عملیات تروریستی داعش در کرمان در روز ۱۳ دی، بحث تروریسم و جنگ تروریستهارا بار دیگر در همهجا مطرح کرده است. در این عملیات که در مراسم حکومتی برای قاسم سلیمانی انجام شد، بیش از صد نفر به قتل رسیده و چند صد نفر زخمی شدند.
تروریسم پدیدهای است که طی چند دهه اخیر به واقعیتی هر روزه در جامعه بشری تبدیل شده و هزاران قربانی از مردم گرفته است. کشتن انسانهایبیدفاع به شیوه حمله و تهاجم، صدمهزدن به افراد، تهدید و توهین و ارعاب، حملهکردن به اموال و خانهها، همه اینها مصادیق ترور تلقی میشوند. اما آنچه در نیمقرن اخیر رایج شده بدترین نوع تروریسم یعنی کشتار و نابودسازی مردم بیدفاع، زن و مرد و کودک و پیر و جوان است که نمونههای اخیر آن در تاریخ بیسابقه یا کمسابقه است.
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی نیروهایی ایجاد و میداندار شدند که ایدئولوژی هویتیشان ترور و قتل و کشتار است. تروریسم اسلامی نشان داده است که بدترین نوع تروریسم است و استراتژی و هدف اصلی آن نابودسازیجمعی مخالفین و حتی کسانی است که صرفاً گناهشان این است که با نحله معینی از اسلامیها نیستند. انواع دستجات تروریستی با روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران در سال ۵۷ به یکمرتبه در گوشهوکنار جهان مثل قارچ سبز شدند و نیرو گرفتند. القاعده، داعش، و بوکوحرام،شناختهشدهترین جریانات تروریستی هستند. اما به طور واقعی شمار جریانات تروریست اسلامی در کشورهای مختلف سر به صدها و شاید چند هزار میزند که تحت نامها و عناوین مختلف فعالیت میکنند.
رکورددار و پایهگذار تروریسم خود حکومت اسلامی ایران است که یکپایه ثابت سیاستهایش در داخل کشور و در سطح جهان، ترور و نابودسازی مخالفین بوده است.
روشن است که تروریسم مختص جریانات و دولتهای اسلامی نیست. بلکه ترور و نابودسازی مخالفین یک شیوه و ابزار رایج دولتهایسرمایهداری در غرب و شرق در مقاطع مختلف است. دولتهای آمریکا، روسیه،چین، ترکیه، عربستان، اسرائیل، پاکستان و بسیاری دولتهای دیگر بارها مخالفین خود را به شیوههای مختلف ترور و نابود کردهاند.
اما آنچه اینجا موردبحث ماست تروریسم بهعنوان یک شیوه هویتی، علنی، گسترده و هر روزه است. بعلاوه در تروریسم اسلامی، تمام افراد از زن و مرد و پیر و جوان بهصرف اینکه با تروریستها نیستند، هدف ترورند و صرفاً به مخالفین سیاسی یا منتقدین یا افراد معینی محدود نمیشود. نسلکشی و کشتارجمعی یک سیاست عمومی جریانات تروریست اسلامی است. این آن چیزی است که تروریسم اسلامی آن را نمایندگی میکند.
جریانات اسلامی تمام تلاششان دامنزدن به نفرت و تفرقه و جنگ مذهبی و فضای ترور میان مردم است. شیوه اعلام شده ابراز وجودشان ترور و ارعاب و کشتارجمعی است. جنگ و کشتار و تفرقه مذهبی یکی از ابزارهای وجودی و هویتی نیروهای اسلامی است. اینها با تفرقه و نفرت مذهبی و قومی زندهاند. جنگ و ترور و دود و آتش بهترین محیط برای جریانات اسلامی است. چرا که در شرایط جنگی هرکس که بهتر کشتار میکند برنده است و بحث و اقناع و علم و منطق انسانی که اسلامیهاو کلاً جریانات مذهبی بهشدت از آن وحشت دارند، کنار میرود.
روشن است که ظهور و گسترش جریانات اسلامی در این دوره اساساً ناشی از سیاست دولتهای اصلی سرمایهداری در این دوره است و نه از نفوذ اجتماعی آنها یا مذهب اسلام. قدرتهای جهانی در رقابتهای خویش و مهمتر از آن برای مقابله با رشد آزادیخواهی و مدرنیسم و چپ و رادیکالیسم در جوامع، اسلامیها را جلو کشیدند، به آنها پروبال دادند و آنها را به جان مردم انداختند. امروز اسناد و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد خمینی را غرب در ایران با توطئه به سر کار کشید. داعش و طالبان و القاعده و مجاهدین افغان و امثالهم همه دستسازقدرتهای جهانی برای مقابله با چپ و مدرنیسم و تقابل و رقابت با نیروهای دیگر هستند. در مواردی بخشی از اسلامیها برای مقابله با دیگر جریانات اسلامی به کار گرفته میشوند.
یک نکته دیگر که باید دراینرابطهموردتوجه قرار داد این است که جریانات اسلامی همه یکی و با هم نیستند. با هم در جنگ و رقابتاند و دولتهای متبوع آنها از این رقابتها نیز برای پیشبرد سیاستهایشان استفاده میکنند. برای نمونه داعش را دولت ترکیه و عربستان و غرب، برای مقابله با تروریستهای اسلامی مدافع جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و ترکیه ایجاد کردند و به جلو سوق دادند. یعنی هم جمهوری اسلامی و هم داعش و القاعده و طالبان همه سرنخهایاصلیشان به دولتهای غربی وصل است.
طبعاًزمینههای پروبال دادن به چنین نیروهایی در کشورهای معینی مثل ایران و افغانستان و عراق و پاکستان فیالحال وجود داشته است. اما رشد و قدرتگیری آنها در ابعادی که شاهدیم و شاهد بودهایم، به کمک سیل اسلحه و پول و حمایتهایهمهجانبهدولتها از این جریانات ممکن شده است.
عقب کشیدن گفتمان اجتماعی
از نظر پایه اجتماعی، جنایات فجیع جریانات اسلامی به نفرت مردم در همهجا از اسلام دامن زده است و جریانات اسلامی را در میان مردم منزوی نموده است. برای نمونه در ایران و عراق و به درجهای افغانستان آشکارا فضای عمومی، حاکی از بریدن مردم از اسلام و مذهب و نفرت از جریانات اسلامی است.
اما در کل وجود اسلام سیاسی یعنی جریانات و نیروهای اسلامی که در عرصه سیاسی و حکومتی وارد شدهاند، در این دوره یک عقبگردرا به گفتمانهای اجتماعی در سطح جهان وارد کرده است. تروریسم معیارهای انسانی و منزلت و حرمت انسانی را نیز به درجه زیادی به قربانگاه فرستاده است و جایگاه و ارزش زندگی را تنزل داده است. در دورهای که پیشرفتهای عظیم تکنولوژیک و اطلاعاتی قدرت پیشرفت بشر را به نحو باورنکردنی و تصاعدی ای افزایش داده، روی کار آمدن امثال طالبان و جمهوری اسلامی و یکهتازی جریاناتی مثل داعش و القاعده و دیگر نیروهای عقبمانده و ضدعلم و ضدپیشرفت، بحث و گفتمان اجتماعی را به درجه زیادی عقب کشیده است. حرمت انسانی، امنیت انسانها،جایگاه والای جان و زندگی انسانها و اهمیت بدیهی رفاه و برابری و منزلت برای انسانها با تروریسم اسلامی بهشدتدر این دوره لطمه دیده است.
باورکردنی نیست که در دوره جهش عظیم علم و دانش، در دوره هوش مصنوعی و مدیای اجتماعی، شاهد قربانی شدن زنان و کودکان بهخاطر حجاب و قتلهای ناموسی و ازدواج کودکان و امثال چنین سنتهایعقبماندهای باشیم. اینکه دختران نازنینی مثل نیکا و سارینا و آرمیتا و ندا و هزاران دختر دیگر بهخاطر طلب آزادی یا به دلیل حجاب اسلامی زندگیشان نابود شود، یک درد و زخم التیامنیافتنی است.
ایران، کشوری که در آن حکومت اسلامی بر سر کار است، میتوان گفت از این نظر یک استثناست. در این کشور مردم درست در جهت عکس گفتمانهای حکومت و اسلامیهاجلوآمده و حرکت میکنند.هرچه اینها بیشتر جنایت کردهاند، بیشتر مردم را از خود دور کردهاند. بهویژه با انقلاب زن زندگی انسانی که خیزشی برای دست بابی به زندگی انسانی و رفاه و منزلت انسانی است، مردم با کل سنتهای اسلامی و عقبمانده حکومتبه طورهمهجانبه مقابله میکنند. این انقلاب با پیشروی و پیروزی خود میتواند تحولی عمیق وتاریخساز را رقم بزند و کل گفتمانهای این دوره را نیز جلو بکشد و اثرات اجتماعی مخرب حاکمیت و یکهتازی اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی را خنثی نماید.
در کل باید گفت اسلام سیاسی در این دوره در واقع دوره پایانی یکهتازی مذهب و اسلام را نمایندگی میکند. مستقل از افتوخیزهایی که در مقاطع مختلف ممکن است شاهد باشیم، دوره این جریانات از نظر تاریخی تمام شده است و این معضل اساسی آنهاست. تروریسم اسلامی انعکاس دوره افول و اضمحلال اسلام و کلاً مذهب است. تردیدی ندارم که با سرنگونی حکومت اسلامی در ایران، تمام جریانات اسلامی در کشورهای دیگر نیز با پایان قطعی خود رودرروخواهند شد.