mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

کابينه روحانی و بازندگان “برد، برد”!

mostafa saber
مصطفی صابر:
تنفیذ و تحلیف روحانی به سلامتی طی شد. خامنه ای گفت ایشان “آزموده” است، حکم را امضاء کرد و از همه خواست از او حمایت کنند. جناب پرزیدنت یک مصاحبه مطبوعاتی گذاشت که علاوه بر صدا و سیما، امثال بی بی سی فارسی هم برایش رله کردند. مدیای فارسی و غیر فارسی در مورد کانتراست لحن و بیان رئیس جمهور جدید با روش های وحشی و حزب الهی احمدی نژاد با آب و تاب و بدرجه ای ذوق زده صحبت کرد. “کابینه امید” هم بدون فوت وقت معرفی شد و خیل مفسرین، اعم از بسم الله گو و غیر بسم الله گو، در بی بی سی، وی.او.ای، و غیره، علیرغم برخی ملاحظات در مجموع اطمینان خاطر دادند که خیلی “مجرب” و کار کشته است. سخنگویان آمریکا و اتحادیه اروپا هم رضایت خود از اولین رفتارها و وجنات روحانی را اعلام کردند و به ملت ایران تبریک گفتند. بدین ترتیب تا اطلاع ثانوی همچنان فضای روحانی “برد، برد” بر کشور حاکم است.
با آمدن روحانی ظاهرا اغلب نیروهای دخیل در اوضاع سیاسی ایران احساس “برد” کرده اند؛ یا دستکم چنین وانمود میکنند. خامنه ای خوشحال است چون انتخابات را به اندازه کافی مهندسی کرده و مردم نتوانستند به بهانه آن به خیابان بریزند و انقلاب کنند. رفسنجانی خوشحال است چون کاندیدهای آقا شکست سختی خوردند و بعوض دست پرورده ایشان از صندوق بیرون آمده و حالا او میتواند تجدید قوا کند. غرب خوشحال است چون فکر میکند تحریم ها اثر خودش را گذاشته است و خامنه ای از امثال جلیلی کوتاه آمده و به روحانی رضایت داده است. مردمی هم که در انتخابات شرکت کردند و معادلات و پیش بینی ها را بهم زدند، وضعیت جدید را ثمره تحرک خود می دانند و مترصدند ببینند کی و کجا میتوانند دخالت کنند و خواسته های خود را پیش ببرند.
مساله عجیب تر میشود وقتی توجه کنیم که این نیروها خود نیز بخوبی میدانند این حس “برد برد” و فضای “امید و اعتدال” کاذب است. متظاهرانه و موقتی است. در پس آن یک دنیا جنگ و تقابل خوابیده است. از جمله: نزاع دستجات درونی جمهوری اسلامی بویژه خامنه ای و رفسنجانی؛ تقابل جمهوری اسلامی با غرب و همینطور با مدعیان منطقه ای؛ جنگ مردم (حتی آنها که بطور تاکتیکی به روحانی رای دادند) با کل رژیم اسلامی؛ و غیره. مناقشاتی که تقریبا به اندازه عمر جمهوری اسلامی قدمت دارد. مشحون از آشتی ناپذیری و لاعلاجی، سرشار از اعتراض و مبارزه و خون و خونریزی و داغ و درفش و ترور اعدام و زندان و فقر و سیه روزی است. گاه تا سرحد جنگ و تقابل نظامی و یا برپا کردن انقلاب و سنگر بندی در خیانانها پیش رفته است.
در نتیجه موقعیت کسانی که این فضای کاذب و شکننده را جدی گرفته اند، به آن دامن میزنند و میکوشند به آن تداوم بخشند، مضحک و ابلهانه است. منظور البته جریان موسوم به اصلاح طلبی است. این ها کسانی بودند که در دهه اول جمهوری اسلامی در رکاب خمینی این ماشین کشتار و تحمیق اسلامی را ساختند و با پایان جنگ کنار گذاشته شدند. در دوره خاتمی هشت سال برای جمهوری اسلامی عمر خریدند و از جمله همراه با خامنه ای خیزش ۱۸ تیر را عقیم و سرکوب کردند. در سال ۸۸ و در برابر انقلاب مردم علیه جمهوری اسلامی با شعار برگشت به “دوره طلایی امام” عملا بعنوان مکمل کهریزک و کشتارهای خیابانی نظام عمل کردند و پاداشی جز زندان و حصر و تبعید نگرفتند. حالا همین ها بار دیگر کاسه داغ تر از آش جمهوری اسلامی شده اند و با رقت تمام در تزیین و توجیه روحانی سنگ تمام میگذارند.
از جمله تلاش این حضرات برای فروختن کابینه روحانی در هفته گذشته تماشایی بود. ضمن اینکه میکوشیدند به اصطلاح انتقاداتی (برای مثال چرا یک زن در کابینه نیست، و یا چرا عارف در آن شرکت ندارد) به آن داشته باشند، اما گاه در توجیه کردن آن چنان پریشان گویی میکردند که به سرگرمی می مانست. نظیر اینکه مفسر محترمی ضمن اعتراف به اینکه “این امینتی ترین کابینه” در تمام طول حیات جمهوری اسلامی است، بلافاصله توضیح میداد که: چون آقای روحانی خودشان سالها امنیتی بوده و بیشتر با آنها حشر و نشر داشته و چون امنیتی ها بلدند چطور فرا جناحی عمل کنند، خوب انتخاب ها بیشتر امنیتی شده است! در مورد انتخاب جلاد مشهور”پور محمدی” بعنوان وزیر دولت امید و اعتدال هم گفتند که ایشان وزیر دادگستری است و خیلی کاره ای نیست! در مورد تیم اقتصادی کابینه هم گفتند که از دوربری های رفسنجانی هستند و ظاهرا روحانی میخواهد بطور جدی با مساله اقتصاد بطور جدی در بیفتد. در عین اینکه به روی مبارک نیاوردند که وزیر کار دولت امید و اعتدال “علی ربیعی” از کار کشته ترین امنیتی های جمهوری اسلامی و از بنیانگذاران وزارت اطلاعات است. خیلی معلوم است که سروسامان دادن به اقتصاد به معنی دنبال کردن “ریاضت کشی” و سیاست های بانک جهانی از یکسو و طبعا سرکوب اعتصابات و اعتراضات کارگری از سوی دیگر است…
همین یک تصویر هم به اندازه کافی موقعیت مضحک و در عین حال تلاش ارتجاعی و جنایتکارانه توجیه کنندگان روحانی را منعکس میکند. واقعیات سرسخت اوضاع سیاسی ایران، تناقضات و بن بست های داخلی و بین المللی جمهوری اسلامی که سرانجام خود را بصورت تشدید روز افزون فقر و فلاکت و گرانی و اختناق از یکسو و خشم و نفرت و اعتراض و اعتصاب و تظاهرات مردم از سوی دیگر نشان میدهد، سریعتر و زیر و رو کننده تر از آنچه تصورش را بکنیم اوضاع را تغییر خواهد داد. بزودی و با قدرتی دو چندان بار دیگر معلوم خواهد شد جمهوری اسلامی هیچ علاجی ندارد. باید از سر راه جامعه کنار رود و مردم سرنوشت خود را بدست گیرند. اولین بازندگان دوره مستعجل “برد، برد” و “امید و اعتدال” قبل از همه کسانی خواهند بود که در آن دمیدند، خود فریبی کردند تا شاید بتوانند مردم را بفریبند. در واقع آنچه که شاهد هستیم کوبیدن میخ دیگری بر تابوت جریان اصلاح و استحاله جمهوری بدست خود حضرات مدافع آن است. (۸ آگوست ۲۰۱۳)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *