جدید ترین

ترامپیسم و پارلمانتاریسم در آمریکا

بعد از حمله به کنگره آمریکا همه انگشتها به سوی ترامپ اشاره رفته است. تبیین رایج تقریبا همه رسانه ها و تحلیلگران اینست که طرفداران عصبانی ترامپ که از عدم انتخاب مجدد او ناراضی بودند به ساختمان کنگره حمله بردند. همه معتقدند این اتفاق حاصل شکست ترامپ در انتخابات بوده است منتهی با دو تبیین مختلف. رسانه های طرفدار ترامپ این حمله را اعتراض توده مردم ناراضی از انتخابات که “متاسفانه به شورش و خشونت کشیده شد” میدانند و طرفداران بایدن حمله سازمان یافته راسیستها و برتری طلبان سفید به نماد دموکراسی آمریکا. ولی حمله به کنگره را نمیتوان صرفا در قالب انتخابات و نارضایتی ترامپ از انتخاب نشدن توضیح داد. بحث بر سر عدم اعتقاد ترامپ و ترامپیسم به نفس انتخابات و پارلمان است.

ترامپیسم در برابر پارلمانتاریسم
حمله به ساختمان کنگره نتیجه شکست ترامپ در انتخابات ٢٠٢٠ نیست، بلکه ادامه منطقی پیروزی ترامپ در ٢٠١٦ است. ترامپ طی چهار سال ریاست جمهوری نامتعارف اش به ارگانها و اتوریته های متعارف دولتی در آمریکا وقعی نگذاشت، وفاداری به خود را بالاتر از قانون و حقیقت و انجام وظیفه قرارداد، و هر جا هرکس این را نپذیرفت را بباد حمله گرفت: از رسانه هائی که دروغهای او را برملا میکردند تا مسئولین اف بی آی و سی آی ا که در مورد نفوذ روسیه هشدار میدادند و تا مشاورین و متخصصینی نظیر دکتر فاوچی که برخلاف ترامپ تلاش داشتند با اسلحه علم به جنگ ویروس کرونا بروند. حمله به کنگره حاصل و نقطه اوج این روند چهار ساله مقابله با سیستم متعارف بود. ریاست جمهوری ای که با ادعای مخالفت و ضدیت با سیستم موجود حکومتی در آمریکا آغاز شده بود با حمله به مظهر و نماد این سیستم بپایان رسید. رسانه ها و مفسرین متمایل به دمکراتها اتفاق ٦ ژانویه را کودتا مینامند اما این کودتا چهار سال در حال شکل گرفتن بود.

استیو بنن، نظریه پرداز و استراتژیست فاشیست دکترینی که امروز به ترامپیسم معروف شده و کسی که در ماههای اول ریاست جمهوری ترامپ مشاور ارشد او بود، گفته معروفی دارد. میگوید من هم مانند لنین معتقدم ماشین دولتی را باید منهدم کرد. البته مخالفت ایشان با دولت تماما از جنس مخالفت هیتلر با دولت پارلمانی است و نه از جنس نقد لنین به دولت طبقاتی مافوق مردم. هیتلر و بنن و ترامپ معتقدند پارلمان را باید جمع کرد و بجای آن مشت آهنین نظم و قانون را نشاند. آنها هم مانند هیتلر بدنبال احیای “عظمت از دست رفته” کشورشان از طریق دیکتاتوری و با اتکا به توده مردم تهییج و تشجیع شده حول تعصبات ملی و نژادی هستند. فاشیسم ترامپ در ضدیت با سیاهپوستان و مهاجرین و زنان و معلولین، در فلسفه حکومتی به مشت آهنین دیکتاتوری ای ترجمه میشود که هیچ قانون و معیاری بجز وفاداری به خود را نمیپذیرد. بی دلیل نیست که قهرمانان ترامپ امثال پوتین و کیم جون اون هستند.

اما سطحی نگری است اگر موضوع را فقط در قالب ترامپ و ترامپیسم ببینیم. ترامپیسم خود زائیده بحران عمیقتری در کل سیستم حکومتی آمریکا است.

ریشه های ترامپیسم
در اواخر ریاست جمهوری اوباما یک نظرپرسی موسسه گالوپ نشان داد که نزدیک به ۸۰ در صد مردم آمریکا نه تنها به دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، بلکه به کل سیستم سیاسی و حکومتی در آمریکا بی اعتماد هستند. زمینه های این بی اعتمادی را بن بست فریدمنیسم و فعال مایشائی اقتصاد بازار آزاد که به فروپاشی اقتصادی ۲۰۰۸ منجر شد، ناکامی بوشیسم و شکست هژمونی طلبی میلیتاریستی دولت آمریکا در سطح جهانی، و بی تامینی اقتصادی و بی آیندگی توده مردم کارگر و کارکنی فراهم آورده بود که شاهد فربه شدن هر چه بیشتر یک درصدیهای میلیاردر در برابر فقر و مسکنت ٩٩ درصدیها بودند و دیگر نمیتوانستند این شرایط را تحمل کنند. ترامپ محصول چنین شرایطی است. عروج ترامپیسم در واقع بازتاب بحران سیاسی- اقتصادی بورژوازی آمریکا در صفوف طبقه حاکمه است.

در سطح جامعه و توده مردم بروز این بحران را در سر بلند کردن جنبش اشغال، جنبشی که خود را نماینده ٩٩ درصدیها در برابر یک درصدیها اعلام کرد، در جنبش ضدخشونت و تجاوز جنسی علیه زنان که به “می تو” معروف شد، در جنبش میخواهم نفس بکشم، درجنبش ضد فاشیستی آنتیفا، و در حرکات اعتراضی توده مردمی مشاهده میکنیم که در سال گذشته به پائین کشیدن مجسمه های “قهرمانان ملی” دوره برده داری در آمریکا، حذف نام آنها از بعضی از خیابانها و میادین و طرح خواست و گفتمان عمومی انحلال پلیس منجر شد. از سوی دیگر محبوبیت برنی ساندرز که خود را علنا سوسیالیست و ضد یک درصدیها مینامید، انتخاب نمایندگانی چپ تر از ساندرز مانند آلکساندریا اوکاسیو کورتز در انتخابات میان دوره ای کنگره و بالاخره برای اولین بار انتخاب دو نماینده از حزب دمکرات، یک سیاهپوست و یک یهودی، در ایالت جورجیا که همیشه تحت نفوذ نیروهای نژادپرست و راست ترین جناح حزب جمهوریخواه قرار داشت – انتخاباتی که یک روز قبل ازحمله به کنگره بالانس قدرت در سنا را به نفع دموکراتها تغییر دارد- را میتوان بازتاب این اعتراضات توده ای در جناح چپ طبقه حاکمه بحساب آورد. ولی “چپ حکومتی” نه پاسخ این شرایط است و نه کل طبقه حاکمه آمریکا و دو حزب حکومتی اش تمایل و ارادتی به آن دارد.

گله های راست افراطی و سیاستمداران متعارف
احزاب حاکم به شیوه دیگری به مقابله با چپ اجتماعی برخاسته اند. در دو انتخابات اخیر حزب دمکرات تلاش کرد با سیاستمداران متعارف، با کاندیداهائی نظیر هیلاری کلینتون و جو بایدن که خط میانه متمایل به راست را در حزب دمکرات نمایندگی میکنند، اوضاع را در دست بگیرد. این خط در انتخابات ٢٠١٦ شکست خورد اساسا به این خاطر که مردم خسته از وضع موجود در ترامپ یک سیاستمدار خارج از سیستم را میدیدند، اما در انتخابات اخیر پیروز شد چون ترامپیسم آینده هولناکی را در برابر جامعه و حتی در برابر طبقه حاکم قرار داده بود. تصویر هولناکی که باعث شد این بار طرفداران ساندرز نیز بر خلاف دوره قبل، به کاندید خط میانه رای بدهند.

با این همه انتخاب بایدن به معنی بازگشت به شرایط متعارف نیست. ترامپیسم لجن جامعه آمریکا، نیروهای راسیست و برتری طلبان سفید و فاشیستهای رسمی و علنی که در زوایای تاریک جامعه و مدیای اجتماعی لانه کرده بودند، را بمیدان آورد و فعال کرد. در جلوی صف اوباشی که به کنگره حمله کرده اند رهبران این نیروها قرار داشتند که اکنون نام و عکس و سابقه شان در رسانه ها منتشر شده است. رسانه ها در گزارشات مستند خود چهره های سابقه داری از راستهای افراطی، “اوباش اینترنتی”، “ملی گرایان سفید” مبلغین “تئوری توطئه کیوانان”، رهبران “پسران مغرور” – برتری طبان سفید که ترامپ در مناظره تلویزونی اش با بایدن خطاب به آنان گفت “عقب بنشینید و آماده باشید”- اوباشانی که در تظاهرات ضد نژاد پرستی در شارلوتز ویل با مردم درگیر شدند و ترامپ با اعلام اینکه “در هر دو طرف آدمهای خوبی قرار دارند” از آنان حمایت کرد، نازیستهای علنی که بر تی شرتشان نوشته بودند “آشویتس برای همیشه” و ” شش میلیون کافی نیست” – اشاره به شش میلیون قربانی کوره های آدمسوزی – و قمه کشانی از این قبیل را که میتوان آنانرا معادل آمریکائی شعبان بی مخ ها و حزب اللهی ها در ایران دانست، در صف مقدم حمله اوباشان به کنگره شناسائی و معرفی کرده اند. اینها بخش فعال پایگاه اجتماعی ترامپ هستند. شکست انتخاباتی ترامپ با دروغهای او مبنی بر تقلب انتخاباتی این نیروها را به تحرک واداشته است، اما پلاتفرمشان فراتر از ترامپ و ترامپیسم است. اینها اعلام کرده اند که میخواهند آمریکا را از سیاهپوستان، از مهاجرین، از رنگین کمانی ها، از طرفداران محیط زیست، از یهودیها و از چپها و لیبرالها پس بگیرند. ترامپ و اکثریت بالائی از حزب جمهوریخواه و بدنه ماشین دولتی حاکم و رسانه هائی نظیر فاکس نیوز با این نیروها “همدرد” و هم جهت اند.

ترامپیسم در مقابل چپ اجتماعی
در برابر چپ اجتماعی و جنبشهای رادیکال توده ای خیابانی، نظام حاکم از پلیس و کنگره و کل ماشین دولتی و هر دو حزب حکومتی عملا در کنار ترامپ قرار میگیرند.

پلیس و نیروهای امنیتی آمریکا از حمله به کنگره آگاه بودند و با این حال “غافلگیر” شدند و تا سه ساعت پس از حمله به کنگره حرکتی از خود نشان ندادند . پلیس ضد شورش که چند ماه قبل سوار بر اسب و با گاز اشک آور و باتوم به تظاهرات مسالمت آمیز جنبش میخواهم نفس بکشم حمله برده بود، در برابر حمله اوباش فاشیست که در اینترنت و حتی در سخنرانی های ترامپ قصد خود را اعلام کرده بودند، بیشتر نظاره گر بود. به گزارش رسانه ها تعداد دستگیر شدگان این ماجرا تا کنون کمتر از یک پنجم دستگیر شدگان تظاهرات مسالمت آمیز در دفاع از جورج فلوید است.

اما مساله فقط به همراهی پلیس و نیروهای امنیتی با اوباش فاشیست محدود نمیشود. اکثریت جمهوریخواهان نیز همانند گله های راست افراطی انتخابات را تقلبی میدانند و حتی اکثریت بالائی از نمایندگان جمهوریخواه در کنگره در ادامه همان جلسه ای که مورد حمله اوباش قرار گرفت، انتخاب بایدن را تائید نکردند. آنهم در حالیکه همه میداتستند ادعاهای ترامپ در مود تقلب در انتخابات از جانب حتی مسئولین انتخاباتی جمهوریخواه در ایالات مختلف، در بیش از شصت دادگاه ایالتی و در دادگاه عالی آمریکا که اکثریت قضاتش جمهوریخواه هستند، بارها رد شده است.

عدم پذیرش بایدن از جانب جمهوریخواهان بخاطر تقلب در انتخابات نبود، بخاظر نفس انتخابات بود. ٩ سال پیش جنبش اشغال اعلام کرد آزادی از صندوق رای بیرون نمی آید و امروز ترامپیسم اعلام میکند منافع یک درصدیهای حاکم نیز از صندوق رای بیرون نمی آید.

درماندگی پارلمانتاریسم
مدتهاست بخش محافظه کار طبقه حاکمه با انتخابات پارلمانی مشکل دارد. اساس مساله آنها اینست که تغییرات دموگرافیک در جامعه آمریکا، تغییر ترکیب جمعیتی به نفع رنگین پوستان و مهاجرین، گسترش شهرهای بزرگ به ضرر شهرهای کوچک غیر صنعتی و فارمر نشین، و بالاخره مدرنیسم و گرایش به چپ که بویژه به شکل رویگردانی نسل جوان از تعصبات مذهبی و نژادی خود را نشان میدهد، نفوذ اجتماعی جمهوریخواهان را هر روز کمرنگ تر میکند. تلاش آنها برای مانع تراشی و سخت کردن رای دادن بوسیله مهاجرین و سیاهپوستان که از مدتها قبل آغاز شده و در انتخابات اخیر به شکل مخالفت با رای دادن از طریق پست خود را نشان میداد نیز در نهایت نمیتواند مشکل آنها را حل کند. اساس مساله در واقع عدم کارآئی پارلمانتاریسم برای کلان سرمایه داران و راس یک درصدیهای حاکم است. حزب دموکرات هم گرچه تلاش میکند با تغییرات دموگرافیک خود را وفق بدهد اما او هم نهایتا از حل و حتی تخفیف مسائل پایه ای که به شرایط حاضر منجر شده ناتوان است. از دست رفتن موقعیت بر تر دولت آمریکا در سطح جهانی، بحران محیط زیستی و امروز بحران کرونا که در آمریکا بیداد میکند، بحران اقتصادی که در اثر شیوع کرونا بمراتب عمیق تر و گسترده تر شده است، و بالاخره بی تامینی اقتصادی توده مردم و شکاف عظیم بین کوه ثروت و دره فقر که در جامعه آمریکا بیش از هر کشور غربی دیگری قابل مشاهده است، این مسائل پایه ای و مزمن تنها مساله جمهوریخواهان و کلان سرمایه داران نیست، مساله کل طبقه حاکمه آمریکا است. آنچه در شکل ضدیت با مهاجر و سیاهپوست و خارجی ستیزی و حتی شونیسم زن ستیز ظاهر میشود در واقع تقابل کل طبقه حاکمه با محروم ترین و بی حقوق ترین و سخت کوش ترین بخش طبقه کارگر آمریکا است. این جدال است که نهایتا به جنبشهائی نظیر جنبش اشغال و میخواهم نفس بکشم و “می تو” در صفوف مردم، و تحرک بیسابقه دارو دسته های فاشیست در جبهه طبقه حاکمه شکل داده است.

آینده از آن کیست؟
ترامپ لجن جامعه آمریکا را رو آورده است، اما فاشیسم آینده آمریکا را رقم نخواهد زد. روند عینی تحولات اجتماعی و اقتصادی و جمعیتی در آمریکا و در سطح جهانی کلید حل مسائل پایه ای و مزمن جهان ما را در دست توده مردم کارگر و کارکن، در دست ٩٩ درصدیها، قرار داده است. آینده از آن توده مردمی است که با جنبش اشغال، با پرچم میخواهم نفس بکشم و با خواست انحلال پلیس گوشه ای از قدرت خود را به نمایش گذاشتند. ترامپیسم بیش از آنکه نشاندهنده راه حل طبقه حاکمه باشد، نشانه عجز او در حل مسائل پایه ای است که هم اکنون ٩٩ درصدیها را نه تنها در آمریکا ، بلکه در ایران و در سراسر جهان به حرکت درآورده است.

٩ ژانویه۲۰۲۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *