لینک به مطالب دیگر درباره محیط زیست
سرور سالمی
انترناسیونال 872
سالهاست که مردم خوزستان از نبود آب شرب سالم و آب کافی برای کشاورزی و صدها بلای دیگر در رنج و عذابند. همسایگی با نفت و نیشکر جز بیماری، تخریب اراضی، بیکاری جوانان و برهوت سازی زمین های کشاورزی ثمری برای مردم خوزستان نداشته است. خوزستان با وجود خشکسالی ۶۳ درصدی رودخانههایش، همچنان سهم ۳۰ تا ۴۰ درصدی از آبهای سطحی ایران دارد و با ۱۰ سد آبی بزرگ و مهم بیشترین نیاز آبی سایر استانها را به وسیله لولههای انتقال آب تامین میکند. غیر از شهرستان اندیمشک که آب شرب تقریبا مطلوبی دارد و آن را از سد دز میگیرد، سایر شهرها و روستاهایش از آب شرب لولهکشی مطلوبی برخوردار نیستند. ۵۶ روستا از استان خوزستان کاملا محروم از سیستم آبرسانی هستند.
اهواز به عنوان مرکز این استان هنوز فاقد بسیاری از زیر ساخت های عمرانی است. با وجود گذر رودخانه کارون از این شهر اما محلاتی در اهواز با بی آبی دست و پنجه نرم می کنند. حصیرآباد، آسیه آباد، ملاشیه، عین دو، علی آباد، منبع آب و زرگان مناطقی از شهر اهواز هستند که سالهاست بی آبی می کشند و اهالی با رنج و مرارت روزگار میگذرانند.
آبادان بین دو رودخانه عظیم کارون و اروند قرار دارد که به جزیره سبز معروف بوده و اکنون به لطف سیاست های ضد محیط زیست جمهوری اسلامی به جزیره نمک تبدیل شده است. 25 سال است که مشکل شوری آب آبادان روز به روز بزرگتر و بیشتر میشود.
آب خرمشهر و آبادان از کارون تامین می شود که بعلت انتقال آب و کاسته شدن از حجم آب رودخانه و غلبه آب شور دریا به بستر رودخانه، آب شرب خانه های مردم هم شور، سبز رنگ ، بد بو و شبیه بوی فاضلاب های شهری است که در لوله ها جریان دارد. شوری آب به حدی است که دستگاههای تصفیه آب هم کار نمیکنند. کارونی که فقط پساب، زهکش و فاضلاب در آن جریان دارد، آب شیرینی در آن نمانده که بتوان آن را تصفیه کرد. بعضی محلات از همان آب شور و بدبو هم محرومند و آب کاملا قطع است و مردم برای خرید آب باید ساعتها زیر آفتاب با وجود گرمای طاقت فرسا و گرد و خاک، در صف های طولانی تانکرهای توزیع آب منتظر بمانند. در تیر ماه 97 شوری آب به حدی رسید که حتی پتروشیمی آبادان هم به دلیل آسیب های ناشی از آن مدتی تعطیل شد.
خرمشهر هم از بی آبی در امان نبوده است. مردم این شهر در تیرماه 97 همصدا با مردم آبادان در اعتراض به بی آبی و شوری آب دست به تجمع اعتراضی گسترده زده و شعارهای ضد حکومتی سردادند. حکومت در پاسخ ، ضمن امنیتی کردن فضای شهر با کمک پلیس ضد شورش و لباس شخصی های مزدور خود اقدام به شلیک گلوله و گاز اشک آور به مردم کرد که در نتیجه آن 4 نفر کشته و تعدادی زخمی و بسیاری از معترضین دستگیر شدند. مردم آب میخواستند و حکومت با گلوله جوابشان را داد.
در شادگان هم 500 هزار اصله نخل تنها در طی یکسال به دلیل بی آبی نابود شده است. در سال 1363 چهارونیم میلیون اصله نخل در شادگان وجود داشته که تا سال 99 به دو ونیم میلیون کاهش یافته اند و این تعداد باقی مانده هم در معرض نابودی ناشی از بی آبی هستند. حیات شهرستان شادگان وابسته به کشاورزی است. اولین رتبه در تولید خرما به شادگان تعلق دارد. کاهش تولید خرما از بیست و شش هزار تن به پانزده هزار و هشتصد تن، شدت ضربه بی آبی بر پیکر کشاورزی و زندگی مردم این منطقه که معیشتشان از همین طریق می گذرد را نشان میدهد.
و اما شهرستان شوش 219 روستا دارد که اغلب آن روستاها با مشکل آب شرب مواجه هستند. بعضی از این روستاها هیچوقت آب آشامیدنی لوله کشی نداشته اند. مردم مجبورند نیاز آب شرب روزانه خود را با پرداخت پول به اداره آبفا از تانکرهای غیر بهداشتی حمل آب، بگیرند و یا از رودخانه شاوور که خود منبع فاضلاب روستایی و شهری است برآورده کنند که در آلودگی و بیماری زا بودن آب این رودخانه، همچون دیگر رودخانه های خوزستان، هیچکس تردیدی ندارد.
در غیزانیه نیز که منطقه ای شامل هشتاد روستا است 300 حلقه چاه نفت وجود دارد که روزانه 500 هزار بشکه نفت از آنها استخراج میشود. خط لوله های آب بسیاری متعلق به شرکت نفت از کنار این روستاها عبور می کند. اما مردم این 83 روستا که جمعیتی بالغ بر 25 هزار نفر را شامل میشود از آن بی بهره مانده اند تا جایی که اهالی اقدام به سوراخ کردن لوله ها برای برداشت آب نمودند که با دستگیری تعدادی از اهالی و اتهام تخریب اموال عمومی جلوی آن گرفته شد.
پس از سالها بی توجهی حکومت نسبت به این وضعیت و قول های دروغین و وقت گذرانی مقامات، اهالی چند روستا در سوم خرداد ماه به نشانه اعتراض اقدام به مسدود کردن جاده اهواز به امیدیه نمودند که در پی آن چند نفر از اهالی معترض به ضرب گلوله مزدوران امنیتی حکومت زخمی شدند.
صد و پنجاه کیلومتر آن سوتر از دکلهای نفتی غیزانیه، هر چند ظاهرا منطقه کوهستانیتر و در تمام آن، آنچه به چشم میخورد آب است و رودهایی که در پشت سدها به اسارت گرفته شدهاند، ولی همچنان درد، درد آب است. ۴۴ روستای منطقه دهدز با بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ مشترک آب و چند هزار نفر جمعیت با وجود قرار داشتن در کنار دریاچه سدهای کارون یک، کارون دو، کارون سه، کارون چهار، در رنج بی آبی به سر میبرند.
خشکسالی و بی آبی خوزستان محصول سیاست سیستماتیک حکومت برای تصاحب زمینهای کشاورزی و اراضی مردم توسط ارگانهای دولتی است. خشک کردن تالاب های هورالعظیم و شادگان برای ایجاد تاسیسات نفتی و گاز که ماحصل آن پدیده ریزگردها شد، نصب دکل روی زمینهای زراعی کشاورزان، هدایت پساب شور نیشکر به زمینهای کشاورزی و تبدیل کردن زمین های حاصلخیز به نمک زار، مالچ پاشی و نابودی زیست بوم گیاهی و جانوری و در نتیجه از بین رفتن مراتعی که از آن برای تغذیه دام روستاییان استفاده می شد آرام آرام جمعیت روستایی ناتوان از ادامه حیات را روانه حاشیه شهرها نمود.
حال خوزستان سالهاست که بد است. “خوزستان هوا ندارد”، “آب ندارد”، “کوتعبدالله” در فاضلاب دست و پا میزند، سیل دار و ندار مردم را میبرد. “هفتتپه” حقش را فریاد میزند و کارگرانش سر از زندان در میآورند. گاومیش های بستان در آتش میسوزند. آبادان و خرمشهر و غیزانیه بجای آب گلوله می خورند. شوش، شاوور، بستان، شادگان …
بی آبی در شرایط مرگبار کرونا و حکومتی که دست در دست کرونا جان مردم را نشانه گرفته، خوزستان را روی خط قرمز زمین گیر کرده است. امروز یکی از فوری ترین خواست مردم خوزستان آب شرب سالم در خانه هایشان است. خواسته ای که پاسخ آن تا کنون گلوله و زندان بوده است.
مردم این استان بارها در اعتراضات خود به انتقال آب کارون، مخالفت خود را با سیاست های ضد انسانی و ضد محیط زیست نشان داده و خواستار تامین آب شرب سالم و آب کشاورزی کافی هستند. حکومت حتی حاضر به تامین این خواست ابتدایی صدها هزار نفر از مردم نیست. بی آبی، هوای مسموم، فقر، تبعیض، نابرابری، بیکاری، سرکوب، شکنجه زندانیان و بلاهای دیگری که حکومت بر سر چند میلیون مردم آورده است، خوزستان را به یک کانون داغ اعتراض و اعتصاب و انقلاب تبدیل کرده است. بغض خوزستان باز هم در حال ترکیدن است.