گفتگو با شهلا دانشفر در برنامه تلویزیون کانال جدید
سیما بهاری:آخر سال است و موعد تعیین حداقل دستمزد سراسری کارگران در شورایعالی کار، اما امسال حتی هنوز کمیته مزد دولت نیز تشکیل نشده است؟ موضوع چیست؟
شهلا دانشفر: برای تعیین میزان حداقل دستمزدها، هر ساله در چند ماهه آخر سال بود که دولت دست به کار میشد، کمیته مزدش را تعیین میکرد و بحث بر سر این موضوع در میگرفت. سال گذشته خاطرم هست که آبانماه درگیر این کار شدند. اما امسال الان بهمن ماه است و خبری نیست. چرا اینطور است. به نظر من برمیگردد به اوضاع جامعه. برمیگردد به فضای اعتراضی در میان کارگران، برمیگردد به جنبش وسیعی که علیه فقر هست، علیه دستمزدهای چند بار زیر خط فقر است و پیشروی هایی که این جنبش تا کنون داشته است. جمهوری اسلامی در مخمصه جدی ای قرار گرفته است. خصوصا سیاست جمهوری اسلامی که دولت نیز اعلامش کرده است، ارزان سازی نیروی کار است. یک بند اصلاحیه قانون کار جمهوری اسلامی دقیقا همین است. در این لایحه میخواهند همین موضوع تعیین حداقل دستمزد سالانه را هم کنار بگذارند. و در عین حال تعیین میزان حداقل دستمزد را به مساله وضعیت اقتصاد کشور ربط میدهند که معنی آن اینست که بار بحرانش را بیش از بیش به کارگران و کل جامعه سوار کنند و خبری از افزایش دستمزدها نباشد.. این سکوتی که امسال در پیش گرفته اند، یک توطئه است علیه زندگی و معیشت کارگران. و در واقع همانطور که اشاره کردم در راستای اجرایی کردن همان سیاست ارزان سازی نیروی کار قرار دارد. سکوت کرده اند تا در پشت درهای بسته بر قیمت نیروی کار کارگران چوب حراج بزنند.
سیما بهاری: هرسال در این هنگام شاهد بازارگرمی های تشکلهای دست ساز حکومتی، شوارهای اسلامی و دارودسته هایشان که خود عضوی از شورایعالی کار هستند، بودیم، آنها چرا سکوت کرده اند و خبری نیست؟
شهلا دانشفر: کانون عالی شوراهای اسلامی تحت عنوان “جامعه کارگری”، عضوی از شورایعالی کار است. اینها تشکلهای دست ساز حکومتی هستند و ربطی به کارگران ندارند. نقش آنها همیشه بازارگرمی برای پیشبرد سیاست های دولت بوده است. اینها هر سال کلی هیاهو بر سر خط فقر، خط بقا، سبد هزینه و غیره به پا میکنند تا گفتمان و توقع کارگر و جامعه از زندگی اش همین باشد. بعد هم در پشت درب های بسته شورایعالی کار یک پای حراج زدن به قیمت نیروی کار کارگرند. آخر سر هم در همان سه جانبه گری مسخره شان در کنار کارفرما و دولت ایستاده و به اجماع میرسند. این داستانی است که هر ساله شاهد اجرایش هستیم و تکرار میشود. جالب اینکه امسال علی خدایی یکی از اعضای شورایعالی کار و دبیر کانون عالی شوراهای اسلامی اعلام کرده است که به هیچوجه بر سر مساله میزان حداقل دستمزد بحث به راه نیندازید. چون این بحث ها میتواند به ضرر کارگران در تعیین میزان حداقل دستمزدها تمام شود. یعنی در واقع شورای اسلامی کار و دارودسته هایشان نیز در توطئه گری امسال دولت بر سر موضوع میزان حداقل دستمزدها برای سال آتی شریکند و به این ترتیب شاهد یک سکوت برنامه ریزی شده از سوی دولت و شورایعالی کارش هستیم.
