جمهوری اسلامی در هیچ دورهای یک حکومت باثبات نسبی که بتواند به نمایندگی از طبقه حاکم تنشها و جدالهایش با فرودستان و جنبشهای اجتماعی را کاهش دهد و کنترل کند، نبوده است. بلکه یکحکومت متناسب با توازن قوا در برابر جامعه در دورههای سپری شده طی ۴۴ سال از حاکمیتش بوده است. میتوان گفت که کفه ترازو در ابتدا به نفع حکومت سنگین بوده، اما سپس به نفع مردم تغییر کرده است. این حکومت بر خلاف ادعاهایشهیچوقت حکومت با اقتداری نبوده که مردم تابع و مطیعش باشند. بلکه حکومت پیشروی و پسروی و جنگوگریز در برابر مردم بوده است. همه انسانهایی که سنشان بالای ۵۰ سال است به یاد دارند که در دهه ۶۰ سر هر گذر و چهارراه، سر هر خیابان و کوچه و در هر محله پایگاههای بسیج و سپاه را مستقر کرده بودند و دم درب و روی بام پایگاهها سنگر ساخته بودند. مردم حتماً به یاد دارند که پاسداران با اسلحههای جنگی زیر پرچمهای لا اله الا الله و یا حسیندرحالیکه صدای نوحه و قرآن و عزاداری پخشمیکردند، درون سنگرها نگهبانی میدادند و میخواستند زیر فضای رعب و وحشت پلیسی فرهنگ شهادتطلبی ترویج کنند و جامعهرا اسلامیزه نمایند. این حکومت، حکومتی است که در دهه ۶۰، نیروهای نظامیاش را دقیقاً مانند نیروهای ارتش متجاوز و اشغالگر یک دولت متخاصم در شهرها وروستاها مستقر کرده بود و هر لحظه انتظار حمله از طرف مقابل را میکشیدند.
امروز اوضاع بهکلی هم برای جمهوری اسلامی و هم برای مردمی که ۴۴ سال مدام با این حکومت جنایتکار درگیر جنگ بودهاند، تغییر کرده است. جمهوری اسلامی باپایانگرفتنجنگ ۸ساله با عراق، یال و دمش کوتاه شد،پایگاهها و مقرهای نظامیاش را از سطح شهرها و روستاها جمع کرد و در پادگانها مستقر نمود. دیگر قادر به ادامه فضای جنگی در سطح جامعه نبود. هم جامعه دیگر آن شرایط پادگانی و نظامی را تحمل نمیکرد و هم باید برای فروکاستن از سطح نارضایتیهایعمومی نسبت به شرایط زندگی و اوضاع معیشتی، اقداماتی برای درآمدزاییو اداره جامعه صورت میداد تا ضمن فربه کردن سران حکومت از راه دزدی و اختلاس، دستگاه سرکوب را هم تأمین مالی میکرد و برای این کار نیاز به جلباعتمادسرمایهداران خارجی داشت چونکه با وجود اوضاع پادگانی شهرها جلباعتماد حاصل نمیشد. در نتیجه حکومت از دو جهت ناچار به جمعآوریپایگاههای بسیج و سپاه مستقر در سطح شهرها شد.
جمهوری اسلامی نتوانست به شرطی که دول غربی در کنفرانس گوادلوپ در توافقشان برای حمایت و به قدرت رساندنش گذاشته بودند عمل کند (سرکوب انقلاب و پایاندادن به ناامنیها برای ازسرگیری تولید و فعالسازی اقتصاد سرمایهداری متناسب با نیاز سرمایه جهانی) و آنگاه که در انجام آن وظیفه ناکام ماند، ازآنجاکه شرایط اجتماعی و فضای سیاسی جامعه حکومت اسلامی را مدام پس زد و استفراغش نمود، خود به منشأ و عامل اصلی بحران برای خود سرمایهداری هم تبدیل شد. جمهوری اسلامی بهخاطرعدمپذیرشمشروعیتش از سوی جامعه نتوانست به دولت و حکومتی تبدیل شود که به شیوه دولتهای متعارف، وظیفه تعدیل جدالهای روزمره طبقاتی را تا حد ممکن که طبقه استثمارگر برای تولید و بهرهکشی از نیروی کار استثمارشوندگان مانع جدی ای در مقابل خود نداشته باشد به انجام رساند.
حکومت کمتر از یک دهه توانستجامعه را به عقب ببرد و دست آوردهایشان را باز پس بگیرد، اما بیش از سه دهه است که این جامعه است که دارد حکومت را مرحلهبهمرحله به عقب میراند و محدوده حضورش را مدام تنگترمیکند. جمهوری اسلامی طی ۴۴ سال گذشته فقط با حضور نظامی و نیروهای سرکوبگرش در سطح جامعه معنا پیدا کرده است. هر جا و به هر میزان که توانسته است نیروهایش را مستقرکند، حضورش را هم اعلام کرده است. در غیر این صورت نه از نظر سیاسی، نه فرهنگی و نه ایدئولوژیکی حضور و موجودیت نداشته است.
حالا این حکومت از نزدیک به یک سال پیش با شروع انقلاب “زن، زندگی، آزادی” به دنبال قتل مهسا امینی موقعیتش در برابر مردم جامعه با سرعت و شدت بهمراتب خیلی بیشتری نسبت بهدورهها و سالهایقبلترضعیفتر گردیده است. انقلاب جاری، حکومت پادگانی و حکومت داخل سنگرهای برپا کرده در خیابانها و کوچه که همیشه حضور و کابوس ترسناکش آدمها را به وحشت میانداخت را به معنای واقعی تبدیل به حکومت مکانها، ساعتها و لحظهها کرده است. در سر یک چهارراه مزدورانش حضور دارند، در چهارراه قبلی و بعدی حضور ندارند و این یعنی جمهوری اسلامی از هر سه تقاطع و چهارراه فقط در یکی حضور دارد و آنهم حضوری وحشتزده و مضطرب.درحالیکه در تقاطعها و چهارراههای دیگر مردم به روش دلخواه خود دارند رفتوآمدمیکنند و سرگرم انجام امورات زندگی خود هستند. مزدوران حکومت در یک مکان و یا در یکزمان اسلحه به دست دور هم جمع شده و با چشمان نگران به مردم نگاه میکنند و وقتی که جل و پلاسشان را جمع میکنند و به پادگانها و پایگاههایشان بر میگردند، باز هم مردم هستند که با انواع رفتارهای ضد مذهبی و ضد ارزشهای حکومتی اعلام عدم وجود و حضور برایحکومت میکنند.
مردم متنفر از جمهوری اسلامی با ادامه انقلاب خود، حکومت را بهکلی از جامعه جارو خواهند کرد. حکومتی که با مبارزات سخت و جانانه مردم و در ازای ازدسترفتنجانهای فراوان و عزیز امروز به جایی رسیده است که فقط موقتاًمیتواند در مکانها و زمانهای محدودی اعلام وجود کند، زمان زیادی به مرگ و سرنگونی نهائیاش باقی نمانده است. انقلاب تا درب پادگانها و پایگاههای رژیم پیش رفته است و جوانان با شعارنویسی بر روی درب و دیوار سوراخموشهایشان، مشت انقلاب را به آنها نشان میدهند.