درمورد “انتخابات” های جمهوری اسلامی
مصاحبه زیر را منصور حکمت ١٦ سال قبل بدنبال انتخاب خاتمی انجام داده است. نکات بسیار جالبی درمورد مکانیزم مبارزه مردم، نحوه تحلیل از رای مردم، تفاوت برخورد حزب و مردم، درمورد نیروهای اپوزیسیونی که با مشاهده شرکت مردم در “انتخابات” از تحریم پشیمان شده اند و نکات متعدد دیگری دارد که همچنان پس از ١٦ سال و علیرغم فاکتورهائی که تغییر کرده است همچنان آموزنده است. خواندنش را به همگان توصیه میکنم.
اصغر کریمی
٢٨ خرداد ٩٢ (١٨ ژوئن ٢٠١٣)
گفتگو با نشريه انترناسيونال
انترناسيونال: راى آوردن خاتمى واقعه اى غير منتظره بود، چه براى ناظران و مفسران اوضاع ايران، چه براى گروههاى سياسى و چه حتى براى خود مردم. علت اين امر، يعنى پيروزى خاتمى عليرغم همه پيش بينى ها، چه بود؟
منصور حکمت: آنچه غير منتظره بود انتخاب خاتمى نبود. بلکه اين بود که اولا مردم وسيعا در راى گيرى شرکت کردند و ثانيا، جناح حاکم نتوانست تقلب کند و جلوى انتخاب خاتمى را بگيرد. فکر ميکنم فرض اکثر ناظران اين انتخابات اين بود که مردم اساسا نظير شوهاى انتخاباتى پيشين در اين يکى هم شرکت نميکنند و از اين گذشته جناح هاى مختلف از پيش بر سر نتيجه انتخابات و کسى که بايد سر از صندوق در بياورد معامله شان را کرده اند. براى هر کس معلوم بود که اگر مردم شرکت کنند و تقلبى در کار نباشد از ميان اين ليستى که جلوى مردم گذاشته اند خاتمى راى مياورد. بعلاوه از وقايع و فضاى يکى دو هفته آخر در خود ايران و عکس العمل مردم چنين بر ميامد که راى آوردن خاتمى براى خيلى ها، چه طرفداران و چه مخالفينش، در خود کشور ديگر در اواخر کار يک احتمال جدى محسوب ميشده است و غير منتظره نبوده است.
انترناسيوال: چرا تقلب ممکن نشد؟
منصور حکمت: تقلب ممکن نشد چون مساله براى همه جناحها، و بخصوص براى آنها که در صورت انتخاب ناطق نورى دستشان تقريبا از همه چيز کوتاه ميشد، مساله مرگ و زندگى بود. انتخاب يک نفر بعنوان رئيس جمهور، برخلاف انتخابات مجلس، يک انتخاب سياه و سفيد براى جناحهاست. يک ليست چند صد نفره در کار نيست که بشود در آن سازشهايى کرد و به اين يا آن درصد از نفوذ رضايت داد. سوال اين بود: ناطق نورى آرى يا نه. در ابتداى کار چنين بنظر ميرسيد که جناج رفسنجانى بالاخره رضايت داده پست رئيس جمهورى را بدهد و در عوض براى رفسنجانى يک موقعيت کليدى و با نفوذ، شوراى تشخيص مصلحت، دست و پا کند و کارش را ادامه بدهد. اما آينده دولت گراها و خط امام سابق، موسوم به جناح چپ، کاملا زير سوال بود. وقايع ماههاى آخر به اينها نشان داد که هنوز راه ديگرى وجود دارد. يک ائتلاف جديد شکل گرفت که از بسيارى جهات جالب توجه است. اين ائتلاف ديگر ائتلافى بر سر سياست اقتصادى، بازار يا دولتگرايى نبود، بر سر رابطه با غرب و آمريکا نبود، بلکه بر سر جلوگيرى از يک کاسه شدن قدرت جناح رسالت بود، چيزى که خودشان مبارزه با “انحصار طلبى” اسم گذاشته اند. اين ائتلاف جديد “خط امام” سابق را با قربانيان ديروزش، “ليبرالها” و “غربى” ها، زير يک چتر جمع کرد. وقتى اين ائتلاف بوجود آمد، مساله سرنوشت انتخابات دوباره باز شد. اين ترکيب ديگر بطور مادى امکان مقابله از بالا و پائين، از درون جلسات و نهادها و ارگانها و غيره، تا سطح خيابان و موازنه قدرت چاقوکشان و جمعيت هاى کرايه اى دو طرف، با جناح مقابل را داشت. در بالا، چند هفته قبل از انتخابات رفسنجانى صريحا عليه تقلب هشدار داد و خامنه اى ناگزير به عکس العمل و تضمين دادن علنى شد. در پائين، انصار حزب الله با اين حقيقت روبرو شدند که چاقوکشى و چماقدارى شان ميتواند با مقاومت و مقابله به مثل اساتيد سابق شان در ميان خط امامى ها مواجه بشود. و بالاخره جنب و جوش مردم و جوانان به حمايت خاتمى در روزهاى آخر و همينطور در خود راى گيرى به جناح رسالت و به خامنه اى نشان داد که تقلب و از صندوق در آوردن ناطق نورى ميتواند نتايج انفجار آميزى ببار بياورد.
انترناسيونال: در اطلاعيه حزب گفته شده است که “مردم به خاتمى راى دادند، اما خاتمى منتخب هيچکس نيست.” چرا مردم، آنهم وسيعا، در انتخابات شرکت کردند و به خاتمى راى دادند؟
منصور حکمت: مردم برخلاف دفعات قبل وسيعا راى دادند چون دريافتند که شرايط يک فرصت استثنايى براى دخالت در سياست و در سرنوشت رژيم برايشان فراهم کرده است که ممکن است بسادگى و بزودى تکرار نشود. واضح است که در بين شصت ميليون اهالى مملکت همه نوع موضع و برداشتى از مساله پيدا ميشود. بعضى کسانى که به خاتمى راى دادند شايد واقعا همفکر او باشند و به او اميد داشته باشند. اما اين مشخصه حرکت مردم در اين انتخابات نبود. حرکت مردم را دو اميد و دو نياز اساسى شکل ميدهد. اول، آرزو و خواست نابودى و سرنگونى رژيم. اين واقعيت که اکثريت عظيم مردم ايران ميخواهند از رژيم اسلامى و حکومت دينى بطور کلى خلاص شوند براى کسى که اندک آشنايى با اوضاع ايران و مردم در ايران داشته باشد قابل ترديد نيست. اين اميد اول مردم است. دوم، مردم در عين حال ميخواهند و تلاش ميکنند زندگى تحت رژيم اسلامى تاحد ممکن قابل تحمل تر بشود. شايد براى تئوريسين هاى برخى فرقه هاى “انقلابى” مدل قديم فهم اين مساله که چطور کسى ميتواند در آن واحد خواهان انقلاب و اصلاحات هردو باشد سخت باشد. اما اين تنها شکل واقعى نگاه کردن به مساله توسط مردمى است که دارند عمرشان، زندگى شان، را تحت يک رژيم ارتجاعى و مستبد ميگذرانند. مردم ميخواهند رژيم اسلامى نابود شود و همان مردم ميخواهند رژيم اسلامى تعديل شود. در محاسبات مردم، خاتمى به طرز چشمگيرى در محل تلاقى اين دو خواست ظاهر ميشود. پلى است که اين دو دورنما را به هم وصل ميکند. در نظر مردم انتخاب خاتمى گامى بود در هر دو جهت، عاملى براى تعديل رژيم و واسطه اى براى تضعيف رژيم. کسى به خاتمى براى خاتمى راى نداده است. همانطور که کسى به بنى صدر براى بنى صدر راى نداده بود. اينها کسانى از درون خود رژيم بودند که به زعم مردم استعداد خيانت به رژيم و تضعيف آن را داشته اند.
قبل از اينکه به اغراق در “روحيه انقلابى” مردم متهم شوم يک نکته را تاکيد کنم که فکر ميکنم بخصوص به تحرک وسيع مردم در انتخاب خاتمى مربوط ميشود. سرنگونى طلبى مردم در مقياس توده اى لزوما از سر تعلق سياسى به سوسياليسم و ليبراليسم و سکولاريسم و تاسى از اين يا آن برنامه و حزب اپوزيسيون نيست. شک نيست که خيلى از مردم نظرات روشن و کنکرتى در مورد نظام آلترناتيو و نوع رژيم سياسى آتى دارند و به يک جنبش تعريف شده در اپوزيسيون تعلق دارند. اما توده وسيع مردم مطلوبيت و عدم مطلوبيت و ماندگارى و رفتنى بودن يک رژيم سياسى را با فاکتورهاى عام تر و بنيادى تر و به يک معنى بسيار ملموس ترى قضاوت ميکنند. از نظر مردم جمهورى اسلامى بايد سرنگون شود، بايد برود، نه فقط از اينرو که رژيمى مستبد، وحشى و سرکوبگر است، بلکه همچنين چون با تعريف و معناى زندگى عادى از ديدگاه مردم ايران در تناقض است. شايد اگر جامعه اى، نظير عربستان سعودى، کلا در قالب ارتجاع و استبداد اسلامى متولد بشود حکومت مربوطه بتواند دوام و بقايى داشته باشد و يا لااقل به رژيم متعارف سياسى در زندگى يکى دو نسل تبديل شود. اما يک جامعه غير اسلامى و بشدت سمپاتيک با فرهنگ و روش زندگى اروپايى را نميتوان به زور وادار به پذيرش حکومت دينى و اسلامى کرد. از نظر مردم، رژيم اسلامى از ابتدا پديده اى انتقالى و گذرا محسوب ميشد که بايد دير يا زود از جلوى شيوه هاى زندگى متعارف و تاکنونى مردم ايران کنار برود. حکومتهاى مستبد ميتوانند با به توپ بستن مجلس، کوبيدن کمونيست ها، ممنوع کردن احزاب و اجتماعات و سلب آزادى سياسى مردم مدتها سر کار بمانند و حتى براى مردم تا مدتها عادى شوند. اما موسيقى و سکس و ورزش و حق معاشرت و خنده و شادى را نميتوان به توپ بست، نميتوان محو کرد. ميتوان مردم را براى سالها از دخالت در سياست محروم کرد، اما از ادامه زندگى به شيوه خودشان نميتوان باز داشت. مردم اين رژيم را نميخواهند. براى سقوطش روزشمارى ميکنند. تصور مردم از جامعه اى که ميخواهند اروپايى و غير مذهبى است.
خاتمى منتخب مردم نيست چون مردم آزادى انتخاب نداشتند. ليستى از چهار مرتجع تسبيح بدست مدافع ولايت فقيه و همدست در ١٨ سال جنايت را جلوى مردم گذاشته اند تا مردم کنار اسم يکى از آنها ضربدر بزنند. واضح است در چنين انتخابى اين مردم، با اين افق، از اين ليست به کسى راى ميدهند که انتخابش اوضاع رژيم را به هم بزند، از تثبيت بيشتر رژيم جلوگيرى کند. به کسى راى ميدهند که قيافه اش به آدميزاد شبيه تر باشد. اگر بناست مردم آخوندى را برگزينند، به آنى راى ميدهند که عمامه اش را عقب تر ميگذارد و زيرجامه اش را زود به زودتر عوض ميکند. خاتمى همينقدر منتخب مردم است. مردم تشخيص دادند که در اين انتخابات خاص، با اين تناسب قواى جناحها، گيجى رژيم و دشوارى تقلب، و همينطور وجود خاتمى در ترکيب کانديداها که از کاهش فشار فرهنگى به زنان و به مردم بطور کلى سخن ميگفت، فرصتى طلايى براى بهم ريختن اوضاع رژيم بدست آورده اند و از اين فرصت سود جستند.
