جدید ترین

پاسخ: نگاهی به درگیری مسلحانه در اردوگاه حزب کومه له کردستان

https://www.youtube.com/watch?v=mPzn_wAj-Gg

نگاهی به درگیری مسلحانه در اردوگاه حزب کومله کردستان

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان: هفته قبل بین پیش‌مرگان دو جناح حزب کومله کردستان در اقلیم کردستان عراق درگیری مسلحانه رخ داد که متأسفانه دو کشته و یک مجروح به جا گذاشت. این اولین‌بار نیست که در اختلافات درونی این سازمان از اسلحه استفاده می‌شود. پیش‌تر هم اتفاقات مشابهی در جریان انشعاب این سازمان رخ‌داده بود. در سال ٢٠٠٧ دو طرف به رهبری عمر ایلخانی زاده و عبدالله مهتدی به کتک‌کاری متوسل شدند و روی‌هم اسلحه کشیدند که دخالت اتحادیه میهنی مانع خونریزی در این سازمان شد.

پیش‌تر از این هم دررابطه‌با اختلافاتی که با کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، داشتند، در جریان جدایی به اسلحه و قلدری متوسل شده بودند. در این برنامه می‌پردازیم به دلایل و زمینه‌های این رخدادها. 

حمید تقوایی درگیری نظامی ظاهراً بین نیروهای پیش‌مرگ یک سازمان، حزب کومله، رخ‌داده. حدود هفت ماه پیش سازمان کومله زحمت‌کشان که قبلاً از حزب کومله جدا شده بود دوباره به این حزب پیوست و درگیری اخیر بین پیش‌مرگان این دودسته بوده. چه اختلافاتی زمینه‌ساز این درگیری بوده است؟ آیا درگیری ناشی از اختلافات قدیمی بین این دو گروه است و یا اوضاع فعلی و معادلات پس از انقلاب مهسا زمینه‌ساز این رویداد بوده؟

حمید تقوائی: همانطور که گفتید این نوع درگیری‌هامتأسفانهاولین‌بار نیست که در میان نیروهای این سازمان رخ می‌دهد؛ ولی اینبار شرایط و زمینه‌ها و دلایل سیاسی متفاوت است. از نظر سنت و ازنظر دست‌بردن به اسلحه در اختلافات داخلی این متأسفانه یک شیوه و روند در این سازمان است که بعداًمی‌توانیم بیشتر در موردش صحبت کنیم؛ ولی اینکهچطور این روند امروز به این شکل خودش را نشان داد و چنین درگیری پیش آمد، این دیگر کاملاً به شرایط سیاسی امروز مربوط می‌شود.

در بررسی زمینه این درگیری دو نکته قابل‌توجه است. اول اینکه این دو جناح درگیر که همانطور که اشاره کردید قبلاً از هم جدا شده و به دو سازمان با دو اسم تبدیل شده بودند، اخیراً دوباره به هم پیوستند و این پروسه وحدت مجدد ظاهراً مورد پذیرش همه اعضای سازمان زحمت‌کشان نبوده است. امروز بخشی از رهبری جناح زحمت‌کشان در توضیح این اتفاق دارند از نارضایتی از روند اتحاد مجدد صحبت می‌کنند.

نکته دوم و جنبه مهم‌تراین است که در دل این انقلاب زن زندگی آزادی عبدالله مهتدی که دبیرکل این حزب دوباره متحد شده هست، در کنار سلطنت‌طلب‌ها، کنار رضا پهلوی و نیروهای دیگر در یک ائتلاف شرکت کرد که نشست جورج تاون شروعش بود و منشوری را با اینها امضا کرد که الان دیگر این حرکت و پروژه کاملاًشکست‌خورده است. امروز نیروهای آن منشور و آن نشست به جان همدیگر افتاده‌اند و این هم اختلافات و نارضایتی‌هایی در صفوف این سازمان به وجود آورد که بالاخره به اینجا منجر شد.

 این را هم بگویم که در این واقعه، این طور که از شواهد پیداست و از مصاحبه‌ها و اظهارنظرهای خود رهبران این سازمان بر می‌آید، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی‌زاده که رهبر این دو گروه بودند و بعد از به هم پیوستن عمر به‌عنوان معاون دبیرکل یعنی معاون عبدالله مهتدی منصوب شد، در این رویداد کنار هم هستند. من نقدی از عمر ایلخانی زاده نسبت به سیاست ائتلاف با سلطنت‌طلب‌هانشنیدم؛ ولی در بدنه سازمان ظاهراًاین‌طور نبوده و عده‌ای از نیروهای سازمان زحمت‌کشان مخالف این سیاست بوده‌اند؛ بنابرایننمی‌شود گفت که دو جناح زحمت‌کشان و حزب مهتدی درگیر شده‌اند. به نظر این‌طورمی‌رسد و از صحبت یک عضو برجسته سازمان زحمت‌کشان، یعنی رضا کعبی که من مصاحبه ایشان را شنیدم، این‌طور بر می‌آید که اولاً این اتحادی که شکل‌گرفته است قرار بوده به اطلاع همه برسد و در کمیته مرکزی و در پلنوم این سازمان مطرح و تصویب بشود و چنین نشده است و ثانیاًمسئله مورد اختلاف دیگر شرکت عبدالله مهتدی در ائتلاف جورج تاون است که رضا کعبی می‌گوید در این مورد هم بحث و هم‌نظری صورت نگرفت و عبدالله مهتدی جایی اعلام کرد شخصاً در این ائتلاف شرکت می‌کند و جاییبه‌عنواندبیرکل حزب صحبت کرد و غیره. این هم یکی از موارد نارضایتی بوده است. 

همانطور که اشاره کردم بخصوص بعد از ورشکستگی پروژه جورج تاون ظاهراً این نارضایتی‌ها بالا می‌گیرد و این درگیری مسلحانه بین پیش‌مرگان معترض به این سیاست‌ها و موافقین این سیاست‌ها بوده است که عمر و عبدالله هر دو به این گروه دوم متعلق هستند.

خلیل کیوان: اگر اختلاف بین موافقین و مخالفین سیاست‌های اخیر بوده نقش رهبری این سازمان‌ها در این ماجرا چه بوده است؟

حمید تقوائی: از نظر سیاسی که روشن است سیاست‌های رهبری این سازمان هست که الان وضع را به اینجا رسانده. از جمله همین سیاست ائتلاف با نیروهای سلطنت‌طلب و یا روند غیردموکراتیک به هم پیوستن این نیروها که توضیح دادم. واضح است که از این لحاظ نقش سیاسی رهبری کاملاًتعیین‌کننده است. 

 ولی نفس این درگیری هم این‌طور به نظر نمی‌رسد که به شکل خودبه‌خودی و از پائین شکل‌گرفته باشد. مثلاً بحث و جدل بین پیش‌مرگان تند شده و به روی‌هم اسلحه کشیده‌اند. این درگیری به نظر می‌رسدنقشه‌مند بوده.رضا کعبی هم در مصاحبه‌اشمی‌گوید این درگیری بااطلاع رهبری صورت‌گرفته. از این نظر هم رهبری نقش مستقیم داشته است. اینکه در این درگیری کدام طرف به کدام طرف حمله کرده و تیر اول را کی شلیک کرده هنوز این موردبحث است. مثلاً جناحی که کشته داده می‌گوید به آنها حمله شده و آنها فقط از خودشان دفاع کرده‌اند. می‌گویند درگیری دوطرفه‌ای در کار نبوده؛ بلکه پیش‌مرگانیک جناح که جناح موافق خط رهبری است (یعنی خط عبدالله بعلاوه عمر) به پیش‌مرگان جناح مخالف حمله کرده‌اند. از سوی دیگر عمر ایلخانی زاده می‌گویدخانه‌اشبه‌وسیله نیروهای پیش‌مرگ محاصره شده بوده است. من وارد این نمی‌شوم؛ چون از جزئیات که واقعاً کی به کی حمله کرده هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست و تأثیر آن‌چنانی هم بر بحث ما ندارد. درهرحال واقعیت هر چه باشد بحث بر سر این است که این دومین بار است که اختلافات درونی این سازمان به درگیری مسلحانه بین جناح‌ها منجر می‌شود و برای درک درست از این روند باید به مسائل پایه‌ای و پایدارتری در سیاست‌ها و سنت‌های این نیروها رجوع کرد.

