به استقبال ٢٥ نوامبر روز جهانی علیه خشونت علیه زن برویم
دو سال پیش به مناسبت روز والنتاین، کمپینی اینترنتی تحت عنوان “قیامی یک میلیاردی” در اعتراض به خشونت علیه زنان در سطح جهانی اعلام شد که در آن بیش از ۲۰ میلیون نفر در ٢٠٣ کشور جهان با رقص و پایکوبی به خیابان آمدند و اعتراضاشان را اعلام داشتند. این فراخوان از سوی یک فعال دفاع از حقوق زن در آمریکا به نام ایو انسلر Eve Ensler خطاب به یک میلیارد زن و همه انسانهای معترض داده شده بود. نکته قابل توجه این فراخوان گفته یکی از سازماندهندگان این کمپین بود که از ابعاد فاجعه بار خشونت علیه زن در سطح جهان پرده برمیداشت. او گفت: “در دنیا از هر سه زن یکنفر در طول زندگیش قربانی خشونت فیریکی یا روحی میشود و تعداد این قربانیان در سراسر جهان به یک میلیارد میرسد. اگر روزی یک میلیارد زن و مرد در دنیا اعتراض کنند و بگویند که دیگر خشونت بس است، تغییراتی صورت میگیرد”.
آمارهای تکاندهنده دیگری از همین دست گزارش کارشناسان سازمان ملل در روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان در سال ٢٠١٢ است. این گزارش حکایت از این داشت که در زمان حاضر بیش از ۶۰۳ میلیون نفر از زنان دنیا در کشورهایی زندگی می کنند که خشونت علیه زن جرم محسوب نمی شود.
۲۵ نوامبر، ٤ آذر روز جهانی علیه خشونت علیه زن است. و نفس وجود روزی جهانی علیه خشونت علیه زن، نشانگر وجود چنین حقیقت تلخی آنهم در ابعادی جهانی است.
واقعیت اینست که خشونت بر زنان ریشه در حاکمیت توحش سرمایه داری دارد و معضلی جهانی است. در حاکمیت سرمایه داری، زن یک کالای جنسی و تحت ستم و نابرابری است. موقعیت فرودست زن در جامعه است که زمینه های گسترش خشونت علیه زنان را فراهم میکند. اگر چه در بسیاری از کشورهای جهان مردم با مبارزاتشان توانسته اند بخشی از حقوق پایه ای خود را بر حکومت ها تحمیل کنند، اما نکته اینجاست که امروز در اوج انحطاط جهان سرمایه داری، ستمکشی زن، ابعاد خشونت بار و هولناکی به خود گرفته است. نمونه اش را در سربلند کردن جریانات ارتجاعی اسلامی چون داعش، طالبان، القاعده و بوکوحرام، جمهوری اسلامی و جک و جانورهایی از این دست در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا است.
بویژه خشونت در کشورهایی با قوانین اسلامی که ضدیت با زن از ارکان پایه ای آن است، ابعاد فاجعه باری دارد. از همین رو یک کانون دایمی خشونت علیه زن در سطح جهانی، ایران است و این داستانی به قدمت عمر این حکومت است.
در حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی ایران، ستمکشی و خشونت علیه زن جزئی جدایی ناپذیر از قوانین ارتجاعی اسلامی است که جاری هستند و دستگاه قضایی و ماشین سرکوب و جنایت حکومت نیز ابزارهای اجرایی کردن آنند. زنان در ایران مورد سرکوب و خشوت هر روزه دولتی قرار دارند. در این حکومت زنان همیشه تحت پیگیرد قرار دارند. از جمله برای حاکم کردن حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی در سطح جامعه، به گفته خودشان ٢٦ سازمان و ٥٠ نهاد فرهنگی دست اندر کارند و یک بخش مهم کار نیروی انتظامی نیز به این امر اختصاص دارد. بخاطر حجاب زنان را مورد اذیت و آزار هر روزه قرار میدهند، دستگیر و زندانی میکنند، زیر شکنجه و تجاوز قرار میدهند و این خود یک موضوع دائمی جنگ مردم با این حکومت است.
بنا بر این قوانین زن دارایی و ملک مرد محسوب شده و “نفقه” بگیر مرد است. با تعیین مهریه در واقع برای زن نرخی تعیین میشود و رئیس خانواده نیز مرد است. بنا بر همین قوانین زنی که از فرمان همسرش تمرد کند، مرد حق تنبیه اش را دارد. شکایت او نیز در برابر خشونت های خانوادگی راه به جایی نمیبرد، اگر مرد نفقه زن را پرداخت کرده باشد. بر پایه چنین سیستمی خانواده ای که تنها سرپرست آن زن باشد، خانواده “بی سرپرست” خطاب میشود.
بنا بر قوانین رژیم اسلامی زن از پایه ای ترین حقوق اجتماعی مثل حق طلاق و نگهداری از کودک و غیره محروم است. از نظر اقتصادی نیز بیشترین جمعیت بیکاران را زنان خانه دار تشکیل میدهند بدون اینکه از هیچگونه تامینی برخوردار باشند. آنجایی هم که زن در بازار کار است، باز به او همچون کالایی نگاه میکنند و زیر تعرض هر روزه و فشار برای سوء استفاده جنسی و غیره قرار دارد.
بنا بر قوانین ارتجاعی حکومت اسلامی دختر بچه از همان کودکی باید در زندان حجاب محصور بماند و از هر گونه کودکی کردن و زندگی شاد داشتن محروم باشد. بدین صورت دختر بچه عملا از ارتقاء و رشد بسیاری از توانایی های خود محروم می شود. در رژیم اسلامی دختر بچه ٩ ساله به سن تکلیف رسیده است و بطور مثال او در این سن حتی برای پدرخوانده خود نامحرم میشود و یک راه برای محرم شدنشان، جاری شدن صیغه است و این خود شروع مجوزی برای تجاوز به این کودکان است. تجاوزی که مشروعیت قانونی اش را هم به تصویب رساندند.
در جمهوری اسلامی خشونت علیه زن داستان زندگی زنی است که اجازه انتخاب همسر ندارد و در سن کودکی او را وادار به ازدواج میکنند و رسما در چهارچوب خانواده و ازدواج اسلامی به او تجاوز میشود.
جمهوری اسلامی همچنین خود سازمانده صیغه این شکل رایج تن فروشی اسلامی است و باندهای تن فروشی شان به اسم صیغه مشغول سوداگری “فحشا” و حتی فروش دختران زیر ١٢ سال هستند. چون از نظر اسلام، دختر ٩ ساله به سن تکلیف رسیده است. اینها همه مصادیقی است بر قانونی بودن تجاوز در پرتو قوانین اسلامی به کودک و نشانگر ابعاد فاجعه بار خشونت بر ““زن” حتی از همان دورانی که کودک است.
بعلاوه رژِیم اسلامی بانی و تقویت کننده فرهنگ ضدزن مردسالارانه در سطح خانواده و جامعه است. در چتر این حمایت ها تحت عنوان دفاع از”ناموس” جنایت ها صورت گرفته است. زیر قوانین ارتجاعی اسلامی در ایران زنان بسیاری سنگسار و اعدام شده و زندگی شان به تباهی کشیده شده است.
اینها همه ابعاد تکاندهنده خشونت علیه زن در حاکمیت رژیم اسلامی را بیان میکند و اینها همه کیفرخواست ما علیه این رژیم جنایتکار است.
اما نکته مهم اینجاست که در برابر اینهمه توحش و جنایت شاهد شکل گیری جنبشی هستیم که نظم موجود را به چالش کشیده و به کل مصائب و توحش سرمایه داری معترض است. یک بروز آشکار آن، جنبش نوین آزادی زن است که هر روز بیشتر به جلو گام برمیدارد و علیه بردگی جنسی زن ایستاده است. جنبشی که مشخصا در مقابل اسلام سیاسی و قوانین ارتجاعی اسلامی و دست اندازی های هر نوع مذهبی قد علم کرده است. این جنبش را در اعتراض عریان علیه بردگی جنسی زن می بینیم. این جنبش را در حجاب برگیرانش در ایران می بینیم که بطور واقعی حکومت اسلامی و قوانینش را به چالش کشیده است.
در مصر و تونس نیز دیدیم که این جنبش در صف جلوی اعتراضات اجتماعی مردم، علیه جریانات ارتجاعی اسلامی ایستاد و مردم توانستند مرسی ها و النهصه ها را از قدرت کنار بکشند. این جنبشی است که دامنه اعتراضش هر روز گسترده تر شده و از جمله امروز به یک فاکتور سیاسی مهم در افغانستان و کشورهای خاورمیانه تبدیل شده است.
این جنبشی است که ٢٥ نوامبر روز جهانی اعتراض علیه خشونت علیه زن را بدست گرفته است و به این روز هر سال رنگ تعرضی تری داده است.
باید وسیعا به این جنبش پیوست و اکنون که جهان صحنه جنایاتی از نوع جنایات داعش و بوکوحرام در خاورمیانه و شمال آفریقا و اسید پاشان اسلامی در ایران است. اکنون که این جانیان در جلوی چشم ما زنان و دختربچه ها را می دزدند و به اسارت میگیرند، به آنها تجاوز میکنند و می کشند و سر می برند. آنها را برده و غنیمت خلافت اسلامی شان میخوانند و در بازارهایشان به حراج گذاشته و مورد خرید و فروش قرار میدهند، جنبش رهایی زن و جنبش آزادیخواهی و انسانیت باید قد علم کند و با کیفرخواستش علیه همه این جنایات به میدان بیاید. جهان امروز ما کمونیستها که مبشر آزادی و انسانیت هستیم را میطلبد.
٢٥ نوامبر روز جهانی علیه خشونت علیه زن، هم در ایران و همه در جهان بهترین فرصت برای اعلام کیفرخواست بشریت متمدن و همه زنان و مردان آزادیخواه علیه همه این جنایات است و باید گسترده و جهانی به استقبالش برویم.
در ایران ٢٥ نوامبر فرصتی برای اعتراضی اجتماعی علیه جنایات هر روزه حکومت اسلامی علیه زنان است. این گفتمان ها را در گروههای مبارزاتی ای که در خطوط تلگرام و واتس آپ و فیس بوک و … شکل داده ایم، ببریم و با ابتکارات مختلف به تدارک برپایی اعتراضاتی گسترده علیه خشونت علیه زن و آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی برویم. از جمله میتوانیم به این مناسبت پوسترهایمان را تهیه کنیم. اعتراضمان را به صورت شعار و طرح خواستهایمان بر روی کاغذ بنویسم و آنها را بدست بگیریم و عکس و کلیپ تهیه کنیم و وسیعا رسانه ای کنیم. بمباران تویتری به راه بیندازیم و اعلام کنیم که دیگر به این توحش و بردگی تن نمیدهیم. مبتکر برپایی سمینارها و کنفرانس هایی در دفاع از حقوق زن و علیه خشونت و تعرض علیه زنان باشیم. در جمع ها و نهادهایی که در دفاع از حقوق زن ایجاد کرده ایم، بر سر این روز و شکل های مختلف اعتراض به بحث بنشینیم و به استقبال ٢٥ نوامبر این روز مهم اعتراضی برویم. دانشگاهها را که همیشه یک کانون مهم اعتراض علیه تبعیض جنسیتی بوده است، در این روز به مرکز چنین اعتراضاتی تبدیل کنیم. شعار بنویسم و در محکومیت اسیدپاشان حکومتی و خشونت هر روزه علیه زن صدای اعتراضمان را بلند کنیم. به مناسبت ٢٥ نوامبر، روز جهانی علیه خشونت علیه زن بیانیه بدهیم و کیفرخواست خود را علیه سرمایه داری متوحش حاکم و جنایاتش علیه زنان اعلام کنیم. بدین ترتیب به استقبال ٢٥ نوامبر روز جهانی اعتراض علیه خشونت علیه زنان برویم.
۲۵ نوامبر میتواند یک روز مهم اعتراض ما علیه سی و چند سال حاکمیت جنایتکار رژیم اسلامی و به تباهی کشیده شدن زندگی زنان و کل جامعه باشد. جمهوری اسلامی باید بخاطر سی و سه سال جنایتش در قبال زنان و مردم ایران باید به محاکمه کشیده شود.