انترناسيونال: آيا اين به اين معنى است که يک کانديد مکلا و به اصطلاح ليبرال تر، مثلا از نهضت آزادى، اگر اجازه شرکت مى يافت حتى شانس بيشترى از خاتمى ميداشت؟
منصور حکمت: بنظر من نه. کانديدى ميتوانست مردم را پاى صندوق ها بياورد که از نظر مردم شانس بقاء داشته باشد. کانديد مربوطه ميبايست يکى از خود رژيم و ترجيحا آخوند باشد. مردم به کسى که تصور کنند روز بعد از پيروزى انتخاباتيش فرارى يا سربه نيست ميشود راى نميدادند. نتيجه انتخابات رژيم شاهدى بود به ورود کاملا حسابگرانه مردم به يک روند فعال تضعيف و سرنگونى رژيم.
انترناسيونال: فرمولبندى هاى مختلفى در نشريات اپوزيسيون از اين انتخابات بدست داده شده. مثلا اينکه اين انتخابات راى “نه” به رژيم بود، يا گواه انتخاب “راه مسالمت آميز” براى تغيير رژيم توسط مردم بود، يا “پيروزى ايران گرايى” بود. اين فرمولبندى ها را چگونه ارزيابى ميکنيد؟
منصور حکمت: نفس اينکه کسى بگويد “اين راى نه به رژيم بود” اشکالى ندارد، مشکل اينجاست برخى ميخواهند از اين فرمول اين را در بياورند که گويا خاتمى و نظرات و سياستهاى او عليه رژيم اسلامى و واقعيت هاى تاکنونى آن قرار گرفته اند، و گويا اين خود خاتمى و مواضع اوست که “نه به رژيم” است. اينطور نيست. خاتمى سخنگوى يکى از جناحهاى خود اين رژيم و مدافع ارکان و موجوديت و تاريخ اين رژيم است. يکى از مهره هاى خود رژيم است و کوچکترين قصد “نه گفتن” به رژيم اسلامى را ندارد و چنين وعده اى هم به کسى نداده است. مردم هم چنين تصويرى از او ندارند. بحث پيروزى “راه مسالمت آميز” هم نمونه ديگرى از توهم سازى نسبت به رژيم اسلامى و تبليغ سياست سازش با آن است. کاش راه مسالمت آميزى وجود داشت که در يک آينده به اندازه کافى نزديک جمهورى اسلامى به زير کشيده ميشد، سران و کارگزاران آن دستگير و به جرم جنايت عليه بشريت به دادگاههاى مردم سپرده ميشدند، ارگانهاى منتخب مردم تشکيل ميشدند و امور جامعه را بدست ميگرفتند، حکومت مذهبى را ملغى ميکردند، برابرى زن و مرد را اعلام ميکردند و غيره. اما کسى که انتخاب خاتمى را پيروزى راه مسالمت آميز به تغيير رژيم ميخواند منظورش قاعدتا اين تغيير نيست. جماعتى ميخواهند جمهورى اسلامى روزنه اى براى ابراز وجود آنها باز کند تا بتوانند با آن کنار بيايند و با انتخاب خاتمى به اين اميدوار شده اند. “پيروزى ايران گرايى”؟ اظهار نظر راجع به اين يکى احتياج به يک بررسى تطبيقى نظرات خاتمى با عمو نوروز دارد که وقت بيشترى را ميطلبد. اين فرمولبندى ها مجموعا فضاى حاکم به اپوزيسيون ملى و جمهوريخواه رژيم را توصيف ميکنند، آمادگى براى آويختن به کوچکترين وعده اصلاح و تعديل در رژيم براى به سازش رسيدن با آن، بار اولشان هم نيست.
انترناسيونال: شرکت مردم و انتخاب خاتمى بحثهايى را هم در مورد درستى و نادرستى سياست تحريم انتخابات به ميان کشيده است. بنظر ميرسد مدافعان تحريم با مشاهده شرکت مردم و زير فشار گروههاى طرفدار شرکت در انتخابات مجبور به عقب نشينى شده اند. بعضى ميگويند سياست تحريم اشتباه بوده و بعضى معتقدند اين مردم بودند که اشتباه کردند. حزب در مورد تحريم و شرکت نظرى از پيش ابراز نکرد. چرا؟ و کلا در مورد بحث امروز بر سر تحريم چه فکر ميکنيد؟
منصور حکمت: سازمانى که فراخوان شرکت در انتخابات رژيم را ميدهد، دارد نه فقط مشروعيت انتخابات بلکه مشروعيت رژيم و پستى که به راى گذاشته شده است را اعلام ميکند. تکليف چنين سازمانى بنظر من معلوم است و بحث بيشترى احتياج ندارد. اين يک سازمان ارتجاعى است. اما موضع تحريم انتخابات هم صحيح نيست. چون حتى سياست تحريم نيز، اگر چه مشروعيت انتخابات را رد ميکند، تلويحا به مشروعيت ساختارها و کليت رژيم سياسى صحه ميگذارد. در قبال رژيمى نظير جمهورى اسلامى سياست تحريم هم توهم زاست. بگذاريد مثال بزنم، اگر فردا اعلام کنند که پست مرجع شيعيان جهان، يا سر شکنجه گر زندان اوين، يا فرماندار حکومت نظامى فلان شهر انتخابى است، آيا ما بايد فراخوان تحريم بدهيم؟ اينگونه انتخاباتها مادون تحريم اند. نيرويى که قصد سرنگونى کل يک رژيم سياسى را دارد، نيرويى که در جنگ با يک رژيم بسر ميبرد، انتخابات مراجع آن رژيم را نه تحريم، بلکه افشاء ميکند. از اينروست که حزب ما هيچگاه خود را اسير بحث جعلى تحريم يا شرکت نکرده است.
در مورد بحث امروز و عقب نشينى مدافعان تحريم بايد بگويم که اگرچه موضع تحريم به دليلى که گفته شد موضع مربوطى نيست، طرفداران تحريم نبايد با ديدن شرکت مردم در انتخابات دودل شوند يا به موضع دفاعى بيفتند. تحريمگران کسانى هستند که بهرحال ولو با بيانى ناکافى مشروعيت رژيم را زير سوال برده اند. کسانى هستند که خواسته اند حقايقى را در مورد رژيم بيان کنند. مردم هم دقيقا از همين موضع و با علم به همين حقايق در انتخابات شرکت کرده اند. وظيفه يک حزب سياسى اپوزيسيون در شرايط امروز ايران اين نيست که تکليف روز انتخابات مردم را روشن کند و برنامه صبح و عصر آنها را برايشان بچيند. وظيفه يک اپوزيسيون انقلابى در درجه اول اينست که حقيقت سياسى و اجتماعى اتفاقى که دارد رخ ميدهد را براى مردم روشن کند. همه ما رفراندم جمهورى اسلامى را تحريم کرديم با علم به اينکه مردم با تلقى اى که آن روز داشتند وسيعا در آن شرکت خواهند کرد. همانطور که گفتم در اين مورد اخير مردم ايران در يک “انتخابات” شرکت نکردند، در يک زورآزمايى تاکتيکى با رژيم شرکت کردند تا آن را تعديل و از آن مهم تر بى ثبات و تضعيف کنند.
انترناسيونال: پس مردم اشتباه نکردند.
منصور حکمت: خير مردم اشتباه نکردند. اما آن سازمان اپوزيسيون که فراخوان شرکت در انتخابات داده باشد اشتباه که سهل است، مردم را فريب داده است. اقدام مردم يک آکسيون مشخص است با نتايج عملى خاص. اما موضع يک حزب اپوزيسيون يک عمل و تبيين سياسى با استنتاجاتى اصولى و نظرى است. شرکت مردم براى کور کردن برنامه ناطق نورى و چوب لاى چرخ رژيم گذاشتن سند مشروعيت رژيم يا انتخابات رئيس جمهورى آن نيست، اما فراخوان يک حزب سياسى به “شرکت” در انتخابات، آنهم انتخاباتى که خودش بعنوان کانديد اجازه “شرکت” در آن ندارد، فراخوانى براى برسميت شناسى مشروعيت رژيم است. بين اينها فرق اساسى هست.
انترناسيونال: آيا واقعا انتخاب خاتمى به “تعديل يا تضعيف” رژيم منجر خواهد شد؟ نتايج اين واقعه در سير تکوين رژيم چه خواهد بود؟ بنى صدر ميگويد همان بلايى که سر او آوردند سر خاتمى هم خواهد آمد.
منصور حکمت: اپوزيسيون ملى و جمهورى خواه در وجود خاتمى يک ناجى جديد براى ملت يافته است. تکرار ماجراى “پرزيدنت” رفسنجانى و “اسلام ميانه رو”. اينکه خود خاتمى چه ميخواهد و چه خواهد کرد تعيين کننده نيست. مساله اينست که مردم زير لواى اين اتفاق جديد با رژيم چه خواهند کرد. هر تعديلى به رژيم تحميل شود حاصل تحرکى خواهد بود که مردم يافته اند. خاتمى قرار نيست کار خاصى بکند. مردم با اين واقعه موقعيت مناسب ترى براى اعمال فشار به رژيم و عقب راندن آن ايجاد کرده اند. منتها اين شروع روندى است که پايان آن از اکنون معلوم نيست. کسانى که فکر ميکنند بدنبال اين انتخابات رژيم اصلاحاتى را بخود خواهد پذيرفت و بصورت يک رژيم اسلامى معتدل با اسلامى نامزاحم و “نهادى شده” بعنوان دولت متعارف در ايران به حيات خود ادامه خواهد داد، حقايق مهمى را هم در مورد ماهيت جمهورى اسلامى و هم در مورد ديناميسم حرکت مردم از ياد ميبرند. مردم ايران رژيم اسلامى، حال با هر اسلامى، نميخواهند. هر درجه عقب نشينى و تعديل رژيم، به معناى افزايش امکانات و حرارت مردم در مبارزه براى سرنگونى رژيم خواهد بود. مردم آنجا که آخوندهاى معتدل و مليون مسالمت جو دوست دارند توقف نخواهند کرد. اين يک فاکتور اصلى در اوضاع سياسى ايران است، هر سازش رژيم با مردم پيش درآمد ناسازگارى بيشتر مردم با رژيم است. دوم، جناحهاى مختلف رژيم، عليرغم هر اختلافى که بر سر سياست اقتصادى و فرهنگى و غيره با هم دارند، در نفس “حفظ نظام” عميقا با هم متحدند. ولايت فقيه سيستمى است که اين جماعت براى حفظ نظام در شرايط تعدد جناحها ابداع کرده اند. وظيفه فقيه در اين سيستم اينست که مانع ايجاد تناسب قوا و فضايى در ميان جناحها شود که کل نظام را به خطر بياندازد. اين انتخابات پايان کار جناحها نيست. پايان جدلها و وحدتهاى آنها نيست. در هر مرحله حس کنند مناسبات و تخاصمات ميان جناحها مردم را دارد به سرنگونى کل رژيم نزديک ميکند، اختلافات تابع حرکت يکپارچه اينها عليه مردم خواهد شد. نه فقط ميدانند شرکت هر جناح در قدرت سياسى منوط به بقاء “جمهورى اسلامى” در ايران است، بلکه بعد از دو دهه جنايت همگى ميدانند که در صورت سرنگونى رژيم تک تک شان، از هر جناح، به محاکمه کشيده ميشوند. کجا ميتوانند فرار کنند؟ اين رژيم در مقابل روند “تعديل” از خود دفاع خواهد کرد. هر جناح فکر ميکند که حد موازنه طلايى ميان خشونت و مسالمت با مردم را او ميداند و ميتواند جامعه را روى آن نقطه در حال بالانس نگاه دارد. ولى چنين حد طلايى اى وجود ندارد. حرکت مردم عليه رژيم رو به تشديد خواهد گذاشت و تصوير امروز ناگزير عوض خواهد شد. مهم اينست که مردم در طى اين مسير اين قدرت را پيدا کنند که گام بگام عکس العملهاى بعدى رژيم را در هم بشکنند و خنثى کنند.
شرايط امروز با شرايط دوره بنى صدر از بسيارى جهات فرق ميکند. بنى صدر اپورتونيست منفرد و ابن الوقتى بود که خود را به خمينى و جريان اسلامى انداخته بود. نماينده جناح و جنبش و تمايل تعريف شده اى در رژيم يا در جامعه نبود، کانديد اصلى خود رژيم و خود خمينى بود و از قبل خود آنها و با تقلب و فشار خط رسمى انتخاب شده بود. اين آدم از بخت بد در يک دوره تعيين کننده در ايران، وقتى حرکت نهايى و اجتناب ناپذير رژيم اسلامى در سرکوب خونين مردم انقلابى آغاز شد، ساکن باشگاه افسران بود. خاتمى نماينده و اميد يک جناح خود رژيم است. توازن قواى جناحها امروز چيز ديگرى است. مردم همان مردم نيستند و همان موضع را نسبت به رژيم ندارند. خمينى و اتوريته بلامنازعى بالاى سر رژيم نيست. سير رويدادها هم همان نخواهد بود. فرمول بنى صدر هم نوعى ديگر از ناجى تراشى در درون خود رژيم و توهم سازى نسبت به يک جناح آن است.
انترناسيونال: سياست غرب و مساله اختلاف ميان آمريکا و اروپا بر سر شيوه برخورد به رژيم اسلامى چه تاثيرى از اين انتخابات خواهد پذيرفت؟
منصور حکمت: اختلاف اروپا و آمريکا بنظر من استراتژيکى نيست. هر دو نهايتا خواهان جايگزينى رژيم اسلامى با يک رژيم متعارف تر غير اسلامى هستند. اما از نظر تاکتيکى تا امروز اختلاف جدى اى داشته اند. اروپا در مقابل جنبش اسلامى، در مقابل مهاجرت از کشورهاى مسلمان نشين و همينطور تروريسم اسلامى ضربه پذيرتر است و لاجرم همواره دنبال فرمولهايى ميگردد که سير جايگزينى رژيم اسلامى بدون دست انداز، بدون تشنج و خصومت طى شود. حدت يافتن مناسبات براى اروپا معنى عملى فورى دارد. اما آمريکا از آنسوى آتلانتيک دست بازترى براى اتخاذ روش هاى مواجهه گرانه تر و تندتر دارد. بخصوص وقتى سياست داخلى دولت آمريکا چنين اقتضا کند.
انتخاب خاتمى به آمريکا و اروپا هر دو امکان داده است که مستقل از تبليغات و الفاظشان، يکبار ديگر سياست صبر و مدارا با رژيم ايران و تلاش براى تقويت جناح رفسنجانى – خاتمى را در دستور بگذارند. اندرزهاى هر دو به خاتمى، مبنى بر اينکه سنجيده و آهسته عمل کند، فورا جناح رسالت را دفع نکند و غيره، گواه اين مساله است.
اولين بار در خرداد ١٣٧٦، ژوئن ١٩٩٧، در شماره ٢٤ انترناسيونال منتشر شد.
مجموعه آثار منصور حکمت جلد هشتم صفحات ٣٦٩ تا ٣٧٨
انتشارات حزب کمونيست کارگرى ايران، چاپ اول نوامبر ١٩٩٧ سوئد ISBN 91-630-5761-1