جدید ترین

اتحاد صف انقلاب و نقش احزاب- حمید تقوائی

اعتصابات سراسری که از ٢٤ آبان آغاز شد یک بار دیگر گستردگی بی نظیر صف انقلاب برای زن زندگی آزادی و اتحاد و همراهی بخشها و اقشار مختلف جامعه در این حرکت عظیم را به نمایش گذاشت. اکنون نه تنها دانشجویان در ده ها دانشگاه در اعتصاب به سر میبرند بلکه در چهار روز گذشته بازاریان و کسبه در بیش از ٥٠ شهر در سراسر ایران، کارگران ذوب آهن اصفهان، کارگران مجتمع سیتی‌سنتر اصفهان، کارگران شرکت کروز، کارگران ایران تایر، و برخی از دیگر مراکز کارگری نیز دست به اعتصاب زده اند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان نیز اعلام کرده است که معلمان در اعتراض به کشتار کودکان به مدت سه روز اعتصاب خواهند کرد.


این اعتصابات بر متن تظاهرات ها و امروز دیگر قیامهای گسترده شهری که به روستاها نیز کشیده شده است، تجمعات اعتراضی پزشکان و و کلا، بیانیه ها و کلیپهای ضد حکومتی سینماگران و ورزشکاران و هنرمندان، و تظاهراتهای صدها هزار نفره ایرانیان و غیر ایرانیان در شهرهای مختلف کشورهای جهان صورت میگیرد. جامعه ایران یکپارچه به پا خاسته است و مردم شریف جهان را نیز با خود همراه کرده است.
به این ترتیب انقلاب جاری در ایران بیش از هر تجربه دیگری خصلت همگانی و فراگیر انقلابات را به نمایش میگذارد. یکبار دیگر به نحو غیر قابل انکاری عیان میشود که هر انقلابی پدیده ای همگانی است، حرکتی که توده های مردم، ٩٩ درصدیها را، به خیابان میکشاند. خصلت همگانی و فراگیر انقلابات بر خواست مشترک تغییر حکومت و نظام موجود مبتنی است. در انقلاب جاری نیز شعار زن زندگی آزادی تبلور خواست مشترک رهائی از شر جمهوری اسلامی است.

رهائی از سلطه یک حکومت ضد زن، ضد زندگی، و ضد آزادی!
مردم بپاخاسته ایران با هشیاری از اتحاد و همبستگی فراگیر صفوف انقلاب پاسداری میکنند. “از زاهدان تا تهران خونین تمام ایران”، سنندج زاهدان چشم و چراغ ایران” و “یاشاسین کردستان، بژی آذربایجان”، و “سنندج زاهدان پیوندتان مبارک”، نمونه ای از شعارهای ناظر بر همبستگی همه مردم ایران مستقل از هویتهای قومی و ملی و اتنیکی است.
این تاکید بر اتحاد و همبستگی عمومی علیه جمهوری اسلامی نقش کلیدی در پیشروی و پیروزی انقلاب دارد. این همبستگی و اتحاد پرشور هم اکنون در خیابانها و در سطح میدانی متحقق شده است. میتوان گفت اتحاد و همبستگی مردم نیز، مانند شیوه های مبارزاتی بدیع و ابتکاری و موثر در انقلاب جاری، از برداشتن حجابها و حجاب چرخانی تا مختلط کردن سلف سرویس دانشگاهها و ار شعاردهی شبانه از خانه ها و فروریختن سنگ و گلدان و اتو و صندلی بر سر مزدوران حکومتی از پنجره ها و بالکنها، تا عمامه پرانی، از داده های خودبخودی انقلاب است. این بروز همبستگی شکوهمند خیابان است علیه یک حکومت “ضد زن، ضد زندگی و ضد آزادی”!
خصلت همگانی انقلاب را در خارج کشور نیز مشاهده میکنیم. تظاهرات و اعتراضات توده ای در کشورها و شهرهای مختلف در سطح جهانی، از تجمع هشتاد هزار نفره برلین تا تظاهراتهای ده ها هزار نفره شنبه ها در صدها شهر و ده ها کشور، همگانی بودن انقلاب جاری را در ابعاد جهانی به نمایش میگذارد.


