مدتها است که حزب ما اعلام کرده است جمهوری اسلامی در سطح جهانی باید بایکوت و طرد و منزوی بشود. یعنی دقیقاً همان اقدامی که علیه رژیم آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی صورت گرفت. باید روابط دیپلماتیک، فرهنگی، هنری، ورزشی و غیره با جمهوری اسلامی قطع شود؛ باید سفارتخانههایش همهجا بسته شود و از نهادهای بینالمللی مثل سازمان ملل و سازمان جهانی کار “آی. ال. او”وغیره اخراج بشود.
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست قاتل مردم ایران است و نباید بهعنوان حکومت ایران به رسمیت شناخته شود. این نظر و موضع و گفتمان و یک کارزار جهانی حزب ما از مدتها قبل از آغاز انقلاب جاری بوده است و امروز، به یمن انقلاب، موضوع جنایات جمهوری اسلامی و رابطه دولتها و نهادهای بینالمللی با آن در مرکز توجه دنیا قرار گرفته است. امروز دیگر مسئله خواست قطع رابطه با جمهوری اسلامی فقط خواست حزب ما و یا فعالین معینی نیست؛ بلکه امری تودهای است. بهویژه در حال حاضر، با توجهبه موج اعدامها و کشتار و جنایات هر روزه جمهوری اسلامی علیه انقلاب و مردم، این واقعیت که این حکومت قاتل مردم ایران است دیگر اظهرمنالشمس است. لازم نیست کسی به گزارشهای عفو بینالملل و یا سازمانهای مدافع حقوق بشر و آمار و ارقام رجوع کند تا به توحش جمهوری اسلامی پی ببرد. هر که اخبار روز و کلیپهای مربوط به تحولات ایران را در مدیای اجتماعی و رسانهها دنبال کرده باشد میداند این حکومت در جنایت و کشتار و خونریزی همه رکوردها را شکسته است.میداند که اعدامهای حکومتی مطلقاً هیچ مبنا و توجیه حقوقی و قضائی حتی بر اساس قوانین ضدانسانی خود حکومت ندارد و صرفاً برای ارعاب و سرکوب مردم بهپاخاسته ایران انجام میگیرد.حکومتی که در سراشیب سقوط قرار گرفته و مرگ خودش را نزدیک میبیندعلیه همه مردم از زن و کودک و پیر و جوان شمشیر کشیده است، میزند و میگیرد و میبندد و در خیابان و در زندان کشتار میکند. امروز در برابر موج اخیر اعدامها حتی محافظهکارترین سیاستمداران غربی صدای اعتراضشان بلند شده است.
فضای بینالمللی کاملاً آماده است.روشن است که بایکوت و منزوی کردن جمهوری اسلامی اجزا و ابعادمشخصی دارد و با سربلند کردن انقلاب زن زندگی آزادی گامهایی هم در این جهت برداشته شده. اخراج جمهوری اسلامی از کمیسیون زنان سازمان ملل، شرکتندادنش در کنفرانس امنیتی مونیخ، اخراجش از نمایشگاه کتاب فرانکفورت و اخیراً از جشنواره فیلم کن، همه اینها گامهایی در این جهت است. همچنین مبارزه برای خواستها و اهدافی نظیر تروریستی اعلامشدن سپاه پاسداران و یا اخراج جمهوری اسلامی از سازمان جهانی کار و از یونیسف نیز جزئی از مبارزه برای بایکوت حکومت است. همه این اقدامات و مبارزات ارزشمند است و باید ادامه پیدا کند؛ اما از نظر سیاسی بسیار مهم است که این اقدامات را زیر چتر معین و باآیکون و شعار و هدف سیاسی معین بایکوت و طرد جهانی جمهوری اسلامی بهپیش ببریم. این نبرد معین است که امروز با روح و مضمون انقلاب زن زندگی آزادی مطابقت دارد و حرف دل مردم بهپاخاسته ایران را نمایندگی میکند.میتوان گفت کارزار بایکوت در واقع و به طور نمادین نبردی است برای سرنگونی جمهوری اسلامی در سطح جهانی.
