مصطفی صابر
در مرحله ای از رشد جامعه، نیروهای تولید مادی با مناسبات تولیدی یا ملکی دچار تناقض میشود… و آنگاه دوران انقلاب اجتماعی فرا میرسد… کارل مارکس (۱)
“برزیل بپاخیز”! این شعار بیش از یک میلیون نفر بود که در نزدیک صد شهر برزیل در روز پنجشنبه دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات عظیم سراسری در حالی رخ داد که مقامات دولتی در مقابل خواست اولیه معترضین (کاهش نرخ حمل و نقل شهری) عقب نشسته بودند به این امید که تظاهرات فروکش کند. اما نه این عقب نشینی و نه مکمل آن یعنی وحشیگری های پلیس و نه حتی فراخوان امثال “پله” فوتبالیست معروف برزیل (که با تمسخر مردم روبرو شد) نتوانسته توده هایی را که به نابرابری های اقتصادی و اجتماعی و به فساد دولتی و وحشیگری پلیس اعتراض دارند، به خانه بفرستد. برعکس شعار “برزیل بپاخیز” که دیروز سراسر کشور را به لرزه درآورد تنها بر این تاکید دارد که حرکتی عمیق و اجتماعی آغاز شده است که نه فقط چهره برزیل را تغییر خواهد داد که تاثیرات منطقه ای و جهانی گسترده ای دارد. اجازه دهید در همین رابطه و در این فرصت کوتاه به چند مشاهده و یک نتیجه گیری بپردازیم.
اولین مشاهده این است که تظاهرات عظیم و غافلگیر کننده در برزیل مصادف بود با اعتراضاتی مشابه در ترکیه که در هفته های اخیر تقریبا تمام شهرهای آن کشور را در بر گرفت و بنوبه خود همه معادلات را تغییر داده و بنظر نمی رسد به این زودی ها فروکش کند. این جوش و خروش اجتماعی و انقلابی در این دو کشور حائز اهمیت برای همه جهان و بخصوص مردم ایران است که با انقلاب سال ۸۸ خود آغازگر حرکتی نوین بودند که اکنون به برزیل و ترکیه رسیده است. بله، باید قبل از هرچیز تاکید کرد که اجتماعات و تظاهرات هایی که در برزیل و ترکیه جریان دارد، با هر بهانه ای که شروع شده باشند و هر خواست مشخصی که دنبال کنند، حکایت از واقعیت بسیار تعیین کننده تری دارد. و آن اینکه بطور قطع توده های مردم در برزیل و ترکیه نیز به جریان و جنبش انقلابی و جهانی پیوسته اند که در چند سال گذشته و بر متن بحران اقتصادی جهانی ۲۰۰۸ سراسر منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی (در شکل انقلابات “نان و کرامت”، مشهور به “بهار عربی”) و همچنین بسیاری مناطق اروپا و آمریکا (در شکل “جنبش اشغال” و “جنبش های عدالت اجتماعی”) را در نوردیده است. حرکت وسیع اجتماعی و انقلابی در برزیل و ترکیه در واقع دارد اشکالی را به نمایش میگذارد که حد فاصل این دو موج انقلابی و جهانی سال های اخیر است. هم حاوی عناصری از “بهار عربی” است و هم ویژگی هایی از “جنبش 99 درصدی ها” را دارد. به این اعتبار دارد وحدت و یگانگی این دو حوزه انقلاب اجتماعی زمان ما را بطور عینی اثبات میکند و به مردم جهان می آموزد که همه ما در یک کشتی در حال غرق نشسته ایم و باید کاری برای آن انجام دهیم! به این نکته پایین تر برمیگردیم.
اما مشاهده دوم در تظاهرات ها و جنبش اجتماعی و انقلابی در برزیل و ترکیه در اینجاست که این دو کشور جزو آن مناطقی بودند که در جریان بحران سرمایه داری جهانی سالهای اخیر نه فقط با رکود و بحران روبرو نبودند که دوره رونق و رشد اقتصادی را از سر میگذراندند. برزیل و ترکیه همراه با کشورهایی نظیر چین و هند و روسیه در سالهای اخیر نقش “موتور رشد اقتصاد جهانی” (بخوانید حوزه های تولید ارزش اضافی توسط سرمایه جهانی) را بر عهده داشتند و بنوعی عامل مخففه در بحران ساختاری اقتصادی ۲۰۰۸ و در مقابله با گرایش نزولی نرخ سود جهانی سرمایه بودند. اما اکنون در حالیکه هنوز سایه سنگین بحران و رکود دستکم بر فراز اروپا کماکان در چرخ است، اعتراضات برزیل و ترکیه چشم انداز ترسناکتری را در برابر سرمایه جهانی میگشاید. و آن اینکه حوزه های تولید ارزش اضافی سرمایه خود میتوانند با بحران های سیاسی و اجتماعی بسیار جدی روبرو شوند. بعبارت دیگر وقایع برزیل و ترکیه در چند هفته اخیر نه فقط از لحاظ سیاسی متصل بودن حوزه های مختلف انقلاب اجتماعی عصر ما را مورد تاکید مجدد قرار دادند بلکه زنگ خطر خاموش شدن “موتور رشد اقتصاد جهانی” را نیز بصدا در آورد و بنوبه خود حلقه بحران و بن بست اقتصادی سرمایه داری جهانی را نیز تنگ تر میکند.
مشاهد سوم اما در مورد جایگاه سیاسی برزیل و ترکیه بعنوان الگوهای حکومتی موفق بورژوازی در دو منطقه مهم خاورمیانه و آمریکای لاتین است. به این اعتبار اعتراضات و جنبش های جاری در برزیل و ترکیه هر سرانجامی که پیدا کنند فی الحال تاثیر سیاسی عظیمی به جای گذاشته اند. و آن اعلام پوچ بودن رجز خوانیهای است که سالهاست میدیا و سخنگویان بورژوازی حول “معجزه اردوغان” و الگوی رشد برزیل به آن مشغول بوده اند. این بر بحران جهانی الگوی حکومتی بورژوازی چه در منطقه خاورمیانه و چه منطقه آمریکای لاتین و چه در سطح جهانی ابعاد بیشتری می بخشد. برای مثال اسلام میانه اردوغان که قرار بود الگوی بورژوازی برای مقابله با انقلابات خاورمیانه و شمال آفریقا باشد و به “بهار عربی” سر و سامانی دلخواه سرمایه داری ببخشد، اگر نگوییم کاملا شکست خورده ضربه سهمگینی دریافت کرده است. همینطور جنبش عظیم حاضر در برزیل فضای سیاسی را در کل منطقه آمریکای لاتین چپ تر و رادیکالتر خواهد کرد و به دخالتگری مستقیم و انقلابی مردم دست بالا خواهد داد. و بالاخره اینکه تظاهرات عظیم برزیل و ترکیه و به خیابان آمدن میلیونی توده ها جلوه های قدرتمند دیگری از اثبات قلابی بودن دمکراسی و “حاکمیت صندوق رای” و شیوه حکومتی یک درصدی هاست که حتی در خود غرب نیز به بن بست رسیده و بویژه توسط جنبش اشغال به چالش کشیده شده است.
همین مشاهدات کفایت میکند تا معنی و اهمیت تاریخی و جهانی تظاهرات های اخیر در برزیل و ترکیه را مورد توجه قراردهیم. آنچه که این روزها در برزیل و ترکیه جریان دارد، صرفا اعتراضاتی بر علیه گران شدن بلیط اتوبوس، اعتراض به بخور و بچاپ مقامات دولتی و ریخت و پاش برای برگزاری مسابقات فوتبال، در دفاع از محیط زیست، بر علیه وحشیگری پلیس، علیه قوانین اسلامی و پاسخگو نبودن حکومت و یا برای رفاه و خدمات شهری و اجتماعی و نظیر این نیست. اینها البته همه موضوعات بلافصل و خواسته های مهمی در تظاهرات ها و حرکات عظیم اجتماعی در ترکیه و برزیل هستند. اما اگر همینجا متوقف شویم جوهر واقعی این حرکات را هنوز نادیده گرفته ایم. این تظاهرات ها و جنبش ها را نمی توان با “طغیان طبقه متوسط” و “جنبش جوانان” و دیگر تفسیرهای آکادمیسین های بورژوازی بدرست توضیح داد. این حرکات همچنین “بهار ترکی” و برزیلی هم نیستند. چنانچه انقلابات و جنبش های عظیمی که دو سه سال گذشته خاورمیانه و شمال آفریقا را درنوردیده صرفا “بهار عربی” نبودند. این عناوین مورد علاقه میدیای رسمی و بسیار رایج نیز خصلت جهانشمول و تاریخی این حرکات را بیان نمی کند. همه حرکات فوق بعلاوه جنبش های گسترده “اشغال” و “عدالت اجتماعی” که از نیویوک تا لندن و از تل آویو تا استکهلم جریان داشته از یک وضعیت نوین و تعیین کننده در مقیاس زندگی بشر امروز خبر میدهد. وضعیتی که تعبیر درست آن چیزی است که مارکس بعنوان “دوران انقلاب اجتماعی” از آن یاد میکند. دورانی که نیروهای مادی تولید (اساسا یعنی انسانهای تولید کننده) در مقابل مناسبات تولید (یعنی رابطه ی ملکی و حقوقی که طبقه مالک و حاکم در تولید تحمیل کرده است) بپا میخزند.
واقعیت این است که سرمایه داری جهانی طی سه چار دهه گذشته رشد و گسترشی غول آسا داشته است. به یمن انقلاب اطلاعات و اینترنت و کامپیوتر نه فقط چهره تولید و زندگی مادی بشر که کل مناسبات اجتماعی و سیاسی دستخوش تغییرات عظیم شده است. اکنون همان نیروهای مولده ای که خود سرمایه داری تولید کرده است به طغیان علیه مناسبات مالکیت و دولت و قوانین و نحوه اداره امور برخاسته اند. نظر سنجی که دوشنبه گذشته از تظاهر کنندگان سائوپولو صورت گرفته است از این نظر بسیار قابل تعمق است. بنا بر این نظر سنجی ۸۰ در صد کسانی که در تظاهرات شرکت کردند به هیچ کدام از جریانات سیاسی شناخته شده (چه راست و چه چپ) تعلق ندارند. به یک معنی علیه کل ساختارهای سیاسی موجود هستند. ۷۱ درصد آنها برای اولین بار در دوشنبه گذشته در یک تظاهرات و حرکت سیاسی شرکت کردند. بیش از نیمی از آنها (53 درصد) زیر ۲۵ سال هستند. یعنی ترکیب اعتراض کنندگان بشدت جوان است. ۷۷ درصد آنها فارغ التحصیلان دانشگاهی (کالج ها) هستند و ۲۲ درصد آنها هنوز دانشجو هستند. آیا روشنتر از این میشود نشان داد آن نیروی جوان و تحصیل کرده ای که ساخته و پرداخته همه آن انقلابات تکنولژیکی و تولیدی سالهای اخیر هستند بدون اینکه هیچ تعهد ایدئولوژیکی به دنیای کهن داشته باشند به قیام برخاسته اند تا نه فقط خواست های عدیده خود را طلب کنند که مناسبات جدید و روابط سیاسی و اجتماعی جدیدی را برقرار کنند؟ و ما خوب میدانیم که این نظر سنجی فقط مختص برزیل و گویای اوضاع آنجا نیست. همه مشاهدات سه چهار ساله اخیر نشان میدهد که عینا همین ترکیب جمعیت و با خواسته های مشابه در جریان انقلابات و جنبش های اجتماعی در ایران و تونس و مصر و اسرائیل و اروپا و آمریکا به میدان آمده اند و نیروی محرکه انقلاب اجتماعی عصر ما هستند. یعنی نسل نوینی از انسانها علیه کل دنیای کهن علیه کل مناسبات موجود بپاخاسته اند و به همه چیز اعتراض دارند و جهانی یکسره متفاوت میخواهند.
و بالاخره اینکه تظاهرات و اعتراضات اخیر در برزیل و همچنین ترکیه این مساله مهم را مقابل ما میگذارد که پیروزی این حرکات و تحقق آن انقلاب اجتماعی که جریان دارد ابدا کاری آسان نخواهد بود. ما به یک بزنگاه تاریخی عظیم رسیده ایم. تردید نباید کرد که سرمایه داری که اینک تا به دندان مسلح است و بخوبی سازمانیافته است مقاومت و ایستدگی شدیدی در مقابل این انقلاب اجتماعی خواهد کرد و با چنگ و دندان خواهد کوشید فنای خویش را به عقب اندازد. شرط پیروزی مردم در برزیل و ترکیه، نظیر هرجای دیگر جهان، قبل از هرچیز این است که افق و چشم انداز درستی از حرکت و اعتراض خود داشته باشند و خود را بعنوان بعنوان نیرویی که میتواند در قدم اول قدرت سیاسی را به کف آورد سازمان دهد. ۲۱ جون ۲۰۱۳
—————————————————-
(۱) کل نقل چنین است: “در مرحلهای از پروسه رشد جامعه، نیروهای تولید مادی آن با مناسبات تولیدی یا مِلکی (که صرفا اصطلاحی حقوقی برای بیان همان مناسبات تولیدی است) موجودش، که تا آن زمان چارچوبی برای عملکرد این نیروها فراهم میآوردهاند، دچار تناقض میشوند، و این مناسبات از اشکالی برای رشد نیروهای تولیدی مبدل به قیودی بر دست و پای آنها میشوند. آنگاه دوران انقلاب اجتماعی فرامیرسد. تغییر شالوده اقتصادی جامعه دیر یا زود به تحول کل روبنای عظیم آن میانجامد. در بررسی این گونه تحولات همواره باید تمیز گذارد میان تحول مادی شرایط اقتصادی تولید، که با دقت علوم طبیعی قابل تعیین است، و اشکال حقوقی، سیاسی، مذهبی، هنری، فلسفی، و در یک کلام ایدئولوژیکی که انسانها در قالب آن بر این تعارض آگاهی مییابند و با مبارزۀ خود کار آن را یکسره میکنند.”
(پیشگفتار کتاب در نقد اقتصاد سیاسی، کارل مارکس، ترجمه جمشید هادیان)