مصطفی صابر
انترناسیونال ۶۰۶
مصطفی صابر: این روزها و در موارد زیادی عکس این ادعا صحت دارد. یعنی ملیت، مذهب، وطن پرستی و تمامیت ارضی باعث تفرقه و اختلاف و حتی جنگ و خونریزی بین مردم ساکن یک کشور است! به اوضاع عراق نگاه کنید، به سوریه، لیبی، یمن، افغانستان، اوکراین و خیلی جاهای دیگر. در همه این مناطق دقیقا دارند بر اساس مذهب و ملیت و تحت لوای وطن پرستی و تمامیت ارضی میکشند و کشته میشوند. سر میبرند و به بردگی میگیرند و تجاوز میکنند و مدرسه و بیمارستان و خانه را بر سر هم خراب میکنند. لااقل در 30 ـ40 سال گذشته ما شاهد رویارویی جنبش ها و حرکات ارتجاعی حول مذهب و ملیت و قومیت بوده ایم که با دولت ها و جنبش های بهمان درجه ارتجاعی و مدافع تمامیت ارضی و مهین پرستی درگیر شده اند و هردو به جان بشر امروز افتاده اند. این وضعیت بخصوص بعد از سقوط شوروی و پایان دنیای دوقطبی دست بالا گرفت. ما شاهد یک عقبگرد تمام عیار و جنگ های خونین قومی و ملی در جمهوری های سابق اتحاد شوروی بوده ایم از آذربایجان و ارمنستان گرفته تا یوگسلاوی و غیره. این وضعیت که در یک سطح جهانی محصول بورژوازی دوره جهانی سازی و عروج نئولیبرالیسم است متاسفانه همچنان ادامه دارد و آخرین نمونه اش ظهور داعش وحشی در عراق است که داعیه مذهبی و خلافت بر کل مسلمین دارد.
این سوال را در اوضاع امروز ایران قرار دهید باز بهمان جواب بالا میرسید. آیا جز این است که ملیت و مذهب و وطن پرستی و تمامیت ارضی دقیقا باعث تفرقه و جدایی بین مردم ساکن جغرافیای سیاسی ایران است؟ البته از نظر جمهوری اسلامی، مذهب و ملیت و وطن پرستی و تمامیت ارضی باعث اتحاد است. اما این “اتحاد” لفظ دیگری است برای حاکمیت جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران است که در منطقه جغرافیایی ایران دست به استثمار طبقه کارگر از هر مذهب و قومیتی میزند. این “اتحاد” یعنی حاکمیت مذهب شیعه اثنی عشری و ناسیونالیسم ایرانی بر سراسر مردمان ساکن این جغرافیا و تحمیل انواع ستم های ملی و مذهبی بر مردمی که خارج از این چهارچوبه قومی و مذهبی تعریف شده اند. یک لحظه خودتان را جای مردمانی بگذارید که تحت ستم ملی و مذهبی هستند. در کردستان، خوزستان، آذربایجان و بلوچستان. تمام این عبارات و شعارهای جمهوری اسلامی متضمن ستم ملی و مذهبی و محرومیت برای مردمانی است که مذهب متفاوت و قومیت و فرهنگ متفاوتی جز مذهب و فرهنگ حکومت دارند. در مقابل این ستم ملی است که ناسیونالیسم قومی و مذهبی هم در بین مردمان تحت ستم فضای فعالیت پیدا میکند و میکوشد خود را بعنوان ناجی و مدافع مردم تحت ستم قلمداد کند و سربازگیری میکند. یعنی مردم واقعی بین دو ارتجاع و دو هویت وارونه دو جور ناسیونالیسم گیر می افتند. از هم جدا میشوند و حتی نسبت بهم بیزاری و نفرت پیدا میکنند و کار حتی ممکن است به جنگ و خونریزی هم بکشد. این بدون تردید تنها محصول واقعی “ملیت و مذهب و وطن پرستی و تمامیت ارضی” است.
البته در دوره های اولیه رشد بورژوازی، دوره های دولت ـ ملت سازی ما شاهد ناسیونالیسمی هستیم که متحد کننده است و حتی جنبه مترقی دارد. یعنی جوامع ماقبل سرمایه داری و روستایی را دورهم متحد میکند و به عصر مدرن میاورد. در این دوره بورژوازی چندان به تفرقه نمی اندیشد و برعکس میکوشد اتحاد مردم را بر اساسی حقوق شهروندی و قانون تامین کند. این روند را در قرن هژده و نوزده در اروپا و در سه ربع قرن بیستم در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین می بینیم. اما دوره ما، دوره ای که با عروج نئوکنسرواتیسم شروع شده، ما با دست بالا گرفتن ناسیونالیسم قومی و مذهبی مواجه بوده ایم که هر روز هم روبه رشد است. دیگر میهن پرستی و ملت بر خلاف قرن نوزده و بیست نماینده وحدت و اتحاد مردم برای عبور از یک وضعیت عقب افتاده نیست. امروز تنها چیزی که میتواند اتحاد مردم، ولو ساکنین یک جغرافیای سیاسی واحد و یا ساکنین کشورهای مختلف را بوجود آورد این است که اتفاقا از خط و خط کشی های ملی و مذهبی کاملا خود را رها کنیم. انسان به صرف انسان بودنش باید محترم باشد و از همه حقوق اجتماعی برخوردار باشد. تنها در یک دولت غیر مذهبی و غیر ملی یعنی دولتی که نماینده حاکمیت مستقیم همه شهروندان برابر و آزاد باشد میتوان اتحاد واقعی مردم را حفظ کرد. چنین اتحادی فارغ از هرگونه ستم ملی و مذهبی و جنسی و فرهنگی و غیره است و اتحاد واقعی انسانها برای یک زندگی بهتر است. دوره رهایی بشر از شر مذهب و ملیت و هر هویت تفرقه افکنانه دیگر فرا رسیده است. انسانها میتوانند با حفظ همه فرهنگ ها و سنن متنوع و زیبایی که از گذشته به ارث برده اند بعنوان شهروندان متساوی الحقوق یک جامعه آزاد و برابر بشری در کنار هم زندگی کنند. این دقیقا چیزی است که حزب کمونیست کارگری با تمام قوا برای تحقق آن مبارزه میکند.