جدید ترین

آغاز قدرتمند موج دوم انقلاب- حمید تقوائی

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

حسن صالحی: روز ۲۵ شهریور سالگرد قتل حکومتی مهسا(ژینا) امینی و شروع انقلاب زن زندگی آزادی بود. جمهوری اسلامی سعی کردن با به قرق در آوردن خیابانها و برقراری یک حکومت نظامی اعلام نشده از اعتراضات مردم در این روز جلوگیری کند. با این همه طبق گزارشات موجود حداقل در ۲۲ شهرها اعتراضات برپا شد و مردم شعارهای حکومتی سر دادند. در کردستان یک اعتصاب عمومی و گسترده برپا شد و در خارج کشور در دهها شهر میتینگ های بزرگی برگزار شد که از جمله می توان به راهپیمایی ٤٠ هزار نفری در شهر تورنتو در کانادا اشاره کرد. برای ارزیابی از اتفاقات این روز با حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری این با گفتگو می نشینیم. حمید تقوایی به نظر شما چه عواملی در شکل دادن به اعتراضات در این روز موثر بودند؟ و آیا به نظر شما می توان ار برآمد قدرتمند انقلاب در این روز سخن گفت؟

حمید تقوائی: در رابطه با بخش اول سئوال شما باید بگویم که آن عواملی که به برآمد اعتراضات در سالروز انقلاب شکل داد عواملی بود که از مدت ها قبل در انقلاب زن زندگی آزادی فعال بودند. نهادها و تشکلهائی که فراخوان های زیادی داده بودند و تجربه سازماندهی و فعالیت میدانی داشتند. اینها از چند هفته قبل از ٢٥ شهریور با انتشار بیانیه ها و فراخوانها و منشورهای متعدد و سازماندهی و تدارک عملی اعتراضات به استقبال این روز رفتند. مردم را به تظاهرات خیابانی فراخواندند و شماری از آنها فراخوان اعتصاب دادند. حتی به قول خودشان به “اسناد انقلاب” رجوع کردند، یعنی به منشور مطالبات ۱۲ گانه ۲۰ تشکل و منشور مطالبات پیشرو زنان. بعنوان نمونه دیدیم تشکلی با نام دادخواهان سیستان و بلوچستان بیانیه پرشور و رادیکالی داد و مردم را به اعتراض و تظاهرات فراخواند. تشکلی نظیر شبکه سراسری انقلاب زن زندگی آزادی که از بیش از ٥٠ تشکل دانشجویی و دانش آاموزی و جوانان محلات در شهرهای مختلف تشکیل می شود فراخوان داد و هم اعتصاب در کردستان را مطرح کرد و هم تسخیر خیابان ها، شعاردهی های شبانه و کلا آکسیون های اعتراضی که در این روز شاهد بودیم. معمولا این طور تصور می شود که فراخوانی داده میشود و مردم جواب میدهند. ولی کار از این فراتر است. فراخوان داده می شود و برایش کار میشود، تدارک دیده میشود، لیست شعارها اعلام می شود، تراکت پخش می شود و دیوار نویسی می شود، سازماندهی می شود و این فعالیتها است که حاصلش را به صورت اعتراضات و اعتصابات در سالروز انقلاب دیدیم.

در جواب به قسمت دوم سوال شما باید بگویم بله، به نظر من این برآمد قدرتمندی بود. از نظر نه تنها ابعاد بلکه همچنین مضمون و شعارها و دیوارنویسی های کوبنده و رادیکال اعتراضات در این روز.

شما به اعتراضات در ۲۲ شهر اشاره کردید ولی باید توجه داشت که این تنها شامل شهرهائی است که دسترسی به اینترنت داشته اند و توانسته اند گزارش بدهند. از آنجا که حکومت در اینترنت بسیاری از شهرها اختلال ایجاد کرده بود و در برخی کلا اینترنت قطع بود شمار شهرها قاعدتا باید بسیار بیشتر از تعداد گزارش شده باشد. اعتصابات هم علاوه براینکه در کردستان تقریبا همه شهرها را در بر گرفت، در محلات نارمک و رودهن تهران و در رشت هم مغازه داران اعتصاب کردند. در این مورد هم باز ما از همه اعتصابات خبر نداریم.

نکته مهمتر اینکه اهمیت مساله فقط ابعاد کمی نیست. مساله اینست که حکومت مدام در چند ماه گذشته تبلیغ میکرد که همه چیز عادی شده است، گویا “اغتشاشات” تمام شده، حتی رابطه با دولتها حسنه شده و همه چیز تحت کنترل است. از سوی دیگر در عین این اعاها، از برآمد دوم انقلاب به هراس افتاده بود. چون حکومت هم میدانست دقیقا چطور فعالین و تشکلها دست اندرکار تدارک این روز هستند. به همین خاطر بازداشتهای وسیعی را شروع کرد. بسیاری از فعالین جنبش های مختلف را دستگیر کرد و برایشان خط و نشان کشید. بویژه خانواده های دادخواهان را بازداشت کرد و آنها را تحت انواع فشارها و محدودیتها قرار داد چون می دانست مزار جانباختگان محل تجمع و اعتراضات خواهد بود. همانطور که اشاره کردید شهرهائی را قرق کرد و حکومت نظامی اعلام نشده برقرار کرد و همه نیروهای مزدورش را به خیابانها سرازیر کرد. اما علیرغم همه اینها جواب محکمی از جامعه گرفت. اهمیت برآمد ٢٥ شهریور این بود که همه تلاشها و تبلیغات رژیم را باد هوا کرد. علیرغم تمام تبلیغات و تهدیدات و سرکوبگری های حکومت اعتراضات در یک سطح سراسری شکل گرفت و پوزه جانیان حاکم را به خاک مالید.

این را هم بگویم که اعتراضات از ٢٥ شهریور شروع شد. مشخصا اعتراضات زاهدان در روز جمعه خیلی گسترده تر و تعرضی تر از همیشه بود. همچنین شعاردهی های شبانه در محلات مختلف تهران و شماری دیگر از شهرها از جمعه شب شروع شد.

میتوان گفت دوره تازه ای در روند انقلاب شروع شده است. این دور تازه را حزب ما و بسیاری از فعالین و نهادهای مبارزاتی موج دوم انقلاب مینامند. به نظر من این ارزیابی واقع بینانه ای است.

حسن صالحی: سلطنت طلب ها و جریانات راست هم برای زدن رنگ خود به روز سالگرد انقلاب خیلی تلاش کردند. از جمله با طرح شعار “ما ملت کبیریم ایران را پس میگیریم”. نقش و جایگاه این جریانات را در سالروز انقلاب را چطور ارزیابی میکنید؟

حمید تقوائی: همین شعاری که شما ذکر کردید نشانه بی ربطی این جریانات است به شعارهای واقعی که مردم در کف خیابان میدهند، در دیوار نویسی ها بچشم میخورد و یا در بیانیه ها و فراخوانهای و منشورهای فعالین و نهادها و تشکلهای مبارزاتی بر آنها تاکید میشود.

من به یک سری از این اسناد اشاره کردم. در هیچکدام از اینها چه از جانب جوانان و زنان و دانشجویان و بازنشستگان و چه کارگران، مثلا در بیانیه شورای اعتراضات کارگران پیمانی نفت، یا شورای کارگران ارکان ثالث، یا سندیکای ۷ تپه یا شبکه سراسری جوانان و یا بیانیه دادخواهان از تهران و از سیستان و بلوچستان و غیره، اثری از این شعار و یا شعارهای ملی- میهنی نظیر آن نمی بینید. حتی در خارج کشور هم این شعار در میان مردم جائی نداشت. البته در خارج کشور معدودی از شاه پرستهای افراطی شعاری دادند با این مضمون که تا چپ کفن نشود این وطن وطن نشود! واقعا شرم آور است. این نوع شعارها در میان مردم جائی ندارد چون صریحا ارتجاعی و عقب مانده و در نقطه مقابل خواستها و آمال آزادیخواهانه مردم است.

ممکن است بگویید که چنین شعارهائی را تنها سلطنت طلب های خیلی افراطی میدهند. شاید این طور باشد ولی مساله اینست که از طرف سلطنت طلبهای غیر افراطی هم ما مخالفتی با این نوع شعارها نمی بینیم؛ نمی بینیم که حساب خودشان را جدا کنند.

مساله هم فقط به سالروز انقلاب محدود نیست. از این نوع شعارهای فوق ارتجاعی قبلا هم دیده ایم. وقتی شعار و هشتگ “با هم هستیم” مشخصا علیه اعدامها مطرح شد و تا امروز به عنوان یکی از شعارها اصلی مردم در مدیای اجتماعی و در خیابانها وسیعا مطرح میشود، و در بیانیه ها و فراخوانها ذکر میشود، بخشی از سلطنت طلبها اعلام کردند که “با شاه هستیم” و “در کنار شاه میمانیم”. از این روشن تر نمیشود حساب خود را از مردم جدا کرد! اینها دارند به زبان خودشان میگویند ما با مردم نیستیم. میگویند ما شاه دوستها با خودمان هستیم. حتی در موردی در تظاهرات خارج شعار زن زندگی آزادی را تبدیل کردند به زن زندگی پهلوی! یعنی “آزادی” را با “ضد آزادی” عوض کردند!

همه اینها نشان میدهد که راستها علنا در برابر صف مردم قرار گرفته اند و به عنوان یک عامل منفی، یک عامل بازدارنده عمل میکنند. این نوع شعارها و گفتمانها صریحا ضد انقلابی است وعملا آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزد و به نفع حکومت تمام میشود. از این نقطه نظر برآمد سالروز انقلاب جواب محکمی به جریانات راست و سلطنت طلب هم بود.

حسن صالحی: علاوه بر حزب کمونیست کارگری ایران چند حزب سیاسی دیگر در کردستان نیز فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان دادند که این فراخوان با پاسخ مثبت مردم روبرو شد و این اعتصاب عمومی اتفاق افتاد. با این حال برخی احزاب کردستانی از جمله حزب دموکرات کردستان تلاش دارند که خصلت و چهره ای کردستانی به انقلاب زن زندگی آزادی بدهند. در این مورد چه نظری دارید؟

حمید تقوائی: اولا همانطور که شما هم اشاره کردید این احزاب فراخوان اعتصاب در کردستان دادند. حزب ما هم این فراخوان را داد و خوشبختانه این فراخوانها جواب مثبتی گرفت. و این اولین بار هم نبود. چند بار در طی انقلاب احزاب کردستانی و همچنین حزب ما مردم کردستان را به اعتصاب فراخواندند و همیشه هم این فراخوانها موفقیت آمیز بود. این بار هم این اتفاق افتاد و مردم کردستان خیلی قوی و تعرضی در سالروز انقلاب ظاهر شدند. این اقدامی در جهت تقویت و پیشروی بیشتر انقلاب در کردستان و در کل ایران است.

اما نکته ای که در مورد تلاش برای کردستانی جلوه دادن انقلاب حاضر مطرح کردید، مشاهده من هم هست. همزمان با سالگرد انقلاب حزب دموکرات کردستان بیانیه ای منتشر کرد که صریحا ارزشهای انقلاب را کردستانی معرفی میکند. ارزشهائی که گویا از کردستان به ایران و بعد از ایران به کل جهان گسترش یافته است! بی شک مردم کردستان نقش مهمی در انقلاب جاری دارند اما این نوع تبیین و معرفی انقلاب به نظر من بر دیدگاهی کاملا قومی- ناسیونالیستی مبتنی است و عاملی منفی در روند انقلاب محسوب میشود. این آنروی سکه عظمت طلبی فارس است که همه چیز را به ملت کبیر و “کورش کبیر” و ارزشهای ملی- میهنی نسبت میدهد. یکی انقلاب زن زندگی آزادی را با ارزشهای ملی- میهنی ایرانی تبیین میکند و دیگری با ارزشهای ملی- قومی کردستانی.

به نظر من مضمون و شعارها و ارزشهای انقلاب زن زندگی آزادی نه کردستانی است، و نه ایرانی است، نه فارس است و نه به هیچ قوم و ملت دیگری مربوط است، بلکه انسانی است. به همین خاطر هم اینطور توده مردم را متحد کرده و کنار هم قرار داده است. و اینطور جهانی شده است. معلوم نیست چرا باید مردم کشورهای دیگر از یک انقلاب کردستانی و یا یک انقلاب ملی ایرانی مورد ادعای سلطنت طلبها، پشتیبانی کنند؟! یا زنان آزادیخواه جهان و فمینیستها چطور میتوانند خود را با یک انقلاب کردستانی و یا ملی در ایران تداعی کنند؟! شعار زن زندگی آزادی از جنبش “می تو” گرفته تا فمینیستهای فرانسوی و تا زنان در همه کشورهای اسلامزده را نمایندگی میکند. و دقیقا به همین دلیل با استقبال جهانی روبرو میشود. اگر امروز مهسا به نماد انقلاب زن زندگی آزادی و نماد رهائی زن در ایران و در همه جهان تبدیل شده است دقیقا به این دلیل است که انقلاب جاری بر ارزشهای جهانشمول انسانی مبتنی است. زن زندگی آزادی نه تنها نماد رهائی زن، بلکه حرف دل همه ٩٩ درصدیهای دنیاست که از ریاضتکشی اقتصادی و شکافها و تبعیضات فاحش طبقاتی در جهان در رنجند!

میخواهم بگویم نقطه قدرت انقلاب جاری ایران، که در شعار زن زندگی آزادی خود را نشان میدهد، ارزش های جهان شمول انسانی است و هر تلاشی برای کردستانی وانمود کردن و یا فارسی و ایرانی و کلا ملی- اتنیکی جلوه دادن آن تنها میتواند به ضرر انقلاب باشد. و از این نقطه نظر من فکر میکنم احزاب کردستانی به بیراهه میروند. اگر میخواهید ستم ملی که یک مسئله واقعی است، تبعیض ملی که یک مساله واقعی است، بطور انسانی و بطور پایه ای حل بشود باید بر حقوق برابر همه مردم ساکن جغرافیای ایران، مستقل از شناسنامه کردستانی یا اصفهانی ویا تهرانی و بلوچ و آذری آنها، تأکید کنید. راه حل حل رفع ستم ملی و تبعیض ملی، ملی- قومی- اتنیکی جلوه دادن ارزشهای های عمومی و جهانی انقلاب نیست. بلکه برعکس باید گفت آمال و خواستهای مردم کردستان نیز مانند همه مرم ایران آزادی و برابری است، ما خواهان حقوق انسانی و برابر با همه مردم ایران هستیم و ازینرو بر رفع تبعیض و ستم ملی تاکید میکنیم. این گفتمانی است که متضمن رفع ستم ملی و در عین حال عامل وحدت و همراهی مردم کردستان و بقیه ایران است. احزاب کردستانی اگر این جهتگیری را نداشته باشند حتی در خود کردستان هم نفوذ و پایگاه خودشان را از دست خواهند داد.

حسن صالحی: فراخوان حزب توقف چرخ ها و تسخیر خیابانها در روز ٢٥ شهریور بود. تا چه حد این فراخوان عملی شد و کلا حزب در تدارک و سازماندهی برآمد ٢٥ شهریور چه نقشی داشت؟

حمید تقوائی: منظور ما از تسخیر خیابانها تجمعات و تظاهرات و راهپیمائیها و کلا هر نوع پرفورمنس و آکسیون اعتراضی بود. از جمله شعاردهی های شبانه و دیوار نویسی ها و غیره . همانطور که بالاتر اشاره شد لااقل در ۲۲ شهر این اتفاق افتاد. خیابانها تسخیر شد.

ما همچنین بر حضور بی حجاب در خیابانها و تظاهراتها در این روز تاکید داشتیم. و دیدیم که در این روز در برابر چشم نیروهای سرکوبگر زنان شجاع بدون حجاب ظاهر شدند و اعتراض کردند.

در رابطه با اعتصاب هم گر چه ما بر کردستان تاکید داشتیم اما فراخوان مان سراسری بود. بحث ما این بود که این روز باید در بزرگداشت یاد جان باختگان انقلاب و بنام روز جان باختگان تعطیل عمومی شود و به عنوان یک روز تعطیلی عمومی در تاریخ و در تقویم ثبت گردد. تاکید ما این بود که اولین سالروز انقلاب، ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ ، میتواند روز آغاز این حرکت باشد. این به نظرم یک افق و چشم اندازی را در مقابل جامعه قرار داد که گرچه اعتصاب به شکلی که ما فراخوان دادیم همگانی نشد ولی در همان شهرهائی که اتفاق افتاد، در کردستان و در چند شهر دیگر، نشان داد که جامعه در این جهت دارد حرکت میکند.

این تاکید بر سالروز انقلاب بعنوان روز تعطیلی عمومی به احترام یاد جانباختگان در برخی فراخوانهای نیروهای دیگر هم مطرح شد و من امیدوارم این گفتمان باز هم در اطلاعیه ها و در بیانه ها و در تبلیغات نیروهای انقلاب تکرار بشود و ما بتوانیم این روز را بعنوان روزی که مردم هر ساله بزرگ خواهند داشت تثبیت کنیم. طبعا تا زمانی که جمهوری اسلامی هنوز سرنگون نشده یک جنبه مهم این بزرگ داشت اعتراض به قاتلین جانباختگان انقلاب خواهد بود.

مشخصا شما از نقش حزب پرسیدید. در جواب من میتوانم به به کانال جدید، تریبون انقلاب، اشاره کنم که از مدت ها قبل به استقبال این روز رفت. تمام این بیانیه ها و فراخوان هایی که من اشاره کردم را تلویزیون پوشش داد، درباره آنها صحبت کرد، تبلیغ کرد، رهنمود های ویژه ای مطرح کرد، از نوع شعارها تا تظاهرات خیابانی، اعتصاب و تعطیلی عمومی و غیره. اینها همه گفتمانی بود که در تلویزیون کانال جدید در جامعه مطرح میشد و راه نشان داده میشد.

همچنین تشکل های حزبی مثل کمیته سازمانده، کمیته کردستان، سازمان جوانان، کمیته خارج کشور، اینها همه دست اندرکار بودند و نه تنها در سطح تبلیغات بلکه در سطح عملی و میدانی هم نقش موثری داشتند. باید گفت از هر دو جنبه تسخیر خیابانها و توقف چرخها حزب ما به سهم خود گفتمان و فضایی ساخت که زمینه ساز برآمد سالروز انقلاب بود.

حسن صالحی: به نظر شما راه های پیشروی بیشتر انقلاب چیست؟

حمید تقوائی: اگر بخواهم در دو کلمه بیان کنم راه پیشروی انقلاب “سازمانیابی و سازماندهی” است. متشکل شدن بیشتر!

خیلی ها از اتحاد صحبت مردم صحبت میکند. این اتحاد به طور عینی در تشکل خودش را نشان میدهد. یعنی در مبارزه جمعی، سازمانیافته و هماهنگ. خیلی از فعالین انقلاب، جوانان، زنان، بخش های دیگر جامعه به صورت فردی یا حداکثر چند نفره فعالیت میکنند. تاکید ما اینست که باید کار جمعی و سازمانیافته را گسترش داد. خوشبختانه امروز تشکلهائی وجود دارند که همه فعالین میتوانند در یک مقیاس سراسری به آنها بپیوندند. یک نمونه همین شبکه سراسری انقلاب زن زندگی آزادی است که در بسیاری از شهرها فعالیت میکند و خیلی از جمعهای جوانان، دانشجویان و دانش آموزان در شهرهای مختلف بخشی از این شبکه هستند. پیوستن به چنین تشکلهائی یک گام بزرگ در تقویت انقلاب خواهد بود. متشکل شدن یعنی مبارزه هماهنگ، سازمان یافته، موثر، و ایمن. از هر نظر که فکر کنید تشکل قدرت ما را چندین برابر افزایش میدهد.

نمونه دیگر، تشکلهای کارگری فعال در انقلاب است. در جنبش کارگری تشکلهائی در میدان مبارزه هستند مثل شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت و یا شورای کارگران ارکان ثالث، یا سندیکا و شورای ۷ تپه، کارگران فولاد اهواز، و شماری از کمیته ها و نهادهای کارگری پرسابقه که از مدتها قبل از این انقلاب فعال بودند. مشخصا بمناسبت سالروز انقلاب ٦ تشکل کارگری – شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)، انجمن برق و فلز کرمانشاه، کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری، سندیکای نقاشان البرز، صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد- بهمراه دو تشکل دیگر، ندای زنان ایران و نهاد دادخواهان، در یک بیانیه مشترک مردم را به اعتراضات در سالروز انقلاب فراخواندند، بر منشور خواستها حداقلی بیست تشکل بعنوان “منشور اتحاد مردمی در انقلاب زن زندگی آزادی” تاکید کردند و اعلام کردند “با قدرت مبارزه مان ۲۵ شهریور سالروز انقلاب زن زندگی آزادی را به روز تعطیل عمومی هر ساله خود و در فردا روز تبدیل خواهیم کرد”.

این نمونه و الگوئی است از نقشی که تشکلهای کارگری، هماهنگ و دوش بدوش زنان و دادخواهان و بخشهای دیگر جامعه، در تقویت و پیشبرد انقلاب میتوانند ایفا کنند. نمونه و الگوئی که همه فعالین جنبش کارگری را به تشکیل شوراها و کمیته ها و نهادهای اعتراضی فرا می خواند.

بالاخره باید به این نکته اشاره کنم که این انقلاب، همان طور که این تشکها اعلام کرده اند، اسناد خود را دارد، مثل منشور ١٢ ماده ای ٢٠ تشکل، منشور مطالبات پیشرو زنان و بیانیه هائی که تشکلهای زنان و دادخواهان و بازنشستگان منتشر کرده اند. شعارها و خواستهای مشترکی که در این منشورها منعکس است خود یک فاکتور مهم متحد کننده بخش های مختلف جامعه است. پرچم این اسناد انقلاب را باید برافراشته نگاهداشت، بر آنها تاکید کرد، و به مطالبتشان رجوع کرد. در سالروز انقلاب خوشبختانه این اتفاق افتاد و باید به این حرکت ادامه داد.

در حال تأکید من بر متشکل هر چه بیشتر و سراسری تر، و همچنین مطرح کردن بیانیه ها و منشورهایی است که انقلاب صادر کرده است. زنده نگه داشتن آنها، مدام مطرح کردن آنها و مردم را به حمایت از آنها فراخواندن، خود یک عامل مهم در متشکل شدن فعالین و صفوف مردم نیز هست.

نکته آخر توجه دادن به نقش و جایگاه حزب است. حزب ما در سطح گسترده ای درگیر انقلاب است، در عرصه های مختلفی فعال است. حزبی که از مدت ها قبل پرچم این انقلاب، انقلاب زنانه، را بلند کرده و امروز از جمله از طریق کانال جدید و از طریق تمام تماس ها و ارتباطاتی که با مبارزات میدانی دارد تلاش میکند انقلاب را هر چه بیشتر تقویت کند، تعمیق و متحد کند و به پیروزی برساند. آخرین فراخوان من بخصوص به همه فعالین انقلاب زن زندگی آزادی و همه فعالین جنبشهای اعتراضی این است که به حزب خودتان، به حزب کمونیست کارگری ایران بپیوندید.

٢١ سپتامبر ٢٠٢٣، ٣٠ شهریور ١٤٠٢

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *