خامنه‌ای در آخر خط مصاحبه با حمید تقوایی

https://www.youtube.com/watch?v=4LSdc91a40o

تدوین شده بر مبنای مصاحبه حمید تقوایی با برنامه پاسخ کانال جدید

حسن صالحی: اخیراً بحث بر سر جانشینی خامنه‌ای در رسانه‌ها بالا گرفته است. بحث از آنجا شروع شد که عباس پالیزدار یکی از مقامات حکومتی که قبلاً در مورد فساد و رشوه‌خواری در حکومت افشاگری کرده بود از مجتبی خامنه‌ای به‌عنوان یک چهره ضدفساد سخن گفت. جلسه‌ای هم مجلس خبرگان داشت که غیرمترقبه بود. عده‌ای از شرکت‌کنندگان در جلسه گفتند خامنه‌ای از آنها خواسته است که جانشین رهبری را فوراً تعیین کنند و کلاً صحبت‌های خامنه در این جلسه این استنباط را به دست داده که ایشان نگران این است که به سرنوشت حسن نصرالله و اسماعیل هنیه دچار شود. برخی هم گفتند چنین صحبت‌هایی در میان نبوده و بحث‌های جلسه عادی و به روال همیشه بوده است. سؤالی که می‌خواهم از شما بپرسم این است که آیا در این مجموعه بحث‌هایی که شما دنبال کردید نشانه‌ای از این می‌بینند که خامنه‌ای وبال گردن نظام شده باشد به‌طوری که بخواهند این مانع را از سر راهشان بردارند؟

حمید تقوایی: خامنه‌ای هم رکن حکومت و محور نظام جمهوری اسلامی است و هم در شرایط حاضر به یک نقطه‌ضعف نظام تبدیل شده. این نکته دوم است که ویژه و مهم است. در مورد جنبه اول اکنون نزدیک به ۴ دهه است که ایشان ولی‌فقیه و رهبر بلامنازع نظام است؛ شخصی که دولت تعیین می‌کند، سیاست خارجی را تعیین می‌کند، سیاست داخلی را تعیین می‌کند، سپاه و نیروهای مسلح به او وفا دارند و آن‌ها را زیر نگین انگشتری دارد و به همین خاطر قدرتش بلامنازع است و غیره. آنچه جدید است این است که آن استراتژی که ایشان دنبال می‌کرد، یعنی سیاست پایه‌ای و اساسی اسرائیل‌ستیزی و آمریکاستیزی با اتکا به نیروهای مختلف تروریستی در منطقه، نیروهای نیابتی که امروز نام بی‌مسمای جبهه مقاومت را رویش گذاشته‌اند، این سیاست استراتژیک امروز دیگر به آخر خط رسیده است. اولاً نیروهای نیابتی‌اش تا حد زیادی، نود درصد خنثی شده‌اند و حسن نصرالله و اسماعیل هنیه و بسیاری از فرماندهان نظامی حزب‌الله و حماس کشته شده‌اند و ثانیاً قدرت موشکی جمهوری اسلامی که این هم یک رکن دیگر رجزخوانی‌ها عرض‌اندام نظامی حکومت بود هم دو بار امتحانش را پس داده و همه دیده‌اند که از لحاظ نظامی موشک‌های حکومت ارزش چندانی ندارد. موشک‌پرانی‌های رژیم از نظر حیثیتی و آبروداری و از نظر تبلیغی ممکن است تأثیر و جایگاهی داشته باشد ولی از نظر نظامی نقش و ارزشی ندارد؛ بنابراین آن ابزارها و اهرم‌هایی که باعث می‌شد گفتمان و رتوریک و رجزخوانی‌های ضداسرائیلی – ضدآمریکایی در منطقه کاربردی داشته باشد، و باعث شود رژیم در جنبش اسلام سیاسی موقعیتی کسب کند و در میان دولت‌ها و نیروهای سیاسی منطقه اعتباری به دست بیاورد، این عامل از بین رفته است. سرمایه عملی و واقعی رژیم یعنی نیروهای تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی تا حد زیادی خنثی شده‌اند و حملات موشکی‌اش هم تا حد زیادی بی‌ثمری خودش را نشان داده و به‌این‌ترتیب سیاست آمریکاستیزی، غرب‌ستیزی، اسرائیل‌ستیزی، به آخر خط رسیده است. قرار بود به قول خود خامنه‌ای نیروهای نیابتی سپری باشد در راه حفظ امنیت رژیم. این سپر از بین رفت و اسرائیل و جمهوری اسلامی مستقیماً مقابل هم قرار گرفتند. معلوم شد اسرائیل می‌تواند پایگاه نظامی جمهوری اسلامی را بزند. معلوم شد از داخل خاک خود ایران می‌تواند کسی مثل اسماعیل هنیه را ترور کند و حتی مقامات خود حکومت هم از تیررسش دور نیستند. به‌این‌ترتیب قدرت نظامی اسرائیل پایش به ایران باز شد. قرار بود این‌طور نباشد. قرار بود حزب‌الله و حماس سپر بلا باشند. قرار بود با حملات موشکی حزب‌الله و حماس جواب این “جسارت‌های رژیم صهیونیستی” داده شود. اما این نیروها شیرازه‌شان ازهم‌پاشیده شد و رجزخوانی‌های حکومت مابازای عملی خود را از دست داد. استراتژی ضدآمریکایی ضد اسرائیلی با اتکا به موشک‌ها و با اتکا به نیروهای نیابتی دندانش کشیده شد، و به‌این‌ترتیب شرایط کاملاً عوض شد. چه کسی نماینده این خط بود؟ چه کسی رهبر این خط بود؟ روشن است که خامنه‌ای این نقش را ایفا می‌کرد.

بنابراین، اگر رژیم بخواهد تغییر ریلی بدهد، حتی اگر بخواهد کمی مسیرش را عوض کند و از شدت ضدآمریکایی ضداسرائیل‌گری‌اش بکاهد، اگر بخواهد سیاست “نه جنگ نه مذاکره” را تبدیل بکند به “نه جنگ با مذاکره”، برای حتی همین سطح از تغییرات، خامنه‌ای دیگر نمی‌تواند همچنان رأس حکومت باشد.

جنبه دیگر و به نظر من عامل مهم‌تر خشم و نفرت عمومی مردم ایران از خامنه‌ای به‌عنوان رهبر و مسئول مستقیم کشتارها و همه مصائبی است که به مردم این تحمیل شده است. مرگ بر خامنه‌ای و “خامنه‌ای حیا کن مملکتو رها کن” از جمله شعارهای محوری مردم در جنبش‌های ضد حکومتی سال‌های اخیر به‌ویژه در انقلاب زن زندگی آزادی بوده است و از این نظر هم خامنه‌ای به وزنه‌ای بر پای نظام تبدیل شده.

به این دلایل است که رژیم به این فکر افتاده که به نحوی به شکل تدریجی و گام‌به‌گام و باعزت و احترام خامنه‌ای را اگر کنار هم نگذارد نقشش را فرعی کند و یک ولی‌فقیه دیگری علم کنند.

حسن صالحی: منظورتان این است که خود حکومت دارد این کار را می‌کند؟ آیا همه هم صدا هستند و اجماعی وجود دارد؟

حمید تقوایی: روشن است که گفتمان جانشینی رهبر علی‌رغم میل خامنه‌ای صورت نمی‌گیرد خود خامنه‌ای باید این روند جانشینی را تأیید کند. ببینید این اولین‌بار نبود که پالیزدار از فساد سپاه و حکومتی‌های می‌گفت ولی اولین‌بار بود که مجتبی خامنه‌ای را به‌عنوان جانشین رهبر و قهرمان مبارزه با فساد لانسه می‌کرد. غیرممکن است که کسی بدون رضایت خامنه‌ای چنین اظهاراتی بکند و موضوع رسانه‌ای بشود. گرچه آن روی سکه این بحث این است که خامنه‌ای اهل مقابله با فساد نیست ولی مطرح‌کردن مجتبی به‌عنوان رهبر همچنان بیت رهبری را در رأس قدرت قرار می‌دهد. و تمامشان نزول این اظهارات علیه فساد نیز همین است.

خامنه‌ای می‌خواهد مسئله جانشینی طوری حل‌وفصل بشود که قدرت در دست بیت خودش باقی بماند. مثل خاندان سلطنتی. الان برای خامنه‌ای این امر مهم‌تر از قدرت شخصی خودش است. به‌خاطر اینکه در میان بیت رهبری و اعوان و انصارش یک الیگارشی مالی شکل گرفته که تقریباً۸۰ درصد اقتصاد ایران را در دست دارد. در محور بخوروبچاپ‌ها و رانت‌خواری و دزدی‌ها و فسادی که این جناب پالیزدار فقط گوشه‌ای از آن را برملا کرده بیت رهبری و وابستگانش قرار دارند. قدرت و ثروت باید در دست این الیگارشی باقی بماند تا نظام حفظ بشود و برای این کار چه کسی بهتر از پسر خامنه‌ای؟ از نظر این دارودسته گذار از خامنه‌ای به پسرش این امر را تأمین می‌کند. خود قدرت حاکم، خامنه‌ای و اصول‌گرایان دوآتشه و ذوب‌شدگان در ولایت‌فقیه، می‌خواهد این امر را مدیریت کند. نه حتی جناح دو خرداد و اصلاح‌طلب. قرار نیست اصلاح‌طلبان قدرت بگیرند. مجتبی خامنه‌ای هیچ‌وقت جزو اصلاح‌طلبان نبوده است. او را علم می‌کنند تا خود خط اصول‌گرا کار را به دست بگیرد و خودش دست به یک “نرمش قهرمانانه” بزند تا به خیال خودشان با کمترین تنش از این بن‌بست در بیایند.

یک علت پایه‌ای این بن‌بست که باید بر آن تأکید کرد وضعیت اقتصادی است. اگر وضع به همین منوال پیش برود ممکن است تا چند ماه حتی حقوق کارمندان دولت را نتوانند بدهند. امروز خاموشی‌های برق را داریم، پس‌فردا آب هم جیره‌بندی می‌شود، گرانی با کمبود و کمیابی کالاهای اساسی تکمیل می‌شود و بالاخره دولت به ورشکستگی کامل می‌رسد. رژیم خود بر این وضعیت بحرانی واقف است و تلاش دارد با تعامل بیشتر با غرب وارد بازار جهانی بشود و این شرایط غیر قابل ادامه را تغییر بدهد، و البته درعین‌حال قدرت در دست بیت رهبری باقی بماند. به نظرم این نسخه‌ای است برای در هم شکستن بن‌بست و خود خامنه‌ای پای این سناریو است.

حسن صالحی: شما از تغییر و تحولات بزرگی صحبت می‌کنید. اینکه مثلاً جمهوری اسلامی از آمریکا و یا اسرائیل‌ستیزی‌اش دست بردارد امر ساده‌ای نیست چون اینها جزء هویت جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی خودش را با چنین مواضع و سیاست‌هایی تعریف کرده چطور می‌تواند حکومت از آنها کوتاه بیاید و درعین‌حال در قدرت باقی بماند؟

حمید تقوایی: بله این کار ساده‌ای نیست. این روند تنش‌های درون حکومت را به‌مراتب تشدید می‌کند. اما باید توجه داشت که جمهوری اسلامی در یک موقعیت باخت‌باخت قرار گرفته. اینها وقتی دچار چنین وضعیت وخیمی می‌شوند راه‌حل‌های پراگماتیستی و کوتاه‌مدت را در دست می‌گیرند چون شما هر استراتژی‌ای داشته باشید اگر مشکلات مقطعی را کنار نزنید به اهداف استراتژیک هم نمی‌توانید برسید. به همین خاطر رژیم به تاکتیک تعامل بیشتر با غرب متمایل می‌شود کمااینکه از هم اکنون بحث امکان مذاکره با غرب را براه انداخته‌اند. ممکن است به کلی‌گویی علیه غرب ادامه بدهند ولی مشخصاً مرگ بر شیطان بزرگ و به دریا ریختن رژیم صهیونیستی را کنار می‌گذارند. عملاً هم از هم اکنون این شعارها را کنار گذاشته‌اند. اگر به‌خاطر داشته باشید خامنه‌ای در نمازجمعه بعد از حمله اسرائیل به کلی‌گویی علیه آمریکا و اینکه اگر از منطقه بیرون برود مسائل حل خواهد شد بسنده کرد و حرفی از نابودی رژیم صهیونیستی بر زبان نیاورد. می‌خواهند به‌اصطلاح فتیله اسرائیل‌ستیزی را پایین بکشند و امکان مذاکره با آمریکا را باز بگذارند. موضعی شبیه آنچه روحانی و خاتمی و رفسنجانی داشتند. ولی همین حد از تغییر هم تنش ایجاد خواهد کرد. منتهی تنش در میان صفوف رژیم کمتر خواهد بود اگر سهم همه دار و دسته‌های حکومتی از ثروت و قدرت حفظ بشود. اگر به نحوی این تغیر صورت بگیرد که هیچ در و دسته‌ای در حکومت مغبون نشود این حالت ایده‌آلی برای حکومت خواهد بود.

اما این هم تقریباً غیرممکن است. نه به‌خاطر دعوای جناح‌ها بلکه به‌خاطر اینکه هر نوع نرمشی در سیاست‌ها تا کنونی ولی‌فقیه ترجمه می‌شود به تعرض بیشتر خیابان. ترجمه می‌شود به پیشروی بیشتر انقلاب زن زندگی آزادی و آن عامل تعیین‌کننده‌ای که تمام این تلاش‌های بالائی‌ها بر آن بنا شده و روند و سیر تحولات را تعیین می‌کند قدرت اعتراضات مردم است. اگر رژیم با انقلاب زن زندگی آزادی درگیر نبود اصلاً به این روز نمی‌افتاد. اگر با خشم نفرت مردم روبرو نبود اصلاً به رتوریک ضدآمریکایی و اینکه حزب‌الله و حماس و غیره را به جان اسرائیل بیندازد احتیاجی نداشت. مرگ بر آمریکا شعاری است برای سرکوب مردم. و وقتی مردم مانند امروز به مصاف با رژیم برخاسته‌اند هر درجه آمریکاستیزی حکومت رقیق‌تر بشود تعرض مردم قوی‌تر و گسترده‌تر می‌شود. خود حکومت به‌خوبی بر این امر واقف است. همانطور که دررابطه‌با حجاب رژیم اعلام کرد این اولین خاکریز است و اگر کوتاه بیاییم مردم تا بیشتر پیشروی خواهند کرد؛ در سیاست خارجی هم این امر صادق است. اگر مردم متوجه شوند که این حکومت ناگزیر شده ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی گری را کنار بگذارد دست به تعرض بیشتری خواهند زد. و این عامل به نظر من تنش‌های درون حکومتی را هر چه بیشتر تشدید می‌کند. من فکر نمی‌کنم که این آخر خط خامنه‌ای می‌تواند آغازی جدید برای حکومت باشد. این آخر خط حکومت هم خواهد بود.

حسن صالحی: آیا مجتبی خامنه‌ای که او را با بن سلمان ولیعهد عربستان مقایسه می‌کنند، می‌تواند جمهوری اسلامی را اصلاح کند و یا راه تعامل با غرب را در پیش بگیرد؟ لااقل به این توهمات در جامعه دامن بزند و مردم را در انتظار نگه دارد؟

حمید تقوایی: به نظر من شرایط سیاسی ایران، به‌ویژه تا آنجا که به جنگ مردم با حکومت مربوط می‌شود فرق چندانی نخواهد کرد. اولاً فساد امری نهادینه شده در نظام جمهوری اسلامی است که از بیت رهبری تا همه مقامات کشوری و لشکری را در بر می‌گیرد. ریشه‌کن‌کردن فساد تنها با ریشه‌کن‌کردن کل رژیم امکان‌پذیر است. ثانیاً تا آنجا که به سیاست خارجی رژیم مربوط می‌شود مردم درگیر جنگ بی امانی با کل نظام هستند و حکومت هر رابطه‌ای با آمریکا و اسرائیل داشته باشد مبارزه مردم برای سرنگونی حکومت ادامه خواهد داشت. مردم از تبعیض، از قوانین اسلامی، از حاکمیت سیاه مذهب، از فقر و فساد، از گرانی، از پائین بودن دستمزدها، از سرکوب و بی‌حقوقی و از زندان اعدام و غیره به ستوه آمده‌اند. رابطه حکومت با آمریکا هر چه باشد تا وقتی این مسائل وجود دارد مردم به جنگشان ادامه خواهند داد. مردم به درست به این نتیجه رسیده‌اند که برای اینکه این مسائل حل بشود باید حکومت سرنگون شود؛ بنابراین مستقل از اینکه رابطه اینها با غرب چقدر خصومت‌آمیز و چقدر حسنه باشد جنگ مردم با حکومت سر جای خودش هست. همانطور که اشاره کردم این انقلاب، این اعتراض پائین هست، که بالائی‌ها را به رقص وامی‌دارد. مثلی هست که می‌گوید وقتی در پارلمان ویولن می‌زنند مردم در خیابان‌ها می‌رقصند. استعاره از اینکه اختلافات میان بالائی‌ها تعرض مردم را تشدید می‌کند. به نظر من در شرایط امروز ایران عکس قضیه بیشتر صادق است. این ساز مردم است که بالائی‌ها را به رقص وادار کرده!

ببینید انتخاب مجتبی خامنه‌ای به این خاطر نیست که حکومتی‌ها فکر می‌کنند کسی مثل روحانی یا خاتمی دوم روی کار می‌آید. بلکه همانطور که توضیح دادم به این خاطر است که موقعیت بیت رهبری را حفظ می‌کند. می‌خواهند این جابه‌جایی در زمان حیات خامنه‌ای صورت بگیرد تا از تنش‌هایی که ممکن است بعد از مرگ خامنه‌ای رخ بدهد جلوگیری کنند. به نظر من در این مورد اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان اجماع دارند چون همه می‌دانند بدون ولی‌فقیه مورد تأیید کل حکومت، مردم در را از پاشنه در خواهند آورد. و چیزی برای حکومت باقی نخواهند گذاشت. اینها تا امروز دیکتاتوری‌شان را با قدرت ولی‌فقیه تحمیل کرده‌اند؛ این امر باید در قامت فقیه بعدی ادامه پیدا کند و یک رکن این ادامه‌کاری تداوم خاندان خامنه‌ای است. تنها به‌این‌ترتیب می‌تواند سلسله‌مراتب و هرم قدرت کنونی حفظ بشود.

به نظر من کل این تشبثات دست‌وپازدن‌های یک حکومت به بن‌بست رسیده است. استراتژی جدیدی برای نجات حکومت وجود ندارد. حتی در حدی که بتواند چند سال به عمر حکومت اضافه کند. اینها آخرین تلاش‌های حکومتی است که ازهرجهت، از نظر اقتصادی از نظر سیاست خارجی، از نظر سیاست داخلی، به آخر خط رسیده است.

ببینید مردم از زمان خیزش‌های ۹۶ و ۹۸ و حتی قبل از آن، و مشخصاً از مقطع ۱۴۰۱ با قاتلین خودشان رودررو شده‌اند. مردم این حکومت را نه دولت بلکه قاتل خود می‌دانند. قاتل نداها و مهساها و نیکاها و آرمیتاها و صدها انسان شریف دیگر. جنبش دادخواهی یاد این عزیزان را زنده نگه داشته و مردم آنها را هرگز فراموش نمی‌کنند. تنها در دو سال اخیر این حکومت بروی مردم تیغ کشیده است، هزاران نفر را دستگیر کرده، صدها نفر را کشته، به چشم‌ها شلیک کرده، دختران دانش‌آموز را مسموم کرده، و هر جنایتی که تصورش را هم نمی‌توانید بکنید را این حکومت مرتکب شده است. جامعه این فجایع را فراموش نخواهد کرد. بحث بر سر این نیست که جامعه‌ای می‌خواهد حکومتی را عوض کند، بلکه جامعه‌ای می‌خواهد از شر قاتلین خودش رها بشود. ما بارها تأکید کرده‌ایم جمهوری اسلامی حکومت ایران نیست، قاتل مردم ایران است. ما همیشه این را خطاب به دولت‌های غربی و نهادهای بین‌المللی تأکید می‌کنیم و از آنها می‌خواهیم حکومت جانیان حاکم بر ایران را بایکوت کنند.

مردم ایران بهتر از هر کسی، بخصوص در دو سال اخیر، این واقعیت را لمس کرده‌اند و تجربه کرده‌اند. خامنه‌ای و پسرش و سران سپاه و مقامات و مجلس و قوه قضائیه و غیره همه قاتلین مردم ایران هستند که نه‌تنها باید سرنگون بشوند بلکه باید محاکمه بشوند و به سزای جنایاتشان برسند. این خواست توده مردم ایران است و این نوع مانورهای حکومتی تا جایی که به رابطه مردم با حکومت برمی‌گردد نه‌تنها دردی از جمهوری اسلامی دوا نخواهد کرد بلکه تأثیر معکوس دارد یعنی مردم را جری‌تر و خشمگین‌تر و در مبارزه‌شان علیه جمهوری اسلامی استوارتر می‌کند.

حسن صالحی: جمهوری اسلامی حکومت تبهکاران است. حکومت باندهای مختلف مافیایی است. ما داریم از یک چرخش سیاسی صحبت می‌کنیم که قرار است در بالا اتفاق بیفتد. باوجود این باندهای مافیائی امکان اینکه تنش‌های داخلی حکومت بالا بگیرد و حتی شاهد کودتا و ضد کودتا باشیم چقدر هست؟

حمید تقوایی: به نظر من این امکان وجود دارد و بعد از مرگ خامنه‌ای بیشتر هم خواهد شد. ممکن است باوجود خامنه‌ای اتوریته پسرش را قبول کنند ولی معلوم نیست بعد از مرگ خامنه‌ای به ولی‌فقیه تازه وفادار باشند. بینید مسئله میلیاردها دلار مطرح است. مسئله سهم باندهای حکومتی از قدرت و ثروت مطرح است. اجماع این باندهای مافیایی بر سر یک فرد برای حفظ انسجام درونی خود حکومت حیاتی است. هر کدام اهرم‌های اقتصادی و سیاسی و حتی نیروهای مسلح وفادار به خودشان را دارند، ارتباطات و مناسبت درونی خودشان را دارند و اگر این اجماع نباشد ممکن است به جان هم بیفتند. این تنش‌ها حتی ممکن است شکل کودتا و ضدکودتا به خود بگیرد. به نظرم این احتمال کم نیست. اینجا هم عاملی که می‌تواند این سناریوی سیاه را جواب بدهد قدرت مردم و حضور مردم در خیابان‌ها است. این می‌تواند اوضاع را کاملاً به نفع مردم عوض کند.

حسن صالحی: شما در مورد نقش مردم مشروحاً صحبت کردید. مردم به‌طورقطع نظاره‌گر نخواهند بود. همیشه همین‌طور بوده. معمولاً جابه‌جایی در قدرت و تشتت‌ها و شکاف‌هایی که در بالا به وجود می‌آید فرجه‌ای را برای عرض‌اندام مردم ایجاد می‌کند. سؤال من این است که در مقابله با این سناریوهایی مختلفی که بر شمردیم مردم مشخصاً چه نقشی می‌توانند ایفا کنند؟

حمید تقوایی: شعار مردم این است که ما جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم و می‌رویم تا سرنگونی. فقر فساد گرونی میریم تا سرنگونی. ایستاده‌ایم تا پایان. این شعارها شعارهای در واقع استراتژیک مردم است. مردم می‌گویند این جنگ بر سر این یا آن مطالبه نیست، بلکه مبارزه‌ای بر سر سرنگونی حکومت است. و رکن حکومت هم خامنه‌ای و بیت رهبری و مافیای اقتصادی و دار و دسته‌های سپاه هستند. مانورها و تغییر سیاست‌های این دار و دسته‌ها را مردم به درست به‌حساب قدرت خودشان می‌گذارند. حتی در نزد جهانیان، رسانه‌ها و افکار عمومی و دولت‌های و رسانه‌های جهانی جنگ مردم با جمهوری اسلامی و انقلاب زن زندگی آزادی به‌عنوان اولین انقلاب زنانه تاریخ جایگاه ویژه‌ای یافته است. اعتراضات مردم ایران یک نیروی واقعی و مؤثر در سطح جهانی است. این را مردم جهان فهمیده‌اند و دولت‌ها مجبور شده‌اند در سیاست‌های خودشان این نیرو را به‌حساب بیاورند. مردم ولی می‌دانند که این دولت‌ها نیستند که تعیین تکلیف می‌کنند. مردم این را دیده‌اند که هر زمان مبارزاتشان اوج می‌گیرد رسانه‌ها و دولت‌های غربی هم سر لطف می‌آیند، مبارزات را گزارش می‌کنند و مورد حمایت قرار می‌دهند، ولی وقتی مبارزات فروکش می‌کند به همان سیاست کج دار و مریز و مماشاتشان با جمهوری اسلامی بازمی‌گردند. این را دیگر در این دوساله به‌روشنی همه دیده‌اند. ازاین‌رو مردم به ین نتیجه رسیده‌اند که باید به نیروی مستقل خودمان متکی شویم. و هرچه بیشتر در مبارزاتمان به‌پیش برویم، اولاً بحران بالانی‌ها بیشتر می‌شود و همین تقلاهایشان برای رهبری سازی و دورکردن خامنه‌ای از تیررس اعتراضات بیشتر می‌شود و ثانیاً تعرض و مخالفت دولت‌های غربی علیه جمهوری اسلامی بالا می‌گیرد و هر دولتی برای حفظ منافع خودش هم که شده از جمهوری اسلامی فاصله می‌گیرد چون می‌داند در غیر این صورت با نفرت و انزجار توده مردم ایران مواجه خواهند شد. این محاسبات را دولت‌ها و به‌اصطلاح بالائی‌ها در دیپلماسی و روابط خود با جمهوری اسلامی لحاظ می‌کنند؛ بر این مبنا که خود مردم ایران کجا ایستاده‌اند و چقدر بحران داخلی جمهوری اسلامی گریبانش را گرفته است. هرچقدر این بحران داخلی، یعنی جنگ حکومت با مردم، به نفع مردم پیش برود، به همان اندازه دولت‌ها هم از جمهوری اسلامی فاصله خواهند گرفت و از او دورتر خواهند شد.

این سیاست و این استراتژی تقویت و برجسته‌کردن فاکتور مردم خطی است که حزب ما دنبال می‌کند و به نظر من هر نیروی انقلابی هم باید همین جهت‌گیری را داشته باشد. ما تلاش می‌کنیم که مردم به قدرت متحد و متشکل خودشان، و بر سر مسائل واقعی خود جامعه ایران، رژیم را تحت‌فشار بگذارند، به چالش بکشند و تعرض کنند. در این صورت هست که جمهوری اسلامی در جهان منزوی‌تر خواهد شد و این نوع تلاش‌ها برای جانشینی سازی و غیره و غیره هم نقش‌برآب خواهد شد و به ضرر خود حکومت تمام خواهد شد. ببینید رژیم با همه سناریوهایی که در سر می‌پروراند هنوز نمی‌داند جواب گرانی‌های نجومی را چطور باید بدهد، جواب قطع برق را چطور بدهد، حقوق بخور نمیر مردم را چطور تأمین کند که شورش گرسنگان به سرش هوار نشود. رژیم برای هیچ یک از این مسائل پایه‌ای جواب ندارد. شما به بن سلمان ولیعهد عربستان اشاره کردید. به نظر من اینها نمی‌توانند حتی به رفرم‌هایی در همان سطح میلیمتری اصلاحات بن سلمان تن بدهند. اینها حتی نمی‌توانند از حجاب کوتاه بیایند چه برسد به اینکه حق مسافرت و حق طلاق و حق کار و حقوق دیگر را برای زنان به رسمیت بشناسند. و یا آپارتاید جنسیتی را کنار بگذارند. تا وقتی که رژیم برای مسائل پایه‌ای مردم جواب ندارد اعتراضات بخش‌های مختلف جامعه همچنان علیه کل این حکومت به‌پیش می‌رود. این نیروی مردم فاکتوری هست که همه چیز را در آینده ایران رقم خواهد زد.

حسن صالحی: این شعار مردم را هم فراموش نکنیم که خامنه‌ای قاتله ولایتش باطله!

حمید تقوایی: البته این شعار در مورد پسرش هم صدق می‌کند!

۲ آذر ۱۴۰۳، ۲۲ نوامبر ۲۰۲۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *