Nasser-Asghari

ناصر اصغری

nasser_asgary@yahoo.com

لاشه اصلاحات و ریاكاری آخوندی!

Nasser-Asghari
ناصر اصغری:
به دنبال انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی، جناح “اصلاح طلب” رژیم كه ماتم گرفته بود، جان تازه ای گرفته و لاشه “اصلاحات تدریجی و گام به گام رژیم اسلامی” را از تابوت بیرون كشیده و ذوق زده دور این لاشه خیالاتی شده اند و مجددا به ریاكاری و عوامفریبی مشغول شده اند. دلیل این ذوق زدگی هم “روزنه ای برای امكان ادامه اصلاحات” عنوان شده است. یكی از نوشته هایی كه سعی كرده به این موضوع جنبه تئوریك بدهد، نوشته ای است از رشید اسماعیلی در سایت “گویانیوز”. او نمایش رژیم تحت عنوان انتخابات در فضای دستچین كردن تعداد معدودی پاسدار قاتل كه جملگی مورد تأیید خامنه ای و شورای نگهبان بودند، و با گسیل صدها هزار پاسدار و بسیجی كه قرار بود هر جنبنده ای را كه به این بساط اعتراض دارند به رگبار ببندند، “رأی به رفرمیسم” می خواند. همین نكته باید مسخره بودن این نوع “رفرمیسم” را ثابت كرده باشد. این “رفرمیستها” مدیون همین فضای سركوب و ساندیس خوری هستند و رسما بر اسلحه و سركوب دولتی تكیه دارند كه به آنها فرصت دهد اصلاحاتشان را به پیش ببرند و بنیادی كنند! او در همین نوشته می گوید كه “بعد از پنبه شدن آنچه اصلاحات دوره خاتمی بافته بود” و بعد از سركوبهای سال ٨٨ و بعد از آن، حرف زدن از “اصلاحات” هزینه داشت و رو میخواسته.
رشید اسماعیلی امیدهای خود به روحانی و “اصلاحات گام به گام و تدریجی” را چنین فرموله كرده است: “معتقدم این انتخابات بیش از اینکه پیروزی حزب یا جناح خاصی باشد نشانگر پیروزی و کارآمدی یک شیوه‌ی سیاست ورزی است که در فلسفه‌ی سیاسی از آن به عنوان “رفرمیسم” یاد می‌شود. در فلسفه‌ی سیاسی معاصر رفرمیسم در برابر “انقلابیگری” و “رادیکالیسم” قرار می‌گیرد، رفرمیسم در واقع همان شیوه‌ای است که در ایران به خط مشی “اصلاحات گام به گام و تدریجی” معروف و نامبردار گشته.” او سپس می گوید كه بین رزا لوكزامبورگ و برنشتاین، و لنین و كائوتسكی هم مجادلات حول دو مقوله “رفرمیسم و انقلاب” وجود داشتند. رشید اسماعیلی می‌گوید كه بخاطر رشد روحیه انقلابیگری بر علیه جمهوری اسلامی و رویگردانی و عدم تمایل از طرف جامعه و روشنفكران به اصلاح تدریجی این رژیم است كه دست به قلم برده است. و این انگیزه دفاع از “رفرمیسم” هیچ سنخیتی نه با برنشتاین و كائوتسكی دارد و نه با لیبرالیسمی كه رشید اسماعیلی می خواهد خود را به آن بچسباند.
به بحث مقایسه های بی ربط ایشان می رسیم اما لازم است كه یادآوری كنم روی كار آمدن حسن روحانی نه حاصل غور و تفحص در جامعه حول مقایسه بین اصلاح رژیم و یا انداختن آن، بلكه حاصل سركوب و بگیر و ببند اعتراضات توده ای در این دوره و حتی بی اعتنائی جمهوری اسلامی به پند و اندرزهای جناح اصلاحات چی خودش است. عرض اندام كردن طیف اصلاحات چی هم درست در چنین فضائی معنا می دهد و خوشحالی شان و اعلام آمادگی برای در خدمت قرار گرفتن مجددشان هم، از همین نكته است كه جمهوری اسلامی توانسته انقلاب ٨٨ را از سر بگذراند.
گفتم كه اینها در چنین فضاهایی می توانند عرض اندام كنند: فضای باتلاق مانندی مثل فضای سركوب و اختناق جمهوری اسلامی كه تعدادی شب شكنجه كنند و كوره آدم سوزی راه بیاندازند و در طول روز، روزنامه در بیاورند و ادای فیلسوف و جامعه شناس در آورند. فضائی كه “فیلسوف” آن به پاكسازی دانشگاه مشغول بود و “جامعه شناسی” كه با پنس روسری را بر سر زنان می چسباند و “سیاستمداری” كه سپاه پاسداران سازمان می داد. كسانی كه رژیم آدمكش و جنایتكار اسلامی، كه سر كار آمدن و ماندنش در قرن ٢١ تعجب قریب به اتفاق انسانهای امروزی را به دنبال داشته است، حاصل كار و “زحمت” اینها بوده است.
اما مغلطه های این تیپی كه گویا تلاش برای منع توده ها برای انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی و جلو كشیدن تلاش برای اصلاح تدریجی و گاماس گاماس این رژیم در كاتاگوری بحث درباره انقلاب و رفرم رزا لوكزامبورگ و برنشتاین می گجند، فقط از كسانی بر می آید كه در دامن حجاریان، رفسنجانی و جلائی پور و خامنه ای بزرگ شده اند. اینها باید بروند در صفحات تاریخ كسانی را پیدا كنند كه در صدد اصلاح نازیسم هیتلر و فاشیسم موسولینی بودند. در صدد پیدا كردن كسانی باشند كه می خواستند طالبان را اصلاح كنند. نه تنها بحث این تیپ افراد ربطی به ایجاد اصلاحاتی در وضعیت جامعه و تلاش برای نفس كشیدن مردم زیر سرنیزه های پاسدارن ندارد، بلكه در برابر این ولگاریسم و ابتذال باید از رفرمیسم برنشتاین و لیبرالیسم كلاسیك هم دفاع كرد. بحث برنشتاین و یا هیچ آدم شریفی در طول تاریخ این نبوده كه برویم دولت قیصر و یا تزار و یا هیتلر و جمهوری اسلامی و صدام و طالبان را اصلاح كنیم. در سرنگونی اینگونه رژیم‌ها همه متفق القول بوده‌اند. رشید اسماعیلی باید خودش را در بهترین حالت با كشیش گاپون مقایسه كند كه كارگران را دست بسته به دادخواهی و ایجاد اصلاحاتی در وضعیتشان به جلوی كاخ زمستانی تزار برد و بیش از یك هزار نفر از آنها را در یك چشم به هم زدن به كشتن داد. حتی یك چنین مقایسه ای هم از سر اصلاحات چیانی كه دستشان به خون مردم در این جامعه آغشته است، زیادی است. این اصلاحات چیان جملگی دوره ای در خدمت خامنه ای بوده و برایش آدم كشته اند.
بحث با این اصلاحات چی ها نمی تواند حتی بر سر “سنت لیبرالی” باشد، چرا كه همان سنت در مقابل خانواده بوربون در فرانسه در انقلاب ١٧٨٩ فرانسه شركت كرد. در انقلابات ١٨٤٨ اروپا در سطح وسیعی شركت كرد. در انقلاب ١٦٨٩ انگلیس شركت كرد. در انقلاب استقلال طلبان آمریكا بر علیه دولت بریتانیا شركت كرد. حتی لرزان و ترسان در انقلابات ١٩٠٥ و فوریه ١٩١٧ روسیه هم شركت كرد. سنت اصلاحات چیان اسلامی در ایران قرار گرفتن در جبهه هاشمی بر علیه خامنه ای است و اسم این همخوابی با آخوند جماعت را هم گذاشته اند “رفرمیسم”! رشید اسماعیلی از فردی به نام “مرتضی مردیها” نام می برد كه او هم مثل بقیه اصلاح طلبان رژیم اسلامی، مدیریت روزنامه هایی را بر عهده داشته است. مرتضی مردیها می گوید كه باید فرهنگ حماسی انقلاب و خطرپذیری را با فرهنگ احتیاط گرایی و ترس از آینده، تبلیغ كرد. می‌بینید كه چگونه به سبك اسلامی “رفرم” می كنند؟! اینها منتها متوجه این موضوع نیستند كه مردمی كه معمولا به خیابانها می آیند و انقلاب می كنند، نه از سر حماسه آفرینی و خیال اینكه قهرمان شوند دست به این كار می زنند، بلكه ادامه زندگی را فقط با اعتراض و تغییر وضعیت كنونی ممكن می دانند. مردم انقلاب می كنند تا كسانی كه جلوی بهبود شرایط زندگی شان را سد كرده اند كنار بزنند.
من از سطح درك مسائل و شناختی كه “رشید اسماعیلی” از مكانیزم جامعه و تاریخ دارد آشنائی كافی ندارم. اما هر چه هست، یا آدمی است كه طوطی وار یكسری مسائل را تكرار می كند و یا برای رسیدن به اهدافی، دست به تحریف می زند. در جائی از نوشته اش می نویسد: “نکته‌ی مهم دیگر این است که “تجددخواهی ایرانی” در بستری “اصلاح طلبانه” و نه “انقلابی” و در دستگاه دولت شکل گرفت.” و سپس از فریدون آدمیت نقل قول می آورد كه در دوره ایشان چنان بود. كسی كه ادعا می كند از مجادلات لوكزامبورگ و برنشتاین، و از بحثهای لیبرالیسم كلاسیك مطلع است، قاعدتا باید می دانست كه انقلابات فرانسه و انگلیس، انقلاباتی بودند كه اشراف و كاربدستان كلیسا هم نیروهای بسیار دخیل در آن بودند. تمام “فیلسوف”ها و نویسندگان و روشنفكران عصر روشنگری از اشراف و كشیشان بودند. دلیلش هم خیلی ساده است و ربطی به پاسدار و آخوند در حكومت امروز ایران ندارد. آنها تنها كسانی بودند كه به كتاب و مجلات و محافل بحثهای سیاسی و فلسفی دسترسی داشتند. بقیه مردم اصلا انسان به حساب نمی آمدند. همین اشراف و كلیساچی ها، با غور و تفحص در بحثهای سیاسی و فلسفی، و با به چالش كشیدن قدرت مطلقه پادشاه، مدعی سهم بیشتری از قدرت می شدند و چه بسا راه را برای تحولات بنیادی باز می كردند. مقایسه “تجددخواهی” آن دوره با پاسداران امروزی “در دستگاه دولت” كه بقول رشید اسماعیلی “خشونتهای سالهای ٦٠” را به وجود آورند، قیاسی است مع الفارق. آنچه كه از این می خواهم نتیجه بگیرم این است كه زمانی كه مردم خود در خیابان هستند و دولت فقط با قدرت سركوب و سیاه چالهایی چون اوین، رجائی شهر و كهریزك و غیره و غیره توانسته خود را سر پا نگه دارد، اصلاح طلب بودن و آن هم از نوع از زیر ضرب بدر بردن حكومت قتل و جنایت، همدستی با جنایتكاران است.
در سطح تجربه فراتر از مرزهای ایران هم، امروزه دیگر كسی به فكر اصلاح سیستم سرمایه داری نیست. هر چه هست به فكر این هستند كه راه برای خلاصی از آن پیدا كنند. این جدال امروز در مصر، تونس، تركیه، برزیل، اسپانیا، بلغارستان، سوریه، لیبی، یمن، ایسلند، یونان، آمریكا و پرتغال جلوی چشمان ما در جریان هستند.

جمهوری اسلامی را باید انداخت
جمهوری اسلامی را باید انداخت و با قدرت مردم در خیابان هم باید انداخت. این رژیم را باید انداخت برای اینكه بیش از سه دهه است كه خون مردم را در شیشه كرده است. بیش از سه دهه است كه زنان را بصورت قانونی و سیستماتیك سركوب كرده و زندگی شان را تباه كرده است. بیش از سه دهه است كه جشن و شادی را از جوانان آن جامعه گرفته است. جمهوری اسلامی نه با زبان خوش مخالفینش كنار می رود و راه دخیل شدن مردم در سرنوشت خود را هموار خواهد كرد و نه حتی حاضر است كوچكترین روزنه ای برای مردم برای دخیل شدن در سرنوشت خود ایجاد كند.
اصلاحات و رفرم همیشه دو معنای متفاوتی برای مردم در برابر اصلاحات چیان رژیم داشته است. مردم كنار رفتن جمهوری اسلامی را می خواهند و اصلاحات چیان رژیم سهیم شدن خود در قدرت را. جمهوری اسلامی اصلاح شده هیچ چیزی ندارد كه به مردم تشنه آزادی عرضه كند. وقتی كه فشارهای توده های معترض در چشم اصلاحات چیان رژیم رنگ و بوی سرنگونی طلبی می گرفت، اینها با حرارت و بی پرده به زیر عبای خامنه ای خزیدند. اصلاحات چیان رژیم زندانبان خودشان را برای این زندان در نظر دارند، در حالیكه مردم چشم به گشودن قفل این زندان بزرگ دارند.
و مردم می خواهند رژیم را بیاندازند تا قاتلان سه و نیم دهه در این جامعه را به پای میز محاكمه بكشند و ابعاد جنایت در آن جامعه را به اطلاع جهانیان برسانند. جمهوری اسلامی اصلاح شده ای كه بر وفق مراد اطلاحات چیان باشد، چنین فرصتی را به جامعه نخواهد داد. تك تك كسانی كه اصلاحات چیان می خواهند از زیر ضرب بدر برند، شاكی خصوصی دارند.
و لازم است كه بعنوان ختم كلام این نكته را نیز بگویم كه زیاد طول نخواهد كشید كه اصلاحات چیان دوباره ماتم گرفته و به كما بروند. نه فضا و شرایط بحرانی و اعتراضی ایران و نه شرایط و اوضاع بین المللی طوری است كه به جمهوری اسلامی اجازه بدهد كه حتی برای خادمین مصلح این رژیم مدتی طولانی فضا باز كند. ادعای اصلاح این رژیم مورد تمسخر مردم است.*
٢٤ ژوئیه ٢٠١٣

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *