حمید تقوائی
“یک سیب به زمین افتاد و جهان از قانون جاذبه با خبر شد، هزاران انسان بزمین افتادند و بشر مفهوم انسانیت را درک نکرد.” چارلی چاپلین
فاجعه پناهندگان یکبار دیگر این سئوال را در برابر همه قرار میدهد: چرا در قرن بیست و یکم جان انسانها چنین بی ارزش است؟ راه حل چیست؟ آیا واقعا “انسانیت” هنوز کشف نشده است؟
امروز دنیا شاهد اعلام حمایت و همدردی و همبستگی و کمکهای بیدریغ مردم کشورهای مختلف به پناهندگان است. چنان موج گسترده ای از حمایتهای مردمی در آلمان و سایر کشورهای اروپائی براه افتاده است که حتی دولتها و احزاب راست ناگزیر شده اند از سیاستهای همیشگی ضد پناهنده خود کوتاه بیایند و در لفظ و موضع گیری هم شده خود را همدرد و حامی پناهنده ها نشان دهند. حمایت و کمکهای بیدریغ، عکس العمل همیشگی مردم دنیا در قبال چنین فجایعی است. توده مردم، نود و درصدیهای دنیا، نه در ایجاد این فجایع سهیم اند ونه در بی اعتنائی نسبت به قربانیان این فجایع. مردم در همه کشورها هر جا به هر اندازه توانسته اند به کمک همنوعان خود شتافته اند. آنکه هنوز “مفهوم انسانیت را درک نکرده” یک درصدیهای حاکم اند. دولتهائی که خود مسئول ایجاد چنین فجایعی هستند نسبت به قربانیان این فجایع بی تفاوت ترین اند.
این روزها در مدیای اجتماعی سخن از فعالیتهای یک سازمان غیر انتفاعی بنام “ایستگاه ساحلی کمک به مهاجرین” در میان است. این یک سازمان غیر انتفاعی است که با استفاده از آخرین امکانات تکنولوژیک در مدیترانه قایقهای مهاجرین را ردیابی میکند و به کمک آنها میشتابد. این سازمان که در سال 2013 پس از اینکه چهارصد نفر مهاجر در سواحل ایتالیا در دریا غرق شدند تاسیس شده تا امروز توانسته است بیش از یازده هزار نفر را نجات بدهد. هزینه این فعالیت نیم میلیون دلار در ماه است که عمدتا از طریق جمع آوری کمک از مردم تامین میشود. اما دولتها چه میکنند؟ صد ها برابر چنین کمکهائی میتواند از جانب دولتها انجام بشود. نیم میلیون دلار در ماه برای دولتهای غربی “پول خرد” محسوب میشود. هزاران برابر این مبلغ درآمد بانکها و دولتهای اتحادیه اروپا تنها بابت بهره وامهائی است که در ازای تحمیل ریاضتکشی اقتصادی از مردم یونان بیرون میکشند. تنها بخش ناچیزی از بودجه و امکانات تکنیکی که صرف لشگرکشی به عراق شد کافی است تا بهترین زندگیها را برای قربانیان پیامدهای این جنگ خانمانسوز فراهم کند. اگر چنین نمیکنند بخاطر آنست که مدافع منافع یک درصدیهای حاکم هستند و نه توده مردم! بخاطر آنست که چرخ سرمایه بر اساس تامین سود می چرخد و نه نیاز انسانها. قانون حاکم بر سیاستهای جنگی دولت آمریکا و متحدین اروپائی اش که خاورمیانه را به آتش کشید و زمینه افسارگسیختگی دولتها و دار و دسته های اسلامی را فراهم کرد، چیزی بجز سودآوری هر چه بیشتر نیست. میلیونها انسان آواره از کشورهای جنگزده و اسلامزده از جهنمی میگریزند که سیاستها نظم نوینی سرمایه داری جهانی بر پا کرده است.
بشریت قانون انسانیت را مدتهاست کشف کرده است: قانون از هرکس باندازه توانش به هر کس باندازه نیازش! قانون حاکم بر یک جامعه آزاد و برابر سوسیالیستی! راه تحقق چنین جامعه ای اقناع سرمایه داران و دولتهای حافظ منافع آنها نیست، مبارزه عیله آنهاست. منافع آنها هرگز اجازه نمیدهد که انسانیت را درک کنند. جنبش توده ای که امروز در عراق علیه دولتها و دارو دسته های اسلامی و قومی شاهد هستیم، اعتراضات رو به اوج علیه “دولت زباله” قومی- مذهبی در بیروت، و اکنون موج گسترده حمایت توده ای از پناهندگان آخرین نمونه های تلاش بی وقفه مردم دنیا برای رهائی از شر سلطه سرمایه و نیروهای مافوق ارتجاعی است که از قفس آزاد کرده است.