سیما بهاری: در اینجا دو سوال مطرح است یکی اینکه بحث کارگران بر سر این موضوع و میزان حداقل دستمزدها برای سال آتی چیست؟ و دیگری اینکه ماده ٤١ قانون کار جمهوری اسلامی افزایش و میزان حداقل دستمزد کارگران را بر اساس سبد هزینه زندگی خانوار کارگری تعریف کرده است، نظر شما در این مورد چیست؟
شهلا دانشفر: روشن است. این فضا و موضوع خواست افزایش دستمزدها به بحث و گفتگوی بسیاری در میان کارگران دامن زده است. از جمله اتحادیه آزاد کارگران ایران فراخوانی به تمام تشکلهای کارگری، معلمان، پرستاران و کل جامعه داده است که در مقابل این سکوت باید حرفی زد. باید اعتراض کرد. حق ماست که از معیشتمان دفاع کنیم. حق ماست تجمع کنیم و بر سر این موضوع طومار جمع کنیم و در واقع جرقه اعتراض بر سر خواست افزایش دستمزدها را زده است. در عین حال در محافل و جمع های کارگری بحث داغی بر سر این موضوع است و چیزی که در همین فراخوان هم دیده میشود تاکید برعمل متحد همه کارگران بر سر این موضوع است. اتفاق دیگر اینست که امروز معلم و کارگر بر سر مساله دستمزد و اعتراض به زیر خط فقر بودن سطح آن بیش از بیش کنار هم ایستاده اند و ما شاهد وجود یک جنبش اجتماعی بر سر خواست افزایش دستمزد هستیم که اتفاقا با رقم دادن، با گفتن اینکه ما زیر خط فقر نمیخواهیم زندگی کنیم، دارد اعتراض جامعه را علیه فقر و زندگی زیر خط فقر اعلام میکند و نمایندگی میکند. این فضای جنبش کارگری است. شعارهایش را در اعتراضات معلمان بازنشسته، کارگران بازنشسته صنایع فولاد و کارگران در اعتراض به لایحه “اصلاحیه قانون کار” دیدید که فریاد میزدند، خط فقر ٤ میلیون، حقوق ما یک میلیون. سال گذشته کارگران میگفتند خط فقر سه میلیون و نیم و سیزده تشکل کارگری دور این خواست جمع شدند. و معلمان هم همین شعار را به دست گرفتند. امسال از چهار میلیون و نیم حداقل دستمزد صحبت میکنند. یعنی این یک جنبشی است که با اعتراض به خط فقر جلو آمده و دارد میگوید که شورای عالی کارت را قبول نداریم، اجازه نمیدهیم که از بالای سر مان بر سر میزان قیمت دستمزد ما تصمیم بگیرید، و زندگی زیر خط فقر تن نمیدهم. به همین دلیل هم این جنبش دیگر محدود به طبقه کارگر نیست. معلم، پرستار، بازنشسته، و خانواده های میلیونی آنان همه نیروی آن هستند. این جنبشی است که بعدی اجتماعی دارد. بخاطر اینکه خواست جامعه را نمایندگی میکند. این تا آنجا که به سوال شما در مورد بحث های کارگران بر سر این موضوع بر میگردد. اما در مورد قسمت دیگر سوالتان پاسخی بدهم. بند ٤١ قانون کار جمهوری اسلامی میگوید، دستمزد باید مطابق با سبد هزینه خانوار کارگری تعیین شود. اما حتی این را هم اجرا نمیکنند. همین الان بنا بر آمارهای بانک مرکزی هزینه یک خانوار کارگری ٤ میلیون و نیم بر آورد شده است، و معلوم است که حداقل دستمزد را چهار میلیون و نیم تعیین نمیکنند. سال گذشته نیزگفتند، هزینه یک خانوار سه میلیون و پانصد هزار تومان است، اما دستمزد را هشتصد و دوازده هزار تومان یعنی یک پنجم رقم خط فقر اعلام شده خود تعیین کردند. اتحادیه آزاد در همین فراخوانش میگوید باید بند ٤١ قانون کار اجرا شود. شاپور احسانی راد از رهبران این اتحادیه در توضیح آن میگوید که حرفشان اینست که شما که میگویید، سبد هزینه چهار میلیون و نیم است، چرا دستمزد را به میزان آن تعیین نمیکنید. اما به نظر من باید اتحادیه آزاد به همین صراحت این اعتراض را بیان کند. کارگران باید اعلام کنند که شما حتی بند ٤١ قانون کار خود را اجرا نمیکنید. و ما شورایعالی کار شما را قبول نداریم. این گمانه زنی های از بالای سر را قبول نداریم. ما خودمان باید در تعیین دستمزدمان نمایندگی شویم و حالا که از این حق محرومیم، رقم خود را تعیین میکنیم و اگر خط فقر چهار میلیون و نیم است، میزان حداقل دستمزد نیز در قدم اول باید بالای این رقم باشد. به این معنی که اتحادیه آزاد هم در ادامه فراخوانش باید همین گفتمان را به پیش برد. و رقم اعلام کند. همانطور که در سال گذشته در صف جلوی چنین اعتراضی قرار داشت. یک نمونه اش بیانیه مشترک اسماعیل عبدی و جعفر عظیم زاده است که صف متحد کارگران و معلمان بر سر این خواست را شکل داد.
سیما بهاری:به نظر شما حداقل دستمزد کارگران باید با چه شاخص هایی تعیین شود؟
شهلا دانشفر: تا مادامیکه سرمایه داری هست، کارگر با فروش نیروی کارش زندگی میکند و معاشش را میگذراند. شاخص ما برای سطح دستمزد کارگر، رفاه است. شاخص ما داشتن یک زندگی انسانی است. شاخص ما دستاوردهای بشریت امروز است. شاخص ما اینست که دستمزد در عین حال با تامین اجتماعی باید کامل شود. بیمه درمانی رایگان، تحصیل رایگان، تسهیلات لازم برای تامین مسکن، حق کارگران و کل جامعه است. و بیشتر از ده درصد از دستمزد کارگر نباید صرف مسکن شود و دولت در قبال تامین مسکن برای جامعه مسئول است. شاخص ما اینست که متناسب با رشد بارآوری کار باید دستمزد کارگران نیز افزایش یابد و رفاه جامعه بیشتر شود. نه اینکه تکنولوژی بالا میرود که اتفاقا این هم نتیجه کار کارگر است، سود و رفاهش عاید یک مشت سرمایه دار دزد و مفتخور شود. و فقر و فلاکت نصیب کارگران و مردم. ما میگوییم متناسب با تورم باید دستمزد افزایش یابد. اما آن نرخ تورمی که کارگر خودش به قدرت تشکلش بر تعیین میزان آن نظارت دارد. شاخص ما اینست که دستمزد نباید از بالای سر کارگر تعیین شود. بلکه دستمزد بر اساس توافق کارگر با دولت آنهم از طریق قراردادهای دسته جمعی تعیین میشود و نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران طرف حساب چنین مذاکره ای باشند. اینها شاخص های ما بر سر تعیین میزان حداقل دستمزد کارگران است. اما در جمهوری اسلامی هیچکدام از این شاخص ها وجود ندارد. به همین دلیل کارگران به درست جلو آمده و میگوید این بساطی که بر پا کرده اید را قبول ندارم. برده نیستم که از بالای سر ما برای دستمزدمان رقم تعیین کنید. خودمان این رقم را تعیین میکنیم و حالا که اینطور است خط فقر را نمی پذیریم و باید در قدم اول دستمزد ما چهار میلیون و نیم باشد. و ما شدیدا از این حرکت دفاع میکنیم.
تاکید میکنم دستمزد باید بالای خط فقر باشد و اگر میگویند خط فقر چهار میلیون و نیم است، باید میزان حداقل دستمزدها بالای این رقم باشد. بعلاوه درمان رایگان، تحصیل رایگان و تسهیلات لازم برای تامین مسکن.
سیما بهاری: شورایعالی کار حداقل دستمزد را تعیین میکند، شورایعالی کار چه مرجعی است و نقش کارگران در این میان چیست؟
شهلا دانشفر: شورایعالی کار متشکل از ٩ نفر است. سه نفر بعنوان نماینده دولت، سه نفر بعنوان نماینده کارفرما و سه نفر هم تحت عنوان “جامعه کارگری” به عنوان نماینده کارگران در آن شرکت دارند. تا همین جا وقتی به این ترکیب نگاه میکنیم حتی اگر فرض بگیریم که تشکلهای دست ساز دولتی همه “جامعه کارگری” هستند. میشود ٦ نفر در مقابل سه نفر. چون کارفرما و دولت منافع سرمایه داران را نمایندگی میکنند. با این توازنی که برقرار میشود، معلوم است که تصمیمات بر چه اساسی گرفته میشود. این اسمش سه جانبه گرایی است. یعنی همان چیزی است که در کشورهای سرمایه داری جهان اجرا میشود. اما فرقش در ایران اینست که آن سه نفری هم که تحت عنوان “جامعه کارگری” در شورایعالی کار شرکت میکنند، هم از خود نظام هستند. آنها از سوی تشکلهای دست ساز حکومتی و نمایندگان شورای اسلامی هستند که همراه با نمایندگان دولت و کارفرما، این بازی مسخره را هر سال در شورایعالی کار به پیش میبرند. مبنای تصمیم شان نیز چیزی جز مصلحت نظام، اقتصاد مقاومتی و منافع سرمایه داران نیست. بنابراین کل این مجموعه علیه کارگر است و هیچ ربطی به کارگر ندارد. به درست نیز کارگران میگویند شورای عالی کار را قبول نداریم و هر سال می بینیم که میروند آنجایی که این کمیته مزد دولت نشست دارد و مشغول تصمیم گیری و رایزنی است، تجمع میکنند و به عنوان آلترناتیو خودشان رقم میدهند و میگویند خط فقر را قبول نداریم و دستمزدها باید بالای خط فقر باشد. در عین حال کارگران میگویند چرا یک عده از حقوقهای نجومی برخوردارند و دستمزد ما چند بار زیر خط فقر است. چرا نماینده مجلس میلیاردی حقوق میگیرد، ما باید با فقر زندگی کنیم. یعنی اینکه کارگر، معلم، بازنشسته، پرستار و مردم این جامعه دارند به یک تبعیض طبقاتی آشکار اعتراض میکنند و به کل این پدیده خط فقر و زندگی زیر خط فقر معترضند. بدین ترتیب این داستان عملکرد و موجودیت شورایعالی کار جمهوری اسلامی از یکطرف و فضای اعتراض در میان کارگران از سوی دیگر است.
سیما بهاری: شما به وجود جنبشی اجتماعی بر سر خواست افزایش دستمزد اشاره کردید، چرا میگویید اجتماعی، مگر نه اینکه دستمزد اساسا مربوط به مزد کارگران و میزان آنست؟ نقش بخش های دیگر جامعه در این جنبش چیست؟
شهلا دانشفر: مساله دستمزد مربوط به کل جامعه است. درست است که بحث دستمزد مربوط به قیمت فروش نیروی کار کارگر است. ولی سطح آن بیانگر استاندارد زندگی در جامعه است. دستمزد کارگر در عین حال مبنایی برای حقوق بازنشستگان، مبنایی است برای سطح بیمه بیکاری، مبنایی برای پایه سطح حقوق حقوق بگیران جامعه است. بنابراین وقتی به سطح دستمزدها حمله میشود. این حمله به کل جامعه است. بعلاوه جامعه به لحاظ طبقاتی آنچنان قطبی شده است که هم اکنون بخش عظیمی از حقوق بگیران این جامعه به صف عظیم کارگران رانده شده اند. به عبارتی روشنتر معلم، بازنشسته، پرستار، و بخش عظیمی از حقوق بگیران جامعه کارگرند و ٩٩ درصدی های جامعه را تشکیل میدهند. و بالاخره محتوی جنبش برای خواست افزایش دستمزدها است. همانطور که اشاره کردم این جنبش، اعتراضش علیه فقر و زندگی زیر خط فقر است. علیه دستمزدهای چند بار زیر خط فقر و بی تامین های اجتماعی است. و این موضوع اعتراض بخش عظیمی از مردم این جامعه است که چنین در مخمصه فقر و فلاکت گرفتارند. در این مبارزه کارگران جلوی صف قرار گرفته اند. در این مبارزه امروز کارگر و معلم کنار هم قرار گرفته اند. و اینها همه اتفاقات مهمی هستند و جایگاه قابل توجهی به مبارزه برای افزایش دستمزدها و جنبشی که حول آن به راه افتاده است، می دهد. به این اعتبار جنبش برای خواست افزایش دستمزدها، جنبشی اجتماعی است. به کل جامعه مربوط است. به میلیونها کارگر، معلم، پرستار، بازنشسته و بخش عظیمی از حقوق بگیران و خانواده های اینان مربوط است. به هر درجه ای که کارگر موفق شود که خواستش را به کرسی بنشاند و آنرا قدمی به جلو برد، مستقیما تاثیرش را روی زندگی کل جامعه خواهد گذاشت. به این ترتیب این جنبشی است بسیار مهم که سیاسی است، طبقاتی است، اجتماعی است و مستقیما جمهوری اسلامی را به چالش میکشد. به همه این دلایل من این جنبش را یک جنبش اجتماعی خواندم.
سیما بهاری: اگر جنبش برای خواست افزایش دستمزدها را همانطور که اشاره کردید، در ابعاد اجتماعی و گسترده اش ببینیم، چه باید بکنیم که در همین ابعاد این جنبش و کارزار حول آن کل جامعه را در بر بگیرد؟
شهلا دانشفر: اولین قدم اینست که با همین رویکردی که توضیح دادم به این جنبش نگاه کنیم. کارگر باید در چنین ابعادی به جایگاه خود در این جنبش نگاه کند. باید فراخوانش به کل جامعه، خانواده ها را همراه این مبارزه بداند، فراخوانش به بخش های مختلف مردم باشد. تلاشش بر نشاندادن این همسرنوشتی و ایجاد همبستگی در چنین ابعادی باشد. گوشه ای از این تلاش را در بیانیه های تشکلهای کارگری موجود و بیانیه امسال اتحادیه آزاد میبینید که دارد کل جامعه را به این اعتراض فرامیخواند. در عین حال قدمهای عملی کار در این فراخوان هم باید روشن باشد. برپایی تجمعات اعتراضی، اعلام اعتصاب، طومار جمع کردن، به بحث گذاشتن این مباحث در مجامع و اجتماعات کارگری و به اجماع رسیدن بر سرخواستها و تصمیم گیری کردن، و بیانیه دادن همه و همه اشکالی از شکل دادن به اعتراض برای پیشبرد این کارزار مهم است. در عین ها تشکیل گروههای پیگیری خواست افزایش دستمزد و بردن گفتمان هایمان به درون این گروهها در مدیای اجتماعی یک قدم مهم در تعین دادن به خواست افزایش دستمزد در سطح جامعه است. از جمله باید گفتمان هایی چون خط فقر را نمی پذیریم، دستمزد باید بالای مبلغ چهار میلیون و نیمی که خودتان آنرا به عنوان میزان سبد هزینه خانوار اعلام کرده اید، باشد، کارگر باید از بیمه های اجتماعی برخوردار باشد، درمان رایگان و تحصیل رایگان حق همه است را به درون این گروهها و به طرق مختلف به درون جامعه برد. بدین ترتیب باید آنچنان نیرویی را حول این خواست بسیج کرد که بتوانیم تجمعی را در مقابل همان مجلس اسلامی بگذاریم که بسیاری از همین مردم در آن شرکت کنند و قابلمه شان را دستشان بگیرند و با کوبیدن قاشق به ته خالی آن بگویند، ما این قابلمه های خالی و سفره های خالی را نمیخواهیم. گرسنگی را نمیخواهیم. ما یک زندگی انسانی میخواهیم. با چنین تصویر و چشم اندازی باید این جنبش را به جلوبرد. برای آن نیرو بسیج کرد و فراخوان به اعتراض داد. بنابراین تمام بخش های جامعه، معلمان، بازنشستگان، باید فعالانه در این جنبش شرکت داشته باشند. همانطور که اشاره کردم معلمان بازنشسته با شعار خط فقر ٤ میلیون ، حقوق ما یک میلیون همین ها را فریاد زدند. بازنشستگان نیز همین شعار را دادند. و خطاب من به همه کارگران و خانواده هایشان، به کارگران مراکز بزرگ کارگری چون پتروشیمی که خودشان دو سال قبل با خواست دو میلیون و پانصد هزار جلو آمدند، به کارگران نفت، به پرستاران که همین الان در تدارک ادامه اعتراضاتشان برای خواست افزایش حقوقهایشان هستند، به همه معلمان و بازنشستگان که خود در گیر این مبارزه هستند، اینست که ما همه خودمان را یک جنبش واحد و همبسته ببینیم و به عنوان جنبشی علیه فقر جلو بیاییم. در این جنبش طبعا کارگران جای و مکان مهمی دارند. و الان که آخر سال است و بحث تعیین میزان حداقل دستمزد کارگران است، کارگران باید جلوی این صف باشند. با خواست مشخص خود و اعلام اینکه دستمزد باید بالای خط فقر، یعنی بالاتر از چهار میلیون و نیمی باشد که خود دولت به عنوان هزینه خانوار اعلام کرده است، جلو بیایند. و به نظر من امسال نیز کارگران باید بروند مقابل محلی که شورایعالی کار جمع میشود تا در پشت درهای بسته دستمزد کارگر را تعیین کند، جمع شوند و اعتراض خود را به کل این بردگی اعلام کنند. بگویند اجازه نمیدهیم چوب حراج به قیمت دستمزد ما بزنید. ما خودمان دستمزدمان را اعلام میکنیم و کارگران از بخش های مختلف را برای شرکت در چنین تجمعی دعوت کنند.
شما در مورد مکان اجتماعی جنبش برای خواست افزایش دستمزدها و اشکال مختلف مبارزه برای آن صحبت کردید، در خاتمه اگر تاکیدات دیگربر سر این موضوع دارید میتوانید طرح کنید؟
شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردید در مورد جایگاه و اهمیت جنبش برای خواست افزایش دستمزدها مفصلا بحث کردیم. اما باز هم تاکید میکنم که مبارزه برای خواست افزایش دستمزدها یکی از عرصه های مهم مبارزات اجتماعی است که همسرنوشتی بخش های وسیعی از جامعه را میشود در آن نشان داد. در جامعه ای که مردم کلیه شان را میفروشند برای اینکه نان شبشان را تهیه کنند. در جامعه ای که با پدیده های تکاندهنده ای مانند گورخوابی و کارتن خوابی روبرو هستیم، در جامعه ای که بیش از ٤ میلیون کودک کار و خیابان داریم و هر سال کودکان بیشتری از چرخه تحصیل خارج می مانند، و تن فروشی هر روز بیشتر شده و سن آن به ده سال و به حد تجاوز به کودکان در قبال پول رسیده است، و خلاصه اینکه فقر و فلاکت در چنین ابعاد هولناکی است که براستی زبان من قاصر از نشان دادن وجوه مختلف آنست. و ابعاد این درد عظیم اجتماعی برای همه ما روشن است، روشن است که جنبشی علیه فقر و برای خواست افزایش دستمزدها چه جایگاه مهمی دارد. این جنبشی است بسیار سیاسی، بسیار اجتماعی و ظرفیت این را دارد که بخش عظیمی از جامعه را در بر بگیرد. به همین دلیل باید کل نیرویمان را با ابتکارات مختلف به میدان آوریم. کارزارهای مختلف در عرصه های مختلفی از پدیده هایی که برشمردم وجود دارد. کارزار پایان کارتن خوابی، کارزار در دفاع از کودکان کار و خیابان، و غیره. مساله اینست که همه این کارزارها باید از این خواست کارگر که میگوید خط فقر نه و در قدم اول خواستار افزایش دستمزدها به بالای خط فقر و یک زندگی انسانی است، دفاع کنند. و خود را نیروی این جنبش بدانند. باید گفت که ما رفاه میخواهیم. چرا خط فقر، حق ما رفاه و یک زندگی انسانی است. ما به این تبعیض و نابرابری اعتراض داریم و در چنین قامتی باید به جلو آمد و این جنبش را به جلو برد. رهایی از جهنم جمهوری اسلامی و توحش سرمایه داری حاکم خواست قلبی همه مردم است. مردم یک جامعه آزاد، برابر و انسانی میخواهند و بطور واقعی پاسخ چیزی جز سوسیالیسم نیست.