خلیل کیوان: اجازه بدهید به همین مسئلهسنت‌ها و سیاست‌ها بپردازیم.سؤالم این استکه این امر تا چه حدناشی از سیاست‌های این نیرو است و چقدر به مسئله سنت ناسیونالیستیپیش‌مرگ مربوط می‌شود؟چرا در سازمانی مثل حزب کومله چنین رخدادهایی را شاهد هستیم؟

حمید تقوائی: به نظرمیک فاکتور ناتوانی رهبری در منسجم کردن و اقناع وتثبیت اتوریته سیاسی خودش در تشکیلات است. ولی چرا این طور است؟دلیلش به نظرم این است که این نیروهابالاخره از جنبش چپ سرچشمه گرفته‌اند. کومله جزئی از سازمان کردستان حزب کمونیست ایران بود و قبل از آن هم کومله بالاخره کاملاً حسابش از حزب دموکرات و نیروهای ناسیونالیست راست جدا بود، خودش راچپ و کمونیست می‌دانست، در ماه‌های اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی نقش درخشانی در ادامه انقلاب ۵۷در مقابل ارتجاع تازه به‌قدرت رسیده ایفا کرد و غیره. این منشأ همه این کومله‌هایی است که ما امروز می‌بینیم. خب روشن است که شما نمی‌توانید از یکبک‌گراند، از یک زمینه، از یک نقطه شروع چپ حرکت کنیدو برسید به سیاست‌های راست افراطی؛ سیاست‌هایی که جریان عبدالله مهتدی و همچنین زحمت‌کشان نمایندگی می‌کنند.بدنه این حزب،پیشمرگه‌ها که به‌خاطر این سابقه به کومله پیوسته‌اند،به‌راحتی این ناسیونالیسم افراطی را نمی‌پذیرند. کمااینکه منویدئوکلیپی دیدم کهبعدازاین درگیری مسلحانهعده‌ای از پیش‌مرگان ناراضی در اعتراض به این وضعیتپرکرده بودند و حرفشان رابا شعار زنده‌بادسوسیالیسم تمام کردند.یعنی هنوز پیشمرگه‌هایی در صفوفاین نیروها هستند کهبا سوسیالیسم خودشان را معرفی و تداعی می‌کند.درحالی‌که رهبری این سازمان حتی پوسته‌ای هم از این سیاست‌های چپ برایش نمانده است و سیاست‌های راست ناسیونالیستی‌اش حتی گوی سبقت را از حزب دموکرات هم ربوده. حزب عبداللههمان سازمانی است که اعلام کرد کودکان در کردستان در مدرسه فارسی صحبت نکنند و امثال این سیاست‌ها را زیاد دیده‌ایم. سیاست‌هاییتماماً متکی بر قومی گریو به قول خود کردها”کردایتی”.سنت‌های ناسیونالیستی کاملاً در این حزب موج می‌زند. خب ساده نیست شما حزبی که از چپ شروع کرده را ببرید به منتهی‌الیه راست. اختلاف و اصطکاک پیش می‌آید،درگیری پیش می‌آید و چون سنت مبارزه مسلحانه در اینها قوی است و در واقع یک نوع کیش اسلحه وجود داردوقتی ناتوان می‌مانند ازبه‌خط‌کردن، قانع‌کردن و هدایت‌کردنصفوفشان به اسلحه دست می‌برند.

خلیل کیوان: کمی به جایگاه اسلحه ونیروی پیش‌مرگبپردازیم.می‌دانید که احزاب مسلح و نیروی پیش‌مرگیک سنت قدیمی در کردستان است. در سال‌های اخیر اما می‌بینیماحزابی در اقلیم کردستان عراق اردوگاه دارند که فعالیت مسلحانه چندانی ندارند. آیا می‌شود گفت که دوره مبارزه مسلحانه و اردوگاه داری به سر رسیده؟ و احزاب اپوزیسیون در کردستان بهتر استتماماً به مبارزه مدنی و سیاسی علیه جمهوری اسلامی روی بیاورند؟

حمید تقوائی: اجازه بدهید اول در موردسنت مبارزهمسلحانه صحبت کنم.در هر چهارپارچه کردستان در مبارزهعلیه دولت مرکزی و برای رفع تبعیض ملی دست به اسلحه بردن یک سنت قدیمی است. یک شیوه جاافتاده‌ای است علیه زورگویی‌های دولت مرکزی ولشکرکشی‌های دولت مرکزی. همه احزاب در کردستان یکشاخه مسلح دارند. ولی این امر به معنی این نیست که در این منطقه یک جنبش واحد با یک شیوه مبارزه مسلحانه داریم.درکردستان هم مثل هر جامعه‌ایچپ و راست وجود دارد. همنیروهای اپوزیسیون راست و ناسیونالیست و هم نیروهای چپ مبارزه مسلحانه را به‌عنوانیکشیوه به کار می‌برند و هنوز هم اردوگاه دارند و نیروی مسلح دارند.ولی مبارزه مسلحانه برای چپ و راست کاملاً دو معنی مختلف و دو جایگاه مختلف دارد. اگر بخواهم از جانب حزب کمونیست ایران قبل از جدائی کمونیسم کارگری، و از دید کومله به‌عنوان سازمان کردستان آن حزب صحبت کنم، باید بگویم که مبارزه مسلحانه تنها یکی از شیوه‌هایمبارزه ما کمونیست‌ها علیه جمهوری اسلامی است و آن هم نه شیوه اصلی. ما همیشه تأکیدمی‌کردیم که نیروی پیش‌مرگ شاخه نظامی تشکیلات کردستان حزب، یعنی بازوی مسلح حزبی است که برای سوسیالیسم مبارزه می‌کند و اتکا و محور مبارزه‌اش جنبش کارگری، جنبش‌های حق‌خواهانه و ضد تبعیض و جنبش‌های مدنی و سیاسی در شهرها است. در این مدتی که از تشکیل حزب کمونیست کارگری می‌گذرد، مبارزه کارگری،جنبش‌های شهری، مبارزه مدنی – اجتماعی – سیاسی در شهرهای کردستان بسیار فراگیرتر و برجسته‌تر شده است و لذا امروز این مبارزات جایگاه به‌مراتبمهم‌تر و تعیین‌کننده‌تری در جنبش کمونیستی در کردستان یافته‌اند. امروز مبارزات شهریمحور و اساس فعالیت حزب ما در کردستان را تشکیل می‌دهد.

روشن است که تأکید به مبارزات سیاسی – مدنی در شهرها به معنی دست شستناز نیروی مسلح نیست. نباید گفت که چون شهر برجسته شده باید اسلحهو این سنت و شیوه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت. این سنت وقتی کنار می‌رود کهدولتی روی کار بیاید کهدست از ستم ملی بردارد و حقوق مردم کردستان را به رسمیت بشناسد و مسئله تبعیض ملی حل بشود. تا وقتی این اتفاق نیفتاده مبارزه مسلحانه و نیروی نظامی هم جایگاه و موضوعیت دارد. ولی همان‌طور که گفتم دو جایگاه کاملاً متفاوت. برای ناسیونالیسم کرد مبارزه مسلحانه امری هویتی و محوری است و این امر هویتی بر مناسبات درونی احزاب هم تأثیرمی‌گذارد.یک نوع کیش اسلحه به وجودمی‌آید که باعث می‌شودساختمان و سلسله‌مراتب و هرم تشکیلاتیکم‌کمتحت‌الشعاعفرماندهی نظامی و نیروی نظامی و پیشمرگایتی قرار بگیرد. این روندی است که در حزب عبدالله مهتدی هر از چند گاهی به شکل درگیری نظامی درونتشکیلاتی بروز پیدا می‌کند.

در احزاب چپ که اساس و محور کارشان مبارزات اجتماعی درشهرها،جنبش کارگری و مبارزات اجتماعی است که امروز در کرستان وسیع‌تر و قدرتمندتر از هر زمانی در جریان است، مبارزه مسلحانه تنهاشیوه‌ایاست در خدمت جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی که مرکزش در شهرها است. بخصوص باید توجهکردکه سنت پیشمرگایتی از زمانی آغاز شده که هنوز جامعه کردستان فئودالی بوده است و پیشمرگه‌هااساساً از روستاها بر می‌خاستند،مقرشان در کوه‌ها بوده استو حتی کسی که در شهر می‌خواسته مبارزه کند باید به‌اصطلاح به کوه می‌زده.

این شرایط اجتماعی امروز کاملاً عوض شدهاست. فعالین در خود شهرها در عرصه‌های مختلف مبارزه می‌کنند. به‌عنوان نمونه جنبش کارگری در کردستان موقعیت مهمی در جنبش کارگری در سراسر ایران پیدا کرده و پیوند عمیقی بین مبارزات کارگران کردستان و بقیه ایران وجود دارد. همین‌طور است در مورد جنبش زنان و جنبش دانشجوئی و معلمان و جنبش دادخواهی و غیره و غیره. این را داریم هر روز مشاهده می‌کنیم؛ بنابراین بخصوص در این شرایط محور و هویت را نیروی مسلح و مبارزه نظامی تعریف‌کردنکاملاًامریعقب‌مانده و ازواقعیتامروز جامعه کردستان به‌دور است.

فاکتور دیگر همان‌طور که گفتید این است که مدت‌هاست نیروهای مسلح اپوزیسیون به خارج از کردستان ایران رانده شده‌اند و فعالیت چندانی ندارند.زمانی پیشمرگه‌ها مناطق آزاد در دست داشتند و در خود ایران فعالیت می‌کردند. اما مدت‌هاست به خاک عراق رانده شده‌اند و جمهوری اسلامی توانسته نیروهای خودش را بر کردستان مسلط کند.بااین‌حال اینها اردوگاه‌های نظامی را نگه داشته‌اند. مادرنفس اردوگاه نظامی داشتنهیچ اشکالی نمی‌بینیم این می‌تواند یک نقطه قدرت نیروهای چپ باشد که در فردایی که شرایط اجازه بدهد این نیرو می‌تواندکاملاً کمک کند به انقلاب و به جنبش انقلابی در کردستان و در سراسر ایران. ولی همانطور که اشاره کردم باید توجه داشت کهمحور کار واساس مبارزه نیروهای چپ در کردستان شهرها، جنبش کارگری، جنبش آزادی‌بخش زنان، امروز دیگر جنبش دادخواهی و جنبش‌های دیگر هست.نیروی نظامی راهر زمان امکانش به وجود آمد باید درخدمت این جنبش‌ها بکار گرفت.

تا آنجا که به اردوگاه‌ها در خاک عراق مربوط می‌شوداین اردوگاه‌هاهنوز رسماً مقر پیش‌مرگان است. اردوگاه نیروهای مسلح احزاب مختلف کرد، حزب دموکرات و احزاب کومله و غیره که در اقلیم کردستان عراق مستقر شده‌اند.

