تدوین شده بر مبنای مصاحبه با برنامه پاسخ کانال جدید
حسن صالحی: شنبه پنجم آذرماه برابر با بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی منع خشونت. علیه زنان است. به این مناسبت از بیست و پنجم نوامبر تا دهم دسامبر، روز جهانی مبارزه برای حقوق بشر، ۱۶ روز نارنجی با تم مقابله با خشونت اعلام شده است. در این مصاحبه به مسئله خشونت علیه زنان در جهان و بهویژه در ایران میپردازیم.
حمید تقوایی سازمان ملل به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان گزارشات متعددی منتشر کرده است. منجمله گفتهاند که خانه خطرناکترین مکان برای زنان و دختران است. و آمار تکاندهندهای در مورد آمار کشتهشدن زنان در خانه طی سال گذشته ذکر کردهاند: در آفریقا ٢١٨٠٠ نفر زن قربانی شدهاند که بالاترین تعداد جنایت زنکشی در دنیاست. در ردیف بعدی قاره آسیا قرار دارد با ١٨٥٠٠ مورد، قاره آمریکا با ٨٣٠٠ مورد، اروپا با ٢٣٠٠ و اقیانوسیه با ٣٠٠ قربانی. در این گزارش گفته شده بیشتر زنانی که در اروپا و آمریکا. در خانه کشته شدهاند توسط شرکای زندگیشان به قتل رسیدهاند. این تنها جلوه و گوشهای از خشونت علیه زنان هست. من در گزارشی هم خواندم که جهان امروز با فقدان ۱۰۰ میلیون زن روبرو است که میتوانستند به دنیا بیایند ولی دقیقاً بهخاطر جنسیتشان سقط شدند. بسیاری هم که شانس تولد داشتند در همان سنین کودکی متأسفانه به قتل رسیدند.
چرا؟ ریشه این فاجعه چیست؟ گرچه این امر میتواند دلایل متفاوتی در هر منطقه داشته باشد ولی این زنستیزی جهانی از کجا ناشی میشود؟
حمید تقوایی: وجه مشترک خشونت علیه زنان مردسالاری است که اساساً و در درجه اول در مذاهب و بعد در تفکرات نژادپرستانه، تفکرهای ناسیونالیستی، در تفکرهایی که بین انسانها بر اساس رنگ پوست و نژاد و ملیت و جنسیت و غیره تبعیض قائلاند، وجود دارد و حفظ و تقدیس میشود. به این معنا دنیا از نظر فرهنگی و از نظر سیستم ارزشی مردانه چیده شده است. دنیا مردانه است و در خیلی از موارد، حتی زنان، به طور ناخودآگاه، زن را جنس درجه دوم میدانند.
این مردسالاری در تاروپود جوامع طبقاتی تنیده شده است و در منافع طبقاتی ریشه دارد. اقلیتی که مالک بخش اعظم ثروت جامعه است، قدرت را در دست دارد، ارتشها را در دست دارد و جوامع را کنترل میکند از زنستیزی ابزاری میسازد برای حفظ قدرت خود، از نظر اقتصادی برای سوداندوزی بیشتر (حتی در پیشرفتهترین جوامع صنعتی امروز زنان در ازای کار برابر مزد یا حقوق کمتری از مردان دریافت میکنند)، و در سطح سیاسی و اجتماعی ابزاری برای در انقیاد نگاهداشتن نهتنها ۵۰ درصد بلکه کل جامعه. مردسالاری یکی از ارزشها و یکی از نمادهای قدر قدرتی دیکتاتورها در همه جای دنیا است چرا که جامعه طبقاتی مرد را به سمبل قدرت و سلطه تبدیل کرده است.
این سلطه سیاسی – طبقاتی در سطح روابط شخصی ترجمه میشود به سلطه مردان خانواده بر زنان. یک بروز فاجعهآمیز این امر قتل زنان در خانوادهها است که به آمارش اشاره کردید ولی حتی ابعاد تکاندهندهاش دیده نمیشود و بهویژه در جوامع اسلامزده بهعنوان قتل ناموسی مجاز و حتی یک ارزش اخلاقی شمرده میشود. در کشورهای دیگر هم بهطورجدی و جامعی با این تراژدی مقابله نمیشود. مثلاً سقطجنین و در واقع قتل دختران هنوز به دنیا نیامده که به آن اشاره کردید هیچ جا مورد تعقیب قرار نمیگیرد.
نکته دیگر اینکه قتل فجیعترین شکل اعمال خشونت علیه زنان است اما این مسئله ابعاد گستردهتری دارد. اعمال خشونت به زنان حتی در جوامع صنعتی و بهاصطلاح پیشرفته نیز رواج دارد. مثلاً ضرب و شتم زنان و کتکزدن زنان در خانوادهها حتی در جوامع پیشرفتهای که انسان تصورش را هم نمیکند امر رایجی است. حتی در کشوری مثل سوئد اعمال خشونت خانوادگی نظیر ضرب و شتم و کتکزدن زنان آمار بالایی دارد.
اینها همه نمونههایی است از آن ارزشهای کپکزده در دنیای ما. گرچه در صدسال اخیر جنبش برای رهایی زنان پیشرفتهای زیادی داشته ولی هنوز فرهنگ مردسالارانه و خشونت و تبعیض جنسیتی علیه زنان بیداد میکند. هنوز زنان، نهتنها زنان بلکه همه مردم آزادیخواه، مبارزه گستردهای را پیش رو دارند برای اینکه این لکه ننگ تاریخ بشری را پاک کنند.
حسن صالحی: حتی در جنگها هم زنان مورد تعرض جنسی و تجاوز قرار میگیرند خوب است به این اشارهای داشته باشیم …
حمید تقوایی: بله تجاوز به زنان در جنگها یک تاکتیک و شیوه رایج برای مقهور کردن و به شکست کشاندن دشمن است. ولی حتی در زمان صلح هم تجاوز جنسی یکی از بروزات شایع اعمال خشونت نسبت به زنان است. همین اواخر جنبش “می تو”، که در آمریکا و خیلی از کشورها شکل گرفت، همین را هدف قرار داده بود. تجاوز جنسی و آزار جنسی علیه زنان هم متأسفانه امری جهانی و مبتلابه همه کشورهاست.
حسن صالحی: خشونت علیه زنان وقتی که به ایران میرسد ابعاد وحشتناکی پیدا میکند. این را چطور توضیح میدهید؟
حمید تقوایی: خشونت علیه زنان که در دنیا اساساً امری فرهنگی و مردسالارانه است در ایران قانون است. کلاً زنستیزی در جمهوری اسلامی رسمیت پیدا کرده و به امری حکومتی تبدیل شده. حتی قتلهای ناموسی در ایران عملاً مجاز است و از نظر حکومت یک ارزش اخلاقی شمرده میشود. اگر هم مجازات و کیفری در پی داشته باشد بسیار جرم سبکی محسوب میشود.
اما اعمال خشونت تنها یک جنبه از زنستیزی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی عامل
بیحقوقی مفرط و تبعیض قانونی فاحش علیه زنان در همه جنبهها، از نظر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حتی روابط شخصی، است. در اینجا نفی ابتداییترین حقوق مدنی و تحقیر و توهین زنان امری هر روزه است: زن نمیتواند بدون اجازه شوهر طلاق بگیرد، بدون اجازه قیم مرد مسافرت کند، نمیتواند به ورزشگاهها برود، نمیتواند حتی آواز بخواند، نمیتواند لباس دلخواه خود را بپوشد و بسیاری از بیحقوقیها و محرومیتهای دیگر. خشونت کلمهای نیست که ابعاد و عمق این فاجعه را بیان کند. مسئله بر سر تحقیر و توهین و بیحقوقی و محرومیت مفرط زنان است و تمام اینها در جمهوری اسلامی امری سیاسی – دولتی است. البته زمینههای فرهنگی هم مثل همه جای دنیا در ایران وجود دارد ولی بهجز در ایران و یا در کشورهای تحت سلطه نیروهای اسلامی نظیر افغانستان، ما با چنین زنستیزی گستردهای روبرو نیستیم. در این نوع کشورها اساس مسئله سیاسی – حکومتی است و نه فرهنگی.
این نکته را نیز باید تأکید کرد که از نظر فرهنگی هم جمهوری اسلامی بسیار عقبتر از فرهنگ جامعه است. در فرهنگ اسلامی زن رسماً کالای جنسی محسوب میشود. بر پوشش زن تأکید میکنند بهخاطر اینکه میخواهند این کالا را از چشم نامحرمان، کسانی که اجازه استفاده از آن را ندارند، محفوظ بدارند. پوزش میخواهم که ناگزیرم با این زبان در مورد زنان صحبت کنم ولی این یک رکن شریعت اسلامی است. قرآن زنان را کشتزار مردان میداند و عدم تمکین جنسی زنان به شوهرانی که حتی حق جداشدن از او را ندارند، جرم محسوب میکند. از یکسو زن حق طلاق ندارد، مجبور است به شوهرش تمکین کند، و از سوی دیگر اگر زنی رابطه جنسی خارج از ازدواج داشته باشد مستحق سنگسار است. این بهجز برخورد به زن بهعنوان برده جنسی مردان معنایی ندارد. و همه اینها یعنی بهرسمیتشناسی حق انحصاری مالک زن در استفاده از این کالا. همانطور که حجاب یعنی بستهبندی امن این کالا.
این فرهنگ نهتنها مردسالارانه است، نهتنها مرد را برتر میداند، نهتنها طرف خطاب همه آیات و احادیثش مردان هستند، و به مرد میگوید در برخورد به زن چه بکن و چه نکن، بلکه معتقد است زن برای لذتجویی مرد آفرید شده است و همه ارزشها و قوانین و احکامش بر این پایه مبتنی است.
اجازه بدهید نمونهای از معنی عملی نگاه بزن بهعنوان برده جنسی مرد ذکر کنم تا موضوع بیشتر روشن بشود. در قوانین اسلامی تمکین جنسی زن به شوهر اجباری است. زن موظف و مجبور است هر وقت شوهرش اراده کند با او همبستر شود حتی اگر تمایلی نداشته باشد. این اجبار در نظامهایی که بویی از تمدن بردهاند مصداق تجاوز جنسی است و جرم محسوب میشود. ولی در جمهوری اسلامی بر عکس زنی که به این تجاوز تن ندهد مجرم است! چند هفته پیش خبری در رسانههای ایران منتشر شد که دادگاه زنی را بهخاطر عدم تمکین جنسی به شوهرش محکوم کرده و حتی مأموری را به خانه آنها اعزام کرده تا مطمئن شود این تجاوز صورت میگیرد! اینجا متجاوز جنسی در واقع خود حکومت است.
این تنها یک نمونه است که نشان میدهد در ایران عامل اصلی زنستیزی فرهنگ و عقاید مردسالارانه نیست، بلکه حکومتی است که زن را ابزار لذتجویی و برده جنسی زن میداند و قانون و نیروهای انتظامیاش را برای اعمال این بردگی جنسی بکار میگیرد.
حسن صالحی: شما میگویید خشونت و کلاً زنستیزی در ایران امری دولتی قانونی است. آیا به نظر شما در این میان فرهنگ و تعصبات مردسالارانه هیچ جایگاهی ندارد؟ مثلاً فرض کنید در قوانین جمهوری اسلامی زن نصف مرد ارث میبرد. آیا نمیشود در بین خانوادهها وقتی که ارث تقسیم میکنند مردم این قانون را عملاً زیر پا بگذارند و ارث را بهتساوی تقسیم بکنند؟
حمید تقوایی: خوب، برخی هم همین کار را میکنند. کم نیستند کسانی که وصیت میکنند و مایملکی که از آنها بجا مانده را بهتساوی تقسیم میکنند. ولی این امر به این معنی نیست که فرهنگ مردسالارانه از جامعه رخت بربسته است. این فرهنگ در ایران نیز مثل هر جای دیگر دنیا همواره وجود داشته است. منتهی بهقدرترسیدن جمهوری اسلامی باعث شده این فرهنگ به فرهنگ رسمی و دولتی تبدیل شود، تقدیس و تبلیغ بشود و از منبر و محراب و رسانههای حکومتی مدام این فرهنگ ارتجاعی را اشاعه بدهند و در مقابل، هر معترضی به بی حقوقی زنان را به هزار و یک عنوان تحتفشار قرار بدهند، دستگیر کنند و سرکوب کنند. جمهوری اسلامی در واقع بر این فرهنگ سوار شده و آن را تقویت کرده و گسترش داده است.
طبقه حاکمه ایران و دولتهای غربی تحتفشار انقلاب ۵۷ ناگزیر شدند یک عده آخوند تا مغز استخوان متحجر و مافوق ارتجاعی در حاشیهایترین بخش جامعه ایران قبل از انقلاب را به جلو برانند و آن باورهای کپک زدهای که در حجرههای قم و مشهد جا خوش کرده بود را تبدیل کنند به فرهنگ رسمی و دولتی جامعه. در نتیجه گرایش مردسالارانه یا ضد زنی هم که در تفکر بخشی از مردم وجود داشت زمینه پیدا کرد و عود کرد. به عقیده من بدون جمهوری اسلامی نهتنها قطعاً زنان در ایران موقعیت بسیار بهتری داشتند، بلکه فرهنگ مردسالارانه و بسیاری از قوانین تبعیضآمیز که در زمان شاه هم وجود داشت از جامعه جارو میشد.
جامعه ایران جامعهای است که همیشه به استقبال مدرنیسم رفته است، از زمان انقلاب مشروطه تا امروز. از این نقطهنظر نیز جمهوری اسلامی عقبگرد فاحشی در جامعه بود. مردم مقابل این حکومت از همان روز اول ایستادند و مقاومت کردند و رژیم نه با سمپاشی فرهنگی، بلکه با سرکوب و بگیروببند توانست خود را سر پا نگه دارد. در واقع به همان اندازه که زنستیزی به فرهنگ حکومتی تبدیل شده فرهنگ پیشرو ضد تبعیض جنسیتی نیز در جامعه رواج بیشتر یافته است. شعار امروز دیگر جهانی زن زندگی آزادی شاهد این مدعاست.
این نکته را هم باید تأکید کرد که حتی از نظر حکومت جمهوری اسلامی نیز زنستیزی صرفاً یک امر عقیدتی – فرهنگی نیست بلکه یک ابزار سیاسی برای سرکوب جامعه است. زنستیزی برای رژیم، نظیر شعار مرگ بر شیطان بزرگ، امری صرفاً عقیدتی نیست بلکه وسیلهای برای کنترل جامعه و اعمال سلطه جهنمی خود نهتنها بر زنان بلکه به کل مردم است. ازاینرو میتوان گفت در میان دارودسته حاکم هم نیز زنستیزی و اعمال خشونت نسبت به زنان امری سیاسی است و نه فرهنگی و عقیدتی.
حسن صالحی: اجازه بدهید به راههای مقابله با خشونت و تبعیض علیه زنان هم بپردازیم. بعضاً این بحث مطرح میشود که باید از خانه شروع بکنیم و نسبت به تبعیض و نابرابری و خشونت علیه زنان در خانوادهها اعتراض بکنیم. در این مورد چه نظری دارید و کلاً رهنمود شما برای مقابله با خشونت چیست؟
حمید تقوایی: این نظر که از خانه شروع کنیم و بعد به جامعه برسیم راه معکوسی را نشان میدهد. همانطور که توضیح دادم این مسئله در خانه ریشه ندارد بلکه در حکومت ریشه دارد. بله در خانواده هم این تبعیضات را میبینیم ولی برای مقابله با آن ابتدا باید حکومت را برکنار کرد. مسئله زن در جمهوری اسلامی مسئلهای سیاسی – قانونی – حکومتی است و لذا راهحل آن نیز در گرو جاروکردن حکومت است. حتی مقابله فرهنگی با مردسالاری و فرهنگ عقاید ضد زن در گام اول مستلزم خلاصی از شر زنستیزان حاکم است. مقابله با فرهنگ مردسالارانه و ضد زن وقتی کارساز و موفق خواهد بود که ابتدا از شر جمهوری اسلامی خلاص شویم. حتی اگر امروز در خانوادهها خشونت بیشتری میبینید دلیلش این نیست که مردان ناگهان بیشتر برتریطلب شدهاند. علت این است که حکومت بیشتر از حکومتهای گذشته زنستیز شده است و در نتیجه این فرهنگ نیز زمینه رشد پیدا کرده است.
نکته بعدی این است که مبارزه با زنستیزی امر فقط زنان نیست، بلکه امر همه آزادیخواهان است. وقتی زنی بهخاطر بدحجابی شلاق میخورد این شلاقی است بر تن همه مردم ایران، و حتی مردم جهان. این خشونت، این توهین، این تحقیر علیه زنان فاجعهای است علیه انسان و انسانیت.
زنان طبعاً در محور مبارزه علیه زنستیزی هستند. ولی شعار زن زندگی آزادی با این سه کلمه اعلام میکند که مسئله زن گرهخورده است به زندگی و به آزادی همه جامعه. نشان میدهد که انقلاب تنها بر سر آزادی زنان نیست بلکه هدفش رهایی کل جامعه است.
مقابله با خشونت علیه زنان نیز امری است که مستقیماً مربوط میشود به زندگی همه مردم ایران و مربوط میشود به آزادی کل جامعه.
حسن صالحی: به انقلاب زن زندگی آزادی اشاره کردید. این انقلاب تا همینجا چه در عرصه سیاسی و چه از نظر مقابله با زنستیزی حکومت چه دستاوردهایی داشته است؟ به نظر شما چگونه این دستاوردها حاصل شده است و چگونه میتوان پیشرویهای بیشتری داشت؟
حمید تقوایی: همانطور که اشاره کردم کار مهمی که انقلاب زن زندگی آزادی کرد این بود که مبارزه برای رهایی زن را با مبارزه برای زندگی و آزادی پیوند داد. و این پیوند امری واقعی است. نمیتوان تصور کرد که جامعهای آزاد باشد ولی زن حق طلاق نداشته باشد، حق انتخاب لباس خود را نداشته باشد، حق مسافرت نداشته باشد، حق آوازخواندن نداشته باشد، حتی حق به ورزشگاه رفتن را نداشته باشد. چنین جامعهای قابلتصور نیست. ازاینرو مهمترین دستاورد سیاسی جنبش انقلابی که با قتل مهسا امینی آغاز شد پیونددادن مسئله زن به زندگی و به آزادی کل جامعه است.
نکته بعدی شیوههای مبارزاتی مؤثری است که عمدتاً زنان در پیش گرفتهاند. بینید تابوها، یا به قول حکومتیها “هنجارها” ای وجود دارد که حفظ آنها برای حکومت کاملاً حیاتی و حیثیتی است. و زنان در زندگی روزمره خود این تابوها را در هم میشکنند. برداشتن عملی حجابها در زندگی روزمره یک نمونه موفق این نوع مبارزه است. بیحجابی که امروز به امر رایجی تبدیل شده در اثر اعتصاب یا تظاهراتهای گسترده حاصل نشده است بلکه زنان در زندگی هر روزهشان حجاب را کنار گذاشتند. نمونه دیگر در هم شکستن عملی آپارتاید جنسیتی است با رقص و پایکوبی زنان و مردان در خیابانها و در ملأعام به مناسبتهای مختلف.
آخرین نمونه اعتراض عریان آهو دریایی است که به نظر من به چالش کشیدن نگاه به زن بهعنوان کالای جنسی و برده جنسی مردان است. آهو دریایی با حرکت جسورانه خود کل فلسفه اسلامی زن ناموس مرد است و باید از چشم نامحرمان پوشیده بماند را درهم شکست.
بهاینترتیب شکستن عملی تابوها، امری که نافرمانی مدنی نامیده میشود ولی به نظر من تابوشکنی نام بهتری برای آن است، در زندگی عادی و هر روزه تبدیل میشود به عرصه مبارزه کارساز و مؤثری علیه حکومت.
همه این موارد بهروشنی نشان میدهد که در زندگی روزمره ما میتوانیم نمادها و مصادیق زنستیزی را درهم بشکنیم. این یک شیوه مؤثر مبارزه است که میتوان و باید به شکل گستردهتر و جامعتری علیه همه مصادیق زنستیزی حکومت آن را بکار گرفت.
از نظر عملی و میدانی این شیوه مبارزه کارسازی است و خوشبختانه جامعه در این جهت حرکت میکند و اساساً با همین شیوه در عرصه مبارزه با حجاب زنان پیشروی مهمی داشتهاند. علیه مصادیق دیگر آپارتاید جنسیتی نیز میتوان با همین شیوه تابوشکنانه دستاوردهای بیشتری داشت.
۹ آذر ۱۴۰۳، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