چپ و اتحاد صفوف انقلاب
در یک سطح عمومی هر انقلابی خصلتی سلبی دارد، علیه نظم موجود و برای درهم کوبیدن آن به حرکت درآمده است و این هدف مشترک چسب درونی صفوف مردم بپاخاسته است. ازینرو هر درجه طرح اهداف و برنامه های اثباتی از جانب احزاب، چه راست و چه چپ، در دل انقلاب و در میدان مبارزه خیابانی و توده ای برای بزیر کشیدن حکومت، حرکتی مغایر سیر عینی انقلاب و خصوصیت سلبی وهمگانی آنست و تنها میتواند به حاشیه ای شدن آن نیرو منجر بشود.


در دل انقلاب حاضر نیز هر نیروی سیاسی، اعم از احزاب و تشکلها و یا افراد فعال و چهره ها، تنها میتواند از طریق مقابله با کل وضیعت موجود، با رادیکالیسم و نقد ریشه ای و عمیق اش به نظام و حکومت جمهوری اسلامی نفوذ و اعتبار کسب کند. معیار بجلو رانده شدن در دل یک انقلاب و جلب اعتماد توده های انقلابی، نقد و نفی نظام و حکومت موجود است و هر چه این نقد و نفی ریشه ای تر و جامع تر باشد، انقلاب قدرتمند تر و فراگیرتر خواهد شد.
نقد و افشای هر نیروی اپوزیسیون که سیاستهایش عملا تفرقه افکنانه، سازشکارانه، و در جهت تقویت حکومت باشد نیز جزئی از همین نقد و نفی عمیق حکومت است. در دل انقلاب نیروهای سیاسی را باید با محک نقش و تاثیرشان در رابطه با انقلاب سنجید و محک زد. اینجا بخصوص خطاب به دوستان در جنبش چپ و کمونیستی، باید تاکید کنم که افشا و مرزبندی با نیروهای دیگر مخالف حکومت، بخاطر آنکه کمونیست نیستند و یا سابقه مبارزاتی نداشته اند و تازه وارد میدان شده اند، نتیجه ای بجز انزوا و حاشیه ای شدن خود آنها نخواهد داشت. رادیکالیسم ما در نقد ریشه ای تر ما به جمهوری اسلامی، در نقد سوسیالیستی تمام تبعیضات و مصائب و بیحقوقی ها، در تعبیر پایه ای تر و انسانی تر و شفاف تر ما از زن زندگی آزادی، و مقابله ما با هر نیروئی است که بخواهد بر سر راه انقلاب مانع تراشی کند. امروز نیروی انقلاب بسیاری از چهره های ورزشی و سینمائی و سلبرتی ها در داخل و خارج ایران و حتی دولتها و احزاب حکومتی در کشورهای مختلف را به فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی و حمایت از انقلاب ایران رانده است. مرزبندی و “افشاگری” از اینان انقلاب را تقویت نمیکند، بلکه آنرا تضعیف میکند و عملا به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود.


برخی از دوستان چپ تصور میکنند مخالفت با جمهوری اسلامی باندازه کافی طبقاتی و رادیکال نیست. و به همین دلیل به افشاگری و مرزبندی با دیگر مخالفین جمهوری اسلامی میپردازند تا به خیال خود مبارزه را ریشه ای و تعمیق کرده باشند. اما این تعمیق مبارزه نیست، سطحی کردن مبارزه است. بسیج همه نیروها برای خلع ید سیاسی از طبقه حاکم، که در انقلاب جاری یعنی بزیر کشیدن جمهوری اسلامی، ریشه ای ترین و عمیق ترین شکل مبارزه طبقاتی است.
کمونیستی که در دل این مبارزه بجای تمرکز بر بزیر کشیدن جمهوری اسلامی به مرزبندی و “افشاگری” با هر غیر کمونیستی که از انقلاب ایران حمایت میکند بپردازد، نه از سیاست و مبارزه سیاسی درک روشن و درستی دارد و نه از انقلاب و مبارزه طبقاتی.


رابطه بین نیروهای اپوزیسیون در شرایط انقلابی
تاکید ما بر محوری بودن مبارزه علیه جمهوری اسلامی، ما را نسبت به دیگر نیروهای اپوزیسیون بی وظیفه نمیکند بلکه معیار درستی برای برخورد به دیگر نیروها بدست میدهد.
تا آنجا که به کمونیستها و مشخصا حزب ما مربوط میشود معیار ما در قبال دیگر نیروهای سیاسی نه رابطه آنها با حزب ما و یا با کمونیستها علی العموم، بلکه رابطه آنها با مردم است. و در شرایط امروز این رابطه با مردم قبل از هر چیز در برخورد آنها به تحولات انقلابی بروز پیدا میکند. ما وظیفه خود میدانیم که هر سیاست و موضعگیری و عملکرد از جانب هر نیروی اپوزیسیون را که در جهت تضعیف انقلاب باشد نقد و افشا کنیم. در دوره های قبل نقد سیاستها و سناریوهای رژیم چنجی و رفراندوم و سازش با جنبش سبز و بنفش و غیره از جانب نیروهای اپوزیسیون راست مورد نقد ما بود و امروز تلاش برای تزریق مقدسات ملی میهنی شاهنشاهی به حرکات خیابانی، رفتارهای فالانژی برخی از این نیروها در تظاهراتهای خارج کشور، تحمیل خود به تجمعات و تلاش آنها برای هایجک کردن تظاهرات مورد نقد ما است.

به نظر ما نفس به میدان آمدن انقلاب آنهم با شعار انسانی و جهانشمول زن زندگی آزادی نیروهای اپوزیسیون راست را به حاشیه رانده است. و این تلاشهائی که از جانب برخی نیروهای راست مشاهده میکنیم از این واقعیت نشات میگیرد.
نکته دیگر در مورد رابطه نیروهای اپوزیسیون با یکدیگر توهم ائتلاف و اتحاد حزبی است. بخشهائی از مردم و حتی برخی از فعالین اتحاد احزاب را عامل اتحاد صفوف مردم میدانند. این تصور درستی نیست. همانطور که توضیح داده شد همبستگی و اتحاد مردم در انقلاب جاری حول اهداف رادیکال و نقد و اعتراض عمیق و عمومی به رژیم و نظام موجود شکل گرفته است. بعبارت دیگر کلید اتحاد مردم گرد آمدن همه نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیست، بلکه عمق و جامعیت این مخالفت است. مخالفت با جمهوری اسلامی از سر عرب ستیزی، از سر حسرت دوران گذشته، تاکید بر ارزشهای ملی- میهنی و ناسیونالیسم فارس و کوروش کبیر، نقد اسلام بعنوان آئین اعراب و یا اعتراض به “تحریف” اسلام از جانب حکومت، و غیره نه تنها عامل همبستگی و وحدت صفوف انقلاب نیست بلکه عامل تفرقه افکنی است. هر نوع ائتلاف و اتحادی بین نیروهای اپوزیسیون حول این نوع سیاستها و ارزشها عملا به معنی مقابله با انقلاب و آب ریختن به آسیاب رژیم خواهد بود.
ما بر همبستگی و اتحاد توده مردم در مبارزه علیه رژیم تاکید میکنیم و این تنها در گرو نقد و اعتراضی هر چه انسانی تر و جهانشمول تر و ریشه ای تر به نظام و رژیم جمهوری اسلامی است.


تصور پست مدرنیستی از اتحاد مردم
تصور دیگر هم از وحدت مردم وجود دارد که بویژه از جانب نیروهای قومی و اتنیکی مطرح میشود. تصوری که بر تلقی پست مدرنیستی از جوامع مبتنی است. این دیدگاه ابتدا جوامع را به گروههای مختلف ملی و قومی و اتنیکی تقسیم میکند و بعد با نسخه هائی نظیر فدرالیسم میخواهد آنها را گرد هم بیاورد. این تصویر صد و هشتاد درجه مغایر با مدنیت و مبانی جوامع مدنی است. جامعه مدنی اساسا با مفهوم و مقوله شهروند و حقوق شهروندی از جوامع ملوک الطوایفی قرون وسطائی جدا میشود. در محور انقلاب جاری نیز جایگزین کردن نطام عهد عتیقی جمهوری اسلامی با یک نظام مدرن و مدنی و متمدن قرن بیست و یکمی قرار دارد.


انقلاب زن زندگی آزادی میخواهد زن، با هر هویت ملی و مذهبی و اتنیکی که برای خود قائل است و یا به او نسبت داده شده، آزاد باشد و بعنوان یک شهروند مستقل و متساوی الحقوق برسمیت شناخته شود، میخواهد زندگی همه شهروندان با معیشت و کرامت و منزلت انسانی همراه باشد، و میخواهد همه مردم آزاد باشند که هر مذهبی داشته باشند و یا هیچ مذهبی داشته باشند، به هر زبانی میخواهند تکلم کنند، هر لباسی میخواهند بپوشند و غیره و غیره. جمهوری اسلامی خود مظهر تقسیم کردن مردم به مذاهب مختلف ملیتهای و اقوام مختلف و پاسدار انواع تبعیضات مذهبی ملل قومی و جنسیتی است. آلترناتیو، برسمیت شناختن این تقسیمبندی ها با طلبکاری حقوق ویژه نیست، بلکه تضمین حقوق شهروندی همه ساکنین جغرافیای سیاسی ایران است. انقلاب حاضر نقطه پایانی نه تنها برحکومت های مذهبی بلکه بر کلیه تلقیات غیرانسانی و پسا مدرنیستی از جامعه و حاکمیت و قوانین نیز خواهد بود.


وحدت با حزب گریزی حاصل نمیشود
یک تلقی اشتباه دیگر از اتحاد مردم اینست که گوئی نفس هویت حزبی فعالین و یا شرکت با اسم و رسم حزبی در تظاهرات و آکسیونها باعث تفرقه میشود! این پدیده فعلا در خارج کشور که حضور علنی احزاب امکان پذیر است به چشم میخورد اما میتواند با باز شدن فضای سیاسی بداخل کشور نیز سرایت کند.


این تلقی در یک نوع عقب ماندگی جهان سومی در جوامع دیکتاتور زده ای که مردم تجربه تحزب و فعالیت حزبی ندارند، ریشه دارد. در این جوامع حزبی نبودن و “من به هیچ حزبی متعلق نیستم” گوئی نوعی فضیلت است. باید با این گرایش مقابله کرد. اینجا هم باز باید تاکید کرد که اتحاد و همبستگی صفوف انقلاب در عدم وابستگی حزبی فعالینش نیست، بلکه از سیاستها و اهداف احزاب ناشی میشود. باید اجازه داد جامعه روشن و شفاف سیاستها و عملکرد احزاب را ببیند و انتخاب کند. این بدیهیت در فضای سیاسی ایران پذیرفته نیست دقیقا چون دیکتاتوری حاکم بوده است. جامعه غیر متحزب و اعتراض و اعتصاب و انقلاب غیر متحزب عارضه دیکتاتوریها و باید گفت یکی از فواید دیکتاتوری برای طبقات حاکم است. در جامعه ایران در منطقه ای مثل کردستان که به دلایل تاریخی مبارزه و اعتراض سابقه طولانی دارد حزب و حزبیت نیز امری عمومی و پذیرفته شده است. و یک نقطه قدرت اعتراضات در کردستان، بعنوان نمونه اعتصابات سراسری که از اوایل انقلاب جاری با فراخوان احزاب در چندین شهر کردستان شکل گرفت، همین متحزب بودن جامعه است. در سایر استانهای ایران اینطور نیست و این یک نقطه ضعف است که باید با آن مقابله کرد.


اما اگر در داخل کشور توازن قوا هنوز اجازه فعالیت علنی حزبی را نمیدهد در خارج کشور چنین مانعی در کار نیست. بویژه در شرایط دو ماه اخیر که تحت تاثیر انقلاب ایران تظاهراتهای گسترده در شهرهای مختلف برپا شده احزاب باید با اسم و رسم خودشان حضور به هم برسانند. روشن است که بحث بر سر احزاب و نیروهای سرنگونی طلب است. در این مورد سنتهای تظاهراتها و تجمعات در کشورهای غربی نمونه و الگوی خوبی بدست میدهد. اگر در اول ماه مه ها و هشت مارسها و یا تظاهرات و راهپیمائی ها به هر دلیل دیگری احزاب در کشورهای غربی با اسم ورسم و بنر و پرچم خودشان شرکت میکنند و در تریبونها با هویت حزبیشان سخنرانی میکنند، در تظاهرات مربوط به انقلاب ایران نیز باید همین موازین را رعایت کرد.


تا آنجا که به حزب ما مربوط میشود هر جا فراخوان دهنده بوده ایم اعلام کرده ایم همه احزاب با اسم و رسم خودشان میتوانند شرکت کنند، از تریبون آزاد سخنرانی کنند و حرفشان را به گوش مردم برسانند. جائی هم که صرفا جزو شرکت کنندگان بوده ایم با هویت حزبی و بنر و پلاکاردهای خودمان حضور به هم رسانده ایم. این البته به این معنی نیست که به نیروهائی نظیر فالانژهای سلطنت طلب که امرشان تحمیل خود و هایجک کردن تظاهرات است میدان بدهیم. یا چنین نیروهائی باید با گارد تظاهرات و اتکا به قوانین در هر کشوری برخورد کرد. اما هر حزب و نیروی سیاسی که امرش امر و هدف اعلام شده تظاهرات باشد، مثلا در شرایط حاضر حمایت از انقلاب مردم در ایران و رساندن فریاد مردم ایران به گوش جهانیان، حق دارد مستقل از اینکه سیاستهایش تا چه اندازه مورد پذیرش فراخوان دهندگان هست یا نیست، با هویت حزب خودش در تظاهراتها و تجمعات شرکت کند.
رعایت این موازین در خارج کشور بخصوص و از این لحاظ اهمیت دارد که فردا با تغییر موازنه قوا در داخل کشور با همین شرایط مواجه خواهیم بود. همین امروز هم از آنجا که خارج کشور و داخل کشور از طریق تلویزیونهای ماهواره ای و مدیای اجتماعی به بهم مرتبط هستند، رعایت موازین مدرن و دموکراتیک در برگزاری آکسیونها تاثیر مستقیم مثبتی بر جلب اعتماد مردم ایران به احزاب و نیروهای سیاسی خواهد داشت.


سراب “وحدت” حول گذشته!
نیروهای اپوزیسیون راست ادعا میکنند که پرچم سه رنگ نماینده همه ایرانیان است. اما تعلق خاطر آنان به پرچم نه از سر وحدت طلبی بلکه به خاطر رویای بازگشت به گذشته است. پرچم با آرم شیروخورشید که اساسا بوسیله نیروهای سلطنت طلب تهیه و وسیعا در میان ایرانیان پخش میشود بر خلاف تبلیغی که درباره آن میشود، نه نشان ایران است و نه وحدت مردم ایران. بلکه نشان رژیم از تخت افتاده است. این پرچم لوگوی سیاسی نیروهائی است که میخواهند نظام گذشته را احیا کنند و از این نظر به معنی دقیق کلمه رو به عقب و یا ارتجاعی است. اما هر که پرچم بدست گرفت لزوما طرفدار سلطنت نیست و خواهان رجعت به گذشته هم نیست. اغلب مردم پرچم سه رنگ را علامت ایران میدانند و نه حکومت فعلی و یا گذشته ایران. با بلند کردن پرچم میخواهند بگویند ما ایرانی هستیم و به همین دلیل انواع پرچم سه رنگ را، با شعار زن زندگی آزادی، بدون هیچ آرم و لوگوئی و یا تنها با خورشیدی در میان آن، بدست میگیرند.
سلطنت طلبان ادعا میکنند که پرچمشان نماد وحدت مردم است اما واقعیت کاملا بر عکس است. پرچم شیر و خورشید، هم بدلیل نمایندگی کردن نظام سلطنتی که جامعه ایران یکبار برای همیشه با ان تسویه حساب کرده است، و هم بعنوان نماد عظمت طلبی ناسیونالیسم فارس عامل تفرقه در صفوف مردم است و نه نشان اتحاد و همبستگی. پرچم سه رنگ بویژه با آرم شیر و خورشید پرچم های ملی – مهینی – قومی کرد و ترک و بلوچ و غیره را نیز بمیدان می آورد و باز جامعه موزائیکی “کثیرالمله” ایران، این بار در قالب جنگ پرچمهای رنگارنگ، در مقابل مدنیت و جامعه مدنی قد علم میکند.


اما گذشته از این معنی ملی- میهنی پرچم، نمیتوان به مردم ایران بویژه جوانان و دهه هشتادیهائی که در جلوی صف انقلاب قرار دارند گذشته رابه عنوان آینده وعده داد! اینجا دیگر بحث بر سر وحدت بخشی و یا تفرقه افکنی نیست بلکه بر سر به عقب کشیدن جامعه به دوره قبل از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی چنان در کشتار و جنایت گوی سبقت را از همگان ربوده است که سلطنت طلبان روی حسرت دوران گذشته حساب باز کرده اند. اما این محاسبه امید واهی و بی پایه ای است. توحش و عقب ماندگی جمهوری اسلامی، در برابر خود انقلاب مدرن و انسانی و پیشروئی را بسیج کرده است که مشت به آسمان میکوبد. انقلابی که نه تنها به گذشته رضایت نمیدهد بلکه میخواهد آخرین مرزهای تمدن و انسانیت و دستاوردهای علمی و فرهنگی و اجتماعی را در نوردد، ناسیونالیسم و پست مدرنیسم و همه مقدسات و تابوهای ملی- مذهبی را کنار بزند و جهانی را با خود به جلو سوق دهد. عشق به پرچم در ذهنیت دهه هشتادیها و انقلاب زن زندگی آزادی آنها جائی ندارد.


تا آنجا که به پرچم کشورها، و نه لوگو و نماد سیاسی احزاب، مربوط میشود پرچم هیچ کشوری از حکومت آن جدا نیست. پرچم کشور ایران نیز همان پرچم جمهوری اسلامی است که در انقلاب حاضر بوسیله مردم در خیابانهای ایران به آتش کشیده میشود. اعتراضات خارج نیز اگر بخواهد با اعتراضات مردم بپاخاسته ایران هماهنگ باشد باید پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی را به آتش بکشد.
هر نیروئی حق دارد با هر پرچمی به خیابان بیاید ولی از نظر ما پرچم هیچ بار مقدس تاریخی و ملی- میهنی و ناسیونالیستی ندارد بلکه صرفا نشانه یک جغرافیای سیاسی معین است که در نهادهای بین المللی و یا در مسابقات ورزشی و نمایشگاهها کشور معینی را نمایندگی میکند. اگر کسی واقعا به فکر اتحاد مردم است باید هر رابطه ای با پرچم سه رنگ را که در هر ورژنی پا در گذشته دارد کنار بگذارد و پرچم آینده، پرچم انقلاب، پرچم زن زندگی آزادی را به اهتزاز درآورد.


جمعبندی
انقلاب حرکتی همگانی و سلبی است. اتحاد توده مردم و استحکام و گسترش صفوف انقلاب نه از طریق ائتلاف احزاب و نیروها حاصل میشود، و نه از طریق پرچم و دیگر نمادهای ملی- میهنی. حزب گریزی نیز گرایش عقب مانده و حاصل دیکتاتوری است و نه زمینه ساز اتحاد مردم.
همبستگی و اتحاد و انسجام صف انقلاب در گرو بر افراشتن ریشه ای ترین و انسانی ترین و همه جانبه ترین نقد به کل نظام موجود است. این بویژه به عهده نیروهای چپ و کمونیستی است که در شرایط انقلابی مانند شرایط امروز ایران تمام نیروی خود را به تحکیم همبستگی و اتحاد صفوف انقلاب حول نقد سوسیالیستی همه نابرابریها و تبعیضات و بیحقوقی ها متمرکز کنند. این تنها راه پیشروی و پیروزی انقلاب جاری است.
٢٠ نوامبر ٢٠٢٢

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *