نسان نودینیان: ناآرامی های اخیر در کرانه باختری شدت گرفته، تاکنون بیش از چهل نفر کشته شده اند. جنبش سنگ پرانی در مناطق فلسطینی نشین شروع شده، آیا نا آرامی های اخیر بنوعی انتقاضه سوم است؟!
(جهت اطلاع خوانندگان انترناسیونال انتفاضه اول فلسطین یا انتفاضه سنگ از ٨ دسامبر ١٩٧٨ تا برگزاری کنفرانس مادرید ١٩٩٣در ادامه یافت. وانتفاضه دوم روز ٢٨ سپتامبر سال ٢٠٠٠ و در دوره بقدرت رسیدن «آریل شارون» شروع و در تاریخ ٨فوریه سال ٢٠٠٥ و با توافق آتش بسی در اجلاس “شرم الشیخ” امضا شد، خاموش شد.)
علی جوادی: آنچه که امروز در فلسطین شاهدش هستیم همانطور که اشاره کردید از جانب برخی از مفسرین و نیروهای سیاسی، “انتفاضه سوم” نامیده شده است. انتفاضه نام دیگری بر خیزش و بپاخاستن توده ای است. آیا این دور از مقاومت جوانان فلسطینی در مقابله با نیروهای اشغالگر دولت اسرائیل را میتوان انتفاضه دیگری نامید؟ بنظرم پاسخ مثبت است. نیروی محرکه و اصلی این جنبش جوانانی هستند که در یک کلام از وضعیت موجود بیزارند. از اشغالگری و سرکوبگری دولت اسرائیل متنفرند. از اینکه در اماکن سکونت و زندگی خود مانند جانیان و مجرمین تحت تعقیب و سرکوب سیستماتیک دولت اسرائیل قرار دارند، به ستوه آمده اند. از اینکه ناچارند در زندان بزرگی که نام آن را غزه و ساحل غربی نامیده اند، زندگی کنند، خسته اند. از اینکه زندگی اقتصادی شان به گروگان و تحریم گرفته شده است، فقیر و محرومند، متنفرند. از اینکه نیروهای کثیف اسلامیستی، حماس و جهاد اسلامی از یک طرف و از طرف دیگر جریان ناسیونالیست و مرتجع الفتح نه تنها مرحمی بر زخمهایشان نگذاشته اند بلکه بر عکس خود عامل دیگری در فقر و محرومیت و زندگی سیاهی هستند که امروز با آن دست و پنجه نرم میکنند، به ستوه آمده اند.
این دور از اعتراضات هم مانند برخی دیگر از اعتراضات در واکنش به پرووکاسیون دولت اسرائیل آغاز شد. همانند دوره های گذشته بار دیگر نیز با پرووکاسیون پیرامون مسجد الاقصی واقع در شرق اورشلیم آغاز شد. آنچه که دولت نتانیاهو “تغییر وضعیت محوطه مسجد الاقصی” نامیده است، در حقیقت اقدامی آشکار برای تحریک و ایجاد درگیری در منطقه است. و این یک رکن ثابت و همیشگی تلاش دولتهای دست راستی اسرائیل برای غیر ممکن کردن هرگونه صلح و طرح و امیدی برای صلح است.
یکی از عواملی که این دور از اعتراضات را از دوره های قبلی کشمکش میان اسرائیل و نیروهای حماس و یا حزب الله جدا میکند، در این واقعیت است که جوانان بپاخاسته نیروی محرکه و اصلی آن هستند. وجه مشخصه این دور از تقابلات منطقه حاکمیت سیاستهای ارتجاعی و ضد انسانی و اسلامیستی نیست. موشک پرانی کور و ضد انسانی و عملیات انتحاری بخشی از آن نیست و یا حداقل تاکنون نبوده است. این جنبش در ادامه جنگهای نیروهای ارتجاعی در هر دو سوی این تقابل نیست. از جنس دیگری است. سنت دیگری است. مسلما جریانات ارتجاعی و اسلامیستی تمام تلاش خود را خواهند کرد که بر این اعتراضات حاکم شوند و آن را تبدیل به سکوی پرشی برای دستیابی به اهداف ارتجاعی خود تبدیل کنند. اما تاکنون که نتوانسته اند.
این اعتراضات را میتوان در ادامه سنت اعتراضی جوانانی دانست که پیش از این بیانیه اعتراضی خود را تحت عنوان “مانیفست جوانان غزه برای تغییر وضع موجود” اعلام کرده بودند. بیانیه ای بسیار گویا. گویای درد و رنج مردم زخم خورده فلسطین، گویای فریاد و اعتراض به این وضع فلاکت زده و سیاه است. میگویند:
“گند بزنند حماس را. گند بزنند اسرائیل را. گند بزنند الفتح را. گند بزنند سازمان ملل را. گند بزنند آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی ((UNRWA را. گند بزنند آمریکا را! ما جوانان غزه از اسرائیل، حماس، اشغال، تجاوز به حقوق بشر و بی تفاوتی جامعه بین المللی حالمان به هم می خورد!”
این بیانیه”نه” به وضع موجود است. نه به اشغالگری و تجاوز همه جانبه دولت اسرائیل. نه به ارتجاع اسلامی و حماس و ناسیونالیسم مرتجع الفتح. نه به سازمان ملل و نهادهای آن، نه به دولتهایی که به تماشای درد و رنج این مردم بخت برگشته نشسته اند. نه به فقر و فلاکت. نه به محرومیت و بی آیندگی، نه به ذلت و بی حقوقی و خواری!
این بیانیه اعتراض است. بیانیه تسلیم نیست. اعتراض به وضعیتی که این مردم و جوانان اسیر آن گشته اند بدون آنکه خود در ایجاد این وضعیت کوچکترین نقش و دخالتی داشته باشند. زندانیان و قربانیانی هستند که هر روز تحت تعقیب اند، زندگیشان به گروگان گرفته شده است. غذای روزمره شان تحریم شده است. رفت و آمدشان تحت کنترل پلیسی است. اسیر تجاوزگری و ناسیونالیسم و ارتجاع اسلامی و سرمایه اند. این بیانیه اعتراض “برای تغییر وضع موجود” است.
این بیانیه مطالبات است. جوانانی که آزادی میخواهند، جوانانی که برابری و رفاه میخواهند. جوانانی که صلح میخواهند از جنگ و تجاوزگری بیزارند. جوانانی که سهم خود را از زندگی و شادی و رفاه میخواهند.
و آنچه در این بیانیه آمده است گویای وضعیت و حال جوانان در ایران نیز هست. هر چند که جغرافیا متفاوت است. هر چند که شرایط بعضا متفاوت است. اما درد مشترک است. معضلات کم و بیش یکسان است. و مهمتر، پاسخ عموما یکی است.
سئوال محوری این است که کدام جنبش اجتماعی میتواند به این آرمان جوانان چه در غزه و چه در ایران پاسخ گوید؟ کدام آرمان و افق اجتماعی میتواند به این معضلات پاسخ گوید؟ کدام جنبش اجتماعی کلید حل این معمای جوانان را در دست دارد؟ بیانیه این جوانان به بخشی از مساله پاسخ داده است. این جوانان دنبال حماس و الفتح و آمریکا و دولتهای متحدشان نیستند. به دنبال آلترناتیو دیگری هستند. اسرائیل و ناسیونالیسم فلسطین و سازمانهای رنگارنگش، ارتجاع اسلامی و جریانات متفاوت حماس و جهاد اسلامی جملگی بخشی از معضل و صورت مساله اند. جریانات پرو غربی هم که اصولا نه درد این مردم را به رسمیت میشناسند و نه راه حلی برای یک زندگی آزاد و برابر و مرفه دارند. تنها و تنها یک آلترناتیو میتواند به این معضل پاسخ گوید. تنها و تنها جنبش کمونیسم کارگری، کمونیسم طبقه کارگر، جنبش طبقه کارگر برای استقرار یک جامعه آزاد و کمونیستی میتواند سرنخی برای معضلات و معمای این جوانان بدست دهد.
تنها جنبشی که سوسیالیسم و انترناسیونالیسم و انسانگرایی از خصوصیات پایه ای آن است میتواند درمانی بر این زخم دیرین و درد مردم فلسطین باشد. جنبشهایی که استثمار انسان از انسان پایه و اساس شان است، جنبشهایی که تقسیم جامعه به طبقات و اقوام و ملیت و نژاد مبنای هویت آنها است، جنبشهایی که هدفشان حقنه کردن ارتجاع مذهبی به جامعه و مردم است، خود صورت مساله اند. خود مسبب این وضعیت اند.
سئوالی اگر هست این است که آیا این جوانان قادر خواهند شد راه خود برای آزادی و برابری و رفاه را در شرایط سخت و تاریکی که قرار گرفته اند پیدا کنند؟ باید بیشترین تلاش را برای تحقق اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه این جوانان سازمان داد. این خیزش مستحق بیشترین حمایتها است. گام اول در این راه تلاش همه جانبه برای اعمال فشار بر دولت اسرائیل و متحدین اش برای برسمیت شناختن کشور مستقل و متساوی الحقوق فلسطین در کنار کشور اسرائیل است.
مانیفست جوانان غزه برای تغییر وضع موجود
گند بزنند حماس را. گند بزنند اسرائیل را. گند بزنند الفتح را. گند بزنند سازمان ملل را. گند بزنند آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی ((UNRWA را. گند بزنند آمریکا را! ما جوانان غزه از اسرائیل، حماس، اشغال، تجاوز به حقوق بشر و بی تفاوتی جامعه بین المللی حالمان به هم می خورد!
ما می خواهیم فریاد بکشیم و همچون F16 های اسرائیل که دیوار صوتی را می شکنند این دیوار سکوت و بی عدالتی و بی تفاوتی را بشکنیم؛ فریادی با تمام قدرت نهفته در جان هایمان برای رهایی از این سرخوردگی عمیق که به علت زندگی در این وضعیت جهنمی جسم و جان ما را تحلیل می برد…
ما از این که گرفتار این مبارزه سیاسی شده ایم، بیزاریم؛ بیزاریم از شب های تاریک و قیرگون و هواپیماهایی که بر فراز خانه هایمان چرخ می زنند؛ بیزاریم از کشتار کشاورزان بی گناهی که در منطقه بی طرف مورد اصابت گلوله قرار می گیرند زیرا می خواهند از زمین هایشان مراقبت کنند؛ بیزاریم از آدم های ریشو که با تفنگ هایشان در خیابان ها گشت می زنند، از قدرت شان سوءاستفاده می کنند و جوانانی را که برای اهداف مورد اعتقادشان تظاهرات می کنند، کتک می زنند و یا به زندان می اندازند؛ بیزاریم از دیوار شرم آوری که ما را از سایر قسمت های کشورمان جدا کرده و ما را در در قطعه زمینی بس کوچک حبس کرده است؛ بیزاریم از این که ما را تروریست ها و خشک مغزان کوته بینی بنامند که در جیب هایمان مواد منفجره و در چشم هایمان شرارت نهفته است؛ بیزاریم از بی تفاوتی جامعه بین المللی نسبت به وضعیت ما، از به اصطلاح کارشناسانی که نگرانی ها را بیان می کنند و قطعنامه صادر می کنند اما از عملی کردن هر آنچه که مورد توافقشان است می هراسند؛ ما از این زندگی گند و کثافت، از زندانی شدن توسط اسرائیل، از کتک خوردن توسط حماس و از نادیده گرفته شدن کامل توسط سایر قسمت های جهان بیزاریم.
انقلابی در درون ما در حال رشد و نشو و نماست، نارضایتی و سرخوردگی عظیمی که ما را نابود می کند مگر آن که راهی برای هدایت این انرژی عظیم به سوی چیزی پیدا کنیم که بتواند وضع موجود را به چالش بکشد و نوعی امید در دل های ما بدمد.
ما به زحمت حمله اخیر اسرائیل به غزه را تاب آوردیم، حمله ای که طی آن اسرائیل ما را سخت درهم کوبید و خرد و خمیر کرد و هزاران خانه و زندگی و آرزو را نابود نمود. در جریان این جنگ، ما به این احساس خطاناپذیر رسیدیم که اسرائیل می خواهد ما را از صفحه گیتی محو کند. در سال های اخیر، حماس هر کاری خواسته است کرده تا بتواند اندیشه ها، رفتار و انتظارهای ما را کنترل کند. ما اینجا در غزه نگران آنیم که به زندان بیفتیم، بازجویی شویم، کتک بخوریم، شکنجه شویم، بمب بر سرمان بریزد و کشته شویم. ما می ترسیم زندگی کنیم، زیرا برای هر قدمی که در هر مورد برمی داریم باید کلی فکر کنیم که نکند برایمان عواقب ناگواری داشته باشد. همه با محدودیت روبروئیم. نمی توانیم آن طور که می خواهیم عمل کنیم، آن طور که می خواهیم حرف بزنیم، نمی توانیم کاری را که دوست داریم بکنیم، گاه حتی نمی توانیم آن طور که می خواهیم فکر کنیم زیرا اشغال سرزمین با چنان شدتی ما را در چنگال خود فشرده که مغزها و قلب هایمان را به درد آورده و ما را واداشته که خود را به دریای اشک حرمان و خشم بسپاریم!
دیگر بس است! بس است درد، بس است اشک، بس است رنج، بس است کنترل، محدودیت، توجیه های ناموجه، ترور، شکنجه، بهانه، بمباران، شب های بی خوابی، غیرنظامیان مرده، خاطرات سیاه، آینده یاس آور، حال دردناک، سیاست آشفته، سیاستمداران خشک مغز، مزخرفات مذهبی، بس است زندان! ما می گوییم بس کنید! این آینده ای نیست که ما می خواهیم! ما سه چیز می خواهیم. می خواهیم آزاد باشیم. می خواهیم زندگی بهنجار داشته باشیم. می خواهیم در صلح زندگی کنیم. آیا مطالبه این ها چیز زیادی است؟»