خامنهای روز ۲۰ شهریور طبق برنامه از قبل تعیین شده به زاهدان سفر کرد. سفری که هیچ شباهتی به سفر نداشت. هیچ فیلم و گزارش تصویری از مسیر سفر و استقبال از خامنهای در مسیر حرکتش پخش نشد. معلوم نبود که رهبر قاتلان و جنایتکاران اسلامی کی و از چه طریقی به زاهدان رسانده شد. هیچ معلوم نبود که بهوسیله ماشین، هلیکوپتر یا هواپیما و از چه مسیری او را به یکی از شهرهای نزدیک که دارای فرودگاه است، منتقل کرده و سپسزمین را نقب زده و به محل اسکان موقتش رساندهاند.انتقال خامنهایرهبر جنایتکاران و قاتلان به زاهدان کاملاً مانند انتقال قاچاقی یک قاتل حرفهایو مافیائی توسط باندهایش از یک منطقه به منطقهای دیگر به طور کاملاًحرفهای بود.
این سفر دزدانهخامنهای برای خود او و حکومتش، نمایشی از یک درماندگی، ترس و وحشت و احساس ناامنی و خطر محاصرهاش توسط مردم بود. خامنهای که مدام ادعا میکندحکومتش دارای اقتدار و کنترل بر اوضاع است، اینگونه با خفت و خواری و بهدوراز چشم مردم زاهدانبا هزار ترسولرز و تحت شدیدترین تمهیدات امنیتی به امنیتیترین مرکز شهرشان منتقل میشود. شهری که مردم در آن یک سال است یکی از کانونهای آتشین انقلاب بوده و بعد از جمعه خونین و کشتار حکومت هر جمعه به خیابان آمده و شعار مرگ بر خامنهای و سرنگونی حکومت را سر دادهاند.
این سفر خامنهای بعد از ۲۱ سال از آخرین سفرشبه سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۸۱ به شهر زاهدان انجام گرفت و طبق اخباری که رسانههای جمهوری اسلامی قبل از سفر به وی به این شهر تحت عنوان شوق دیدار با رهبری منتشر کردهاند، قرار بوده که ۲۰۰۰ نفر از بهاصطلاح مردم سیستان و بلوچستان به دیدارخامنهای بروند. این سفر از نظر ترکیب دیدارکنندگان با خامنهای هم حقارتباربود. رهبر یک حکومت مدعی اقتدار و کنترل بر فضای جامعه،جرئت حضور در میان مردم را ندارد و از قبل باید دستگاههای اطلاعاتی برای این نمایش،۲۰۰۰ نفر از مزدوران و وابستگان به خود را دستچین و از فیلترهای اطلاعاتی – امنیتی عبور دهند.
این ناتوانی تمام دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی حکومت که حتی در میان خودیهایشان هم بیشتر از ایننتوانستند نیرو جمع کنند و مهمتر از آن نگرانیشان ازتأمین امنیت در حالی اتفاق افتاد که قبلاً برای سفر رؤسای جمهور و حتی وزرا و مقامات قضائیشان برای نشان دادن محبوبیت خود در بهاصطلاح میان مردم به دولتهای خارجی، با صرف هزینههای فراوان از تمام نقاط ایران وابستگان و مزدورانشان را از قبل به شهر مقصد سفر گسیل میکردند تا بهعنوان مردم بومی در نمایش استقبال شرکت کنند. اما حالا دیگر آن توان گذشته را هم ازدستدادهاند. میتوانند هزینه مالی کنند و طبق معمول گذشته به هر شرکتکننده اجاره ایشاندر نمایشات استقبال از سران حکومت،نقداً پول پرداخت کنند و ساندیس بدهند، اما نمیتوانند امنیت خود را حفظ کنند.
سفر خامنهای به زاهدان در آستانه یکسالگی انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و قتل بیش از یک صد نفر از شهروندان زاهدانی معترضی که در جریان تجمع حمایت از انقلاب در روز جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ هدف گلولههای مزدوران حکومت قرار گرفتند و جان باختند، با هدف عادیجلوهدادن اوضاع جامعه و مخصوصاً عادیجلوهدادن رابطه مردم استانی با حکومت است که بیشترین کشتارها در جریان انقلاب در آنصورتگرفته است.
در این سفر برخلاف تقلای خامنهای برای آرام جلوهدادن فضای سیاسی استان و عادی نشان دادن رابطه مردم محروم، داغدار و شدیداً معترض و سرنگونیطلب منطقه با حکومت جنایتکار، جلوهای از ناآرامی و فضای انزجار و نفرت علیه جمهوری اسلامی در سطح استان به تصویر کشیده شد.
البته هدف دیگر خامنهایاز این سفر آن بود که یکبار دیگر به مزدورانشهم روحیه بدهد و هم اعلام آمادهباش برای خونریزی کند و به مردم اعلام جنگ کند و آخرین اتمام حجتش را بکند. این اعلام جنگ را صراحتاً در سخنرانیاش در حضور مزدوران و وابستگانش کرد. خامنهای گفت که دشمن (منظور مردم انقلابی ایران) در خصومتش با حکومت جدی است و ما هم جدی هستیم و بهطورجدی مقابله میکنیم.
آنچه که در هیبتخامنهای در این سفر نمایان بود، جنون قتل و کشتار آغشته به وحشت و ترس از سرنگونیقریبالوقوع حکومتو درماندگی و عجز در برابر عزم و اراده شکستناپذیر مردم بود.
خامنهای در شرایطی به این سفر رفت که نهتنها در زاهدان، بلکه در سراسر ایران از هفتههاپیشمردم در حال آمادهشدن و سازماندهی خود برای شروع دور جدیدی از تظاهراتها و رویاروئیهای خیابانی هستند و فراخوانها به آمدن دوباره به خیابانها از روز ۲۵ شهریور،سالروز شروع انقلاب “زن، زندگی و قتل ژینا امینیاست. برای اینکه به بساط این حکومت پایان دهند.یک نمونه از این فراخوانها از سوی خانوادههای دادخواه سیستان و بلوچستان داده شد که پاسخ محکومی به خامنهای و حکومتیان است. در بخشی از پیام آنها چنین آمده است: بین ما با تن بیجان جگرگوشههایمان بر دوشو شما با زندانها و شلاقها و تهدیدهایتان، تنها یک جمله باقی است: “قسم به خون یاران؛ایستادهایمتاپایان” و بعد ادامه داده و میگویند: “ما به کمتر از محاکمه همه آمرین و عاملین کشتار عزیزانمان رضایت نخواهیم داد و همانطور که در کف خیابان فریاد زدیم:از کردستان تا تهران اتحاد اتحاد.اینک نیز پاسخ متحدانه ما به سرکوبگران جنایتکار تنها ” نه ” میباشد” و در خاتمه تأکید کرده و میگویند: “در سالگردانقلاب یادجانباختگان جمعهسیاه و خدانور و خدانورها را گرامیمیداریم.یاد سوختبران جانباختهای که بهجای نان گلوله نصیبشان شد و یاد همه جانباختگان انقلاب را گرامیمیداریم.همراه با دیگرخانوادههای دادخواه و همه مردم در تمام شهرها به مبارزه بیامان خود ادامه میدهیم و فریادمیزنیمنهمیبخشیمنهفراموشمیکنیم”.
این چنین است که حکومتیان چنین در وحشت هستند. خامنهایمیداند که حکومتش بر تبعیض و ظلم و جنایت استوارشده و ۴۴ سال است که انواع تبعیضات و ستم و جنایت را علیه مردم بکار گرفته است. او در سخنرانیاش در زاهدان فقط چند مورد از تبعیضات اعمال شده در مدت ۴۴ سال حاکمیتش بر مردم را نام برد. گفت که دشمن بر نقاط بحرانزده مانند اختلافات قوی، مذهبی و زنان انگشت گذاشته و تحریک میکند! این یک اعتراف بر وجود تبعیضات در جامعه توسط بالاترین مقام حکومتی است که همیشه انکار کرده است. حکومتی که انسانها را بهخاطرداشتن عقاید متفاوت سرکوب و حتی اعدام میکند. مردم منتسب به قومیتها را انسانهای درجه دوم بهحسابمیآورد و به بهانههای واهی مانند تجزیهطلب سرکوب میکند. حکومتی که زن را نیمه مردبهحساب آورده وبه جرم داشتن رابطه جنسی آزاد و خارج از ازدواج رسمی و مذهبی سنگسار کرده و برابریطلبان را زندانی و شکنجه کرده است.
دشمنی که خامنهای از آن صحبت کرد، همین مردم ۹۰ میلیونی ایران هستند که میخواهند با سرنگونکردن جمهوری اسلامی تمام تبعیضات قومی، مذهبی، جنسی، جنسیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و غیره را از بیخ ریشهکن کنند.
انقلاب مردم با قدرت و پختگی و هوشیاری به پیش میرود وخامنهای و همه سران و مقامات و مسئولینجنایتکار جمهوری اسلامی بهزودی توسط مردم انقلابی به جرم دهها سال جنایت علیه مردم ایران و کل بشریت، بهپای میز محاکمه کشیده خواهند شد.