“دست نامرئی بازار” اینک مرئی تر از هر زمان گلوی بشریت را میفشرد. رشد خیره کننده ثروت “یک درصدی ها” در دهه های اخیر، و همزاد آن یعنی سقوط مزدها و کاهش سهم ۹۹ درصدی ها از ثروت اجتماعی، نه فقط موضوع اعتراض و خیابان، که مورد بحث و ابراز نگرانی عالیترین اجلاس سرمایه داران، معتبرترین اتاق های فکر و پرفروش ترین کتابهای اقتصادی بورژوازی نیز هست. خود حضرات به ما میگویند که تعداد بیلیونرها روبه افزایش است و تنها تعدادی معادل سرنشینان یک اتوبوس دو طبقه از این موجودات به اندازه نیمی از کل ساکنان جهان ثروت انباشته اند. حتی مولتی بیلیونرها از “رشد بی تناسب نابرابری” و خطر رقابت بیرحمانه برای سود به شکوه آمده، نسبت به “زوال طبقه متوسط”، تهدید بحران، شورش و تکرار انقلاب فرانسه و روسیه بیکدیگر هشدار میدهند.
این وضع قبل از هرچیز انعکاس بحران ۸-۲۰۰۷ و تبعات آنست. بحرانی که کل اقتصاد جهانی را به لبه پرتگاه برد و موجی از جنبش های اجتماعی، از التحریر قاهره و “انقلاب نان و کرامت” تا وال استریت نیویورک و “ما ۹۹ درصدی ها هستیم” را برانگیخت، که در ۲۰۱۱ یعنی “انقلابی ترین سال تاریخ بشر” به اوج رسید و چشم انداز تهدید آمیزی را در برابر نظام سرمایه داری قرار داد. اما ترسناک تر از آن این بود که سیاست های بورژوازی برای خروج از بحران، نظیر ریاضت کشی و نجات بنگاه های مالی به هزینه مالیات دهندگان، توده کارگران و ۹۹ درصدی ها را بیش از پیش به قعر فقر و بیحقوقی راند. در حالیکه سود و ثروت یک درصدی ها سرسام آورتر از هر زمان افزایش یافت، سرمایه بازهم متراکم تر و متمرکزتر گردید و زمینه بحران های بمراتب وسیع تر، همه جانبه تر و زیرورو کننده تر بعدی فراهم گردید. جوش زدنهای بیلیونرها هم دقیقا بخاطر وحشت از همین شرایط انفجار آمیز اجتماعی است.
سخن فقط بر سر آینده نیست. همین امروز نفس بقاء فیزیکی و سلامت روانی انسانها و کل حیات بر کره زمین بطور جدی زیر سوال است. معجزات خلاقیت و کار اجتماعی بشر و منابع طبیعی سیاره زیبای ما که به آسانی قادر است زندگی شاد و سالم و خلاق برای جمعیتی چندین برابر ساکنان کنونی کره خاک فراهم آورد، در زنجیر بردگی مزدی به بند کشیده شده است. زمین در رقابت دیوانه وار برای تولید سود هر روز پژمرده تر میشود و به مکانی پر از انواع آلودگی و سم، مرگ جنگل ها و رودها و دریاچه ها، کمبود آب و فقدان هوای تازه، به جهانی سرشار از تنهایی، بی آیندگی، افسردگی و خودکشی، انبوه بیکاران و جمعیت های هیچ بودگان بدل شده است.
نظام سرمایه داری نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک نیز به آخر خط رسیده و سردرگم و بی افق است. طبقه حاکم امروز نه فقط مبلغ و مبشر هیچ پیشرفت و تعالی نیست بلکه بقای خود را در عقب گرد فکری و ایدئولوژیک و سیاسی می بیند. دیدیم که با تئوریهای نسبیت فرهنگی و پست مدرنیستی ارزشهای جهانشمول انسانی را انکار کردند، و برای ارتجاعی ترین جریانات مذهبی و قومی در سیاست و جامعه، حتی در خود اروپا، جا باز کردند. امروز هرکس میتواند قضاوت کند که ماحصل “پیروزی دمکراسی و بازار آزاد”، “پایان تاریخ” و دیگر شعارهای بورژوازی زمان ما چه جهنمی از کار در آمده است.
عاجلتر اما خطری است که از جانب ارتجاع سیاسی ناشی از بی افقی سرمایه داری بشریت را تهدید میکند. از یکسو دولت های تا به دندان مسلح بورژوازی بر جهان حاکم اند که هر روز خود را با ابزارهای فوق پیشرفته قتل و ترور فردی و جمعی بشر و اعمال کنترل پلیسی بر شهروندان تجهیز میکنند، و از سوی دیگر بر ما منت میگذارند که در برابر انواع دولتهای قومی ـ مذهبی که خود سرهم کرده اند، و در برابر جریانات بشدت ارتجاعی، آدمخوار، مذهبی، قومی، زن ستیز، فاشیستی و ضد تمدن، که خود بورژوازی از گور تاریخ فراخوانده و حالا “تروریست” و “یاغی” شان میخوانند، از “امنیت شهروندان” دفاع می کنند. آیا روشن نیست که این اوضاع بشدت ناامن، این قهقرای سیاسی و فرهنگی، این جنگ ممتد تروریستهای دولتی و غیر دولتی که هر آن میتواند جنگ های وسیع تر و فجایع افزون تر بر زندگی انسانهای بیشمار تحمیل کند، خود تلاش مذبوحانه برای حفظ امنیت نظام مالکیت بورژوایی است که تاریخ مصرف آن مدتهاست بسر آمده است؟
به سرمایه داری باید پایان داد! بشر شایسته زندگی بمراتب بهتر از این است. لازم نیست برده مزد باشیم. نباید برای دستیابی به مواهبی که خود تولید کرده ایم اسیر دست بورژوا و بانک و وام و بازار و پول و یا صدقات دولت باشیم. میتوان به فقر و نابرابری در همه ابعاد آن، بسرعت و برای همیشه پایان داد. میتوان و باید جنگ و ترور و ارتش و بمب اتم را مثل دیو و اژدها به عرصه خاطره های دور بشر راند. هنوز دیر نشده و میتوان کره زمین و سلامت فیزیکی و روانی بشر را از چنگال سرمایه داری نجات داد. جهل و خرافه و مذهب و تعصب و تبعیض را میتوان و باید با الغاء حاکمیت سرمایه داری و جامعه طبقاتی برای همیشه از کره زمین پاک کرد. زمین را میتوان و باید از شر آیت الله های میلیاردر و همه خفاشانی رها ساخت که خون بشریت را می مکند. میتوان جامعه ای ساخت که انسانها بر زندگی فردی و اجتماعی خود اختیار داشته باشند طوری که آزادی و اعتلاء هر فرد شرط آزادی و اعتلاء همگان باشد. برای ساختن این جامعه سوسیالیستی و انسانی باید در همه جا از سرمایه داری خلع ید سیاسی و اقتصادی کرد و در قدم اول شهروندان متحد و متشکل حاکمیت مستقیم و انقلابی خود را برقرار کنند.
بشر امروز بیش از پیش پی میبرد که ناچار نیست در زیر سیطره یک اقلیت بی خاصیت برده وار کار کند و در بهترین حالت قوت لایموتش را در بی اختیاری کامل دریافت کند. کنگره حزب کمونیست کارگری همراه این بشریت، همراه همه کارگران جهان شما را به مبارزه و اتحاد برای گذاردن نقطه پایان بر سرمایه داری فرامیخواند!
۱۹ اکتبر ۲۰۱۴