بیتردید به رسمیت شناخته نشدن جمهوری اسلامی بهعنوان حکومت ایران ازطرف حتی چند دولت غربی و یا چند نهاد بینالمللی گام تعیینکنندهای در جهت تقویت انقلاب جاری است و امر سرنگونی جمهوری اسلامی را بسیار تسهیل و تسریع خواهد نمود. حتی نفس مطرحشدن و رواجیافتن این گفتمان در میان احزاب و پارلمانها و دولتهای غربی (در سطحی که مثلاً امروز موضوع تروریستی اعلامکردن سپاه پاسداران مطرح است) جمهوری اسلامی را در موقعیتی بسیارضعیفتر و شکنندهتر از امروز قرار خواهد داد.
شکل عملی این کارزار در خارج کشور اعمال فشار به دولتها و نهادهای جهانی از طریق تظاهراتها و تجمعات تودهای حول خواست بایکوت در شهرهای مختلف است. باید فعالیتهای لابی ایستی و دیپلماتیک فعالی را در دستور قرار داد؛ اما این نهایتاً فشار خیابان است که دولتها و نهادها را وادار میکند تا ازمحافظهکاری و سازش با جمهوری اسلامی دست بردارند و روابطشان را با جنایتکاران حاکم بر ایران قطع کنند.
ما همیشه تأکیدکردهایم که وظیفه و هدف اعتراضات در خارج کشور، چه ایرانیان و چه مردم آزاده دنیا که از انقلاب زن زندگی آزادی حمایت میکنند، صرفاً پشتیبانی از مبارزات مردم ایران و یا بازتاب صدای اعتراض آنان در سطح جهانی نیست. این مهم و ضروری است؛ ولی جنبه مهمتر این است که مبارزات و اعتراضات در خارج کشور هدف بایکوت و ایزوله کردن جهانی جمهوری اسلامی را دنبال کند. باید در هر آکسیون و حرکت اعتراضی فریاد زد جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست. باید اعلام کرد مقامات این حکومت به جرم جنایت علیه بشریت که جلوی چشم جهانیان هر روز دارد اتفاق میافتد، باید به محاکمه کشیده بشوند. باید اعلام کرد جای مقامات این حکومت پشت میلههای زندان است و نه بر سر میز دیپلماسی.
اگر این گفتمان و مبارزه به شکل سراسری و پیگیر در خارج کشور بهپیش برود مسلماً بازتاب آن را در داخل کشور هم خواهیم دید. این کاملاً ممکن است که جنبشها و حرکتهای اعتراضی جاری، مثلاً جنبش علیه اعدام که خوشبختانه با خواست “ممنوعیت مجازات اعدام به هر جرمی” فراگیر شده، در گفتمانهای مدیای اجتماعی و در بیانیهها و فراخوانهایشان خطاب به جهانیان اعلام کنند که جمهوری اسلامی نماینده ما مردم ایران نیست، آن رابه رسمیت نشناسید. این میتواند در دیوارنویسیها و شعارهای شبانه، در تجمعات و اعتراضات میدانی و در فضای مدیای اجتماعی در سطح وسیعی مطرح بشود.
هر اندازه این کارزار بیشتر بهپیش برود و فراگیرتر بشود به همان میزان جمهوری اسلامی در موقعیت ضعیفتری قرار میگیرد و به سقوط محتومش نزدیکترمیشود.
این وظیفه همه نیروهای آزادیخواه و انقلابی استکه در شرایط خطیر حاضر بکوشند تاامر بایکوت رژیم به یک گفتمان و کارزار گسترده در سطح بینالمللی و در ایران و در میان فعالین وتوده مردم بهپاخاسته در ایران تبدیل شود. حزب ما باتمام توان خود در این جهت تلاش و فعالیت میکند و همه نیروهای آزادیخواه را به کارزار بایکوت جمهوری اسلامی فرامیخواند.*