https://www.youtube.com/watch?v=335YY0MdnmI
نفی جمهوری اسلامی در زندگی روزمره
تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید
جلیل جلیلی: علیرغم همه تلاشهای حکومت مراسمها و جشنهای خیابانیوسیعی در چند هفته گذشته، از چهارشنبهسوری تا سیزدهبدر، در جریان بوده است. گزارشی از رودسر تصویر روشنی از این مقابله مردم با حکومت در روز سیزدهبدربه دستمیدهد. در این گزارش آمده است:
” امروز ۱۳ فروردین حکومت خیلی تلاش کرد که اول با خواهش و بعد با تهدید مردم را از آمدن به دل طبیعت و برگزاری جشن و پایکوبی منصرف کند و ازاول صبح مأمورها مسیر راههای منتهی به دریا و طبیعت را بستند. ولی مقاومت مردم و موج جمعیت آنقدر زیاد بود که مأمورها دست از مقاومت برداشتند و مسیرها را باز کردند و مردم به جشن و پایکوبی مشغول شدند. تجمع مردم در منطقه گردشگری است که هر ساله جمعیت زیادی برای روز سیزده آنجا جمع میشوند. امسال هم مردم عمدتاًبهصورت خانوادگی در آنجا جمع شدند و به رقص و پایکوبی و سرو مشروب و کباب مشغول شدند. مخصوصاً دختر و پسرها با هم رقص کردی و شمالی اجرا کردند. اکثریت خانمها بدون روسری و حجاب اجباری بودند. موسیقی هم با صدای بلند در دل طبیعت پیچیده بود. جمعیت بسیار زیاد بود. یک منطقه تقریباً ۲ کیلومترمربعکاملاً پر از جمعیت بود جا برای پارک ماشین هم بهسختی پیدا میشد. بساط نهار و عصرانه هم جالب بود که نشون میداد این مردم نه باوری به این دین تحمیلی و نه به این حکومت مذهبی. “
این گزارش نشان میدهد که مردم سیزدهبدر را بهنوعی اعتراض و مبارزه علیه رژیم تبدیل کردهاند و این البته اولینبار نیست.ما در جریان انقلاب زن زندگی آزادی و بهویژه در مراسمهای چند هفته اخیر از چهارشنبهسوری تا سیزدهبدر شاهد نوعی اعتراض و به چالش کشیدن رژیم در شکل جشن و شادی خیابانی بودهایم. از سوی دیگر جنبش بیحجابی هم هر روز گستردهتر و فراگیرترمیشود. اولین سؤال من این است که این نوع اعتراض چه ویژگی و اهمیتی دارد؟
حمید تقوایی: ویژگی این نوع اعتراضات ناشی از ویژگی دیکتاتوری جمهوری اسلامی است. این حکومتی است که تحکم و سلطهاش تمام جوانب زندگی، از لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حتی زندگی خصوصی افراد، را در بر میگیرد. در جمهوری اسلامی نوع لباس و حجاب زنان و رقص و شادی و ارتباطات اجتماعی مردم با یکدیگر و فرهنگ و کلاً سبک زندگی مردمتبدیل شده است به یک امر حکومتی.رژیم تلاش میکند یک مدل زندگی اجتماعی و خصوصی بر مبنای ارزشها و قوانین پوسیده و فوق ارتجاعی اسلامی را – که حتی در همان ١٤٠٠ سال قبل هم عقبمانده بود- به جامعه تحمیل کند.
مردم این فرهنگ و هنجارها و قوانین پوسیده حکومت را هیچگاه نپذیرفتهاند. بهویژه امروز به یمن انقلاب زن زندگی آزادی به زیر پا گذاشتن این موازین در زندگی روزمره به سطحیک حرکت اعتراضی مهم ارتقا یافته است.
مثلاً امروز رقصیدن و آوازخواندن جمعی در خیابانها، یا دوچرخه و موتورسواری زنان و دختران، روزهخواری در ملأعام، و کلاً نفی عملی مقدسات و تابوهای حکومتیهمه اینها عرصههای نبرد مردم علیه جمهوری اسلامی است. بهاینترتیب جامعه یک جبهه گستردهای علیه جمهوری اسلامی بازکرده است که جشنهای خیابانی چند هفته اخیر یک نمونه بارز آن بود.
آنچه ما امسال در مراسم نوروزی مشاهده کردیم این بود که سنت همیشگی جشن و شادی در چهارشنبهسوری و سیزدهبدر به کل تعطیلات نوروزی بسط پیدا کرد. قبلاً سنت نوروز به دیدوبازدید منحصر میشد؛ اما امسال مردم با جشن خیابانی چهارشنبهسوری را به سیزدهبدر وصل کردند. این نوع مراسم جشن نوروزی در خیابانها البته همیشه در کردستان رواج داشته است؛ ولی امسال به استانها و شهرهای دیگر هم گسترش یافت. در فاصله تحویل سال تا سیزدهبدر مردم در شهرهای مختلف در خیابانها و در بازارها و پارکها جشن گرفتند و رقص و پایکوبی کردند و همه اینها، علیرغمخطونشانکشیدنها و تهدیدات مقامات حکومتی انجام شد. فاکتور به چالش کشیدن حکومت امسال فاکتور و انگیزه مهمتریبود؛ چون تعطیلاتنوروزی با ماه رمضان و سیزدهبدر با عزاداری حکومتیهابهخاطرکشتهشدن امام اولشان مصادف بود. در واقع امسال مراسم جشن نوروزی مردم به معنی زیر پا گذاشتن مقدسات حکومتنیز بود.
قبل از آن هم این نوع تقابل مردم با حکومت را در هشت مارس روز جهانی زن و در ماههای اول انقلاب، بهعنوان نمونه در آتشزدنحجابها و یا رقص دختران اکباتان، شاهد بودیم.نفس اینکه زن و مرد دست در دست هم در خیابانها ظاهر بشوند، و یا اینکه در ملأعامبه طور جمعی شادی کنند و بخندند، موزیکی که دوست دارند را با صدای بلند پخش کنندو غیره همه اینها نوعی به چالش کشیدن حکومت است. هم مردم این را میدانند و هم حکومتیها. حکومت بیحجابی را “هنجارشکنی” و فتح خاکریز اول میداند و زنان هم دقیقاً به همین دلیل حجابها را از سر بر میدارند. در واقع مردم با زندگی عادی به سبک مدرن و امروزی و مبتنی بر ارزشهای انسانی وارد یک جنگ سیاسی با جمهوری اسلامی میشوند؛ چون همه این مسائل را خود حکومت به یک امر سیاسی تبدیل کرده است. اهمیت این نوع مبارزه مردم هم در این است که یک رکن مهم هویت سیاسی- ایدئولوژیک حکومت را به زیرسؤالمیبرد و در زندگی هر روزه نفی میکند. اهمیتش در این است که مردم با زندگی به شکل مدرن و امروزیدر واقع کل فرهنگ اسلامی، مقدسات و تابوها و قوانین اسلامی که بر همه جنبههای زندگی مردم تحمیل شده است را زیر پا میگذارند و تو دهنی محکمی به حکومت میزنند.این نوع مبارزه را باید یک جبهه مهم و مؤثر انقلابعلیه جمهوری اسلامی بهحساب آورد.
جلیل جلیلی: چرا این شیوه اعتراض گسترده شده؟ آیا این ناشی از سختشدنتظاهراتها و اعتراضات خیابانی است؟
حمید تقوایی: خیر، گسترش این نوع مبارزه به علتسختشدن اعتراضات خیابانی نیست. از همان ابتدای انقلاب زن زندگی آزادی این نوع اعتراضات روزمره هم شروع شد. ما از همان اوایل انقلاببرداشتن حجابها و در موارد متعددی آتشزدنحجابهادر تجمعات خیابانی که با رقص و شادی همراه بود را شاهدبودیم. این حرکت جایگزینتظاهرات خیابانی نبود؛ بلکه عرصهای در کنار و بهموازات آن بود.
اما در مورد گسترش این شکل مبارزه باید گفت علت این است که اولاًتوده مردم میخواهند به هر طریق ممکن جمهوری اسلامی را به چالش بکشند و ثانیاً این روش اعتراضی است که از جانب هر فردی در زندگی روزمرهاشبهسادگیقابلانجام است. کافی است زنی بدون حجاب در خیابان ظاهر شود و یا زن و مرد دست در دست هم در خیابان یا پارکی قدم بزنند یا بخوانند و برقصند تابه جمهوری اسلامی احساس سرنگونی دست بدهد!
اینها همه به مصاف طلبیدن حکومت به شیوههای ساده و قابلانجام است و این فاکتور مهمی در گسترش این حرکت است. به نظر من این نوعمبارزه هر روز گستردهتر و تعرضیتر هم خواهد شد.
جلیل جلیلی: آیا این نوع اعتراضات میتواند نقش مؤثری در سرنگونی حکومت داشته باشد؟ مثلاً به اعتراضات و تظاهرات خیابانی منجر بشود؟
حمید تقوایی: تجمعات وتظاهرات و اعتصابات بالاخره شرایط و زمینهها و مکانیسمهای خود را دارند که اساساً بر میگردد به توازن قوا و فعالیت اکتیویستها و تدارک و سازماندهی و غیره. میدانید که این انقلاب باعث شده تا در حد گستردهای فعالین متشکل و متحد بشوند که یک بروزش را در منشورها و بیانیهها و فراخوانهامیبینیم از جملهدر منشور بیست تشکل و منشور حقوقپیشرو زنان و اخیراً بیانیه هشتم مارس به امضای ۴۸فعال و تشکل از داخل و خارج کشور و یا تجمعات بازنشستگان و اعتراضات متحدکارگران شاغل و بازنشستهبا شعار اتحاد اتحاد علیه فقر و فسادو غیره و غیره.
این مسیر است که میتواند بهتظاهراتها و اعتصابات دوباره شکل بدهد. این امر اساساً در گرو فعالیتهای پیگیر و سازماندهیها و اتحادها و هماهنگیهای فعالین و نهادها و چهرههای انقلاب زن زندگی آزادی و جنبش سرنگونی و جنبشهای اعتراضی دیگر است.
جنبه دیگر همین به چالشکشیدهشدن حکومت در زندگی روزمره مردم است. اینها به یکدیگر منجر نمیشوند؛ بلکه بهموازاتهم بهپیشمیروند و یکدیگر را تقویت میکنند. همانطور که اشاره کردم شکستن هنجارها و فرهنگ حکومتی از همان هفته اول و بهموازات اعتصابات دانشجوئی و تظاهراتهای خیابانی و شعاردهیهای شبانه و غیره شروع شد.
امروز اساساً به دلیل اینکه حزب و نیروی سیاسی ای هنوز از جانب جامعه بهعنوان رهبر و سازمانده مبارزات پذیرفته نشده تظاهرات خیابانی فروکش کرده است – در این مورد در مصاحبههای گذشته بهتفصیل صحبت کردیم- و پر کردن این خلأ یک فاکتور تعیینکنندهدر به خیابان آمدن مجدد جمعیت و بهویژه پیشروی انقلاب تا پیروزی است. در این میانچالش حکومت در زندگی روزمره یک فاکتور مؤثر در ایفای نقش هر رزوه مردم در جنبش انقلابی و ایجاد شرایط مساعد برای برآمد مجدد انقلاب در خیابانها است.
امروز همه، حتی حکومتیها، میدانند که مردم در مبارزه علیه حجاب حکومت را شکست دادهاند. این مسلم است و از این نقطهنظر امید و اعتمادبهنفستازهای برای ادامه مبارزه پیدا کردهاند. از این نقطهنظر هم نفی عمل قوانین و مقدسات حکومتی مشعل انقلاب را زنده نگه میدارد و شرایط مناسبی برای اوجگیری مجدد انقلاب فراهم میآورد.
ولی درهرحال هر یک از این عرصهها رکنی از مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستند که میتوانند در کنار هم و بهموازات هم بهپیشبروند.
جلیل جلیلی: برخی از نیروها از جمله نیروهای اپوزیسیون راست و اصلاحطلبان حکومتی این نوع اعتراضات را نافرمانی مدنی مینامند و از مدتها قبل مدافع و فراخوان دهنده نافرمانی مدنی بودهاند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا اعتراضاتی نظیر بیحجابی و یا جشنهای خیابانی مصادیق نافرمانی مدنی هستند؟
حمید تقوایی: به نظر من اعتراضاتی که اشاره کردید عمیقتر و فراتر از حرکتیاست که نافرمانی مدنی نامیده میشود.
نکته اول این است که نیروهای سیاسی که نافرمانی مدنی را مطرح میکردند بر مسالمتآمیز بودن این نوع مبارزه تأکیدمیکنند و به این جهت آن را مطلوب میدانند. گویا انقلاب خشونت است، گویا اعتراضات و اعتصابات فراتر از نافرمانی مدنی به خونریزی و هرجومرج منجر میشود ولذا باید در چارچوب نافرمانی مدنی اعتراض کنیم تا خشونت پرهیز باشیم.
این دیدگاه بیپایه و پوچ است. عامل خشونت جمهوری اسلامی است و نه اعتراضات خیابانی و تعرض مردمو اعتصابات یا حتی حمله به نیروهای سرکوب وپادگانها و حمله به نیروهایمسلح حکومت. اینها خشونت نیست؛ بلکه پاسخ مردم به خشونت، و در واقع باید گفت پاسخ مردم بهجنایات ساختاری و نهادینه شده جمهوری اسلامی علیه کل جامعه است.
نکته دیگر نافرمانی مدنی بهخاطر اصلاح رژیم است که از طرف نیروهای بهاصطلاح استحالهچی، نیروهایی که میخواستندبهتدریج نظام را اصلاح کنند، جنبش دو خرداد و سبز و بنفش غیره مطرح میشود. نافرمانی مدنی به این معنی هم تلاش بیهودهای است بهخاطر اینکه مردم نه فقط در این انقلاب زن زندگی آزادی بلکه در خیزش ۹۶، وقتی شعار دادند اصلاحطلباصولگرا دیگه تمومه ماجرا، واقعاً ماجرا را تمام کردند. بهاینترتیب نافرمانی مدنی بهعنوان شکلی از اصلاح حکومت، و یکنوع ملایمی از تغییر تدریجی رژیم هم به تاریخ سپرده شدو کنار زده شد.
ولی بحث اساسیتر این است که خود تز نافرمانی مدنی که از جانب کسانی مثل مهاتماگاندی در مبارزه علیه سلطه بریتانیا بر هند و مارتین لوتر کینگ در جنبش سیاهپوستان آمریکا در دهه شصت بهعنوان یک روش مبارزه تئوریزه شده، به شرایط سیاسی در ایران کاملاًبیربط است. نفی جمهوری اسلامی در زندگی روزمره ارتباطی با نافرمانی مدنی ندارد. نافرمانی مدنی یعنی وقتی مردم در اعتراض به حکومت و دولتی و برای رسیدن به هدف معینی (نظیراخراج امپراتوری انگلیس از هند و یا برانداختنتبعیض نژادی در آمریکا و نظایر آن) از قوانین سرپیچی میکنند. نافرمانی مدنی لزوماًعلیه قوانینی که نفیمیکندنیست؛ بلکه بهعنوان اعتراض به این کار دست میزند. مثلاً در مبارزه استقلالطلبانه در هندوستان مردم روی ریلهای قطار میخوابیدند که از رفتوآمد آنها جلوگیری کنند. این صرفاً یک ابزار و شکل مبارزه است به این معنی که وقتی مبارزه به سرانجام برسد مردم از نافرمانی دست میکشند و از قوانین تبعیت میکنند. ولی در مورد مبارزات مردمایران این صدق نمیکند. در ایرانمردم قوانین و مقدسات جمهوری اسلامی را نفی میکنند هم بهعنوان یک شیوهمبارزه و هم به این خاطر که آن را قبول ندارند و با شیوه زندگی ای که خواهان آن هستند در تناقض میبینند. مثلاً جنبش بیحجابیصرفاً به این دلیل نیست که با نفی قانون حجاب اجباری حکومت را به چالش بکشیم، بلکه زنان میخواهند بدون حجاب زندگی کنند. روشن استکه با برافتادن رژیم زنان به حجاب بر نمیگردند! و یا بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی رقص و شادی در خیابانها را کنار نمیگذارند!
در واقع در ایران نفس زندگی مدرن و متمدن و امروزی”نافرمانی مدنی” محسوب میشود. مردم میخواهنداینطور زندگی کنند نه بهخاطر ضدیت با حکومت بلکه به این دلیل که خواهان یک زندگی آزاد و متمدنانه و مدرن هستند. مردم میخواهند مدرن باشند، میخواهند هر لباسی را دوست دارند بپوشند، زن و مرد میخواهند در کنار همبه استادیومها بروند، کمپینگ کنند، شنا کنند و برقصند، در خیابانها دست در دست هم باشند، همدیگر را در آغوش بگیرند و غیره. این نرم زندگی مطلوب مردم استو اگر این – به قول شروین در ترانه برای- “زندگی معمولی”حکومت را به لرزه میاندازد به این خاطر است که رژیم ضد زندگی است. جمهوری اسلامی حکومتی است که با نفس زندگی در تناقض است. رژیمی است کهبا زندگی معمولی مردم، زندگی با معیارهای انسانی و متمدنانه امروزی، احساس سرنگونی میکند و به سراشیب سقوط میافتد.
ازاینرو نافرمانی مدنی اصطلاح نارسائی است که در مورداعتراضات مردمایران حق مطلب را ادا نمیکند.
جلیل جلیلی: سؤال دیگری که مطرح میشوداین است که آیا برای رژیم ممکن نیست که در سطح فرهنگی وزندگی اجتماعی عقبنشینی کند و امتیازاتی بدهد؛ ولی همچنان در قدرت بماند؟
حمید تقوایی: چنین چیزی ممکن نیست. حتی خود حکومتیها هماین را بارها اعلام کردهاند. مثلاًمکرراًگفتهاندبیحجابی “خاکریز اول” است و اگر این را مردم فتح کنند خاکریزهای دیگر هم سقوط خواهد کرد. بهاینترتیب دارند اهمیت سلطه بر فرهنگ و زندگی اجتماعی و خصوصی زنان را بیان میکنند. حجاب پرچم حکومت و کلاً اسلام سیاسی است و حکومت نمیتواندبهسادگی از آن بگذرد.
در مورد دیگر هنجارها و مقدسات و فرهنگو قوانین اسلامی نیز این امر صادق است. جمهوری اسلامی یکدیکتاتوری ایدئولوژیک است و یک رکن مهم ایدئولوژیاش همین اخلاقیات و سنتها و فرهنگ اسلامی است. نمیتواند از اینها کوتاه بیاید. از سوی دیگربا همین پرچم حجاب و فرهنگ اسلامی در جنبش تروریستی اسلامی در منطقه جایگاهی پیدا کرده است و از این نقطهنظر هم تحمیل این شرایط بر جامعه ایرانبرای جمهوری اسلامی اهمیت حیاتی دارد.
به نظر من روزی که جامعه بتوانداین فرهنگ و موازین و قوانیناسلامی نظیر حجاب و تفکیک جنسیتی وراعملاً زیر پا بگذاردو ما شاهد حضور زن و مرد در کنار هم در خیابان و دانشگاه و محل کار و همهجا باشیم، تا سقوط جمهوری اسلامی فاصله زیادی نخواهیم داشت. این را هم مردم میدانند و هم خود حکومتیها.
جلیل جلیلی: امروز به نظر میرسد زنان ایران عملاًخاکریز حجاب را فتح کردهاند. بهجزبیحجابی در چه عرصههای دیگری از زندگی روزمره میتوانجمهوری اسلامی را به چالش کشید؟
حمید تقوائی: همانطور که اشاره کردم بیحجابی یک عرصه مهم مقابله مردم با حکومت است که خوشبختانه پیشرویهای زیادی داشته و من هم معتقدم که عملاً مردم این را فتح کردهاند. اما هنوز باید بیحجابی عمومیت بیشتری پیدا کند و تثبیت بشود. حکومت تا سطح تعیین جریمههای نقدی برای بیحجابی عقب نشسته است؛ اما از این مانع هم باید عبور کرد. خود حکومتیها دارند میگویند از نظر اقتصادی و عملی این ممکن نیست چون مردم حسابهایبانکیشان را میبندند و نمیتوانیمجریمهها را برداشت کنیم.
در جنگی که بر سر حجاب در جریان است حکومت قدمبهقدمشکستخورده است. از خطونشانکشیدنهای سردار رادان تا لایحه حجاب و عفاف و تا سرازیر کردن حجاببان به خیابانها و دانشگاهها و بازداشت و شلاق بهخاطربیحجابی، هیچ یک راه به جایی نبرده است و رژیم قدمبهقدممستأصلتر و درماندهتر شده است. بیشک در این رودرروئی مردم تا تثبیت کامل بیحجابیبهپیش خواهند رفت. اما مبارزه علیه حجاب تنها عرصه نیست. از این تجربه باید سرمشق گرفت و آن را الگوی پیشرویهای دیگر قرار داد. حجاب خود بخشی از آپارتاید جنسیتی است و باید آپارتاید جنسیتی با تمام مظاهر و بروزات آن را هدف گرفت. خوشبختانه امسال در هشت مارس در سطح گستردهای فعالین و گروههای مختلف و زندانیان سیاسی علیه آپارتاید جنسی و جنسیتی بیانیه و پیام و اطلاعیه دادند. همچنیناین مسئله در سطح جهانی مطرح شد و نهادهای حقوق بشری جمهوری اسلامی را به این خاطر محکوم کردند. این گفتمان امروز در سطح وسیعی مطرح شده است.
جنبهای که من بر آن تأکید دارم این است که از نظر عملی هم میتوانیم با آپارتاید جنسیتی همان بکنیم که با حجاب کردیم. یعنی در زندگی هر روزه تفکیک جنسیتی را در هم بشکنیم. در خیابانها و پارکها و مجامع عمومی، در دانشگاهها و کلاسهای درس و ناهارخوری دانشگاهها، در وسائل نقلیه عمومی، در محل کار، در ورزشگاهها و در همهجا زن و مرد کنار هم ظاهر شویم. فصل تابستان نزدیک است و امسال میتوانیم با زیر پا گذاشتن تفکیک جنسیتی در پارکها و گلگشتها و در کنار دریا و استخرها زمین را زیر پای متحجرین حاکم داغ کنیم. این یک رکن مهم در هم شکستن نرمها و هنجارهای پوسیده فرهنگی و اجتماعی حکومت است.
عرصه دیگر مقابله با روزها و مناسبتهایی است که برای رژیم مهم است. مثل دهه فجر، روز قدس، سالگرد مرگ قاسم سلیمانی، تاسوعا عاشورا و مراسمهای ماتم و عزای مذهبی، انتخاباتهای حکومتی و نظایر آن. این مناسبتها هم فرصتی به دست مردم میدهد تا مخالفت خود را با حکومت به نمایش بگذارند. مردم نهتنها به قوانین و توصیهها و خطونشانکشیدنهای حکومت در پاسداری از این روزها و مناسبتهاوقعینمیگذارند؛ بلکه عکس آن عمل میکنند. این نوع حرکات اعتراضی نیز میتواندگستردهتر و فراگیرتر بشود.
میخواهم بگویمبه چالش کشیدن حکومت در زندگی روزمره میتواند به عرصهمناسبتهای حکومتی، به روزهای مقدس حکومت،به عرصه تفکیک جنسیتی و جداسازی زن و مرد در معابر و در مراکز کار وتجمع و غیره بسط پیدا کند و همچنین نفس شادیکردن و رقصیدن در پارکها و خیابانها و پارکهاکه جزئی از زندگی مردم است را میتوان و باید تکثیر کرد و گسترش داد.
اینها همهموارد و مصادیق دیگری از نفی جمهوری اسلامی در زندگی اجتماعی و روزمره است و به نظر منکاملاً شرایط آماده است که بخصوص در نفیجامع و کامل آپارتاید جنسیتی جامعه قدمهای بزرگی به جلو بردارد. این خاکریز را هم مثل خاکریز حجاب میتوانیم فتح کنیم و از آن هم جلو تر برویم. میدانیم که همه این حرکتهای اعتراضی معنی و جایگاه سیاسی مهمی دارد و همه اینها یعنی تقویت و پیشروی هر چه بیشتر جنبش سرنگونی علیه جمهوری اسلامی.
۱۶فروردین۱۴۰۳، ۴ آوریل ۲۰۲۴