به نظر من این اردوگاه‌هاعملاً دو نقش را ایفا می‌کنند.یکی مقر اسکان نیروهای مسلح سازمان‌ها که رسماًاین‌طور است ودیگرینوعی اردوگاه پناهندگانکه عملاً این موقعیت را دارند. چهخانواده‌هایپیشمرگه‌ها و چه مردمی که بالاخره به دلایل مختلف در شهرهای کردستان تحت تعقیب قرار می‌گیرندو می‌خواهند خودشان را نجات بدهندبه کردستان عراق پناهنده می‌شوندو ریسمانی که به آن متوسل می‌شوندپیوستن به صفوف پیشمرگه‌ها است. (اینجا وارد بحث چپ و راست نمی‌شوم. برای همه نیروها این شرایط وجود دارد). خانواده‌هایی هستند که در مبارزه نظامی شرکتندارند. آن توان را ندارندوسالمند و یاخردسال هستند و درهرحالخانواده‌هایی هستند که به‌این‌ترتیب در این اردوگاه‌هاو یا حول آنها در کمپ‌های مجاور و مرتبط با آنهادر منطقه اقلیمی اسکان‌یافته‌اند.از این نظر هماین اردوگاه‌هابه‌عنوانمحل اسکان پناهندگان برای مردم کردستان اهمیت دارد. جایی است که پناهندگان می‌توانندزندگی نسبتاًامنی داشته باشند. این به نظر من بهتر از اردوگاه‌های پناهندگی متعارف است که تمام تنظیماتش در دست دولت اقلیم باشدو یا حتی در دست سازمان ملل باشد. بالاخره نیروهای اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق این اردوگاه‌ها را کنترل می‌کنند و ایناز نظر زندگی اجتماعی پناهندگان فاکتور مثبتی است. منتهی این را باید به رسمیت شناختکه این اردوگاه‌هافقط اردوگاه‌های نظامی حزبی نیستند و مقر پناهندگان هم هستند.

کلاً به نظر من تا وقتی که احزاب، منظور من احزاب چپ است، تحت تنظیمات دولت اقلیمی سیاست‌هایشانسازش‌کارانه نشود،سیاست‌هایشان اخته نشود،سیاست‌هایشان بهدیپلماسی و صرف اردوگاه داری تبدیل نشود، داشتن این اردوگاه‌هاموضوعیت دارند و باید به‌عنوانملجأ پناهندگان هم شده آنها را حفظ کرد.این ویژه کردستان هم نیست. اردوگاه‌های نیروهای سیاسی در همه جای دنیا وجود دارد. وقتی نیروهای اپوزیسیون یککشور با سرکوب دولت مربوطه روبرو می‌شونددر کشورهای همسایه پناه می‌گیرند و اگر کشور همسایه هم سیاستش ایجاب کند به آنها اجازه می‌دهد اردوگاه داشته باشند. در این مورد هم همین اتفاق افتاده؛ ولی شرط اساسی این است که سیاست‌های سازمانی که در آن جا مستقراست تحت‌الشعاعملاحظات دیپلماتیک،سازش‌کاری و کوتاه‌آمدن در مقابل دولت اقلیمی قرار نگیرد. این شرط مهمی است.

باتوجه‌به همه این فاکتورها برای یک حزب سیاسی چپ و کمونیست که محور مبارزه‌اش را جنبش کارگری و جنبش‌های اعتراضی در کردستان و در تمامی ایران، وامروز دیگر انقلاب فراگیری مثل انقلاب زن زندگی آزادی، قرار داده استنیروی نظامی واردوگاه می‌تواند موضوعیت و نقش مثبتی داشته باشد. اما نیروهایی که ماندن در منطقه یا منطقه‌گراییو اردوگاه داری و کیش اسلحه به امر هویتی‌شانتبدیل شده تماماً در چارچوبجنبش و سنت ناسیونالیستی قرار می‌گیرند و هیچ قرابتی باسنت‌های رادیکال و کمونیستی ندارند.در تحلیل نهائی درگیری‌های نظامی در سازمانی مثل حزب عبدالله مهتدی را باید نتیجه چنین سیاست‌هایی دانست. 

۲۸ژوئن ۲۰۲۳، ۷ تیر ۱۴۰۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *