انترناسیونال می پرسد:
انترناسیونال: کره شمالی از خبرسازترین کشورهای جهان است. کشوری با توانایی های موشکی و اتمی که برخی از کشورها و در راس آن آمریکا را به حمله موشکی و اتمی تهدید می کند. کره شمالی کشوری بسته، با مردمانی فقیر و تحت کنترل و با حکومتی مخوف که روش های خشن اداره کشور و کنترل شهروندانش شهره است. ضد آمریکایی گری وجه برجسته سیاست خارجی این حکومت است. بسیاری از مخالفین کمونیست ها از هر فرصتی بهره جسته و در تبلیغات خود کره شمالی را نمونه یک کشور کمونیستی معرفی می کنند. آیا کره شمالی کشوری کمونیستی و یا سوسیالیستی است؟ کشمکش آمریکا و کره را چگونه توضیح میدهید. آیا این کشمکش ممکن است به یک جنگ تمام عیار و اتمی منجر شود؟
علی جوادی: واقعیت را باید از تحریفات و تبلیغات ضد كمونیستی تفكیك كرد. كره شمالی با هیچ شاخصی، چه سیاسی، چه اقتصادی و چه نظری و ایدئولوژیك هیچگاه یك كشور كمونیستی و یا سوسیالیستی نبوده است. این واقعیت، كه نه تنها كره شمالی بلكه حتی تمامی كشورهای بلوك شرق و مشخصا شوروی سابق هرگز یك كشور و یا بلوك سوسیالیستی نبودند و سوسیالیسم به معنای ماركسی، كارگری و شناخته شده آن هرگز در این كشورها مستقر نشد، یك واقعیت انكار ناپذیر است. این ارزیابی تنها ادعای ما كمونیستهای كارگری، ما ماركسیستها و پرچمداران استقرار یك نظام آزاد و برابر و انسانی و سوسیالیستی نیست. حتی بخشهایی از خود متفكرین و آكادمیسین های بوروژازی آنجا كه مشغول تبلیغات عوامفریبانه در دفاع از هیات حاكمه نیستند، به این حقیقت ساده اذعان دارند. كره شمالی اما مانند بسیاری از كشورهای بلوك شرق و چین در دوره هایی خود را كشور “كمونیستی” قلمداد كرده و مهیكند و همین ادعاهای كاذب طبقه حاكمه در این كشورها در عین حال بخشا زمینه ساز موثر بودن این تبلیغات كاذب بورژوازی غرب بوده است.
تبلیغات رسانه های بورژوازی و مشخصا آمریكایی در این برهه زمانی مبنی بر كمونیستی قلمداد كردن كره شمالی بازتاب و انعكاس تبلیغاتی این نیاز آنها در مواجهه و جدال با حكومت ارتجاعی و استبدادی كره شمالی است. به چنین تبلیغاتی نیاز دارند. همانطور زمانیكه میخواستند یوگسلاوی را چند پاره كنند و میلوسویچ را سرنگون كنند، باز در این تبلیغات دمیدند. از این رو این بار نیز باز در دست در توبره تبلیغات ضد كمونیستی و همیشگی خود كرده اند. اما ذره ای حقیقت در این ادعای بی مقدار آنتی كمونیستی موجود نیست.
در كره شمالی هیچگاه تلاشی برای استقرار سوسیالیسم نشد. برخلاف روسیه كه انقلاب كارگری اكتبر قدرت سیاسی را از آن طبقه كارگر كرد و یك حكومت كارگری در این كشور برای چند سالی شكل گرفت اما در دگرگون كردن مناسبات اقتصادی سرمایه داری شكست خورد، در كره شمالی چنین تحولی هیچگاه صورت نگرفت. هیچگاه حتی نسیمی از سوسیالیسم بر خلاف كشور كوچكی مانند كوبا در آن وزیده نشد. در كره شمالی هیچگاه انسانها آزاد و برابر و مرفه نبودند. هیچگاه دگرگونی و بهبود و حتی اصلاحات اجتماعی دندان گیری به نفع برابری اقتصادی انسانها صورت نگرفت. در كره شمالی هیچگاه آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی وجود نداشت، احزاب و مطبوعات و رسانه ها هیچگاه آزاد نبودند. هیچگاه مردم در تعیین حاكمیت سیاسی نقشی نداشته اند. در این كشور هیچگاه هدف فعالیت اقتصادی تامین رفاه گسترده و همگانی نبود. هیچگاه انسانها به لحاظ سیاسی و اجتماعی برابر و آزاد نبودند. در این كشور مانند بسیاری از كشورهای سرمایه داری توده های عظیم كاركن فاقد كمترین حقوق و اختیارات شناخته شده بین المللی هستند. در این كشور مانند تمامی كشورهای سرمایه داری نیروی كار كارگر كالا است. كارگر و توده مردم كاركن برای بقاء ناچار به فروش بسیار بسیار نازل نیروی كار خود هستند. مالكیت وسایل تولید و توزیع در جامعه در دست طبقه و باند حاكم است. در این جامعه اثری از انسانیت و مدرنیسم نیست. سیستم حكومتی این كشور تشابه بسیاری با سیستمهای حكومتی موروثی و سلطنتی دارد. راس حكومت فرزند ذكور خود را به عنوان جانشین خود به قدرت می نشاند. و هر تغییری همواره با جنایات بسیار برای تحكیم قدرت همراه است.
تقسیم كره به كره شمالی و جنوبی و اصول شكل گیری این كشور و حكومت فعلی آن محصول جنگ دوم جهانی و كشمكشهای دو بلوك شرق و غرب در دوران پسا جنگ سرد و تقسیم مجدد جهان در این دوره است. سلسله و خاندان ایل سونگ محصول جنگ چریكی نیروهای متحد شوروی با نیروهای اشغالگر ژاپن در دوران جنگ دوم جهانی ژاپن است. در این دوران بسیاری از نیروها و جنبشهای دهقانی و ضد استعماری كه كوچكترین قرابتی با كمونیسم كارگری نداشتند، تحت حمایت بلوك شوروی و همچنین محبوبیت و اعتبار جهانی و عمیق ماركسیسم خود را بعضا “چپ” و “كمونیست” قلمداد میكردند. این نوع كمونیسم كاذب در ادبیات ما به عنوان “كمونیسم جهان سومی” شناخته میشود كه در كشورهای عقب مانده و مشخصا مستعمرات سابق شكل گرفته بود. استقلال اقتصادی، صنعتی شدن و توسعه اقتصاد ملی و خودی بر مبنای الگوی سرمایه داری عمیقا بوروكراتیك و دستوری در دستور كار عمومی این كشورها قرار گرفت. در این كشورها احیا و گسترش مناسبات عقب مانده و ارتجاعی فرهنگی و كهنه محلی در مقابله با مدرنیسم و فرهنگ پیشرفته در غرب محتوای اجتماعی این الگوی حكومتی را تشكیل میداد. “كمونیسم چینی” و “مائوئیسم” تاثیر عمیقی در شكل گیری این نوع “كمونیسم جهان سومی” داشت. امروز كره شمالی یك كشور فقر زده، گرسنه، استبداد زده و عمیقا محروم و نابرابر است. خاندان سلطنتی ایل سونگ زندگی و آینده این مردم را به تباهی و سیاهی كشانده است.
باز تاكید میكنم كره شمالی علیرغم برخی ادعاهای كاذب، چه در حاكمیت این كشور و چه توسط رسانه های بورژوازی غرب، هرگز كشوری سوسیالیستی نبوده است. در كره شمالی نوعی سرمایه داری دولتی عقب مانده و استبدادی و موروثی حاكم است.
بنظرم جنگ و رو در رویی نظامی استراتژی سیاسی و نظامی هیچكدام از طرفین این كشمكش نیست. بعلاوه نیروهای بسیاری در سطح منطقه و جهان و از جمله حاكمان كره جنوبی، ژاپن و چین و روسیه خواهان جنگی در این منطقه نیستند. استراتژیستهای سیاسی و نظامی در هر دو سوی معادله مخاطرات ناشی از چنین جنگی را بخوبی میدانند. هر تقابل نظامی در این منطقه میتواند بسرعت به یك جنگ اتمی و مرگبار تمام عیار برای كل این منطقه تبدیل شود.
در این تخاصم، نقش چین و كره جنوبی در دو طرف این معادله تعیین كننده است. وجود كره شمالی برای چین عملا بمثابه منطقه تحت نفوذ و برگی در بند و بست و معامله با آمریكا در دوران ترامپ است. از طرف دیگر هر جنگی در منطقه علاوه بر كره شمالی، قربانی دیگرش كره جنوبی و موقعیت این كشور و كشورهای مجاور خواهد بود. این واقعیات تماما بر جلوگیری از جنگ علیرغم تهدیدها و رجز خوانیهای طرفین تاكید میكنند.
اما سیر حوادث و رویدادها را الزاما استراتژی سیاسی و نظامی نیروهای درگیر تعیین نمیكند، اشتباه محاسبه در ارزیابی نیات و حركات طرف مقابل، تهدیدها و رجزخوانیهایی كه میتواند در یك لحظه تاریخی به پیشدستی یك طرف در خنثی كردن عمل طرف مقابل منجر شود، جملگی میتوانند سهمی در شكل گیری چنین تقابلی ایجاد كنند. به این مجموعه دیوانگی محض و افسارگسیختگی دانالد ترامپ و كیم جونگ اون را اضافه كنید، جنگ میتواند یك احتمال واقعی اما نه غالب باشد.
تاكنون بسیاری از مفسران و متفكرین سیاسی در آمریكا نگرانی خود را از چنین واقعیتی علنا ابراز كرده اند. اینكه جانورانی مانند ترامپ و كیم جونگ در اوج هیجان عصبی میتوانند با فشار دادن یك دگمه قرمز موشكهای اتمی خود را به سوی مقابل شلیك كنند و صدها هزار تن انسان بی گناه را در چند لحظه به آتش كشیده و به خاكستر تبدیل كنند و زخم عمیقی بر پیكر نسلهایی از انسانها وارد كنند، یك نگرانی واقعی است.
به این واقعیات جنگ طلبی و میلیتاریسم ذاتی ابر قدرت آمریكا را اضافه كنید، نیرویی كه پرونده قطوری در نابودی و كشتار در گوشه و كنار جهان در تاریخ خود دارد. به این واقعیات تلاش برای تحكیم موقعیت ابر قدرتی و زورگویی و قلدری ابر قدرت آمریكا را اضافه كنید، جنگ و كشتار یك نگرانی واقعی بشریت متمدن است.
جهان را باید از شر این آدمكشان حاكم خلاص كرد!