shahla daneshfar11

شهلا دانشفر

shahla_daneshfar@yahoo.com

پاسخ معضل اجتماعی بیکاری، یک جنبش اجتماعی قدرتمند است

shahla daneshfar11
گفتگوی حمید حق شناس در برنامه نگاه روز کانال جدید با شهلا دانشفر
حمید حق شناس: این هفته مرکز آمار جمهوری اسلامی آماری را اعلام کرده که گویای رکورد بیکاری در میان زنان است. بر اساس این آمار، بیکاری زنان در حدود ٤٥ درصد است. این آمار به نظر شما دارد از چه سخن میگوید و اثرات اجتماعی آن در زندگی و معیشت زنان و جامعه به نظر شما چیست؟

شهلا دانشفر: جمهوری اسلامی در همه چیز رکورد شکسته است. این رژیم رکورد فقر، گرسنگی، بیکاری و اعدام را شکسته است. الان هم بحث بر سر رکورد در بیکاری زنان در جامعه و سونامی بیکاری است. علت چنین ابعادی از بیکاری نیز روشن است. علت آن اقتصاد به بن بست رسیده جمهوری اسلامی است.

در جوامع سرمایه داری وقتی اقتصاد جامعه دچار بحران میشود، اول از همه زنان هستند که در صف مقدم اخراج ها و بیکار سازیها قرار میگیرند. اما در ایران تحت حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی، دور کردن زنان از جامعه، از بنیان های پایه ای قوانین اسلامی جاری است و وجود این قوانین تعرض به زنان و کل جامعه را ساده تر میکند. از همین روست که در ایران آمار بیکاری زنان رکورد می شکند و بطور مثال در سال ٩٢ در آمارهای دولتی اعلام شد که میزان بیکاری زنان دو و نیم برابر مردان است.

در هرحال مدتهاست دولت دارد از سونامی بیکاری خبر میدهد. هر روز آمار جدیدی از ابعاد بیکاری در ایران انتشار می یابد، نمونه اخیرش نیز همین است که می بینید و دارند از رکورد بیکاری در میان زنان سخن میگویند. اما اینکه جمهوری اسلامی امروز ناگزیر میشود از بیکاری زنان صحبت کند، خودش نکته ایست. به این معنی که از نظر حکومت آپارتاید جنسی اساسا زن، کارش شوهرداری و بچه داری است، زن کارش خانه نشینی است. از جمله همین الان در طرحهای مربوط به افزایش جمعیت حکومت اسلامی می بینید که طرح پشت طرح می آورند برای دور کردن و خانه نشین کردن زنان. بنابراین وقتی چنین حکومتی می آید و از آمار بیکاری زنان سخن میگوید، بیش از هر چیز نشانگر فشار قوی جامعه و نقش مهم اجتماعی زنان است. اما تبعات اجتماعی چنین ابعاد تکاندهنده ای از بیکاری در میان زنان چیست؟

واقعیت اینست که بیکاری در ایران با توجه به ابعاد میلیونی آن به یک مصیبت اجتماعی تبدیل و دامنگیر بخش عظیمی از مردم شده است. در این میان بحث بر سر بیکاری زنان در چنین ابعادی، بحث بر سر یک بخش بسیار محروم جامعه تحت حاکمیت آپارتاید جنسی است.

به طور مثال در جمهوری اسلامی کارگران بیکار از بیمه بیکاری محرومند و چیزی که به اسم “بیمه بیکاری” داده میشود، ربطی به بیمه بیکاری ندارد. چون این بیمه فقط شامل کارگرانی میشود که بدون رضایت خود از کار بیکار شده اند. بخش عظیمی از همین کارگران نیز با قرار داد های موقت حتی از آنهم محروم هستند و دولت و کارفرمایان هر روز با هزار کلک سعی میکنند بسیاری از این کارگران را از همان چندرغازی که اسمش “بیمه بیکاری” است، و در واقع پولی است برای ارزان تمام کردن بیکارسازهای ها، محروم کنند. وقتی هم بعد از هفت خوان رستم این “بیمه بیکاری” به آنان تعلق گرفت، اکثرا با تعویق پرداخت و سردواندن کارگر همراه میشود.

اما زنان بیکار اساسا از همه اینها محرومند. از نظر اینان زنی که خانه دار است، حتی در آمار بیکاری به شمار نمی آید، چون خانه داری وظیفه اول زن است. بنابراین در پس آمار ٤٥ درصد بیکاری زنان، یک فاجعه اجتماعی بسیار تکاندهنده تر و فقر و فلاکت و بیحقوقی بیسابقه زنان خوابیده است.

تحت سیاست های آپارتاید جنسی حکومت هر روز زنان بیشتر از دایره تحصیل و اشتغال بیرون می افتادند. از جمله همین امروز دارند از عدم تناسب اشتغال میزان اشتغال زنان و مردان و اینکه وظیفه اصلی شان خانه داری است سخن میگویند. در راستای همین مباحث آشکارا و وقیحانه دارند از این سخن میگویند که باید سهمیه زنان در تحصیل و اشتغال کاهش یابد و بدین ترتیب راه حلشان برای ایجاد اشتغال برای مردان، بیکارسازی زنان و محرومیت بیشتر آنان از کار و تحصیل است. یا بطور مثال در همین طرحهای مربوط به افزایش جمعیت مجلس اسلامی، بحث بر سر ممنوعیت جلوگیری از بارداری و تعیین مجازات ٢ تا ٥ سال زندان برای زنان و کسانیکه که در این جهت به زنان خدماتی بدهند را مطرح کرده اند. این یعنی با حکم زندان و شلاق زنان را خانه نشین کردن. از سوی دیگر با طرحهایی چون دورکاری و غیره میکوشند زنان را از عرصه کار اجتماعی خارج کرده و در عین حال از کار او در خانه همچون یک برده خانگی با قیمت ازارن سود جویند. روشن است که با این سیاستها دست کارفرمایان برای تعرض به موقعیت شغلی زنان و اخراج آنان از کار و در نتیجه فشار آوردن روی کل کارگران باز تر است. آنهم در چهارچوب موج بیکارسازیهای وسیع در کارخانجات معلوم است که اولین گروهی که از چرخه تولید بیرون گذاشته میشوند، زنان هستند. به همین دلیل بیشتری بیکارسازیها در میان زنان صورت میگیرد.

اینها همه بخش مهمی از تبعیض علیه زنان و محرومیت اقتصادی زنان است و مجموعه اینها حکایت از وضعیت فلاکت باری دارد که بر سر زنان آمده است. تبعات چنین وضعیتی اخراج و بیکارسازی بیشتر زنان و فقر و فلاکت بیشتر آنان است. چرا که از نظر تفکر ارتجاعی اسلامی، زن نفقه بگیر مرد است. بنابراین زن را به راحتی از کار بیکار میکنند. بیمه بیکاری نیز وجود ندارد. در نتیجه بسیاری از زنان ناگزیرند علیرغم خواستشان به ازدواج های ناخواسته تن دهند. بسیاری از زنان ناگزیر میشوند علیرغم تمایل خود به رابطه ای ناخواسته با همسرشان ادامه دهند و خیلی از اوقات نیز در معرض خشونت های خانوادگی و تجاوز قرار گیرند. از طرف دیگر نیز تحت عنوان طرح افزایش جمعیت دارند شرایط طلاق گرفتن برای زنان را از وضعی که همین امروز هست سخت تر میکنند. بدین ترتیب زنان در چنین زندانی دارند مچاله میشوند. یکی دیگر از تبعات این وضعیت مشقتبار، گسترش ابعاد تن فروشی و پایین آمدن سن آنست. بطوریکه سن تن فروشی به سن کودکان ده تا ١٢ سال رسیده است. اینها همه تبعات وضعیت جهنمی است که رژیم اسلامی بر سر زنان آورده است. در چنین شرایطی است که باز آمار ها از افزایش اعتیاد در میان زنان و خودکشی آنان سخن میگویند.

از سوی دیگر با این سطح ناچیز دستمزدها، با دستمزد ٦٠٨ هزار تومان چند بار زیر خط فقر که تازه اگر به کارگر پرداخت شود، در خیلی از خانواده ها هم زنان و هم مردان باید کار کنند تا از عهده تامین بخشی از معاش خود بر آیند. با این وضعی که بر سراشتغال زنان آورده اند و همه این محرومیت ها، عملا به اقتصاد خانواده های بسیاری از جامعه دارد فشار وارد میشود.
میخواهیم بگویم که اینها همه تبعات جهنمی به اسم آپارتاید جنسی برای زنان و کل جامعه و مصیبت بزرگی چون بیکاری در میان زنان است. اینها همه موضوع جنگ مردم و زنان محروم جامعه با این رژیم است.

حمید حق شناس: علاوه بر ابعاد گسترده بیکاری زنان، مدتهاست که آمارهایی از سونامی بیکاری جوانان سخن میگوید. از اینکه بیکاری جوانان دوبرابر بیکاری عمومی است، این موضوع را چگونه توضیح میدهید؟ تبعات اجتماعی بیکاری فاجعه بار در میان جوانان را چگونه می بینید؟ اساسا این موضوع را چطور می بینید؟

شهلا دانشفر: در این رابطه نیز ما شاهد آمار تکاندهنده ای هستیم. اخبرا خود دولت آماری داد و اعلام کرد که یک میلیون و صد هزار جوان، افرادی هستند که از دانشگاهها فارغ التحصیل شده اند و جویای کارند. در میان همین آمارها علی ربیعی وزیر کار جمهوری اسلامی میگوید که به زودی در آینده های نزدیک چهار و نیم میلیون فارغ التحصیل وارد بازار کار خواهند شد و به این افراد اضافه خواهند شد و مجموعا این جمعیت به ٦/٥ میلیون میرسد. سپس هشدار به در پیش بودن سونامی بیکاری داده و از بحران بیکاری جوان و اینکه بیکاری جوانان دو برابر بیکاری عمومی است سخن میگوید. به همین آمارها دقت کنید. این آمارها سخن از یک جامعه بیمار دارد. جامعه ای که فلج است. بدین ترتیب جوانی که تحصیل کرده و با هزار امید و آرزو و کسب اشتغال وارد بازار کار میشود، با چنین ابعادی از بیکاری روبرو میشود. این وضعیت را در کنار آماری که از بیکاری زنان میدهند و در کنار کل جمعیت بیکار جامعه و بیکارسازی های هر روزه کارگران از کار بگذارید، می بینید که بطور واقعی بحث بر سر یک فاجعه اجتماعی است و همانطور که جلوتر نیز اشاره کردم مساله بیکاری، مساله کل جامعه است. شما خانواده هایی را می بینید که در آن یک نفر شاغل است و دو سه نسل با هم با یک در آمد زندگی میکنند. آنهم دستمزدهای ٦٠٨ هزار تومانی و معضل اجتماعی نپرداخت دستمزدها بموقع و نبودن هیچگونه تامین اجتماعی دیگر برای مردم. مثل درمان رایگان و تحصیل رایگان و غیره. شما جوانانی را می بینید که بخاطر بیکاری نمیتوانند ازدواج کنند. نمیتوانند صاحب فرزند بشوند و نمیتوانند برای خود آینده روشنی داشته باشند. در چنین شرایطی از فقر و محرومیت بخشی از جوانان به اعتیاد کشیده میشوند. به یاس کشیده میشوند و آمار خودکشی ها بالا میرود.

درد این جوانان و این مردم فقط بیکاری نیست. بلکه این خیل عظیم میلیونی جوانان و مردم بیکار از هر گونه تامین اجتماعی ای هم محرومند. بیمه بیکاری ای وجود ندارد. درمان رایگان وجود ندارد. تحصیل رایگان وجود ندارد. هیچ نوع رفاه اجتماعی ای وجود ندارد. یعنی جوانان و کل مردم در بی تامینی مطلق در کام چنین سطحی از بیکاری، گرسنه و بی تامین رها شده اند. اما در مقابل همه این بیحقوقی ها و بی تامینی ها ما شاهد فضای انفجاری در محیط های کار و کل جامعه هستیم. این وضعیت است که رژیم را چنین هراسناک کرده است و هشدارهایشان نیز اشاره برهمین وضعیت دارد. بویژه می بینند که جوانان چگونه مرکز ثقل فضای اعتراضی جامعه هستند. این جدال در جامعه را می بینند. در چنین وضعیتی است که هشدار پشت هشدار میدهند. از سونامی بیکاری صحبت میکنند. اما خبری از تامین این نیروی عظیم میلیونی بیکار در میان نیست. در مقابل این فاجعه انسانی، جوانان و مردم محروم حق و حقوق خود را میخواهند و سوالاتی چون چرا بیمه بیکاری به این جمعیت عظیم بیکار و محروم داده نمیشود؟ چرا به نیازهای واقعی این میلیونها جوان بیکار پاسخ داده نمیشود؟ چرا میلیاردها پول به جیب میزنند و نان مردم چنین به گرو کشیده شده است؟ چرا اینهمه پول صرف ماشین سرکوب و جنایت و ارسال برای جنایتکارانی چون بشار اسد میشود؟ چگونه است که بودجه نیروی انتظامی و سپاه و غیره چندین برابر میشود. بودجه مذهب و دستگاه عریض و طویل اداری تان چون مجلس و شورای نگهابان و غیره دو برابر یا سه برابر میشود، ولی وقتی بحث بر سر جوانان، زنان و مردم و در پیش بودن سونامی بیکاری است، تنها هشدار میدهند وبس؟ اینها همه بحث هایی است که در میان مردم و در جمع ها و محافل اجتماعی جوانان و کل جامعه جاری است. زیر فشار این فضای انفجاری است، که برای تخفیف خشم مردم با طرحهای ابلهانه ای چون توزیع سبد کالایی و یا دادن بسته حمایت غذایی به اقشار کم درآمد جلو می آیند، تا حتی یک صباح هم شده، برای خود وقت بخرند. طرحهایی که بیش از هر چیز به خشم و اعتراض بیشتر مردم دامن میزند.

آمار های رژیم اسلامی از بیکاری و سونامی بیکاری و هشدارهایش به طور واقعی دارد وحشت و هراس رژیم از منفجر شدن این اعتراضات را بیان میکند.

حمید حقشناس: با توجه به همه اینها ، طبعا اعتراض علیه بیکاری ، یک عرصه مهم اعتراض مردم است. اما آیا اعتراض بر سر این موضوع توانسته است به صورت یک جنبش شکل گیرد؟ چگونه میشود صف این اعتراض را سازمان داد. زنان در مقابل بیکاری ، جوانان در مقابل بیکاری و کلا جامعه در مقابل این مصیبت اجتماعی چه باید بکند؟

شهلا دانشفر: در ایتدا از فضای انفجاری جامعه علیه فقر، گرانی ، بیکاری و مصائب آن صحبت کردم. ولی علیرغم همه این زمینه های مساعدی که وجود دارد، اعتراض علیه بیکاری هنوز به شکل یک جنبش اجتماعی و گسترده قد علم نکرده است و باید آنرا شکل داد. همانطور که اشاره شد، بیکاری یک درد اجتماعی است. فریاد مردم علیه فقر، فلاکت و بیکاری بلند است و در مقابل این وضعیت اعتراضات گسترده است. می بینیم که محیط های کارگری چگونه در حال انفجار است. به اعتراضات کارگری در همین یک ماهه اخیر نگاه کنیم. هزاران کارگر در اعتراض و مبارزه اند. از جمله در بافق یزد اعتراضات بیش از یکماه ٥٠٠٠ کارگر فضای کل این شهر را در برگرفت. همچنین در پروفیل ساوه، مخابرات راه دور، پتروشیمی تبریز، زاگرس قروه، در پارس جنوبی در علسلویه، و در دهها و دها مرکز کارگری دیگر این اعتراضات در جریان است. ٤٠ هزار کارگر طومار افزایش دستمزدها را داده اند و همچنان پیگیر خواسته هایشان هستند. وقتی هم به صحنه جامعه نگاه میکنید می بینید جنبش علیه حجاب به طور واقعی تا نفی عملی آن فاصله ای ندارد. جنبش خلاصی فرهنگی را نیز می بینید و جوانان به اشکال مختلف از جمله ساختن ویدئو موزیک هپی و موزیک زیر زمینی و غیره دارند قوانین ارتجاعی رژیم اسلامی را به چالش میکشند. ولی جنبش علیه بیکاری هنوز جای خود را پیدا نکرده است. اما فضای پر جنب و جوش اعتراضی در جامعه توازن قوا را برای شکل دادن به چنین جنبشی را فراهم کرده است و این نکته بسیار قابل توجهی است.

حمید حق شناس: خوب مردم در اعتراض علیه بیکاری باید چه کنند؟

شهلا دانشفر: ببینید یک رکن مهم مبارزه علیه فقر و فلاکت، مبارزه علیه بیکاری است. اگر بیکاری یک درد اجتماعی است و زندگی و معیشت مردم را به تباهی کشیده است، اگر بیکاری موجب از هم پاشیدن خانواده های بسیاری شده است، اگر این معضل اجتماعی برای جوانان و کل مردم موجب مصائبی چون بالا رفتن آمار تن فروشی، اعتیاد و غیره که بالاتر اشاره کردم، شده است، باید به آن به عنوان معضلی برای کل جامعه نگاه کرد. به عبارتی روشنتر بحث بیکاری جوانان، بحث بر سر تنها جوانان نیست. بلکه هر جوانی با خانواده اش درگیر و دچار این معضل و مصائبش است. بنابراین با چنین ابعاد اجتماعی ای باید علیه بیکاری جنبشی راه انداخت. آنوقت با توجه به فضای پر جنب و جوش اعتراضی جامعه و ظرفیت جنبش علیه بیکاری برای جلب وسیع ترین حمایت اجتماعی، زمینه برای شکل دادن به چنین جنبشی بیش از هر وقت فراهم است و باید دست به کارش شد.

جنبش علیه بیکاری با شعار یا کار یا بیمه بیکاری، جنبشی بر حق است. همانطور که ٥٠٠٠ کارگر بافق یزد بر سر خواستهایشان بیش از یک ماه میتوانند تجمع و اعتراض کنند و بر روی فضای کل شهر تاثیر بگذارند، این لشکر میلیونی بیکاران میتواند به حرکت در آید و جلوی صف آن نیز جوانان باشند. زنان باشند و جمع های اولیه آن به طور مثال از محلات شکل بگیرد. این جوانان میتوانند ان جی او های خود علیه بیکاری را شکل دهند و وسیعا نیرو گیری کنند و فراخوان به تجمع و اعتراض بدهند. میتوانند به همراه خانواده هایشان در مقابل وزارت کار و مراجع حکومتی جمع شوند و زنجیره انسانی درست کنند و با شعار یا کار یا بیمه بیکاری حق و حقوقشان را طلب کنند. همانطور که جوانان در اهواز علیه تخزیب محیط زیست این کار را کردند و فشار سنگینی هم بر گرده حکومت وارد کردند. میتوانند در مدیای اجتماعی از جمله فیس بوک و غیره گروههای اعتراضی علیه بیکاری درست کنند و همانجا یار گیری کنند و فراخوانهای تجمعات بزرگ اعتراضی خود را بدهند. و خلاصه اینکه با این اشکال از مبارزه کل جامعه را بسیج کنند. کارگران و مردمی که با این خواستها، یعنی خواست یا کار یا بیمه بیکاری جمع میشوند و اعتراضشان را بیان میکنند، برحقند. رژیم اسلامی زیر فشار آن ناگزیر است جواب دهد. همانطور که کارگران بافق یزد جمع شدند و قدمی رژیم را عقب زدند. همانطور که کارگران پروفیل ساوه جمع شدند و مقامات مسئول را وادار به پرداخت مطالبات عقب افتاده خود و تعهد برای تسویه حساب با خود کردند. و بعد هم گفتند هر ماه یکبار مجمع عمومی خود را تشکیل میدهند که متحد بمانند و اجازه ندهند این چنین زندگی و معیشتشان مورد تعرض قرار گیرد. بنابراین کارگران، جوانان بیکار، مردمی که بی تامین در فقر و فلاکت زندگی میکنند، در وهله اول باید حق و حقوقشان را بشناسند و برای آن، صف خود را متحد کنند. مساله بر سر راهکار است. مساله اینست که جنبش علیه بیکاری ظرفیت بسیج اجتماعی دارد و باید دست به کار شکل دادن به آن بشویم. بخش پیشرو و معترض و رادیکال کارگران، جوانان معترض باید جلو بیفتند و سازماندهنده چنین جنبش و چنین حرکتی باشند. نواهای به راه افتادن اعتراضاتی در این عرصه اینجا و آنجا شنیده میشود. یک نمونه اش تجمع جوانان بیکار مقابل پالایشگاه شازند اراک بود. نمونه دیگرش در جلوی پالایشگاه آبادان بود. اما هنوز این اعتراضات به شکل یک جنبش اعتراضی سراسری در نیامده است و به راه انداختن چنیین جنبشی یک امر عاجل برای جنبش کارگری و برای کل جامعه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *