بعد از بسته شدن توئیتر و فیس بوک و دیگر اکانتهای اینترنتی ترامپ بحثی در مورد آزادی بیان درگرفته است. میگویند آزادی بیان ترامپ نقض شده و باید از حق او در استفاده از مدیای اجتماعی دفاع کرد.
به نظر من این یک برداشت کاملا غلط و وارونه ای از آزادی بیان است. ابتدا اجازه بدهید در یک سطح عمومی و پایه ای حق آزادی بیان را بررسی کنیم و بعد به مورد مشخص ترامپ برگردیم.
حق آزادی بیان به رابطه پائین با بالا، به رابطه توده مردم یک جامعه با دولت مربوط میشود و نه مناسبات افراد و موسسات و بخشهای مختلف جامعه با یکدیگر. ما خواهان این هستیم که مردم قانونا حق داشته باشند بدون هیچ قید و شرطی و به هر شیوه ای که میخواهند نظرشان را بیان کنند و این هم صرفا به معنی آزادی گفتن و نوشتن نیست بلکه منظور آزادی بیان خود با هر مدیوم ای، بیان عقاید و نظرات و احساسات خود از طریق فیلم و نئاتر و موزیک و رقص و نقاشی و کاریکاتور و طنز و هجو و غیره است. هر شهروند باید آزاد باشد تا به همه این شیوه ها هرچه میخواهد را بیان کند. این حق را باید دولت و قانون تضمین کنند و از آن پاسداری کنند.
سد و مانع بر سر آزادی بیان همیشه دولتها بوده اند و مبارزه برای آزادی بیان در همه مقاطع تاریخی مبارزه ای بوده است بین مردم آزادیخواه و دولتهای سرکوبگر. چه در قرون وسطی و چه امروز که دیکتاتوریهائی نظیر جمهوری اسلامی هر نوع آزادی از جمله آزادی بیان را نقض و سرکوب میکنند.
اما تعبیر غلطی هم از ازدی بیان وجود دارد که آنرا در رابطه با بخشهای مختلف جامعه، افراد و یا نهادها و رسانه ها و موسسات با یکدیگر، تعریف میکند و حتی در مواردی مثل دفاع از آزادی بیان ایادی دو خردادی حکومت در مقطع کنفرانس برلین در دوره خاتمی، و یا امروز در دفاع از آزادی بیان ترامپ، تعبیر کاملا وارونه ای از آزادی بیان بدست میدهد. گوئی این پائین است که جلوی دهان بالائی ها را گرفته!
روشن است که آزادی بی قید و شرط بیان به این معنی نیست که هر رسانه و موسسه و یا تریبون و پلاتفرم اینترنتی موظف است هر کس هر چه میگوید را منتشر کند. شما اگر مقاله ای در وصف همبرگر بنویسید و یک نشریه- و یا امروزه یک پلاتفرم مدیای اجتماعی- که مدافع گیاهخواری است از درج آن خودداری کرد نمیتوانید اعتراض کنید که آزادی بیان شما نقض شده است. یا اگر رمانی بنویسید و یک موسسه انتشارتی به هر دلیلی- نبودن بازار برای آن رمان معین و یا ادبیات سستی که دارد و یا مضمون رمان و غیره- آنرا چاپ نکرد حقی از شما ضایع نشده است. شما قانونا آزادید هر چه میخواهید بیان کنید و موسسات انتشاراتی هم آزادند آنرا منتشر کنند و یا نکنند. هر سردبیری حق دارد مقاله شما را چاپ نکند ( اگر غیر از آن بود حجم روزنامه ها و مجلات پرتیراژ از صدها صفحه تجاوز میکرد!) ، هر تهیه کننده ای حق دارد از ساختن فیلمی که شما فیلمنامه اش را نوشته اید خودداری کند و یا برای نقاشی های شما نمایشگاه نگذارد و یا کامنت و مطلب شما را در مدیوم اجتماعی خودش درج کند و یا نکند. موسسات و رسانه ها و تهیه کننده ها موازین و مقررات خاص خود را برای قبول و یا رد نوشته یا آثار ادبی و هنری دارند. میتوان به دادگاه مثلا بر این مبنا که موازین و مقرراتی نقض نشده شکایت کرد ولی این موضوع ربطی به آزادی بیان ندارد. دیکتاتوریها و نهادهای دولتی در جامعه، مثلا اداره ارشاد در جمهوری اسلامی، محدود کننده و یا ناقض آزادی بیان هستند و نه موسسات و افراد و رسانه ها.
بنابرین اولین پاسخ به هیاهوئی که راست افراطی آمریکا و رسانه هایی نظیر فاکس نیوز در مورد نقض آزای بیان ترامپ براه انداخته اند اینست که ایشان کاملا آزاد است چون دولت جلوی بیان ایشان را نگرفته است. نه قانونا و نه عملا. و اصلا نمیتواند هم بگیرد چرا که خود ایشان هنوز رئیس جمهور قدرتمند ترین دولت دنیاست. هر لحظه اراده کند میتواند از رادیو و تلویزیون مردم آمریکا و دنیا را طرف خطاب قرار دهد و هر چه میخواهد بگوید.
ممکن است گفته شود مساله اینست که توئیتر و دیگر پلاتفرمهای مدیای اجتماعی اکانت ایشان را بسته اند یعنی نه آزادی بیان بلکه شیوه خاصی از بیان ایشان نقض شده است. در این مورد هم پاسخ به سادگی اینست که سرویس دهندگان پلاتفرمهای اینترنتی قوانین و موازین معین خود را دارند. اگر ترامپ معتقدست این موازین را نقض نکرده میتواند به دادگاه شکایت کند. بعبارت دیگر این یک مساله قضائی مشخص است و ربطی به حق آزادی بیان ایشان ندارد.
اما گذشته از جنبه حقوقی – قضائی مساله، از نظر سیاسی هم موضوع کاملا روشن است. سه روز قبل، وقتیکه توئیتر حساب ترامپ را بست، اعلام کرد که ایشان با توئیتهایش به خشونت دامن میزده است. اعلام شد که نه تنها در اتفاقی که در ٦ ژانویه افتاد، بلکه برای ١٧ ام تا بیستم ژانویه- سه روز قبل از مراسم تحلیف بایدن- نیز ترامپ و طرفداران اش از طریق مدیای اجتماعی دست اندر کار سازماندهی حمله دیگری هستند. و امروز -١١ ژانویه- سی ان ان گزارش داد که در یک بولتن داخلی اف بی آی هشدار داده شده که نیروهای راست افراطی حمله کننده به کنگره برنامه مشابهی را در واشنگتن و مراکز ٥٠ ایالت آمریکا در همان فاصله ١٧ تا بیست ژانویه تدارک دیده اند. بنابرین در این مورد مشخص مساله حتی از موازین و مقررات ضد خشونتی توئیتر فراتر میرود و کلا دیگر با هیچ تعبیر و تفسیری ربطی به آزادی بیان ندارد. بحث بر سر اقدام و عملکرد معینی است و نه بیان معینی. مساله بر سر سازماندهی و عملکرد خشونت امیز و وحشیانه حزب الهی ها و شعبان بی مخهای طرفدار ترامپ در یک مقیاس سراسری است. هر نهاد و رسانه ای نه تنها محق است بلکه وظیفه دارد که در برابر این توطئه بایستد.
اما در آخر لازمست نگاهی هم به شرایط و فضای سیاسی ای که بحث آزادی بیان ترامپ بر متن ان طرح میشود داشته باشیم .
واقعیت آنست که بعد از ٦ ژانویه کل هیات حاکمه آمریکا و حتی شرکتها و موسسات غیر دولتی به تکاپو افتاده اند. هیولای فرانکشتین خالقش را به هراس انداخته است و نمیدانند چطور باید این غول را به شیشه برگردانند. دموکراتها دست اندرکار استیضاح دیگری هستند، به موازات آن به مایک پنس فشار می آورند که با استفاده از یک بند قانون اساسی رئیس اش را خلع کند و در این ده روز باقیمانده خودش رئیس جمهور بشود. جمهوریخواهان با خود کلنجار میروند که چطور از “کودتای ٦ ژانویه” فاصله بگیرند بدون آنکه پایگاه اجتماعی ترامپ را از دست بدهند. برخی از اعضای کابینه ترامپ از جمله وزیر امنیت ملی استعفا داده اند و برخی از دموکراتها میخواهند قراری به کنگره ببرند مبنی بر اخراج نمایندگانی که به دروغ تقلبی بودن انتخابات دامن زده اند و غیره.
از سوی دیگر ترامپ در آخرین پیامش بعد از محکوم کردن خشونت ٦ ژانویه و اعلام اینکه سعی خواهد کرد انتقال قدرت با مسالمت انجام شود، پیامش را با این جمله تمام کرد که “این تازه شروع کار است!” کسی بخش اول پیام ایشان را جدی نگرفته است. بخصوص که از قول نزدیکان ترامپ گزارش میدهند که ایشان از تعهدش به انتقال مسالمت آمیز قدرت پشیمان است و از اتفاقات ٦ ژانویه هم بهیچوجه ناراحت نیست! اما جمله آخر شوخی نیست. سئوال همه اینست که ضربه بعدی کی فرود خواهد امد؟ آیا “ادامه کار” بعد از تحویل قدرت به بایدن است و یا در همین ده روز باقیمانده؟ این اکنون موضوع بحث و گفتمان رسانه ها و مقاماتی است که مانند سناتورهای امپراتوری رو به زوال رم، نمیدانند با سزار خودسر چه کنند.
همچنین غولهای اینترنتی نظیر توئیتر و فیسبوک و گوگل و مایکروسافت و اپل و آمازون به تکاپو افتاده اند تا فضای مدیای اجتماعی را هر چه بیشتر بر ترامپ و گله های طرفدارش تنگ کنند. بعضی از شرکتها هم، نظیر نشریه فوربس، اعلام میکنند هیچیک از اعضای کابینه و کارکنان کاخ سفید در دوره ترامپ را استخدام نخواهند کرد و غیره. این در واقع موج برگشت تعرض راست افراطی در صفوف طبقه حاکمه است.
در چنین اوضاعی بخشی از جمهوریخواهان و رسانه های طرفدار ترامپ نظیر فاکس نیوز تنها راه دفاع از خود را در عَلَم کردن آزادی بیان یافته اند. کسانی که در چهارساله اخیر تریبون انتشار دروغهای گوبلزی ای بوده اند (وهنوز هم هستند) که باعث و بانی افسار گسیختگی امروز گله های ترامپیست است، ناگهان به لیبرالهای طرفدار آزادی بیان تبدیل شده اند. کمدی عجیبی است اما برای ما این داستان آشنا است. این ورژن آمریکائی پاسدار ولترهای وطنی و دفاعشان از کنفرانس برلین و “آزادی بیان” امثال سروش در خارج کشور است. امیدوارم در آمریکا هم نیروی چپی پیدا بشود و جلوی این کمدی “آزادی بیان” بایستد.
حمید تقوایی
١١ ژانویه ٢٠٢١