بعد از یک سال جنگ ارتجاعی بین اسرائیل و محور موسوم به “مقاومت اسلامی” به سرکردگی جمهوری اسلامی، زبان رژیم اسلامی در نتیجه تحمل شکستهای سنگین نظامی و ازدستدادن توان جمعآوری و بازسازی گروههای تروریستی تابعه و کسب موقعیت ازدسترفتهاش بهعنوان پایگاه و قدرت مدعی سهمخواهی منطقهای، دچار تغییر و دگرگونی شده و مفاهیم و فحواهای متفاوتی نسبت به گذشته را در روابط منطقهای و بینالمللی ابراز میکند.
به دنبال موشکپرانی بیحاصل جمهوری اسلامی تحت نام “وعده صادق ۲” به اسرائیل و پاسخ متقابل و سنگینی که از طرف اسرائیل دریافت کرد، تقریباً همه سران حکومت به برخوردها و موضعگیریهای در ظاهر متناقض روی آوردهاند که در باطن یک معنا را در خود دارند. یکبار تهدید میکنند و چهار بار به التماس میافتند. خامنهای خودش در خانه تهدید میکند ولی مشاوران و وزیر خارجهاش را برای چاپلوسی به این کشور و آن کشور و این جلسه و آن جلسه میفرستد تا شاید مفری برای عبور از بنبستهایی که در برابرش دهان باز کردهاند، بیابد و این روند را بهناچار تا منجرشدن به رسواییها و درماندگیها و تسلیمشدنهای بیبازگشت و غیرقابلجبران برای رژیمشان ادامه خواهند داد.
در شرایط حاضر و سپس در شرایط پیش رو، اوضاع به کلی به ضرر و علیه جمهوری اسلامی است و سرانش بهخوبی این را درک کردهاند که دیگر توان بحرانآفرینی در منطقه را ندارند و راهی جز تندادن به خواستهای دولتهای غربی و حامیان اسرائیل ندارند. در نتیجه میکوشند تا ضمن تکرار هارت و پورتها و تهدیداتی که حالا دیگر بیخاصیتی و بیپایه بودنشان برای تمام دنیا محرز شده، غرب و اسرائیل را راضی کنند.
رهبر درماندهای که مدعی نابودی اسرائیل بود، سرانجام تسلیم شد و خود دستور به تسلیم و خلع سلاح حزبالله مطابق تعهدنامهای که تحت عنوان مفاد آتشبس با اسرائیل در نتیجه شکست و تارومار شدن این گروه وابسته به خود را صادر نمود و به دنبال آن به وارونهگویی برای انکار شکست حزبالله پرداخت تا توجیهی برای واکنش نشانندادن در برابر اسرائیل داشته باشد و بیشتر از این زیر فشار و تهدید نظامی اسرائیل قرار نگیرد.
در ردههای پائینتر رژیم هم سیاست کلی تسلیم حکومت در برابر غرب و اسرائیل ضمن تکرار ادعاهای قدرتمند بودن و داشتن اقتدار منطقهای برای راضی نگهداشتن بخشهای تندروتر حکومتی و حفظ انسجام درونی دنبال میشود. از طرفی سلامی فرمانده سپاه تهدید به اجرای عملیات “وعده صادق ۳” میکند، از طرف دیگر عراقچی میگوید جمهوری اسلامی حق پاسخ به حمله هوایی اسرائیل را برای خود محفوظ میداند، اما تحولات دیگری در منطقه از جمله آتشبس اسرائیل و حزبالله را موردتوجه قرار میدهد و معنای این برخوردها همان تهدیدات توأم با ذلالت رژیم است که در کلیت، عقبنشینیهای ذبونانه خود را بیان میکند.
حکومتی که تا چند وقت پیش مدعی بود تحریم، کاغذپارهای بیش نیست و آن را به فرصتی برای پیشرفت تبدیل کرده است، امروز به شکست خود نهتنها در بعد داخلی، بلکه در بعد بینالمللی اعتراف میکند. دراینرابطه قالیباف میگوید: “روزی بود وقتی که دشمنانمان ما را تهدید میکردند، ما میگفتیم نفت خود را بر روی شما میبندیم… اما امروز کدام نفت را میبندیم و چه اهرمی داریم؟”
این سطح از اعترافات سران حکومت به بنبستهای همهجانبه رژیمشان بیان بخشی از دلائل پذیرش شکست و راه تسلیمشدن به غرب و اسرائیل را درپیشگرفتن است. خامنهای و دیگر سران حکومت میدانند که دیگر نه از نظر مالی و نه از نظر دسترسی، توان بازسازی نظامی حزبالله و حماس که از گروههای اصلی وابسته خود در ایجاد تنش و شاخوشانه کشیدن علیه اسرائیل بودند را ندارد و حالا خود جمهوری اسلامی با موقعیتی تضعیف شده هدف تهدیدات نظامی اسرائیل است.
با درک این موقعیت وخیم رژیم توسط خامنهای و سران دیگر است که به دنبال صدور قطعنامه علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی، دستگاه دیپلماسی حکومت با شتاب به دنبال راهی است تا پیش از شروع کار ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا برای جلوگیری از تشدید تحریمها با اروپا به توافق برسد. هم اکنون غریبآبادی و تختروانچی معاونان وزیر امور خارجه در ژنو برای شرکت در یک نشست با مقامات سه کشور اروپایی با هدف یافتن راههایی برای تضمین لغو تحریمهای اعمال شده از سال ۲۰۱۸ (آنطور که خود ادعا میکنند) به سر میبرند (جالب این است که دیپلماتهای اروپایی میگویند نشست ژنو بیشتر یک جلسه همفکری متمرکز بر نگرانیهای متقابل آنها در مورد نحوه رسیدگی ترامپ به پرونده ایران است، نه راهی برای تضمین لغو تحریمها).
بههرحال جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود تا آنجا که به روابط منطقهای و بینالمللی مرتبط است، دست به هر کار خفتباری میزند و ثابت کرده که حاضر است بدترین جام زهرها را هم سربکشد. حالا در شرایطی قرار دارد که حتی ممکن است با فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت فشار حداکثری تحریمها توان ساختن بمب هستهای از نظر مالی و جرئت مواجهشدن با تبعات آن مانند مورد حمله نظامی قرارگرفتن تأسیسات هستهایاش توسط اسرائیل و با حمایت ترامپ را نداشته باشد و به این موقعیت راضی شود.
اما کل بحران و بنبست حکومت این نیست. بنبستهای منطقهای و بینالمللی بخشی از کل بنبستهایی است که رژیم را در خود کشیده است. بنبست اصلی و غیر قابل برونرفت برای جمهوری اسلامی اوضاع داخلیای است که جامعه و مردم برایش ساختهاند.
برخلاف بنبستهای منطقهای و بینالمللی رژیم که از طریق معامله و سرانجام تسلیمشدن در برابر خواست طرفهای مقابل و پذیرش موقعیتهای خفتبار، امکان باز نمودن روزنهای برای برونرفت ممکن است میسر شود، در عرصه داخلی هیچ شانسی برای حکومت باقی نمانده است. مردم خواهان سرنگونی رژیم هستند و به کمتر از آن رضایت نمیدهند. ازاینرو پذیرش شکست و تسلیم در برابر غرب و اسرائیل به تضعیف شدیدتر آن در برابر قدرت و اراده مردم در حال کندن گورش میانجامد.
Gefällt mir
Kommentieren
Kopieren
Teilen