تجمع و راهپیمایی در کف خیابانها به امری روزانه تبدیل شده است. بازنشستگان یکماه است که کف خیابانها را به صحنه اعتراضات پر شکوه خود تبدیل کرده اند. راهپیمایی های با شکوه آنها در شهرهایی مثل اهواز، اراک، شوش، شوشتر، کرمانشاه و تجمعات اعتراضی شان در شهرهای مختلف فضای کل جامعه را تحت تاثیر قرار داده است. از جمله در این مدت شهر اهواز به مارش هر روزه بازنشستگان در خیابان ها و فریاد شعارهایشان علیه کل حاکمیت و دولت و وزرایشان تبدیل شده است. سرود آزادگی زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی، مرگ بر این بردگی ، مرگ بر این بردگی از سوی بازنشستگان به شعار اعتراضات در کف خیابانها در شهرهای مختلف تبدیل شده و میرود که به پرچم انقلاب مردم برای پایان دادن به کل بساط توحش و بردگی حاکم تبدیل شود. در کنار آن ما شاهد این هستیم که کارگران رسمی نفت با اعلام خواستهایشان اولتیماتوم داده اند که اگر مطالباتشان تا پنجم مرداد پاسخ نگیرد به خیابان خواهند آمد و از اتحاد همه بخش های نفت برای پایان دادن به بساط پیمانکاران مفتخور در محیط های کاری و لغو قوانین برده وار مناطق ویژه اقتصادی سخن میگویند. نفس این گفتمان آنهم از سوی یک مرکز کلیدی اقتصادی و کارگری، اتفاق سیاسی بسیار مهمی است. بعلاوه در همین هفته نیز اعتراضات سه هزار کارگر معدن سونگون را داشتیم که در محل معدن چادر زدند و دست از کار کشیدند و وقتی مورد یورش قرار گرفتند بر ادامه اعتراضاتشان تاکید کردند. همچنین خبر زمزمه های اعتراض در میان پرستاران علیه اخراجها شنیده میشود. و این لیست بسیار گسترده است.
علاوه بر کارگران اعتراضات در بخش های دیگر جامعه وسیع است. یک نمونه پر سر و صدای آن دورهمی جوانان بدون حجاب و شاد و بی توجه به سنتهای اسلامی حکومت، در فضای باز در بلوار چمران درشیراز و پخش ویدئوی آن در مدیای اجتماعی بود که جنجالی در حکومت به پا کرد. در کنار اینها اعتراضات کشاورزان را داریم علیه بی آبی در این استان و آن استان که صدای اعتراضشان بلند است. و بالاخره خانواده های دادخواه را می بینیم که طی پیامی تصویری کل جامعه را به اعتصابات سراسری فرامیخوانند. و با گفتن اینکه اعتصاب سراسری نشان قدرت اتحاد مردمی است و هیچ ستمگری نمیتوانند آنرا سرکوب کند همه بخش های جامعه را به اعتصابات سراسری فرا میخوانند.
این چنین است که جامعه در ادامه آبان ۹۸ و علیرغم سرکوب وحشیانه ای که حکومت کرد و بیش از هزار و پانصد نفر را به قتل رساند، امروز در قامت جنبش های اعتراضی اش و در صفی متحد تر از هر وقت و با خواستهایی روشن که کل بساط فقر و تبعیض و نابرابری و اختلاس ها و دزدی ها را به چالش میکشد، پر خروش به جلو گام بر میدارد . جنبشی به مراتب عمیقتر برای سرنگونی حکومت اسلامی که انقلابی انسانی را نوید میدهد.
در برابر این شرایط است که حکومت بشدت به هراس افتاده است. تا جایی که حسین طیبیفر، جانشین نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران در جمع مزدوران مسلحشان از اینکه باید نیروهایی تربیت پیدا کنند تا بدون ترس و واهمه “دست به ماشه داشته باشند تا از دستاوردهای انقلاب اسلامی و مبانی ارزشی و اعتقادی آن دفاع کنند”، سخن میگوید. اما خودشان هم میدانند که تفنگشان دیگر باروت ندارد. مردم این را در شعارهایشان و با فریاد توپ، تانک، فشفشه، دیگر اثر ندارد بارها و بارها فریاد زده اند. همین امروز نیز بازنشستگان با شعار های “توپ، تانک، فشفشه مخبر باید گم بشه، دولت شش کلاسه همین روزها خلاصه” و با قدرت قدمهای پر توانشان در کف خیابان پاسخ کوبنده ای به این نوع رجز خوانی ها میدهند.
یک نمونه دیگر اعتراضات معلمان است. دیدیم که جمهوری اسلامی در قبال مبارزات قدرتمند و حماسی معلمان از در سر سرکوب و بازداشت و پرونده سازی های مسخره امنیتی وارد شد. اما معلمان ایستادند و فراخوان سراسری ۲۶ خرداد خود را علیه سرکوبگری ها و دستگیرها دادند. رژیم در جریان تجمعات آن روز تعداد بسیار دیگری را دستگیر کرد. اما معلمان کارزاری قدرتمند برای آزادی همکاران زندانی خود را به پیش بردند. به سازمان جهاانی کار آی ال او نامه دادند و خواستار اخراج جمهوری اسلامی از هیات مدیره این سازمان بخاطر سرکوبگریهایش شدند و امروز نیز کارزارشان با قدرت ادامه دارد و صدای اعتراضشان جهانی شده است. بعد هم دیدیم وقتی بازنشستگان در اعتراض به عدم پاسخگویی به مطالباتشان فراخوان به تجمعات سراسری دادند، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان طی بیانیه ای اعلام کرد که خواستهای بازنشستگان خواستهای همه مردم است و از تجمعات آنها اعلام حمایت و پشتیبانی کرد. زیر فشار همین اعتراضات است که معلمان در این مدت شماری از همکاران بازداشتی خود را آزاد کرده ند. از جمله در همین هفته ۱۲ نفر از معلمان زندانی در شیراز به اسامی مژگان باقری، اصغر امیرزادگان، محمد عالیشوندی، حمید عباسی، ناصر موسوی، ایرج رهنما، بهنام محمدی، رمضان ابونصری، مراد نوشادی حسام الدین مظلومی، مرتضی رشیدی و عبدالرزاق امیری آزاد شدند. و کارزار برای آزادی معلمان دربند با قدرت ادامه دارد.
بدین ترتیب وقتی به کل این صحنه جامعه نگاه میکنیم ما شاهد جنگ هر روزه مردم با حکومت مافیایی جنایتکار حاکم هستیم و این حکومتی است که آنچنان خود را در حلقه محاصره مردمی می بیند که علنا اعلام میکند که برای دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی اش و مبانی ارزشی و اعتقادی اش که هر روز دارد زیر پا مردم له میشود، راهی جز فراخوان “انگشت به ماشه” ندارد. و در اوج استیصال و تشتت در صفوفش چنین رجز خوانی هایی میکند.
نمونه ای دیگر از عجز و استیصالشان در قبال تبدیل مدیای اجتماعی و ماهواره ای به محل سازمانیابی و اعتراضات مردمی است. از جمله غلامرضا نوریقزلجه، نماینده مجلس اسلامی در همین روزها با گفتن اینکه ۸۰ درصد ایرانیها روی گوشیهایشان “فیلترشکن” و “ویپیان” دارند. با استیصال تمام ادامه داده و میگوید: “ما تا کی میخواهیم با تکنولوژی بجگنیم؟ روزگاری با رادیو، تلویزیون و ویدئو و ماهواره جنگیدیم. توانستیم جلوگیری کنیم؟ مگر میشود با پیشرفت تکنولوژی جنگید، ایستاد و مقابله کرد؟”
نمونه دیگر استیصال حکومت در برابر جنبش قدرتمند رهایی زن و خلاصه فرهنگی جوانان است. از جمله در حالیکه زنان در صف مقدم اعتراضات مردمی قرار دارند. وحیدی وزیر کشورشان از اینکه اگر انقلاب بخواهد ضربه ای بخورد از ناحیه زنان خواهدبود هشدار داده بود و همین امروز دارند از “انقلاب زنان” سخن میگویند. و فریادشان نیز از بی خدایی جوانان بلند است و یکی مثل آخوند خانمحمدی، سخنگوی ستاد “امر به معروف و نهی از منکر” حکومت اسلامی، از ابلاغ قانون “عفاف و حجاب” برای مردان و زنان از سوی وزیر کشور به همه نهادها خبر میدهد. خان محمدی میگوید: “باید این قانون در مرحله اول از دستگاههای دولتی آغاز شود و در مراحل بعد همه جامعه را در بر بگیرد.” سپس ادامه داده و میگوید از این پس برای عدم اجرای قانون، توجیهی پذیرفته نیست و در صورت عدم اجرای قانون، مسئول آن نهاد تذکر میگیرد و توبیخ میشود. او سپس تهدید کرده و میگوید :مجازاتهایی تا حد “تعلیق مسئول اداره دولتی” در این قانون پیشبینی شده است. آخرین خبر در این رابطه ایجاد پایگاههای عفاف و حجاب در ایستگاههای متروی تهران است. و اینها همه طرحهای سوخته ایست که ۴۳ سال است روی میزشان است و هر بار خودشان شکستشان را اعلام کرده اند. این جانیان با اسید پاشی و زندان و شکنجه و انواع سرکوب ها حریف مردم سرنگونی طلب نشدند و امروز در فضای پر خروش جامعه چنین رجزخوانی هایی میکنند.
فشار این شرایط تا بدانجا رسیده است که صفوف حکومتیان بشدت در هم ریخته و جنگشان بیش از هر وقت بالا گرفته است. خودشان دارند به نفوذ “عوامل بیگانه” در صفوفشان و خطر ترور خامنه ای اذعان میکنند. از جمله حسین طائب یکی از فاسد ترین و بیرحم ترین مقامات حکومتی توسط فرمانده کل سپاه پاسداران از ریاست سازمان اطلاعات سپاه برکنار و خانه نشین شده و معاونش محمد کاظمی به جای او منصوب شد و خبری هم از او نیست. و اکنو ن خبر برکناری ابراهیم جباری یکی از معاونین طائب جنایتکار و انتصاب حسن مشروعی فر جنایتکاری دیگری مثل قبلی به عنوان فرمانده سپاه “حفاظت ولی امر” را می شنویم. حتی شاهد جابجایی ها و انتصابات جدید در پست های حساس حکومتی هستیم. یکی از نمونه های آن انتصاب محمد رضا غلامرضایی یکی از امنیتی ترین سرداران حکومت اسلامی به سمت معاونت سیاسی وزارت کشور توسط احمد وحیدی است.
مجموعه این خبرها نشان میدهد که چه بلبشویی در درون حکومت در جریان است و چگونه به تقلا و هراس افتاده اند. و این حکومتی است که در برابر کوچکترین تصمیمی در درون خود عاجز است. یک نمونه هاش دعوای مجلس و دولت بر سر مصوبه هیات وزیران مبنی بر افزایش ده درصدی حقوق بازنشستگان است . تا جاییکه مجلس رسما آنرا لغو کرد و بازنشستگان شعار دادند نه مجلس ، نه دولت نیستند به فکر ملت و کل حاکمیت را به چالش کشیدند.
خلاصه کلام اینکه فضای پر خروش جامعه است که کل حکومتیان را به هراس و هذیان گویی و در هم ریختگی انداخته است و مردم با صلابت بسوی انقلابی انسانی و رهایی از شر کل بختک جمهوری اسلامی گام بر میدارند.