نفس نامه نوشتن و دخیل بستن به مرتجع تمام عیاری مثل ترامپ واقعا مشمئزکننده است. «جمهوری اسلامی و داعش دو روی یک سکه اند و جهان بدون خلافت اسلامی و جمهوری اسلامی جای بهتری برای زندگی خواهد بود». این نکته درستی است. اینکه «اوباما همزمان با به گلوله بسته شدن تظاهرکنندگان در خیابانهای تهران مشغول نامهنگاری پنهانی با خامنهای بود و سی و هفت سال چشم فروبستن دول غربی به تروریسم اسلامی که وقایع تاسفباری چون شارلی اِبدو، باتاکلان، ترورهای پاریس، بروکسل، اورلاندو و سنبرناردینو را در دو سال گذشته به بار آورده است» نیز نکات درستی است که در این نامه طرح شده است اما درخواست اصلاح این سیاست ها از ترامپ بعنوان مرتجع ترین رئیس جمهور آمریکا و قرار دادن او در کنار مردم ایران را باید به حساب چه چیزی گذاشت؟
امروز از هر شاگرد کلاس اول سیاست بپرسید میداند که علاوه بر جمهوری اسلامی که پیشقراول داعش است، دول غربی و در راس آنها دولت آمریکا در پیدایش داعش نقش مستقیمی داشته اند. یک جستجوی ساده در گوگل هم نشان میدهد که در سال ۵۷ دولت آمریکا همراه با سه دولت اروپایی، زمانی که از ادامه حکومت شاه ناامید شدند، تصمیم گرفتند برای جلوگیری از قدرت گیری چپ از خمینی و دار و دسته او حمایت کنند. اگر بدرست میگویید دنیا بدون داعش و جمهوری اسلامی جای بهتری برای زندگی خواهد بود، باید به دولت هایی که به پیدایش اینها خدمت کردند و در راس آنها دولت آمریکا هزار بار لعنت بفرستید.
نامه نوشتن به ترامپ و متوسل شدن به او نشان دهنده بی ربطی به مردم و به هر نوع آزادیخواهی است. ترامپ مرتجع ترین رئیس جمهور آمریکا است، یک میلیاردر مفتخور، یک شارلاتان عقب مانده مذهبی با درجه بالایی از راسیسم، ضدیت با زن، ضدیت با مهاجر و پناهنده، ضدیت با همجنسگرایی، ضدیت با کوچکترین اقدام رفاهی برای مردم، کسی که معلولین را دست می اندازد، کسی که خواهان گسترش مسابقه اتمی و تسلیحاتی است و با خصوصیات دیگری از این دست.
در این نامه از ارزش های بنیادین دولت های مختلف آمریکا هم صحبت شده و از ترامپ خواسته شده که پیرو این ارزشها باشد. کاش نویسندگان نامه این ارزشها را توضیح میدادند. در کدام دوره دولت آمریکا نماینده ارزش های پیشرو در سیاست های داخلی و یا سیاست های خارجی اش بوده است؟ در ویتنام؟ در شیلی دوران پینوشه؟ در اکوادور و در قتل عام مردم اندونزی؟ در پاناما، در ۵۰ سال تحریم اقتصادی علیه مردم کوبا، در گواتمالا و کلمبیا، در حمایت از حکومت شاه و شکنجه و ساواک و کودتا در ایران، در کنفرانس گوادلوپ برای دفاع از خمینی و اسلامی ها، در شکل دادن به طالبان و به قدرت رساندن آن و سپس درست کردن حکومت لویا جرگه قومی مذهبی در این کشور، در اشغال عراق و ایجاد حکومت قومی اسلامی در عراق یا در عربستان و پاکستان و اسرائیل؟ در کدامیک از این کشورها حتی یکبار مدافع ارزش های پیشرو به نفع مردم بوده است؟ دولت های آمریکا یکی پس از دیگری هرجا زورشان رسیده، حکومت هایی که کمی مردمی بوده اند یا مطیع سیاست های دولت آمریکا نبوده اند را با کودتا و هزار توطئه اقتصادی و سیاسی و نظامی یا ترور تعدادی از روسای جمهور این کشورها، کنار زده و دولت های دیکتاتور و سرکوبگر را جای آنها نشانده اند. در درون آمریکا هم ارزش های بنیادین دولت آمریکا یعنی مجازات اعدام، عدم وجود کوچکترین بیمه درمانی برای مردم، تحصیل گران و لوکس و محرومیت اکثریت فرزندان زحمتکش از تحصیلات عالی و حتی متوسطه، فقدان کوچکترین خدمات اجتماعی، طب خصوصی و گران قیمت. حتی در مقایسه با اروپا، اکثریت مردم آمریکا صدبار بیشتر در محرومیت به سر میبرند. یک سرمایه داری تماما متکی بر بازار آزاد، بیرحم و وحشی که هیچ حقی برای مردم به رسمیت نمیشناسد. چگونه میتوان از چنین دولتی آنهم از ترامپ انتظار داشت در کنار مردم ایران بایستد!
در خود این نامه به «سیوهفت سال بیاعتنایی و چشم فروبستن نزدیکبینانه دنیای آزاد بر بنیادگرایی مسلح و انتحاری اسلامی» صحبت شده است. پس از ۳۷ سال بی اعتنایی چه شد که به ترامپ دخیل بستید؟ و ایکاش فقط چشم فروبستن بود. دول غربی و در راس آنها دولت آمریکا و در سالهای اخیر دولت روسیه بیشترین نقش را در ماندگاری حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی داشته اند. از سکوت رسانه های رسمی غرب درمورد جنایات سی و هفت ساله حکومت اسلامی و سکوت درمورد مبارزات مردم ایران و سانسور اپوزیسیون سرنگونی طلب تا دیپلماسی مماشات و سازش با جمهوری اسلامی و قبل از آن آقا را زیر درخت سیب نشاندن و حلوا حلوا کردن آن، اینها سیاست های این ۳۷ سال دول غربی و احزاب حاکم در این کشورها و در پیشاپیش آنها دولت آمریکا بوده است. حال چه انتظاری از موجودی مانند ترامپ دارید؟ این که از همه پیشینیانش لجن تر است که حتی لیبرال های جهان غرب هم سعی میکنند از او فاصله بگیرند! چرا خودتان را نه در کنار صدها میلیون مردم غرب که جانشان از این دولت ها به لبشان رسیده، بلکه در کنار ترامپ قرار داده اید؟ چگونه میتوانید اینچنین آشکار به اکثریت مردم غرب بی اعتنا باشید و چشم فروبندید و اینچنین ترامپ را به قهرمان آزاد سازی مردم ایران تبدیل کنید؟ چرا از مردم آمریکا و مردم اروپا نخواستید که فعالانه تر از مبارزات مردم ایران حمایت کنند و دول غرب و از جمله دولت ترامپ را تحت فشار قرار بدهند که با جمهوری اسلامی مماشات نکنند؟ یادتان هست که همان سال ۸۸ که اوباما به خامنه ای نامه مینوشت چه احساسات شورانگیزی نسبت به مبارزه دختران و پسران ایران در سطح جهان شکل گرفته بود؟ چرا به این احساسات خود را نزدیک نمیدانید برعکس به امثال ترامپ که قرار است دمار از روزگار این مردم درآورد دل خوش میکنید؟ چرا اینهمه با اکثریت مردم شریف و آزاده در غرب و ارزش های پیشرو در این کشورها خود را بیگانه احساس میکنید؟ حزب توده و سازمان اکثریت جای مردم و حکومت در ایران را عوضی گرفتند و شما جای مردم و دولت آمریکا را عوضی گرفته اید! چه فرقی دارد؟
در جای دیگری از نامه آمده است «درنتیجه سیاستهای غلط هشت سال گذشته، بسیاری از آزادیخواهان ایران، دولت آمریکا را حامی حاکمان مستبد و غیرانتخابی خود میدانند و به امید و اعتمادشان به حمایت ایالات متحده از آزادی و دمکراسی در ایران لطمه وارد آمده است؛ لطماتی که جبران آن تنها با تغییر بنیادین رویکرد امریکا توسط شما ممکن خواهد شد». یعنی قبل از این هشت سال و در دوره بوش پدر و پسر مردم ایران دولت آمریکا را حامی حاکمان مستبد نمیدانستند؟ حکومت های بوش پدر و پسر را حامی خود و کنار خود میدانستند! یعنی موقعی که دولت بوش مشغول سر هم کردن حکومت قومی اسلامی در افغانستان و یا مشغول تحریم اقتصادی مردم عراق و بعد بمب ریختن روی سر مردم عراق بود، مردم ایران برای بوش به به و چه چه میکردند! آخر اینهمه تملق گویی از جمهوریخواهان و بویژه ترامپ بابت چیست؟ ناگفته نماند که این سیاستی است که از سه دهه قبل توسط سلطنت طلبان و از چند سال قبل توسط مجاهدین دنبال میشود. دمکرات ها که سر کار میایند اینها امیدشان را از دست میدهند و با سر کار آمدن جمهوریخواهان قند در دلشان آب میشود و البته هر بار بعد از چند ماه سرخورده میشوند و امیدهایشان به یاس تبدیل میشود. مردم ایران سالها است با چنین اپوزیسیون ناسیونالیستی آشنا هستند و اگر قرار بود همراه با این اپوزیسیون بالا و پایین شوند باور کنید امروز خبری از اینهمه تحرک سیاسی امیدبخش در جامعه ایران نبود.
چشمهایتان را کمی باز کنید. دوستان دروغین برای مردم ایران نتراشید. انتظارات واهی و ناجی های خیالی مقابل مردم قرار ندهید. این خدمتی به مبارزه مردم برای رها شدن از جمهوری اسلامی نمیکند.