فصل شالیکاری که می آید، کار زنان روستایی صدچندان می شود.
زنان روستانشین، این کارگران خاموش و ارزان علاوه بر زادن و پختن و شستن و خانه داری و بزرگ کردن کودکان و تیمار داری شوهر و پرورش حیوانات خانگی از قبیل مرغ و خروس و اردک و گاو و گوسفند و ده ها کار دیگر هم بر دوش آن هاست که اصلا دیده نمی شود ، انگار در قباله ی این زنان نوشته شده است.
این ها، کارهای هر روز و شب زنان روستانشین است. اما در فصل برنجکاری، کارهای پر زحمت نشاکردن و وجین کردن و درو نیز به مشقت های زنان اضافه می شود.
کارهایی که از خروسخوان صبح آغاز می شود و تا بوق سگ ادامه دارد. پاها تا زانو در گل و لای و سر و گردن در زیر آفتاب سوزان و کمر تا غروب خم.
اما این همه ی داستان نیست. زنانی هم هستند که زمین کمی دارند و کارشان زود تمام می شود و یا اصلا زمین برای کشاورزی ندارند. این زنان به خاطر فقر و برای کسب درآمد و تامین هزینههای سرسامآور زندگی مجبورند بروند روی زمین های دیگران کار کنند.
این کارها، فصلی است. در استان های شمالی مانند گیلان و مازندران و گلستان حدودا بیست روز در اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت برای نشای بوته های برنج کار هست و در اوایل تابستان هم یک ده بیست روزی برای وجین علف های هرز و خلاصه، بیست روزی هم در اواخر تابستان و اوایل پاییز که شالی ها را درو می کنند، برای زنان کار هست.
در استان های دیگر نیز زنان در مزارع ذرت و پنبه و در جالیزها کار می کنند. اما کار در شالیزارها به خاطر رطوبت زمین و هوا، مشقت و سختی های زیاد و طاقت فرسایی دارد.
زنان باردار و یا زنانی که بچه های کوچک شان را به پشت شأن بسته اند و زنان پیر در کشتزارها کار می کنند. دختران کم سن و سال زیادی جوانی و طراوت شأن را در مزارع تلف می کنند. دخترانی که باید به مدرسه بروند و یا بازی کنند و از زندگی شأن لذت ببرند، کمرشان زیر بار سنگین کار می شکند. زنان روستانشین و یا امروزه بسیاری از زنان حاشیه نشین مجبورند برای یک لقمه نان به کار روزمزدی روی بیاورند.
این کارگران فصلی، هیچ پشتوانه ی حقوقی و قانونی ندارند.
۱ـ کارشان دائمی نیست ، گاهی هست و گاهی نیست. لذا هیچ امید و امنیت شغلی ندارند.
۲ ـ ساعات کارشان بیش از ۱۰ ساعت است.
۳ ـ مزدشان بسیار کم است. چون که زن هستند!
۴ـ بیمه نیستند. بنابراین نه بیمه ی درمانی دارند و نه بیمه ی بازنشستگی و بیمه ی عمر. حتی بیمه ی بیکاری هم ندارند.
۵ ـ به خاطر کار سخت و شرایط آب و هوایی به سردرد های شدید و مزمن، رماتیسم، آسم و. . . دچار می شوند.
۶ ـ سختی کار، پیری زودرس را برایشان به ارمغان می آورد.
۷ ـ به دلیل دائمی نبودن کار و پراکندگی محل های کار، از هیچ تشکل و اتحادیه ای برخوردار نیستند تا مطالبات بحق و قانونی شان را پیگیری کند.
زنانی که در بخش کشاورزی کار می کنند به طرز روشنی، بردگان عصر جدید هستند.
یکی از مشکلات زنان شاغل در بخش کشاورزی، علاوه بر موارد بالا، دلالان و کارچاق کن هایی (برده فروشانی) هستند که این زنان را فوج فوج هر روز از روستایی به روستای دیگر می برند و در مزارع به کار می گمارند و بابت این کار(کاریابی و ترانسپورت روزانه) مبلغی از مزد ناچیز روزانه را بعنوان دستخوش و حق الزحمه از زنان کارگر می گیرند.
جمهوری اسلامی به مثابه نظامی که حامی سرمایه داران است، هیچ برنامه ای برای دفاع از حقوق این بخش از زنان کارگر ندارد. درحالیکه برای حجاب و عفاف و برای سعادت آن دنیای این زنان هم ده ها طرح و تدبیر! اندیشیده است.