیری این نیروها هیچ ربطی به مسئله فلسطین نداشت.
اینها در ایران و افغانستان بهعنوان حکومت روی کار آمدند و بعد نیروهای سیاسی دیگر که در دولتها نبودند و در جنبش اسلام سیاسی ظاهر شدند مثل القاعده و داعش و حوثیها و حشدالشعبی و حزبالله و حماس و غیره اینهاهم هیچکدام حول مسئله فلسطین تشکیل نشدند. اینها با ادعای برپائی دولت اسلامی، در مورد داعش خلافت اسلامی عراق و شام، پا گرفتند. منتهی مسئله فلسطین را اینها به نفع خود مصادره کردند، به قول انگلیسی “هایجک” کردند تا بتوانند چهره وجیهالملهایبه خودشان بدهند و تحت این پرچم سیاستها و اهداف فوق ارتجاعی و ضدانسانی خودشان را دنبال و پیاده کنند. تمام هویت، سیاست، استراتژی و مواضع اینها ضد آرمان مردم فلسطین است. اینها نیروهایی هستند که میخواهند حکومت اسلامی از نوع طالبان وجمهوری اسلامی را در مناطق خودشان پیاده کنند و این یعنی هزار و یک بدبختی و مصیبت دیگر را هم به مسئله مردم فلسطین اضافه خواهند کرد.
این جایگاه نیروهای اسلامی دررابطهبامسئله فلسطین هست.
حسن صالحی: چقدر شکلگیری اسلام سیاسی در منطقه به بیافق شدن جنبش ناسیونالیستی مرتبط است؟
حمید تقوایی: مسئلهاین است که بعد پایان جنگ سرد ناسیونالیسم در یک سطح جهانی بیشازپیش به مذهب روی آورد. بهویژه در منطقه خاورمیانه اسلامیشدنناسیونالیستها، ناسیونالیسم فلسطینی، ناسیونالیسم عرب، حتی ناسیونالیسم ایرانی،یک نتیجه و میشود گفت یکی از عوارضفروپاشی شوروی وسیاستهای آمریکا مبنی بر جلو راندن نیروهای اسلامی بود.
ببینید ناسیونالیسم عرب تا قبل از فروپاشی شوروی در اردوگاه شرقو بلوک شوروی قرار میگرفت. ما بعثیسمرا داشتیم،ناصریسم را داشتیم، سوسیالیسمعربی را داشتیم، حتی نیروهای چپتریمثل جریان ژرژ حبش و نایفحواتمهجزء الفتح بودند که خودشان را مارکسیست و کمونیست میدانستند – اینجا اینکه چقدر واقعاًاینطور بود موردبحث ما نیست -از ین رومیتوان گفت سازمان الفتحجبههای بود از نیروهای مختلف کهاساساً در دست ناسیونالیسم چپ بود و این با شکست شوروی از هم پاشید. چونقطب و حامی وپایهاتکای سیاسیاش را از دست داد و به پیروی از مد روز بیشتر به مذهب روی آورد و به این شکل جنبش الفتح تا حد زیادی اسلامیزهشد.
بعد از شکست شوروی همه میخواستند زیر پرچم کمپ پیروز آمریکا و دولتهای غربی قرار بگیرند. در ” نظم نوین جهانی” گفتمان و سیاستها و مواضع قومی – مذهبی – راسیستی حتی در خود اروپا سر بلند کرد و نهتنها ناسیونالیسم بلکه حتی لیبرالیسم غربی تماماً به قعر ارتجاعیترینسیاستها در غلطید.کمااینکهنئولیبرالیسم نام دیگری بود برای نئوکنسرواتیسم. هر دوی اینها بر سرمایهداریافسارگسیخته بازار آزاد مبتنی بودند و هنوز هم در تقریباً همه کشورها حرف آخر را میزنند.مثلاًآقای ترامپ در تبلیغ انتخاباتیاشبا انجیل در کنار کلیسا عکس میگیرد و از سوی دیگر لیبرالیسم غربی، حتی شاخه چپ آن تحت عنوان نسبیت فرهنگی برای مذهب در سیاست و در قوانین اجتماعیجا باز میکند.
این پدیده را ما در کشورهای غربی میبینیم و بهطریقاولی در کشورهای جهانسومی و بهویژه خاورمیانه اسلام زده. اینجا جریانات ناسیونالیستی که همیشه آلوده به اسلامیسم بودند ملاط اسلامی خود را بیشتر و بیشتر کردند.
این شرایط باعث شد که ناسیونالیسم عربی از چارچوب بعثیسم و ناسیونالیسم چپ و سر به شوروی نقلمکان کند به کمپ اسلامیسم و کلاً مذهب پناهی مد روزدر نظم نوین جهانی. طبعاً وقتی ناسیونالیستها دوز مذهبشان را بالا ببرند، خود نیروهایی نظیر حماس که همه هویتشان اسلامی است دست بالا پیدا خواهند کرد و این اتفاقی بود که در جنبش فلسطینرخ داد.
حسن صالحی: از سال ۲۰۰۷ حماس بر باریکه غزه تسلط و کنترل داشته است و این کنترل حاصل انتخاباتی بوده که حماس در آن پیروز شده است. این چقدر باعث اعتبار حماس میشود؟ آیا حاکمیت حماس در نوار غزه مشابه جمهوری اسلامی بوده است؟ آیا در آنجا اعتراضاتی هم علیه حماس وجود داشته است؟
حمید تقوایی:نکته اول این است که گرچه حماس در انتخاباتی که اشاره کردید رای آورد، و اضافه میکنم که با اختلاف حدود ۳ درصد الفتح را شکست داد، ولی بههیچوجه، حتی به معنی که دولتهای غربی انتخاب میشوند، حماس نماینده مردمنیست.اولاً از ٢٠٠٧تا امروز هیچانتخابات دیگری برگزار نشده؛ یعنی نزدیکبه ۱۷ سالاست انتخاباتی در کار نبوده و ثانیاً در همان دورهای که انتخابات شد حداقل شرایطیک انتخابات دموکراتیک مثل آزادیهای مدنی، شرایط انتخاب آگاهانه مردم، و کلاً جامعه متعارفی که بتواند چنین انتخاباتی در آن صورت بگیرد وجود نداشت. انتخابات در غزه ای کهعملاً زیر سلطه اسرائیل بود انجام گرفت.
توجه کنید که نوار غزه یک کشور نیست،و حماس هم یک دولت نیست. نوار غزه از هر نظر زیر سلطه عملی اسرائیل است. به آن میگویندبزرگترین زندان سرگشاده جهان چون از چهار طرفتحت محاصره اسرائیل است. مرز و فرودگاه و بندر و صادراتواردات مستقل خود را ندارد و در همین جنگ هم دیدیم که چطور دولت اسرائیل توانست آب و برق و غذا و همه امکانات زندگی را بروی مردم غزه بندد. این هماولینبار نیست این اتفاق میافتد. نهتنها در همه جنگهای متعددی که بین دولت اسرائیل و حماس رخداده؛ بلکه حتیدر حالت غیرجنگی و “متعارف” هم وضعیت به همین منوال بوده است.
بنابراین، نه نوار غزهیک کشور متعارف است و نه انتخاباتش اعتباری دارد. از همه چیز گشته معلوم نیست چرا نسل جوان و میانسال غزه باید به انتخابات ۱۷ سال پیش که هیچ نقشی در آن نداشتهاند تمکین کنند.یادآوری میکنم که درسال ۲۰۱۱ عدهای از جوانان پیشرو غزه بیانیه بسیار شدیداللحنی علیه اسرائیل و آمریکا و سازمان مللو حماس و کل نیروهای اسلامی منتشر کردند که نشاندهنده خشم آنها از کل شرایط سیاسی و اجتماعی جامعهشان بود. اعلام کردند این نیروها هیچیک ربطی به خواستها و زندگی ای که ما میخواهیم ندارند. نیروی اصلی انتفاضههایاول و دوم(سالهای۱۹۸۷ و ٢٠٠٠) کهبا دستخالی و با پرتاب سنگ به نیروهای اسرائیلی حمله میکردند همین جوانان بودند.
در مورد این سؤال شما که تا چه حد مردم غزه علیه حماس به میدانآمدهاند باید شرایط ویژهای که به آن اشاره کردم را در نظر گرفت.آنجا شرایط سیاسی بسیار متفاوت از کشورهای متعارف است. در غزه، و همچنین کرانه غربی،نیروی اصلی سرکوبگر و نیرویی که سلطه و سیاستها و تبعیضاتش زندگی مردم را درهمفشرده دولت اسرائیل است و حماس و دولت محمود عباس در کرانه باختری آن اختیار و استقلال را حتی بهعنوان یک دولت خودگردان ندارند که از جانب مردم مسئول شناخته بشوند. گرچه خود آنهانیز اگر تحت سلطه اسرائیل هم نبودند دستکمی از دولتهایارتجاعی دیگر نمیداشتند.
درهرحال شرایط طوری است که مردم به طور واقعیدولت اسرائیل را بالای سرخود و در مقابل خود میبینند و اینخود مشکلی هست که تا کنار زده نشودمردممتوجه نخواهند شد که آن نیروهای بهاصطلاح خودی هم به خواستهایبرحق و آمال مردم ربطی ندارند. گرچه در همین شرایط هم همانطور که گفتم جوانان غزه علیه نیروهای اسلامی بیانیهدادند. امروز هم من فکر میکنیم اگر همهپرسی از مردم غزه صورت بگیرد اکثریت بالائی به حماس یا دیگر نیروهای اسلامی رای نخواهند داد.
حسن صالحی: اعتراضاتی هم اخیراً علیه حماس بود.
حمید تقوایی: بله اعتراضات را در همین جنگ هم دیدیم از جمله اینکه مردم میگویندرهبران حماس و خانوادههایشان درقطر ولبنان زندگی اشرافی دارند و ما را به این روز انداختهاند. اینها را اخیراً در کلیپهامیبینید. ولی درهرحال جنبشی که مثل ایران علیه جمهوری اسلامی است، علیه حماس شکل نگرفته و نمیشود این انتظار را داشت. چون همانطور که گفتم آنجابهاصطلاح فیلی در اتاق استمثل دولت اسرائیل که نمیشودندیدهاش گرفت. تا وقتی سایه شوم و سیاه این دولت از سر مردم فلسطین کم نشود نمیتوانند بر مسائل داخلی خودشان متمرکز بشوند و نمایندگان واقعی خودشان را انتخاب کنند.این داستان به نظر من اساساً ویژگی مسئله فلسطین است که اینها کشور ندارند، دولت ندارند، دولت پوشالی ای که حتی خودمختار هم نیست برایشانسرهم کردهاند؛ اما عملاً دولت اسرائیل سرنوشت آنان را رقممیزند.مردم به کل این شرایط معترضاند و امروز اعتراض اصلیشان بر همین مسئله متمرکز شده است.
حسن صالحی: جمهوری اسلامی و مبارزات مردم ایران چه جایگاهی در جنبش اسلام سیاسی و افتوخیزهای آن دارد؟
حمید تقوایی:به نظرم مردم ایران جایگاه اساسی و تعیینکنندهای دارند. تنها مردمی که الان علیه اسلام سیاسی در میدان هستند و مبارزه میکنندمردم ایران هستند.بله، شعارهایشان علیه خامنهایو علیه جمهوری اسلامیاست؛ ولی مسئله این است که جمهوری اسلامی محور و ستون فقرات جنبش اسلام سیاسی است. نهتنها شاخه شیعهاش بلکه شاخه سنی آن هم.حماس بدون کمکهایبیدریغ جمهوری اسلامی موقعیت فعلی رانمیداشت. همه این را میدانند.یا وضعیت سوریه یا وضعیت عراق و وضعیت یمن که امروز به محل تاختوتاز نیروهای تروریستی تبدیل شدهاند، بدون جمهوری اسلامی کاملاً متفاوت میبود. روشن است که سرنگونی جمهوری اسلامیبه قدرت انقلاب مردماین شرایط را کاملاً به نفع مردم منطقه تغییر خواهد داد و حتی اگر نیروهای اسلامی را در منطقه و در کل جهان از بین نبرد لااقل آنها را بسیار تضعیف خواهد کرد و به حاشیه خواهد راند.
تا آنجا که به جنگجاری مربوط میشود مردم دنیا خواهان قطع فوری جنگ هستند. این خواست به حقی است، این کشتار را هر یک روز زودتر متوقف کنید اقلا جان صدها کودک و پیر و جوان فلسطینی را نجات دادهاید.از این زاویه هم قطع جنگ یک امر مبرم و حیاتی است. ولی نیرویی که میتواندعملاً این امر را به تحقق برساند مبارزات مردم ایران است. هر اندازه جمهوری اسلامی زیر فشار بیشتر مردم ایران قرار بگیرد و ضعیفتر بشود، جبهه ضدانسانی اسلام سیاسیهم تضعیف خواهد شد و این نهتنهانیروهایی مثل حماس و حزبالله را حاشیهایمیکند؛ بلکه آن روی سکه این نیروها، یعنی حزب لیکود و فاشیستهای اسرائیلی که آنها هم بر طبل جنگ میکوبند،حاشیهایتر خواهند شد. مردم ایران دستشان به حزب لیکودنمیرسد، نمیتوانند علیه دولت اسرائیل انقلاب کنند، اما کاری که میتوانند بکنند به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است.انقلاب زن زندگی آزادی هر قدر تقویت بشود و پیشرفت بیشتری بکند، به همان اندازه موقعیت نیروهای راست و ارتجاعی چه در خود مناطق اشغالی و چه در خود اسرائیل تضعیف خواهد شد.
ازاینرو باید گفت از نظر عملی وواقعییک جبهه مؤثر و تعیینکننده و کارساز علیه کل اسلام سیاسی و علیه جنگ و خونریزی ای که در خاورمیانه هر چند سال یکبار شاهدش هستیم، انقلاب مردم ایران است.
ما وظیفه خود میدانیم که این نقش تاریخی را به مردم ایران و منطقه و جهان نشان بدهیمو بکوشیمانقلابی که شروع شده را هرچه قدرتمندتربهپیش ببریم تا نهتنها مردم ایران از شر جمهوری اسلامی خلاص شوند بلکه مردم کل منطقه از شر نیروهای اسلامی رها گردند.
۳۰ آذر ۱۴۰۲، ۲۱ دسامبر ۲۰۲۲