جدید ترین
mostafa saber

مصطفی صابر

mosaber.mosaber@gmail.com

مختصات “نرمش قهرمانانه”!

mostafa saber

مصطفی صابر:
یک شنونده رادیو فردا که از ایران زنگ میزد در اظهار نظری “نرمش قهرمانانه” اخیر خامنه ای را مشابه “سرکشیدن جام زهر” خمینی دانست و به طعنه اضافه کرد: فرق خامنه ای با خمینی در این است که او بصراحت گفت جام زهر سر میکشد و خامنه ای حتی جرئت اینرا هم ندارد!
نکته مهم در این اظهار نظر آن نیست که “نرمش” خامنه ای با “جام زهر” خمینی واقعا چقدر مشابه است. زندگان غالبا برای توجیه امروز خود “روح مردگان” را احضار میکنند. چنانکه خامنه ای هم “نرمش قهرمانانه” اش را با حکایت امام حسن و غیره توضیح میدهد. نکته مهم بنظرم اینجاست که اظهار نظر آن شنونده دارد تلقی بسیاری از مردم از “نرمش قهرمانانه” خامنه ای را منعکس میکند. مردم آنرا نشانه عقب نشینی رژیم و بدرجه ای مساعد شدن زمینه برای طرح مطالبات خود و تحرک بیشتر برای تغییر اوضاع قلمداد خواهند کرد.
این خطر البته از چشم مقامات رژیم اسلامی پنهان نیست. صفت “قهرمانانه” در واقع قبل از هرچیز به میزان ریسکی که در این “نرمش” هست اشاره دارد. هر اندازه خود “نرمش” کذایی اساسا رو به بیرون دارد، و مشخصا روبه مقامات غرب در جهت تلاش برای متعارف کردن موقعیت جمهوری اسلامی در جهان سرمایه داری کنونی، صفت”قهرمانانه” و وجه حماسی آن رو به درون و بیش از همه رو به مردم به جان آمده از جمهوری اسلامی دارد. لذا احتیاج به توضیح زیادی نیست که صفت “قهرمانانه” برای این “نرمش” قبل از هر چیز اسم رمزی است برای این که باید بسیار حساب شده و کنترل شده پیش رود. که باید چوب و چماق “قهرمان” کذایی و بویژه “اسلام عزیز” در هنگام “نرمش” کاملا جلو چشم همگان باشد تا مبادا سوء تعبیر شود و خدای نکرده امکان باز شدن فضای اعتراض و به میدان آمدن مردم را بدهد!
و تناقضات “نرمش قهرمانانه” و در نتیجه محدودیت قرار دادن بر دامنه “نرمش” از همینجا شروع میشود! اما به اینجا محدود نمی شود. در پله بعد “نرمش قهرمانانه” میتواند احیانا به حساب موفقیت و تقویت رفسنجانی و حتی اصلاح طلبان گذاشته شود. در این حالت فقط خطر این نیست که اصولگرایان ذوب ولایت ناراضی میشوند و کافه را بهم میزنند، بلکه خطر تاج و تخت خود آقا است. اگر در مورد خطر اول باید حین نرمش در عین حال چوب و چماق و کل دستگاه ایدئولوژیک سیاسی اسلام را حفظ کرد و مردم را با آن ترساند، در مورد دوم باید توازن و تعادل قوای درونی این نظام را نیز حفظ کرد. و این دو البته باهم پیش میرود. نتیجه آنکه بر خلاف نظر مفسرین خوش خیال و سطحی، برای اجرای “نرمش قهرمانانه” اتفاقا باید کل ساختار سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر اسلام و موقعیت ولی فقیه و شخص خامنه ای را مستحکم تر کرد. هرگونه شل شدن بندهای اقتدار و کنترل خامنه ای به معنای خطر شکست “نرمش قهرمانانه” و به جان هم افتادن اوباش اسلامی حاکم بر ایران است. در این سطح از داستان “نرمش قهرمانانه” در واقع “قهرمان” خود جناب خامنه ای است که بر روی بند حفظ توازن قوای دستجات و گروههای متخاصم درون جمهوری اسلامی دارد “نرمش” میکند. او خوب میداند که هر لحظه امکان سقوط دارد. اگر خطر اول را با این دومی حتی جمع جبری هم بزنید خواهید دید که این نرمش قهرمانانه تا چه حد سست بنیاد و متزلزل است.
و بالاخره کل این “نرمش قهرمانانه” قرار است در مقابل غرب و فشارهای بین المللی روز افزون بر جمهوری اسلامی (تحریم ها و اقتصاد در آستانه سقوط، تضعیف متحدین منطقه ای و غیره) راهی جلوی پای رژیم اسلامی قرار دهد. اینجا هم بهیچ وجه اوضاع رژیم اسلامی مناسب نیست. حتی در قیاس با چند سال پیش، وقتی که به او “پکج” های سخاوتمندانه ارائه میشد. جمهوری اسلامی اکنون هیچ برگ برنده ای در دست ندارد جز اینکه به سیاست های غرب در منطقه گردن گذارد. ولی اگر بخواهد این کار را بکند آنگاه باید دست به تغییرات درونی بزند که تناقضات اشاره شده در بالا را تشدید خواهد کرد. برای مثال اگر رژیم اسلامی قدری از اسلام و رجزخوانی های ضد غربی خود دست بردارد، بلافاصله با موج تحرک جامعه برای تحقق خواست های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود روبرو خواهد شد. این موج طبعا با کل سیستم و ساختار جمهوری اسلامی برخورد خواهد کرد. این به نوبه خود کل توازن قوای درونی جمهوری اسلامی را بهم ریخته و نرمش قهرمانانه آقا را نه به راه نجات که به کابوس هر شب او تبدیل خواهد کرد.
پس آیا “نرمش قهرمانانه” یک حرکت کاذب و بی معنی است؟ ابدا! خیلی هم جدی و واقعی و با معنی است. ولی معنی اش آن نیست که مفسرین خوش خیال در تمام رسانه ها دم گرفته اند. این سیاستی است که نه از سر قدرت و با نقشه ای فکر شده، معطوف به اهداف قدم به قدم تعریف شده، بلکه از سر ضعف و به ناگزیر، تحت مجموعه فشارهای داخلی و خارجی، تا اطلاع ثانوی پیش گرفته میشود. سرانجام این سیاست رفع معضلات جمهوری اسلامی و تخفیف تناقضاتش نیست. حتی اگر در کوتاه مدت چنین جلوه کند، در میان مدت و درازمدت به تشدید تناقضات ساختاری و بنیادی جمهوری اسلامی منجر خواهد شد. چه جمهوری اسلامی حقیقتا قصد کوتاه آمدن و “نرمش” داشته باشد و چه یک حقه آخوندی باشد و به آن بعنوان “از این ستون به آن ستون فرج است” نگاه کند، نتیجه بطور ناگزیر این است که شانس بقاء جمهوری اسلامی بعنوان جمهوری اسلامی کم و کمتر خواهد شد.
اما این الزاما به این معنی نیست که اوضاع بهتر خواهد شد. رژیم اسلامی از ابتدا هم یک موقعیت موقتی و گذرا بود که بدلیل بن بست ها و تناقضات بورژوازی به درازا کشیده است. این وضعیت هنوز هم میتواند ادامه پیدا کند. جمهوری اسلامی میتواند کماکان در میان زمین و آسمان دست و پا بزند و این کارگران و مردمند که باید تاوان این گندیدگی و پوسیدگی و زوال تدریجی را بدهند. تنها راه واقعی از نظر این مردم و کارگران این است که کل این غده جمهوری اسلامی را با همه رگ و ریشه اش با مبارزه متشکل و انقلاب خود از بدن جامعه خارج کنند و سرنوشت خود را بدست گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *