mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

ونزوئلا: جنون، کودتا یا انقلاب؟

mostafa saber
مصطفی صابر:
“ونزوئلا وارد یک انقلاب نشده، دیوانه شده است”! این نقل قولی از مباحثات بین جریانات چپ بر سر اینکه انقلابی در ونزوئلا جریان دارد یا نه، نیست. عبارت پایانی و نتیجه گیری مقاله ای از نیویورک تایمز است که دوشنبه این هفته تحت عنوان “ونزوئلا دیوانه میشود”، در سایت آن روزنامه منتشر شد.
البته “جنون” تنها تعبیر از وقایع ونزوئلا نیست. مادورا، رئیس جمهور و جانشین چاوز، تظاهرات های یک ماهه اخیر که در سراسر کشو جریان داشته و ابعاد وسیعتری میگیرد را “کودتای آمریکایی” میخواند. (تعبیری که احتمالا بسیاری از فرقه های چپ های سنتی بیشتر به آن تمایل داشته باشند.) اما حقیقت این است که مقامات آمریکایی با درجه ای احتیاط با وقایع ونزوئلا برخورد کرده اند و از حمایت کلی و محکوم کردن برخوردهای خشن دولت مادورا چندان فراتر نرفته اند. شاید علتش همان “دیوانگی” باشد که “رافائل اوسیو کابریکس” نویسنده نیویورک تایمز که خود ساکن کاراکاس است، به آن اشاره کرده و چندان به مذاق راست خوش نمی آید.
رافائل شکوه میکند که: هنوز هیچ جریان شناسنامه دار و موافق مبارزه قانونی نتوانسته رهبری این اعتراضات که نیروی عمده آن دانشجویان و جوانان هستند را بدست بگیرد. “رادیکال ها دست بالا دارند و قطعا صدایشان بیش از همه شنیده میشوند”. اضافه میکند: “تظاهرکنندگان بحران سیاسی را ایجاد کرده اند که کمتر برای دولت و بیشتر برای اپوزیسیون آن بحران زاست. اپوزیسیونی که تازه داشت یک ائتلاف تشکیل میداد اکنون دچار انشقاق شده است”. بدین ترتیب میتوان حدس زد که رافائل عزیز ما شباهت هایی به اصلاح طلبان وطنی دارد و نگران این است که میدانداری “رادیکال” ها کار مبارزه قانونی و “اصلاح طلبانه” برای تغییر دولت مادورا را خراب کند. یعنی بهانه به دست مادورا و نیروی سرکوبگرش (شبیه اصولگرایان و “انحصار طلبان” وطنی) بدهد و همان “دمکراسی نیم بند ونزوئلا” نیز بر باد برود. یعنی همان استدلال تکراری و نخ نما و ریاکارانه ای که از جماعت “لیبرال”، “اصلاح طلب” و نظیر آنها بارها شنیده ایم.
اعتراضات اخیر در ونزوئلا از ۴ فوریه و در پی مرگ دانشجوی دختری شروع شد که قربانی تجاوز شده بود. با عکس العمل شدید قوای دولتی در سرکوب اولین اعتراض دانشجویان به این قتل و جنایت، موج وسیعی از اعتراضات دانشجویی و جوانان و باریکاد بندی خیابانها، همچنین تظاهرات های گاه توده ای و عظیم و صف های قابلمه کوبی و غیره برخاست که بسرعت به کاراکاس و همه شهرهای اصلی ونزوئلا سرایت کرد. اوضاع اقتصادی در ونزوئلا علیرغم منابع بسیار سرشار نفت بشدت وخیم است. تورم بالای ۵۵ درصد است. اقلام اساسی نظیر نان و شیر و حتی دستمال توالت گیر نمی آید. نرخ جنایات بسیار بالاست (از جمله پنجمین کشور جهان در تجاوز). اعتراض به اوضاع فقر و فلاکت و کمبود مواد غذایی و گسترش سرسام آور جنایت مهمترین خواست های تظاهر کنندگان است. البته خواست های دیگری نظیر آزادی زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان و همینطور خواست آزادی بیان در اعتراض به کنترل شدید مدیای ونزوئلا مطرح است. تاکنون بیشتر از ۲۰ نفر کشته شده اند و برخی از آنها رهبران دانشجویی بوده اند که هدف گلوله نیروی لباس شخصی مادورا قرار گرفته اند. البته گروه هایی از تظاهر کنندگان هم بشیوه های “دفاع از خود” آنارشیستی و حتی اسلحه مجهزند و کسانی از “گارد ملی” ونزوئلا در این جریانات کشته شده اند. علاوه بر تظاهرات ها، باریکاد بندی در خیابانها، همچنین در تویتر و میدیای اجتماعی جنگ تبلیغاتی وسیعی بین مخالفین و مدافعین دولت مادورا (که هنوز حمایت بخش هایی از اهالی را بویژه در مناطق فقیر نشین دارد) جریان دارد.
نویسنده نیویورک تایمز بعد از اشاره به اغلب فاکتهای فوق نتیجه گیری جالبی میکند: “با این همه این بهار ونزوئلا نیست”. ادامه میدهد: هیچ جریان ساختار داری مثل “اخوان المسلمین” اینجا نیست که از تظاهرات کنندگان حمایت کند و بتواند جایگزین رژیم چاویستی شود. ارتش هم محکم پشت مادورا است. مادورا فعلا وقت میخرد تا “اکثریت خاموش” از این تظاهرات ها و باریکاد بندی ها و جنگ و گریزها که زندگی را مختل کرده خسته شوند، تا آنوقت این حرکت را سرکوب کند و با پولهایی که از چین میگیرد اقتصاد را راه بیندازد. اما در عین حال حتی سرکوب خونین این حرکت نیز به تداوم خشونت و جنایت و فقر و به اعتراض و طغیان پایان نمی دهد. و اینجاست که نهایتا نتیجه میگیرد “ونزوئلا وارد یک انقلاب نشده، دیوانه شده است”.
برخی مشاهدات و پیش بینی های رافائل اوسیو کابریکس بخصوص در کوتاه مدت حتی میتواند صحیح باشد. اما چیزی که در این میان چه برای راست (از جمله رافائل مورد بحث ما) و همینطور به اصطلاح “چپ” (که با چهاردست و پای “کودتای آمریکا” و حتی دفاع از “میراث چاوز” پایین می آید) غایب است، جوهر و محتوای واقعی و تاریخی اعتراضات کنونی در ونزوئلا است.
آنچه که در ونزوئلا میگذرد محتوای تاریخی و جهانی یکسانی با آنچه دارد که در مصر و تونس و سایر انقلابات خاورمیانه، جنبش اشغال، تظاهرات های انگلیس و یونان و اسرائیل و اوکرائین و ترکیه و برزیل و غیره در چند سال گذشته ،رخ داده و یا اکنون جریان دارد. این محتوای یکسان عبارتست از اعتراض نسل جدید به اوضاع موجود، به فقر و فلاکت، به سرکوب و بی حقوقی، به حاکمیت یک درصدی ها.
همه این حرکات که بعضا نام بردیم نشانه ها و بروزات یک جنب و جوش انقلابی و اعتراض جهانی به اوضاع فلاکت باری است که با سقوط شوروی و پایان دنیای دو قطبی شروع شد و برای قریب به سه دهه کل جهان را غارت کرد و درهم کوبید و به خفقان و قهقرا فرو برد. بر متن بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و با اعتراضاتی که دست بر قضا از ایران شروع شد و سپس به تونس و مصر و از آنجا به سایر نقاط جهان کشیده شد و در سال ۲۰۱۱ به اوج خود رسید، قطعا یک دوره سیاه و طولانی تمام شد و دوره جدیدی آغاز گردید که وجه مشخصه اش دخالتگری مستقیم و فعال مردم و بویژه نسل تویتر و فیسبوک در اوضاع است. چه طرفداران چاوز و چه اپوزیسیون مخالف او هردو به آن دنیای قدیم تعلق دارند و آنها که امروز در خیابانهای کاراکاس و سایر شهرهای ونزوئلا به میدان آمده اند به این دنیای جدید و به این صف انقلابات دهه اول قرن بیست و یک تعلق دارند. تعجبی ندارد اگر معترضین “رادیکال” نه مادورا و سنت چاوز را میخواهند و نه به اپوزیسیون او اعتمادی دارند. آنها نیروی سومی هستند که دنیایی یکسره متفاوت را میخواهند که از همه یک درصدی ها، اعم از اینکه در هیات وال استریت، یا امثال خامنه ای و اردوغان و مادورا و اسد و پوتین و غیره باشد خلع ید شود و اختیار مستقیما در ید ۹۹ درصدی ها قرار گیرد.
همه مشکل در اینجاست که این صف عظیم و جهانی، این نیروی عظیم انقلابات قرن بیست و یکمی متاسفانه سازمان و رهبری لازم را ندارد. در نتیجه اقدام و حرکت و کوشش و انرژی انقلابی اش نمی تواند تماما به ثمر بنشیند. این از نظر مفسرینی که به دنیای قدیم و تاریخ مصرف به سر آمده تعلق دارند (اعم از راست و چپ) میتواند “جنون”، “ارتجاع”، “کودتا” و یا هر چیز دیگری نام بگیرد. اما اگر امیدی به تغییر دنیا هست اساسا در این است که این انرژی و تلاش و جنب و جوش عظیمی که تا همینجا هم همه معادلات سیاسی را به هم ریخته، افق روشن و سازمان و سامان سیاسی خاص خود را پیدا کند و کره زمین را برای همیشه از شر یک درصدی ها و نظام بردگی مزدی شان رها کند. (۱۲ مارس ۲۰۱۴)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *