فاجعه تکان دهنده قتل ستایش دختر شش ساله افغانستانی که بوسیله یک نوجوان هفده ساله ربوده شد و پس ار تجاوز بقتل رسید محل تلاقی مولفه های مختلفی در جمهوری اسلامی است. این واقعه تکان دهنده برآیند و حاصل خشونت، بیگانه ستیزی، کودک آزاری، جداسازی جنسیتی، محرومیت جنسی، بی ارزشی جان انسان و کلا مجموعه آن فرهنگ و قوانین و مناسبات مذهبی و فوق ارتجاعی و ضد انسانی است که جمهوری اسلامی بر جامعه حاکم کرده است. چنین جنایتی در هر جامعه ای ممکن است رخ بدهد ولی در جمهوری اسلامی نظام حاکم و فرهنگ و اخلاقیات و قوانین فوق ارتجاعی حکومتی در وقوع چنین فجایعی نقش تعیین کننده ای ایفا میکند. قصاص و دیه و قطع دست و پا بعنوان مجازات، اعدام گسترده در ملاء عام، قانونی شدن و رواج یافتن تجاوز به دختران ۹ ساله تحت عنوان ازدواج شرعی، نگاه به زن و حتی دختران خردسال بعنوان کالای جنسی و از سوی دیگر بیحقوقی مفرط مهاجرین افغانی و تحقیر و توهین رسمی به آنها از سوی مقامات و رسانه های دولتی همه و همه زمینه سازان چنین فاجعه ای هستند.
یک استاد جامعهشناسی و علوم تربیتی در پاریس در گفتوگو با دویچهوله در این مورد میگوید از آنجایی که در ایران “یک نوع سانسور عمومی در مورد مسئله جنسی وجود دارد و رابطه دختر و پسر با انواع ممنوعیتها، ناگفتهها و مسائلی شبیه این همراه است، همیشه برای یک جوان این مسائل میتواند بسیار رازآلود باشد و بهخاطر همین هم خیلی موقع کشانده شدن به طرف چنین اعمال جنایتآمیزی میتواند با کارهای خیلی ساده انجام شود، به جهت اینکه در این جامعه آن قدر ممنوعیتها وحصارها زیاد هستند که یک جوان نه در موردشان میتواند با کسی صحبت بکند و نه عرصه عمومی به اندازه کافی و با صراحت با جوانهایش در این موارد حرف میزند.”
این سانسور عمومی و ممنوعیتها و حصارها واقعی هستند اما در روانشناسی اجتماعی و فرهنگ و عادات مردم ریشه ندارند. در جامعه ایران تابوهای جنسی و خشونت علیه زنان و کودکان قبل از هر چیز مساله ای سیاسی است. این استاد جامعه شناسی میگوید “در ایران دیوار ضخیم و عریض و طویلی میان دختر و پسر و زن و مرد کشیده شده؛ دیواری که برپاکنندهاش نه تنها قوانین و سیستم حکومتی که عرف و سنت و عادتهای رایج در جامعه هم هستند.”
اما باید تاکید کرد عامل اصلی تبلیغ و اشاعه و مشروعیت و قانونیت دادن به عرف و سنن عقب مانده و ضد زن نیز سیستم حکومتی جمهوری اسلامی است. در ایران سنن عقب مانده و ارتجاعی تبدیل به قوانین کشوری شده و بوسیله مقامات و رسانه های حکومتی هر روز تبلیغ و تشویق و اجرا میشود.
در قتل ستایش راسیسم ضد مهاجر افغانی و تابوها و مقدسات ضد زن اسلامی و بی ارزشی جان انسان همه نقش داشته است اما شاید بدترین جنبه، جنایت و خشونت نهفته در کنه قصاص و سیستم قضائی جمهوری اسلامی است. این سیستم است که جنایت را در جامعه رواج میدهد و معمولا با مجازاتی بدتر از جرم واقع شده پاسخ میگوید.
رسانه ها خبر میدهند که پدر ستایش خواهان قصاص قاتل است. سایت دویچه وله مینویسد: “پسر ۱۷ سالهای بر اساس قوانین ایران باید تا پایان ۱۸ سالگی در زندان بماند و در روز تولد ۱۸ سالگیاش اعدام شود”. این پاسخگوئی به یک جنایت بوسیله جنایتی دیگر جزء اصلی سیستم قضائی جمهور ی اسلامی است.
دور باطل جنایت در چارچوب جمهوری اسلامی قابل توقف نیست. تنها با درهم شکستن جمهوری اسلامی و سیستم اخلاقی و قضائی اش میتوان این توحش را متوقف ساخت.
٢۰ آوریل ١٦