در هفتههای اخیر شاهد اخبار فراوانی از اخراج اساتید دانشگاهها و برخورد با دانشجویان بودیم. کاملاً روشن است که حکومت اسلامی توطئه و طرحی درازمدت را برای سرکوب دانشگاهها در دستور دارد و در حال پیادهکردن آن است.
ردپای دور جدید تعرض به دانشگاه را میتوان در سخنان چند سال اخیر سران رژیم و شخص خامنهای مشاهده کرد. در سالهای اخیر خامنهای بارها در سخنرانیهای علنی خود از فضای دانشگاهها گله کرده و اعتراف کرد که مارکسیستها در دانشگاهها فعال شدهاند. سران ریزودرشت رژیم هم بارها به فضای چپ دانشگاه اشاره کردهاند.
دانشگاه در ایران به درست سنگر آزادی نامگرفته است. جنبش دانشجویی در طی این سالها گرایشات مختلفی را نمایندگی میکرده، دورههایی انجمنهای اسلامی، دفتر تحکیم وحدت و غیره در دانشگاه دست بالا را داشتند؛ اما از اوایل دهه ۸۰ این تناسب قوا به نفع چپ تغییر کرد. همانطور که سران رژیم هم معترفاند، امروز گرایش مسلط بر دانشگاه، گرایش چپ است و این دلیل عمده یورش اخیر به دانشگاهها است. سران رژیم تجربه انقلابفرهنگی را در کارنامه خود دارند و احتمالاً به خیال خود قصد تکرار آن را داشتند؛ اما فراموش کردهاند که فضای دانشگاه و جامعه بهطورکلی، قابلقیاس با سال ۵۸ نیست. نه رژیم دارای چنان انسجامی است و نه جامعه شباهتی به آن زمان دارد. شرایط ۱۸۰ درجه متفاوت است. جامعه در حال انقلاب برای سرنگونی کل رژیم است و حکومت را تا لب پرتگاه برده است و جنبش دانشجویی با انبانی از تجارب و دستاوردها در مقابل رژیم ایستاده است.
وحشت حکومت از دانشگاه نشانه وحشتش از رشد چپ در جامعه است. میخواهد به خیال خودش با یورش به دانشگاهها، «خطر» چپ در جامعه را متوقف کند. اما حقیقت این است که جنبش دانشجویی «نوک کوه یخ» عظیمی است که بدنه اصلی آن را جامعه تشکیل میدهد. جنبش دانشجویی بر شانههای جنبش سرنگونی رشد کرده و برای کوبیدن آن باید کل جنبش سرنگونی را از میان برد. کاری که رژیم در حال سقوط توان و قدرتش را ندارد.
تا همینجا دانشجویان و سایر جنبشهای اعتراضی با قدرت تمام در مقابل تعدی رژیم به دانشگاهها ایستادهاند و اعتراض خود را به اشکال گوناگون و با انتشار بیانیههای متعدد ابراز کردهاند. این تلاش مذبوحانه رژیم آنهم در چنین شرایطی، عملی از پیش شکستخورده است. این تعرض، دانشجویان را در ادامه مسیرشان که چیزی جز سرنگونی حکومت اسلامی نیست مصممتر از پیش میکند و بهمثابه بنزین ریختن بر آتش خشم مردم است. اساساً هرگونه تقابلی از سوی رژیم در این شرایط نتیجهای جز این نخواهد داشت. به همین دلیل است که میتوان با قاطعیت گفت حکومت در یک بنبست تمامعیار گرفتار است. نه سرکوب و بگیروببند، نه مماشات و کوتاهآمدن، هیچیک نمیتواند راه نجاتی برایش باشد.
جامعه به نقطه بیبازگشت رسیده، تنها امکان، ادامه راهی است که آغاز کرده است؛ راهی که فقط با سرنگونی حکومت اسلامی به پایان میرسد.