hamid

مذاکرات هسته ای، نتایج احتمالی و پیامدها

hamid
مصاحبه با حمید تقوایی:
انترناسیونال: ماراتون مذاکرات بر سر پروژه های هسته ای ایران، ادامه دارد. مذاکرات با شرکت جان کری وزیر خارجه آمریکا روز دوشنبه ۱۹ آبان در مسقط به پایان رسید ولی در سطح دیگری ادامه پیدا کرد. در مورد نتایج این مذاکرات بطور رسمی چیزی اعلام نشده است. ولی ظاهرا طرفین این مذاکرات به توافقی نرسیده اند. وزیر خارجه آلمان در مورد خطر شکست مذاکرات هشدار داده است و مقامات جمهوری اسلامی هم نظر خوشبینانه ای در مورد این مذاکرات ابراز نکرده اند. روز ۲۴ نوامبر بعنوان ضرب العجل برای این مذاکرات اعلام شده است. بنظر شما این مذاکرات به کجا می انجامد. آیا جمهوری اسلامی می تواند با غرب در مورد محدود کردن پروژه های هسته ای خود به سازش برسد؟

حمید تقوائی: احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای بسیار ضعیف است. کشدار شدن دور مذاکرات و اظهار نظرهای بدبینانه مذاکره کنندگان در این دور آخر مذاکره در مسقط خود حاکی از بی ثمری مذاکرات است. خودشان اذعان میکنند که که لااقل در این دور به نتیجه ای نخواهند رسید. این امکان هست که زمان مذاکرات را برای بار چندم تمدید کنند ولی حتی درمورد مطلوبیت این امر نیز جان کری و برخی مقامات اروپائی اظهار تردید کرده اند. علت نه در مساله هسته ای بلکه مسائل سیاسی پایه ای تری است.

ظاهرا دستور مذاکرات رسیدن به توافقی بر سر مساله هسته ای است. یک طرف از این توافق رفع تحریمها را دنبال میکند و طرف دیگر محدود ساختن هر چه بیشتر غنی سازی اورانیوم را. اما این تنها جزئی از مساله است. مساله هسته ای محمل و چهارچوب دیپلماتیک مسائل پایه ای تری در رابطه بین غرب و جمهوری اسلامی است. مساله در نهایت بر سر موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه (رابطه اش با اسرائیل، با رژیم اسد، با حزب الله و دیگر نیروهای اسلامی) و همسوئی و همجهتی این موقعیت و روابط با سیاستهای غرب و مشخصا آمریکا است. از نظر دولت آمریکا و متحدینش توافق هسته ای اولین قدم در راه “غربستیزی زدائی” از جمهوری اسلامی و رام کردن، و یا لااقل غیر خصمانه کردن، آن در چارچوب سیاستهای غرب در خاورمیانه و کلا در جهان است. اما برای جمهوری اسلامی که از “مرگ بر آمریکا” برای خود سرمایه سیاسی اندوخته است، دست شستن از ضد آمریکائی گری بسادگی ممکن نیست. مقامات حکومت از یکسو خواهان لغو تحریمها هستند تا مگر به اقتصاد در هم ریخته شان سرو سامانی بدهند و از سوی دیگر میخواهند همچنان برای آمریکا شاخ و شانه بکشند و پرچمدار جنبش اسلام سیاسی در مقابله با شیطان بزرگ باشند. بند ناف جمهوری اسلامی با آمریکا ستیزی بریده شده است. این هویت ایدئولوژیک و سیاسی حکومت است. موقعیت داخلی و منطقه ای جمهوری اسلامی بر این مبنی استوار است و حتی اقتصاد مافیائی متکی بر رانتخواری و قاچاق و بازار سیاه و تفاوت نرخ ارز و غیره و غیره بر اساس خصومت با آمریکا شکل گرفته است. هر درجه عادیسازی رابطه با آمریکا بنیادهای ایدئولوژیک- سیاسی- اقتصادی حکومت را به لرزه خواهد انداخت و مقامات حکومتی هم بخوبی بر این واقعیت آگاه هستند. این به نظر من اصلی ترین مانع بر سر عادیسازی روابط میان غرب و جمهوری اسلامی است.

انترناسیونال: اگر چنین مانعی بر سر توافق بین جمهوری اسلامی وغرب وجود دارد چرا طرفین به مذاکرات ادامه میدهند؟

حمید تقوائی: مذاکره حاصل نیاز طرفین به یک نوع سازش و توافق است. تا آنجا که به غرب و سیاستهای آمریکا مربوط میشود تامین هژمونی و قدرقدرتی آمریکا و متحدینش بر دنیای پساشوروی که با سیاست میلیتاریسم دوره بوش و رجز خوانی درمورد “یا با ما هستید یا با تروریستها” و لشگرکشی و به عراق و افغانستان و غیره دنبال میشد به جائی نرسید. روی کار آمدن اوباما و تغییر ریل به دیپلماسی و تز “مشتها را باز کنید تا دست بدهیم” خود یک نتیجه نافرجامی این سیاست بود. از سوی دیگر از نقطه نظر دولت آمریکا و دیگر کشورهای پنج بعلاوه یک تحریمهای اقتصادی نتیجه بخش بوده است و میخواهند حاصل دیپلماتیک آن را درو کنند. برای جمهوری اسلامی نیز علت اصلی روی آوردن به مذاکرات لغو و یا لاقل تخفیف تحریمها به امید براه افتادن چرخ اقتصاد به گل نشسته شان است. البته برای عده ای از آیت الله های میلیاردر، بخشی از مافیای اقتصادی که در اثر تحریم اقتصادی پروار شده و خود حکومتی ها آنرا “کاسبان تحریم” مینامند، تحریم اقتصادی یک برکت الهی بوده است اما بحران و درماندگی اقتصادی رژیم شدید تر از آنست که پروار شدن مافیای کاسبان تحریم بتواند دردی از آن دوا کند. همه شان میدانند که این وضعیت وخیم و درهم ریخته اقتصادی قابل ادامه نیست و بقول روحانی باید اول چرخ اقتصاد را گرداند و بعد چرخ سانتریفیوژ را. این وضعیت حکومت را با یک پارادوکس روبرو کرده است. پارادوکس عادیسازی روابط با غرب که در هر حال، به نتیجه برسد و یا نرسد، حکومت را با تکانهای و تلاطمهای شدید سیاسی و اجتماعی روبرو خواهد کرد.

انترناسیونال: آیا ممکن نیست که بر سر مساله هسته ای به توافقاتی برسند بی آنکه جمهوری اسلامی ناگزیر باشد از غربستیزی و تبلیغات و ادعاهای ضد آمریکائی خود دست بشوید؟

حمید تقوائی: این خط و هدفی است که حکومت و مشخصا خامنه ای و جناح اصولگرا دنبال میکند ولی مشکل اینست که اولا خود توافق هسته ای در هر سطحی مستلزم و نشاندهنده درجه ای از عادیسازی روابط با آمریکا و دیگر کشورهای طرف مذاکره است. هر توافقی مستلزم درجه ای از نظارت و کنترل شورای امنیت و آژانس بین المللی انرژی اتمی و دولتهای طرف توافق بر فعالیتهای هسته ای جمهوری اسلامی است و این در فضای حمله و گفتمان و تبلیغات خصمانه علیه آمریکای قلدر و زورگو و اسرائیل حرامزاده و غیره، که هر از چند گاهی خامنه ای به آن میدمد، ممکن نیست. اما علت مهمتر همانطور که بالاتر اشاره کردم هدف و جهتگیری آمریکا به فراتر رفتن از مساله هسته ای و به تمکین واداشتن جمهوری اسلامی به سیاستهای منطقه ای خود، و لااقل غیر خصمانه کردن مواضع و تبلیغات رژیم نسبت به غرب، است. مساله هسته ای به نماد و مظهری از تقابل جمهوری اسلامی با غرب تبدیل شده و با حل این مساله کل این تقابل شکسته میشود. هر دو طرف مذاکره کننده به این واقعیت آگاه است. برای جمهوری اسلامی همانطور که اشاره کردم این یک پارداوکس و تناقض لاینحل است و برای غرب یک فرصت مناسب برای رام کردن جمهوری اسلامی.

انترناسیونال: بنظر می رسد که جمهوریخواهان در آمریکا خواهان اعمال فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی هستند. نیروهای اپوزیسیون طرفدار غرب و سازمان مجاهدین امیدهای خود را به حزب جمهوریخواه و قدرتگیری آن بسته اند. در این رابطه نامه محرمانه اوباما به خامنه ای را هم مورد انتقاد قرار داده اند، نظر شما در این مورد چیست؟

حمید تقوائی: قبل از هر چیز باید گفت این اولین بار نیست که اوباما به خامنه ای نامه مینویسد. این نامه نگاریها ناشی از همان سیاست کذائی باز کردن مشتهای گره کرده است که بالاتر توضیح دادم. اما همانطور که اشاره کردم این سیاست ناشی از اولویتهای سیاسی اوباما و یا حتی مواضع حزب دمکرت نیست بلکه از تنگناها و موانعی ناشی میشود که کل استراتژی تامین هژمونی بقدرت نظامی و صدور “دموکراسی” از طریق لشگر کشی و بمباران هوائی و رژیم چنج و دولتسازی از بالا را با ناکامی روبرو کرده است. این خط و سیاستها در زمان بوش فعالانه دنبال میشد و حاصل آن حمله نظامی به عراق و افغانستان بود که عاقبت آنرا امروز می بینیم. نه تنها هژمونی آمریکا در خاورمیانه تامین نشده بلکه حتی متحدین سنتی غرب نظیر عربستان و ترکیه نیز ساز خودشان را میزنند. سیاست هژمونی طلبی میلیتاریستی شکست خورده است و هر رئیس جمهوری و هیات دولتی، دموکرات باشد یا جمهوریخواه، ناگزیر است این واقعیت را بحساب بیاورد و هدف تامین قدرقدرتی بر دنیای بعد از جنگ سرد را از طرق دیگری دنبال کند. امروز حتی اگر تندروترین جمهوریخواهان بر مسند ریاست جمهوری آمریکا بنشیند قادر به تکرار رجزخوانی های دوره بوش و بازگشت به دوره جنگ خلیج و حمله به عراق و افغانستان نخواهد بود. آن دوره سپری شده و موقعیت دولت آمریکا در دنیا و مشخصا در منطقه خاورمیانه، که قرار بود ازمایشگاه نظم نوین جهانی مطلوب دولت آمریکا باشد، نه تنها تقویت نشده بلکه بطور واضحی ضعیف تر از گذشته شده است.

اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی که به حزب جمهوریخواه دخیل بسته است این واقعیات را نمیبیند. یا بهترست بگوئیم منافعش اقتضا میکند که نبیند. نیروهای سلطنت طلب و همچنین مجاهدین مدتهاست بدنیال کسب مدال آلترناتیو مطلوب غرب برای جایگزینی جمهوری اسلامی هستند. امید بستن به سیاستهای آلترناتیو سازی آمریکا و تحولات از بالا، که در دوره بوش در شکل رژیم چنج و لشگر کشی و بحران آفرینی در مرزها و پیشروی زمینی زیر سایه حریم نیروی هوائی آمریکا و غیره خود را نشان میداد، جزئی از این استراتژی است. اما مشکل نیروهای اپوزیسیون راست اینست که عمر این نوع آلترناتیوسازیها به سر آمده است. اگر دهسال قبل در دوره رونق بوشیسم و سناریوهای رژیم چنچی، حساب باز کردن روی بازهای حزب جمهوریخواه که در آن دوره یکه تاز میدان بودند، یک نوع فرصت طلبی فوق ارتجاعی محسوب میشد، امروز تنها یک نوستالژی ابلهانه است.

احتمال زیادی وجود دارد که در انتخابات بعدی آمریکا جمهوریخواهان روی کار بیایند، اما این مشکلی از اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی حل نخواهد کرد. رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی هر شکلی بخود بگیرد معضل حکومت رابطه اش با مردم است. جمهوری اسلامی بعنوان سرمنشا مصائب و مشکلات طاقت فرسای مردم ایران هیچگاه مساله دولتهای غربی نبوده است. معضل اصلی حکومت هم رابطه با غرب نبوده است. مردم ایران این حکومت را نمیخواهند و نقطه ضعف اصلی رژیم در همین جاست. جمهوری اسلامی نه در اثر سیاستهای آمریکا و یا مجاهدتهای اپوزیسیون متکی بر آمریکا، بلکه در اثر انقلاب مردم ایران سرنگون خواهد شد. آینده ایران را انقلاب توده ای مردم رقم خواهد زد و نه تشبثات دولتهای غربی و یا منطقه ای. به نظر من یک نگرانی اپوزیسیون راست همین چشم انداز انقلاب است و در دخیل بستن آنها به دولت امریکا باید این فاکتور را نیز بحساب آورد.

انترناسیونال: این توافقات یا عدم توافقات و بطور کلی رابطه جمهوری اسلامی با غرب چه تاثیری می تواند در زندگی مردم ایران داشته باشد؟

حمید تقوائی: رابطه غرب با جمهوری اسلامی بر فقر و بیحقوقی مفرطی که آیت الله های میلیاردر بر ایران حاکم کرده اند تاثیر چندانی ندارد. برای دولتهای غربی مساله هسته ای و یا حمایت جمهوری اسلامی از نیروهای تروریستی و رابطه اش با حزب الله و حماس و دولت اسرائیل شاخصهای بسیار مهم تر و تعیین کننده تری است تا تروریسم جمهوری اسلامی در رابطه با مردم و جامعه در خود ایران. ازاین نقطه نظر عادی شدن رابطه دول غربی و جمهوری اسلامی تاثیری بر سرکوبگریها اعدامها، بازداشتها و شکنجه ها و اعمال فاحش ترین تبعیضات در حق زنان و تحمیل قوانین فوق ارتجاعی اسلامی بر زندگی شخصی و اجتماعی مردم نخواهد داشت. حتی بر عکس عادی شدن روابط میتواند قر زدنهای نیمبند و گاه بگاه دولتها و نهادهای غربی در مورد نقض حقوق بشر در ایرن را نیز خاتمه بدهد.

از لحاظ اقتصادی نیز حتی اگر همه تحریمها لغو شود درتورم و فقر و بیکاری و دستمزدهای چندین مرتبه زیر خط فقر تغییری حاصل نخواهد شد. این مسائل هیچیک با تحریم اقتصادی شروع نشده است که با لغو تحریمها حل بشود. البته لغو تحریمها بر نرخ ارز و واردات و صادرات کالاها تاثیر خواهد داشت و این به نفع کارکرد سرمایه ها خواهد بود اما به هر درجه سرمایه ها در ایران بکار بیافتد به همان نسبت ریاضت کشی اقتصادی که یکی از مبانی براه افتادن چرخهای سرمایه در ایران و جذاب کردن آن برای اعتبارات بانکی و سرمایه گذاریهای خارجی و داخلی است تشدید خواهد شد. از عادی شدن روابط و متعارف شدن کارکرد سرمایه در ایران کارگران و توده مردم کارکن نه تنها نصیبی نمیبرند بلکه برای جبران عقب ماندگیهای اقتصادی و توانائی رقابت در بازار داخلی و جهانی باید بیشتر کار کنند و کمتر بخواهند. خامنه ای امروز تحت لوای اقتصاد مقاومتی میخواهد مردم فداکاری کنند و فردا تحت لوای اقتصاد رقابتی فتوای سفت کردن کمربندها را خواهد داد. مافیای اقتصادی حاکم هم از شرایط مناسبتری برای غارت و چپاول دسترنج کارگران و ثروتهای جامعه برخوردار خواهد شد. واقعیت اینست که بحران مزمن و وضعیت نابسامان اقتصادی همزاد جمهوری اسلامی است و تنها با بزیر کشیدن این حکومت میتواند به نفع مردم حل بشود. ما همیشه تاکید کرده ایم که بورژوازی بومی و جهانی در ایران با یک بحران عمیق حکومتی روبروست. مذاکرات غرب و جمهوری اسلامی به هر نتیجه ای برسد این بحران حل نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *