شهلا دانشفر:
اسید پاشی بر روی زنان، تنها زنان را مورد حمله قرار نداد. بلکه حمله اش به کل مردم و عقب راندن کل جامعه بود. حکومت اسلامی که در بدو روی کار آمدنش با حمله به زنان تلاش کرد که پایه های حکومت خود را بنا کند، امروز بعد از سی و چند سال حاکمیت در اوج استیصالش دست به چنین حمله ای به زنان و کل جامعه می زند تا با ایجاد رعب و وحشت حاکمیتش را از لبه پرتگاهی که در آن قرار گرفته است رها کند. در چنین اوضاعی است که حملات حکومت اسید پاشان اسلامی با موجی از اعتراض در میان مردم و با انزجاری جهانی روبرو شده و این حملات تا همین جا هزینه سنگینی برای حکومت در پی داشته است. مبارزات مردم علیه اسیدپاشی بر روی زنان بطور واقعی فاز جدیدی در فضای اعتراضی جامعه باز کرد. اتفاقاتی که در یک ماه اخیر شاهدش هستیم، اتفاقات مهمی است که اینجا مروری بر آنها می کنیم. زمینه های چنین حملاتی به مردم و اسید پاشی بر روی زنان کدامند؟ ابعاد اعتراضات مردم در برابر این تعرضات چیست و اوضاع به کدام سمت و سو میرود؟ اینها موضوعات مهمی است که میکوشم در اینجا مروری بر آنها داشته باشم.
زمینه های حملات اسیدپاشی بر روی زنان
زمینه های حملات اسیدپاشی بر روی زنان برکسی پوشیده نیست. مدتهاست که داد و هوارشان بر اینکه چیزی به اسم حجاب در جامعه به جا نمانده بالاگرفته است.
در عکس العمل به این وضعیت، طرح پشت طرح در دستور حکومت قرار گرفت. با انواع و اقسام تمهیدات سرکوبگرانه وارد عمل شدند. در مجلس اسلامی کمیسیون پشت کمیسیون تشکیل دادند و بحث و گفتگو به راه انداختند. خط و نشان کشیدند و هشدار دادند. حتی عرصه برایشان آنقدر تنگ شد که غلامعلی حداد عادل، نماینده مجلس، به طرز مسخره ای از پرداخت “یارانه حجاب” برای تشویق استفاده از “پوشش اسلامی” سخن گفت. و وقتی هم که دیدند هوا پس است آخرین راهکارشان در دستور گذاشتن “طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر” در مجلس بود که همزمان با اسیدپاشی های اخیر صورت گرفت. اما بعد از همه این تلاش ها نیز آخرین حرفشان این بود که حجاب نظام را به لبه پرتگاه کشیده است.
بدین ترتیب از ائمه جمعه گرفته تا تک تک سران حکومت بر سر مساله “حجاب” اظهار نظر کرده و هشدار داده اند. فرماندهان ارشد حکومتی چون احمدی مقدم و رادان ها آمدند و از کارنامه شکستشان در برخورد به حجاب و طرحهای “امر به معروف و نهی از منکرشان” سخن گفتند. نامه اعتراضی ١٩٥ نماینده مجلس و هشدار آنان به روحانی در مورد وضعیت حجاب در جامعه در تیرماه امسال به عنوانی خطری برای چالش های گسترده در عرصه مهم “فرهنگی عمومی”، و اعتراف احمد سالک کاشانی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در گفت وگو با خبرگزاری مجلس اسلامی در همان هنگام مبنی بر عدم توفیق اجرای طرح “عفاف و حجاب” توسط ٢٤ نهاد سرکوب حکومت اسلامی، نمونه های بارزی از این دست اعترافات است. قبلا هم احمدی مقدم یکی از جنایتکارترین فرماندهان نیروی انتظامی در آغار سال ٩٢ با گفتن اینکه نمیتوانیم مانند عربستان افرادی را استخدام کنیم، چوب دستشان دهیم و بگوئیم مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنید، به روشنی پرده از عجز حکومت بر داشت.
در مقابل این عجز و لابه ها ما شاهد این هستیم که خیابانها به صحنه جدال جانانه زنان با آمرین به معروف حکومتی تبدیل شده و زنان و جوانان معترض با آنان درگیر میشوند و حسابشان را کف دستشان میگذارند. سه مورد آن در مرداد سال ٩٢ در خیابان پوپک تهران و خانی آباد و شیراز روی داد که به بحث داغی در سطح جامعه و در درون حکومت تبدیل شد. در هر کدام از این موارد هنگامیکه آمرین به معروف مزاحم زنانی شدند که عملا حجابشان را کنار زده بودند، با تعرض آن زنان روبرو شدند. در مورد پوپک زن “بدحجاب” در مقابل رفتار اهانت آمیز مزدور رژیم با او درگیر شد و با فریاد اینکه همه جا را به خرابی کشیده اید، و خودم چادر را از سرت پائین میکشم مورد حمله قرار گرفت.
خلاصه اینکه موضوع حجاب یک عرصه دائمی اعتراضی مردم با رژیم اسلامی در طول سی و چند سال حاکمیت این رژیم بوده و وضعیت حجاب در جامعه امروز به جائی رسیده است که دیگر چیزی از آن به جا نمانده است و این پرچم حکومت آپارتاید جنسی در ایران است که به چنین وضعی دچار شده است.
انعکاس این کشاکش را در نزاعهای درون حکومتی به روشنی میتوان دید. از جمله، مساله حجاب هم در دولت احمدی نژآد و هم امروز در دولت روحانی یک موضوع مهم نزاع در درون حکومت بوده است. و در دل این کشاکشها و اظهاراتشان اوج استیصال و درماندگی حکومت را می بینیم. بطور مثال روحانی در سخنرانی معروفش مبنی بر اینکه بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، “نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد”، وارد این مجادله شد. اما دیدیم که سخنان او با واکنش شدید احمد خاتمی، امام جمعه تهران، تحت عنوان اینکه “رسالت و وظیفه حکومت دینی این است که جاده را هموار کند برای بهشتی شدن مردم” روبرو شد. بعد هم احمد علمالهدی امام جمعه مشهد با گفتن اینکه “با شلاق که سهل است، با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد” فتوای خود را مبنی بر تعرض بر زنان صادر کرد.
نتیجه گسترش همین کشاکش هاست که اوباش انصار حزب اله روز ١٨ شهریور سال جاری علناً زنان را تهدید کرده و اعلام کرده بودند که عملیات علیه بی حجابان باید به گونهای باشد که مفسدان را که “به دلیل فضای تسامح حکومتی تجری یافتهاند، منکوب و حامیان آنان را از صحنه عمل حذف شوند”. اما وزارت کشور جمهوری اسلامی بیمناک از دست دادن کنترل اوضاع، آنرا اقدامی بدون مجوز و غیر قانونی خواند. در همین فضا و کشاکش ها امام جمعه ها و رسانههای حکومتی امثال کیهان در کنار هشدارهایشان اوباش خود را به جنایت علیه زنان بسیج کرده و اعلام نمودند که مساله حجاب از تذکر لسانی باید فراتر برود. در همین راستا امام جمعه شهر اصفهان اعلام کرد “باید علیه بیحجابی چوب تر را بیرون کشید و از قوه قهریه استفاده کرد”. وحشتشان را به روشنی در این هشدار دادن ها و به جان هم افتادن های این حکومت به روشنی میتوان دید.
البته این اتفاقات در حالی صورت میگیرد که جامعه در التهاب مبارزه است و کارگران و مردم معترض با جنبش های اعتراضی شان دارند به جلو می آیند. از جمله اعتراضات کارگری هر روز گسترده تر میشود و نمونه ای چون آنچه در معدن بافق یزد روی داد و به مدت بیش از یک ماه شهری را به تحرک درآورد، خود یک الگو است. همچنین جنبش علیه اعدام، جنبش علیه آلودگی محیط زیست و اعتراضات دیگر مردم بر سر خواست های برحق انسانی شان دارد قد علم میکند.
اینها همه حکایت از فضای رزمنده جامعه و استیصال حکومت است. طرحهای دولت روحانی که قرار بود بار تحریم ها را تخفیف دهد، و شکوفائی ای به اقتصادشان دهد، به ته خط رسیده است و آمارهای خود حکومتی از ابعاد گسترده تر فقر، گرانی و بیکاری در جامعه سخن میگوید. و این شرایطی است که کل جامعه را به مرز انفجار کشانده است. در دل چنین شرایط و تقابل، میتوان زمینه های واقعی تهاجم جدید حکومت اسلامی و اسید پاشی بر روی زنان را دید. این چیزی است که مردم ایران نیز بر آن واقفند. مردم تجربه قتل های زنجیره ای در دولت خاتمی و در مشهد و کرمان را دارند و اسید پاشان را خوب می شناسند. مردم این را در شعارهائی چون اسید پاش داعشه، قوانین ضد زن نمیخواهیم، مرگ بر اسید پاش، ایران عراق نمیشه را اعلام داشتند.
مبارزات گسترده علیه اسید پاشی
اسیدپاشی علیه زنان با واکنش اعتراضی سریع جامعه پاسخ گرفت. تجمعات اعتراضی در روزهای ٣٠ مهر و ٣ آبان ماه در شهرهای مختلف اصفهان، تهران، مشهد، سقز، پیرانشهر، شیراز، کرمانشاه، تبریز، و کشیده شدن دامنه اش به دانشگاهها، از جمله دانشگاههای اصفهان، نوشیروان بابل، تهران و پلی تکنیک، رژیم را حسابی به وحشت انداخت. همچنین از درون زندانها ١٤ نفر از زندانیان سیاسی از جمله بهنام ابراهیم زاده و شاهرخ زمانی و رسول بداغی، از کارگران و معلمان زندانی در زندانی رجائی شهر، با بیانیه خود و حتی با شعر خشم و انزجارشان را به جنایت اسیدپاشان جنایتکار اعلام داشتند. زیر فشار این اعتراضات تک تک سران حکومت و مقاماتشان ناگزیر به عکس العمل شدند. کسانی چون امام جمعه اصفهان که خود فتوای بکار گیری قوه قهریه را داده بودند اسید پاشی بر روی زنان را محکوم و به طرز مسخره ای آنرا کار عوامل “ضد انقلاب” برای مخدوش کردن چهره “اسلام” و “حکومت اسلامی” خواندند. تکذیب کردن ها شروع شد. همگی به لکنت زبان افتادند و در برابر مردم خشمگین وعده رسیدگی به این جنایات را دادند. از جمله یک عکس العمل کثیف این جنایتکاران اعدام ریحانه جباری، دختر جوانی که زندگی او سمبل ستم دیدگی زن در حاکمیت رژیم اسلامی و تن ندادن به بردگی جنسی است، در همان روزی که مردم در شهرهای مختلف ایران برای اعتراض علیه اسید پاشی آماده می شدند بود. حکومت اسلامی ریحانه را اعدام کرد تا توجه ها را از مساله اسید پاشی به زنان و اعتراض علیه آن به سمت و سوی دیگری بکشد. اما ریحانه که خود چهره ای بود تسلیم نشدنی و شناخته شده در سطح جهانی، اعدامش خشم مردم را بیشتر دامن زد و انعکاسش نیز جهانی بود.
این اتفاقات و مبارزات مردم بیش از هر چیز نشانگر فضای سیاسی جامعه ایران است. مردم در شعارهایشان به روشنی اعلام کردند که “ایران عراق نمیشه”، و نشان دادند که مردم ایران در برابر حکومت داعش ها ایستاده اند. این مبارزات بطور واقعی توازن قوای مبارزه را به نفع مردم تغییر داد. به عبارت روشنتر، این مبارزات حساب حکومت را کف دستش گذاشت و بهای سنگینی برای آن در بر داشت.
کجا ایستاده ایم
هنوز کار پایان نگرفته است. در اعتراضات اخیر مردم علیه اسیدپاشان حکومت دستگیری هائی صورت گرفت. حکومت اسلامی رجزخوانی میکند، تا با اینکار مردم را از ادامه مبارزاتشان پس بزند. آزادی دستگیر شدگان اعتراضات اخیر، معالجه و درمان رایگان قربانیان اسید پاشی، جمع شدن بساط آمرین به معروف و ناهیان از منکر رژیم از جمله خواستهای فوری است. باید تجمعات اعتراضی برای این خواستها و اعتراض به جنایاتی که صورت گرفته است ادامه یابد. مجلس اسلامی بیش از هر وقت مشغول تصویب طرحهائی برای حمله به زندگی و معیشت مردم است. هم اکنون “طرح حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکر” را در دستور دارد. در کنار آنها طرحهای دیگری چون طرح “اصلاح قانون کار” و دهها طرح دیگر را که هدف مستقیمش حمله به زندگی کارگران و مردم است را در دستور دارد. به عبارتی دیگر، حکومت اسلامی اسید پاشی میکند تا دیگر تعرضاتش را نیز به زندگی و معیشت کارگران و مردم به پیش برد. با تجمعات اعتراضی در مقابل نهادهای حکومتی مثل مجلس اسلامی مقابل این تعرضات بایستیم و خواستار لغو همه این طرح ها و مصوبات جنایتکارانه شان شویم. حول خواستهای مشترکمان متحد شویم و سنگر به سنگر این حکومت را عقب بزنیم. کل بساط حکومت آپارتاید جنسی اسلامی و قوانین ارتجاعی و دم و دستگاه قضائی و ماشین جنایت و سرکوبش باید جارو شود. هنوز در آغاز این راهیم.*